از كجا معلوم است كه اسلام بهترين دين است؟

پرسش: 

از كجا معلوم است كه اسلام بهترين دين است.(لطفا با اديان ديگر مقايسه كنيد و مشكل هر كدام را بگوييد.)
اگر مي گوييد كه پيامبر معجزه دارند به اسم قرآن بايد اثبات كنيد كه تمام قرآن معجزه است نه با گفتن 20 آيه بلكه با گفتن 6000 ايه قرآن.در ضمن هر چه را كه مي گوييد با ذكر منبع بگوييد و آنهم از منابع اديان مختلف و از هر كدام چند عدد(مثلا از هر دين يهوديت و مسيحيت و .. هر كدام 3منبع را ذكر كنيد.)در ضمن لطفا بگوييد كه در كدام قسمت تورات و انجيل و اديان ديگر مشكل تحريف مشاهده مي شود ودر كدام قسمت اين كتب وعده ي آمدن فردي به نام احمد(پيامبر ما)(پيامبر ديگر)(پيامبر بعدي) آمده است.

پاسخ : 

با سلام و عرض ادب و احترام 

در این پرسش به چند مورد اشاره کرده اید و از ما توضیح خواسته اید ، در ابتدا گفته اید از کجا معلوم که اسلام بهترین دین است ؟و خواسته اید که مشکل ادیان دیگر گفته شود؟

پاسخ: - براي داوري در مورد حقانيت يك دين و عدم حقانيت اديان ديگر، بايد ابتدا با اصول عقايد و آموزه‏هاي اديان آشنا شد و آن‏گاه آن را به وسيله عقل _كه حجت دروني انسان است_ محك زد.

ما در چنين مراجعه‏اي، اصول عقايد و معارف دين اسلام را بر مبنای ادله و براهين متقن و يقيني عقلي مي‏يابيم؛ يعني، يكايك اين اصول به وسيله براهين متعدد يقيني اثبات مي‏گردد. با وجود براهيني كه درباره‏ اصل توحيد اقامه مي‏شود، اديان و مكاتب غيرتوحيدي _كه اعتقاد به ثنويت (دوخدايي)، تثليث (سه خدايي) يا چند خدايي از اركان اعتقادي آنها محسوب مي‏شود_ ابطال مي‏گردد. در همين زمينه، آنچه كه از ادله يقيني عقلي بر نفي جسميت يا رؤيت خداوند اقامه مي‏شود، مكاتب و مذاهبي را كه مبتني بر چنين عقايدي هستند، رد مي‏كند. در خصوص دو دين بزرگ يهوديت و مسيحيت، نيز با همين حجت دروني؛ يعني، دلایل و براهين يقيني عقل، اگر به بررسي آموزه‏هاي اين دو دين بنشينيم، به نتيجه مشابه ساير مكاتب خواهيم رسيد.

در خصوص اديان الهي و آسماني بايد گفت كه حقيقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقياد و تسليم در برابر خداوند متعال است، لكن دستور العمل‏هاي مربوط به چگونگي تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسان، كه در اصطلاح از آن به «شريعت» ياد مي‏شود، متفاوت است؛ يعني، با توجه به اختلاف زمان و مكان و مخاطب اين دستورالعمل‏ها، مراحل مختلفي را گذرانده و متناسب با آن رو به تكامل بوده است. علاوه بر اين، اصول عقايد و گوهر اديان نيز در مقام بيان و تبيين از عمق و تفصيل بيشتري برخوردار گرديده است. در حقيقت، دين توحيدي واحد است و شرايع متعدد است: «ان الدين عند الله الاسلام» (1).«به درستي كه دين در نزد خدا اسلام (تسليم در برابر حق) است».

با ظهور هر پيامبري شريعت قبلي پالايش يافته و در شكل كامل‏تري عرضه شده است. از اين رو پيامبران همه مبلغ دين واحد بودند، و به همين جهت، يكي پس از ديگري مژده آمدن پيامبر جديد را مي‏دادند و به اين مطلب در كتاب مقدس يهوديت و مسيحيت تصريح شده است.(2)

بنابراين پيروي صحيح از آيين يهود، با آمدن حضرت عيسي، در تبعيت از ايشان خواهد بود و پيروي صحيح از آيين مسيح با ظهور پيامبر اسلام، در تبعيت از حضرت نبي اكرم خواهد بود. در نتيجه، تفاوت شرايع آسماني به معناي درجات متكامل از يك راه و يك حقيقت است.

با توجه به اين بيان ،عقل با قطع نظر از مسأله تحريف در شرايع گذشته، حكم به لزوم پيروي از جامع‏ترين و كامل‏ترين پيام و دستورالعمل الهي كه در آخرين شريعت (اسلام) متجلي شده است، مي‏نمايد. یعنی به حکم عقل و خرد یک انسان که تابع فرمان پروردگار است ، باید در هر دوره و زمانی به آخرین و کامل ترین پیام الهی ایمان آورد و نمی تواتند با ادعای ایمان به سخنان گذشته الهی ، از فرمان های جدید الهی و از آموزه های کامل تر آن سرپیچی کرده یا سرباز زند.

بنابراین با آمدن آخرین پیام آور الهی ، هر انسان خواه یهودی ، یا مسیحی یا هر دین دیگر باید به آن ایمان آورد. و به همین خاطر می بینیم که پیامبر اسلام در قرآن مأمور می شود که این پیام الهی را ابلاغ کند که ای اهل کتاب بیاید به یک کلمه مشترک ایمان آوریم . (و آن این ) که جز خدا نپرستیم و شرکی برای قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را ارباب به جای خدا بر نگزیند . این پیام قرآن جاودانه و برای همیشه است و یک انسان تسلیم الهی باید به آن ایمان داشته باشد ، حال از هر دینی که باشد ، اما متاسفانه یهود و مسیحیت این پیام الیه را نگرفتند که نشانه هایآن بسیار است.

از طرف دیگر ، عقل در بررسي آموزه‏هايي كه توسط يهوديت و مسيحيت امروزي تبيين مي‏شود، آنها را مخالف با براهين يقيني خود مي‏يابد.

اعتقاد به تثليث(3)، تجس خدا در انسان و رؤيت(4) و... اموري است كه براهين عقلي آن را از هيچ مكتب و مذهبي نمي‏پذيرد؛ بلكه آن را نشانه‏ عدم حقانيت و در واقع تحريف آنها مي‏داند. به پاره‏اي ديگر از تحريفات صورت گرفته در اين دو دين بزرگ اشاره‏اي گذرا مي‏كنيم تا بر اساس حكم عقل، خود داوري كنيد:

اجازه دهید در این جا اشاره ای به تحریف های مسيحيت و يهود کنیم:
1. اتهامات ناروا به پيامبران:
علاوه بر رسوخ تحريفات بنيادي و اعتقادي در كتاب مقدس، پاره‏اي اتهامات ناروا و غيراخلاقي به بعضي از پيامبران نسبت داده شده است كه قلم از بيان آن شرم دارد (5) در حالي كه براهين عقلي لزوم عصمت پيامبران را اثبات مي‏كند.
2. وجود افسانه‏ها:
وجود افسانه‏هاي بي‏پايه در كتاب مقدس، يكي ديگر از جنبه‏هاي تحريف آن است؛ از جمله مي‏توان به كشتي گرفتن حضرت يعقوب با خدا و غلبه‏اي او بر خدا، اشاره كرد.(6)
3. گناه فطري:
مسيحيان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و اين گناه به همه فرزندان او نيز منتقل مي‏شود؛ يعني، انسان بالفطرة گناه‏كار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهايي از اين خطا، سودي نخواهد بخشيد و تصليب و به دار كشيده شدن حضرت عيسي(ع)، كفاره گناه فطري انسان است ، در حالی که قرآن می گوید : هیچ کس گناه دیگری را بر دوش نمی کشد و معنا ندارد که گناه آدم (اگر گناهی کرده باشد) بر همه انسان ها نوشته شود.
4. تقويت ظلم:
يكي ديگر از آموزه‏هاي نامعقول كتاب مقدس، توجيه ظلم و ستم و دعوت به سكوت در برابر حاكمان ظالم، به بهانه اين است كه آنان حاكم و سايه خدا در زمين‏اند. (7)
وجود اين گونه آموزه‏هاي غيرعقلاني در كنار طرح مسأله تثليث و تجسيم و وجود تناقضات متعدد در متن كتاب مقدس، دليل بر عدم حقانيت مسيحيت و يهوديت امروزي است. (8)
خلاصه‏ سخن اينكه راه شناخت حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان و شرايع، مراجعه به آموزه‏هاي آنها و داوري است. اگر كسي مراجعه كند، خواهد يافت كه اسلام در سه وادي «عقايد»، «اخلاق و فضايل» و «احكام فردي و اجتماعي»، نه تنها كامل‏تر از ساير اديان بلكه قابل مقايسه و طرف نسبت با آنها نيست و در تمام دوره زندگي بشر، عقايد و شريعتي به اين جامعيت و عمق و اتقان و استواري بر بنيان عقل، وجود ندارد.
در واقع در اسلام تنها بر تکالیف فردی انسان ها توجه نشده ؛ بلکه بر تکالیف اجتماعی آنها بسیار تأکیدذ داشته و احکام بسیاری در مورد قوانین اجتماعی وجود دارد که در ادیان دیگر از آنها اثر و نشانی نیست.
امام خميني(ره) در اين زمينه، در كتاب چهل حديث مي‏نويسد: «اثبات حقانيت دين اسلام، احتياج به هيچ مقدمه ندارد جز نظر كردن به خود آن و مقايسه‏ بين آن و ساير اديان و شرايع». (9)
اما این که گفته اید در کدام قسمت این کتب وعده فردی به نام احمد داده شده است در پاسخ می گوییم:
به طور مسلم بشارت حضرت مسيح در انجيل خود او وجود داشته و اگر بر فرض اين كه چنين بشارتي در انجيل هاي كنوني نباشد، دليل بر اين نيست كه در انجيل خود آن حضرت وجود نداشته است؛ زيرا به شهادت متون انجيل هاي فعلى، هر يك ازحواريين وغير حواريين، انجيل نوشته و به انديشه خود، گفتار و كردار و فرمان هاي حضرت مسيح را در آن جا گرد آورده است و تنها به اين اكتفا نكرده، بلكه مشاهدات، شنیده ها وحدسيات خود را با آنها آميخته و به نام انجيل انتشار داده است.

دائرة المعارف انگليسى(10) از بيست و پنج انجيل نام مي برد كه در قرون نخستين مسيحيت، در ميان مسيحيان رواج داشته و در زمان هر يك از مراجع روحاني مسيحى، ازجهاتي در آنها تغييراتي به عمل آمده و بالأخص برخي از آنها تحريم شده است.
دستگاه روحانيت مسيحى، از ميان اين اناجيل، چهار تاي آن را به رسميت شناخته و باقي مانده را از اعتبار انداخته است. آنها عبارتند از:.
1 . انجيل متى: وي يكي از شاگردان حضرت مسيح بوده، و او كتاب خود را پيش از اناجيل ديگر انتشار داده است.البته تاريخ نگارش آن معلوم نيست: برخي برآنند كه آن را درسال 38 و به گفته گروهي بين سال 50 و 60 ميلادي نوشته است.(11).
2 . انجيل مرقس: مشهور ميان مفسران انجيل اين است كه وي حواري نبوده و انجيل خود را به راهنمايي پطرس حواري نوشته است و درحقيقت او تاريخ نويس حقيقي انجيل است؛ چون حوادث را بيشتر از كلمات مسيح مي نويسد و مطالب را با عبارات آسان و تند و كوتاه و گاهي با تفصيل بيان مي كند.
3 . انجيل لوقا: معروف اين است كه او انجيل خود را به هدايت پولس حوارى، كه غالباً در سفرها با او همراه بود، نوشته است و تاريخ نگارش آن حدود 63 ميلادي است.(12).
4 . انجيل يوحنا: نويسندگان قديم، انجيل يوحنا را آخرين انجيل مي دانند. اغلب نقادان، نگارش آن را به اواخر قرن اول نسبت مي دهند. برخي از نقادان عقيده دارند كه انجيل مزبور در اوايل قرن دوم نوشته شده و نويسنده آن يوحناي رسول نبوده بلكه يوحناي شيخ آن را نوشته است.
(13).
اين، وضع اناجيل رسمي جهان مسيحيت است که سالها بعد نوشته شده و غالب آنها داستان زندگی حضرت مسیح است که در آنها از کیفیت مرگ مسیح و... نیز سخن گفته شده است؛ حال توخود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
از اين جا بايد وضع اناجيلي كه دستگاه روحانيت مسيحيت آنها را از اعتبار انداخته است به دست آورد.(14).
بنابراين هيچ كدام از انجيل ها، انجيل حضرت مسيح نيست. حتي انتساب اين چهار كتاب به مؤلفان خود آنها قطعيت ندارد و جز متي هيچ كدام مطالب كتاب خود را از حضرت مسيح نگرفته است. در حقيقت انجيل مرقس، خلاصه بيانات پطرس بوده و لوقا فشرده افكار و نقليات پولس مي باشد. به علاوه مؤلف انجيل يوحنا نيز روشن نيست.
با اين وضع نبايد انتظار داشت كه بشارتي كه در آيه مورد بحث آمده است در اين اناجيل چهارگانه پيدا شود.
ولي از آن جا كه مشيت الهي بر آن تعلق گرفته كه برهان قرآن و دليل نبوت پيامبر اسلام برتارك اعصار بدرخشد، بشارت آمدن پيامبري پس از حضرت مسيح به نام احمد در انجيل يوحنا با كمال وضوح وارد شده است، اگر چه مفسران انجيل دست و پا مي كنند كه آيه هاي مربوط به اين بشارت را طور ديگر تفسير نمايند ولي چنان كه توضيح خواهيم داد، اينها، حركات مذبوحانه اي است كه جز لحظاتي چند، خود نمايي ندارد، و پس از يك دقت كوتاه، پرده از روي حقيقت برداشته شده و سيماي واقعيت، تجلي مي كند.
اين بشارت در ميان انجيل هاي چهارگانه فقط در انجيل يوحنا در باب هاي 14، 15 و 16 وارد شده است و در انجيل هايي كه به زبان سريانى(15) نوشته شده ، حضرت مسیح به آمدن کسی پس از خود بشارت می دهد که از او به لفظ (فارقلیط) یاد شده است . و چون انجيل يوحنا از آغاز به زبان يوناني نوشته شده، گروهي برآنند كه اين لفظ ريشه يوناني دارد كه بعداً به آن اشاره خواهيم نمود.
لطفا به نکات ذیل توجه کنید و با دقت آن را مطالعه کنید:
1 . مسيح به زبان عبري سخن مي گفت؛ زيرا او در ميان عبري زبانان پرورش يافته بود و از ميان نويسندگان انجيل ها، متى، انجيل خود را به زبان عبري نوشته و سه نفر ديگر انجيل خود را به زبان يوناني نوشته اند. بنابراين لفظي كه خود حضرت مسيح به آن تلفظ نموده از ميان رفته است زيرا اين بشارت فقط در انجيل يوحناست و نويسنده آن از روز نخست كتاب خود را به زبان يوناني نوشته است.
2 . (فارقليط) لغت سرياني است كه اهل سوريه باآن سخن مي گفتند، و در انجيل هايي كه به زبان سرياني نوشته شده اين لفظ به كار رفته است و دانشمندان اسلامي و مفسران انجيل اتفاق دارند كه اين لفظ، معرب لفظ يوناني است كه انجيل يوحنا به آن زبان نوشته شده است، ولي در اين كه ريشه اصلي اين لفظ در لغت يوناني چه بوده اختلاف دارند:.
محققان اسلامي متفقند كه ريشه يوناني اين كلمه، (پريكليطوس) به معناي محمد و احمد است، ولي مفسران انجيل ريشه آن را (پاركليطوس) به معناي تسلي دهنده دانسته اند. و لذا بايد روي قرايني كه درمتون آيات وجود دارد، حقيقت مطلب را به دست آورد.
3 . هيچ بعيد نيست كه حضرت مسيح عيناً نام آن كسي را كه از آمدن او بشارت داده است به زبان جاري كرده؛ مثلاً گفته باشد احمد، ولي نويسنده انجيل چهارم، كه اين بشارت در آن وجود دارد، روي سليقه خود آن را به يكي از دو لفظ يوناني ترجمه كرده است در صورتي كه نبايد عَلَم و نام اشخاص ترجمه گردد، بلكه بايد به همان حال در ترجمه بيايد.
4 . در انجيل هاي فارسي به طور عموم به جاي كلمه فارقليطا، لفظ تسلي دهنده آمده است و بيشتر مفسران مسیحی آن را به روح القدس تفسير نموده اند و با دلايل و شواهد روشن خواهيم گفت كه هرگز نمي توان فارقليطا را به روح القدس تفسير نمود.
5 . كساني كه فارقليطا را به روح القدس تفسير مي كنند مي گويند: پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عيسى، روح القدس بر حواريون، كه در يك خانه جمع بودند، نازل شد. ناگاه صدايي چون صداي باد شديد كه مي وزيد از آسمان آمد، و همه آنها به روح القدس مملو گشتند و به زبان هاي مختلف، به نوعي كه به روح آنها قدرت تكلم بخشيده بود، به سخن گفتن آغاز كردند.(16).
بشارت انجيل به آمدن فارقليطا
محققان اسلامي مي گويند بشارتي كه اين آيه از حضرت مسيح نقل مي كند، در انجيل يوحنا در باب هاي 14 و 15 و 16 وارد شده است، و حضرت مسيح به نقل انجيل يوحنا از آمدن شخصي به نام (فارقليط) پس از خود خبر داده است و قراين زيادي گواهي مي دهد كه مقصود از آن پيامبر اسلام مي باشد.
ما براي روشن شدن مطلب ناچاريم متون آيات را با تعيين باب و شماره جمله ها نقل نماييم:.
(اگر شما مرا دوست داريد، احكام مرا نگاه داريد و من از پدر خواهم خواست تا (فارقليط) ديگري به شما بدهد، تا ابد با شما خواهد ماند. او روح حق و راستي است كه جهان نمي تواند او را قبول كند؛ زيرا كه او نمي بيند و نمي شناسد، امّا شما او را مي شناسيد، زيرا كه نزد شما مي ماند و در شما خواهد بود).(17).
(من اين سخن ها را به شما گفته ام وقتي كه با شما بودم، لكن آن (فارقليط)، كه پدر او را به اسم من خواهد فرستاد، همان، شما را هرچيز خواهد آموخت و هر چيز من به شما گفته ام به ياد شما خواهد آورد).(18).
(حالا قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتي كه واقع گردد ايمان آوريد،(19) چون آن فارقليط كه من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستي كه از طرف پدر مي آيد درباره من شهادت خواهد داد).(20).
(راست مي گويم كه شما را مفيد است كه من بروم. اگر من نروم آن فارقليط نزد شما نخواهد آمد. امّا اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد. او چون بيايد، جهانيان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زيرا كه به من ايمان نمي آورند؛ به صدق، زيرا كه نزد پدرخود مي روم و شما مرا ديگر نمي بينيد؛ به انصاف، زيرا كه بر رئيس اين جهان حكم جاري شده است، و ديگر چيزهايي بسيار دارم كه به شما بگويم، لكن حالا نمي توانيد متحمل شويد، امّا چون او بيايد او شما را به تمامي راستي ارشاد خواهد كرد؛ زيرا او از پيش خود سخن نخواهد گفت، بلكه هر آن چه مي شنود خواهد گفت و شما را به آينده خبر خواهد داد و مرا تمجيد خواهد نمود؛ زيرا كه او آن چه از آنِ من است خواهد يافت و شما را خبر خواهد داد. هرچه از آن پدر است از من است. از اين جهت گفتم كه آن چه آنِ من است، مي گيرد و به شما خبر مي دهد).(21).
حال ببینیم منظور از فارقليط چيست؟
در اين جا قراين روشني داريم كه گواهي مي دهد كه مراد از فارقليط پيامبري است كه پس از مسيح مي آيد نه روح القدس:.
1 . بايد توجه كرد از برخي تواريخ مسيحي استفاده مي شود كه پيش از اسلام در ميان علما و مفسران انجيل مسلم بود كه (فارقليط) همان پيامبر موعود است. حتي گروهي از اين مطلب سوء استفاده كرده وخود را (فارقليط) موعود معرفي نموده اند؛ مثلاً منتس كه مردي رياضت كش بود و در قرن دوم ميلادي مي زيست، در سال 187 ميلادي در آسياي صغير مدعي رسالت گرديد و گفت: من همان فارقليط هستم كه عيسي از آمدن او خبر داده است و گروهي از وي پيروي كردند.(22) بنابراین برای مردم آن زمان روشن بود که فارقلیط یک انسان است که پس از مسیح خواهد آمد نه روح القدوس.
2 . از آثار و تواريخ مسلم اسلامي كاملاً استفاده مي شود كه سران سياسي و روحاني جهان مسيحيت در روزهاي بعثت پيامبر اسلام همگي در انتظار پيامبر موعود انجيل بودند از اين جهت هنگامي كه سفير پيامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد او پس از خواندن نامه رو به سفير كرد و گفت: من گواهي مي دهم كه او همان پيامبري است كه جهان اهل كتاب، در انتظار او هستند. و همان طور كه حضرت موسي از نبوت حضرت مسيح خبر داده، او نيز از نبوت پيامبر آخرالزمان بشارت داده و علايم و نشانِ هاي او را معين كرده است.(23).
وقتي نامه پيامبر به دست قيصر رسيد و نامه را مطالعه كرد و درباره پيامبر اسلام تحقيقاتي به عمل آورد، در پاسخ نامه آن حضرت چنين نوشت: نامه شما راخواندم واز دعوت شما آگاه شدم، من مي دانستم كه پيامبري خواهد آمد، ولي گمان مي كردم كه اين پيامبر از شام بر خواهد خاست... .(24).
از اين نصوص تاريخي استفاده مي شود كه آنان در انتظار پيامبري بودند و چنين انتظار به طور مسلم، ريشه انجيلي داشته است.
3 . امتيازاتي كه حضرت مسيح براي (فارقليط) قائل شده، و شرايط و نتايجي كه براي آمدن او شمرده است، اين مطلب را قطعي مي سازد كه منظور از (فارقليط) جز پيامبر موعود نخواهد بود. اين علايم مانع از آن است كه آن را به روح القدس تفسير نماييم. اكنون مشروح قراين:.
الف) حضرت مسيح سخن خود را چنين آغاز كرد: (اگر شما مرا دوست داريد احكام مرا نگاه داريد و من از پدر خواهم خواست تا (فارقليط) ديگري به شما خواهد داد).(25).
اولاً، از اين كه حضرت مسيح مهر و محبت خود را به رخ آنها مي كشد حاكي است كه او احتمال مي دهد گروهي از امت او زير بار كسي كه وي از آمدن او بشارت مي دهد،نخواهند رفت و لذا از طريق تحريك عواطف مي خواهد آنان را به پذيرفتن او وادار سازد و اگر منظور از فارقليط - آن طور كه مفسران انجيل تصور كرده اند - همان روح القدس باشد در اين صورت به چنين زمينه سازي احتياج نبود؛ زيرا روح القدس پس از نزول، آن چنان در قلوب و ارواح تأثير مي كند كه براي كسي جاي ترديد و شك و انكار باقي نمي ماند، ولي اگر مقصود پيامبر موعود باشد، به يك چنين زمينه سازي نياز شديد هست؛ چون نبي موعود، جز از طريق بيان و تبليغ در قلوب و ارواح تأثيري و تصرفي نمي كند و روي اين ملاحظه، گروهي منصف به وي مي گروند و گروهي از او روي برمي گردانند.
حتي حضرت مسيح به اين مقدار تذكر اكتفا نكرد.
در جمله 29 از باب 14 در اين قسمت پافشاري كرده و فرمود: (اكنون قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتي كه واقع گردد ايمان آوريد). در حالي كه ايمان به روح القدس، به توصيه نيازي ندارد، تا چه رسد به اين اندازه پافشارى.
ثانياً، وي فرمود: (فارقليط ديگري به شما خواهد داد). اگر بگوييم منظور از آن، پيامبر ديگري است، كلام بدون تكلف و صحيح خواهد بود، ولي اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به كار بردن لفظ (ديگر) خالي از تكلف نخواهد بود؛ زيرا روح القدس متعدد نيست و تنها يكي است.ب) (هر چيزي كه من به شما گفته ام به ياد شما خواهد آورد).(26) روح راستي كه از طرف پدر مي آيد، درباره من شهادت خواهد داد.
مي دانيم روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عيسي برحواريان نازل گرديد.(27) آيا اين افراد برگزيده، همه دستورات او را در اين مدت كوتاه فراموش كرده بودند، تا روح القدس دو مرتبه به آنان تعليم دهد!.
آيا شاگردان مسيح چه نيازي به شهادت او داشتند تا درباره مسيح شهادت دهد، ولي اگر مقصود پيامبر موعود باشد، دوجمله معناي صحيح خواهند داشت؛ زيرا امت مسيح بر اثر طول زمان و دست برد علماي انجيل، بسياري از دستورات او را فراموش كرده و گروهي همه آنها را به دست فراموشي سپرده بودند و حضرت محمدق همه را بازگو كرد و به نبوت حضرت عيسي شهادت داد و گفت: او نيز مانند من، پيامبر بوده و مادر مسيح را از نسبت هاي ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدس مسيح را از ادعاي الوهيت پيراسته ساخت.
ج) (اگر من نروم فارقليط نزد شما نمي آيد).(28) او آمدن (فارقليط) را مشروط به رفتن خود كرده است، واگر مقصود (روح القدس) باشد،نزول او بر حضرت مسيح و حتي بر خود حواريين مشروط به رفتن او نبوده است؛ زيرا به عقيده مسيحيان، روح القدس بر حواريون، زماني كه حضرت مسيح خواست آنان را براي تبليغ به اطراف بفرستد، نازل گرديد.(29) بنابراين هيچ گاه نزول او مشروط به رفتن مسيح نبوده است، ولي اگر بگوييم مقصود پيامبري صاحب شريعت، آن هم شريعت جهاني است، در اين صورت، آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسيح و منسوخ گشتن آيين او خواهد بود.
د) اثر نزول (فارقليط) سه چيز معرفي شده است: (جهانيان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زيرا كه به من ايمان نمي آورند...).(30).
مي دانيم (روح القدس) پنجاه روز پس از مصلوب شدن عيسي بر حواريان نازل گرديد و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود و از ذيل جمله استفاده مي شود كه او بر منكران ظاهر مي گردد، نه بر حواريون، كه هرگز حضرت مسيح راتكذيب نمي كردند. ولي اگر بگوييم مقصود پيامبر موعود اسلام است تمام اين امتيازات در وجود شريف او جمع مي باشد.
ه) (فارقليط درباره من (مسيح) شهادت خواهد داد).(31) (شما را از آينده خبر خواهد داد، و مرا جلال خواهد بخشيد).(32).
شهادت بر حضرت مسيح حاكي است كه وي روح القدس نيست؛ زيرا حواريون نيازي به تصديق او نداشتند و هم چنين منظور از اين كه به او جلال خواهد بخشيد، ثنا و تعريف هايي است كه پيامبر موعود درباره حضرت مسيح انجام داد و آيين او را تكميل كرد. چه جلالي بالاتر از اين!دقت در اين قراين مي تواند ما را به حقيقتي كه محققان عالي قدر اسلام به آن رسيده اند رهنمون گردد. البته قراين به آن چه گفته شد منحصر نيست، بلكه با دقت مي توان قراين ديگري نيز به دست آورد.(33).

در پايان، مطلب قابل توجهي را كه دائرة المعارف بزرگ فرانسه (ج 23، ص‏4174) در اين باره دارد از نظر خوانندگان مي گذرانيم:.
محمد مؤسس دين اسلام و فرستاده خدا و خاتم پيامبران است، كلمه محمد به معني بسيار حمد شده است و از ريشه مصدر (حمد)، كه به معناي تمجيد و تجليل است، مشتق گرديده. بر حسب تصادف عجيب نام ديگرى، كه ازهمان ريشه حمد است مترادف كامل لفظ محمد مي باشد و آن احمد است كه احتمال قوي مي رود عيسويان عربستان آن لفظ را براي تعيين فارقليط به كار مي بردند. احمد، يعني بسيار ستوده شده و بسيار مجلل، ترجمه لفظ پاراكليتوس است كه اشتباهاً لفظ پريكليويس را جاي آن گذاردند. به اين ترتيب نويسندگان مذهبي مسلمان مكرر گوشزد كرده اند كه مراد از اين لفظ، بشارت ظهور پيامبر اسلام است. قرآن مجيد نيز به طور علني در آيه شگفت انگيز سوره صف به اين موضوع اشاره مي كند.(34).

پاورقی:
1) آل عمران (3)، آيه 19
2) تورات، كتاب هوشيع نبي 9:5ـ10..
3) رساله اول به قرنتيان 8:6 و انجيل يوحنا: 5/20
4) همان و سفر پيدايش، 32:24 ـ 30)
5) ) ر.ك: انجيل يوحنا، 2:1ـ11، سفر تكوين، 19:30 ـ 38 و براي آشنايي بيشتر ر.ك: انيس الاعلام، ج 3 و بشارات عهدين، محمد صادقي، ص 73 و 177؛
6) سفر پيدايش، 32:34ـ30
7) انجيل متي، 5:38 و اكثر نامه‏هاي پولس به روميان.
8) در كتاب «انيس الاعلام»، ج 2، یکصد و یست وپنج مورد تناقض موجود در كتاب مقدس مورد بررسي قرار گرفته است.
9) چهل حديث، امام خميني، شرح حديث دوازدهم، ص 201.
10). ج‏2، چاپ 13، ص 179 - 180.
11).به نقل از: جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، بيروت 1928 م.
12). به نقل از: همان.
13). به نقل از: همان.
14).گذشته از اين، تناقضاتي كه ميان اناجيل چهارگانه وجود دارد و تناقضي كه ميان مطالب يك انجيل موجود است و هم چنين مطالب خرافي كه شبيه افسانه و پندار است و سخناني كه عقل زير بار آن نرفته و آنها را به طور قطع تخطئه مي كند، موجب شده كه تمام اين اناجيل و كتب مقدس چهارگانه جهان مسيحيت از اعتبار و سنديت ساقط گردند و براي تفصيل اين مطالب ر.ك: الهدي الي دين المصطفى؛ الرحلة المدرسيه و انيس الاعلام و ده ها كتاب ديگر كه از طرف دانشمندان محقق وعالي مقام اسلامي نوشته شده است.
15). انجيل حضرت مسيح اگر چه به زبان عبري بوده و زبان مادري وي و كساني كه وي در ميان آنها پرورش يافته غير از عبري نبوده است، ولي بنابر اخبار و روايات، او مأمور بود كه آن را به لغت سرياني براي سريانيان، كه همان اهل سوريه هستند، تفسيركند. از اين نظر گروهي تصور كرده اند كه زبان اصلي انجيل همان سرياني بوده است و از ميان تمام انجيل ها اناجيل سرياني به انجيل واقعي نزديك تر است.
16). اعمال حواريان، باب 1 - 5.
17). انجيل يوحنا، باب 14؛ جمله 15 - 17، لندن 1837 م. و بقيه جمله ها را نيز از همين چاپ نقل كرديم و براي اطمينان بيشتر با ترجمه هاي فارسي ديگر كه از زبان سرياني و كلداني به فارسي نقل شده اند تطبيق نموديم.
18). باب 14، جمله 25 - 26.
19). باب 14، جمله 29.
20). باب 15، جمله 26.
21). باب 16، جمله 7 - 15.
22). انيس الاعلام، ج‏2، ص 179 به نقل از تاريخ (وليم ميور) كه در سال 1848 چاپ شده است.
23). طبقات كبرى، ج‏1، ص 259؛ سيره حلبى، ج‏3، ص 279.
24). الكامل، ج‏2، ص‏44.
25). باب 14، جمله 15.
26).اعمال حواريان، باب 1 - 5.
27). باب 14، جمله 26.
28). باب 15، جمله 7.
29).متى، باب 10، جمله 29؛ لوقا، باب 10، جمله 17.
30).باب 16، جمله 7. در بسياري از اناجيل قديمى، به جاي (ملزم) توبيخ آمده است و جمله دومي روشن تر و مناسب تر است. برخي از مفسران و نويسندگان مسيحي وقتي به اين جمله مي رسند و مي بينند كه هرگز اين جمله با روح القدس تطبيق نمي كند، با كمال جسارت مي گويند: منظور از رئيس جهانيان، همان شيطان است كه مردم را به گناه ملزم مي سازد و گواه اين مطلب اين است كه حضرت مسيح در آيه 30 فرمود:.
رئيس جهان مي آيد و در من حصه اي ندارد؛ يعني بر مسيح غلبه نمي كند. اين تفسير، جز فكري شيطانى، چيز ديگري نيست؛ زيرا به فرض اين كه يك چنين رئيس جهانيان مردم را به گناه ملزم مي سازد، چگونه به صدق و انصاف الزام مي نمايد!.
گذشته از اين، منظور از(ملزم كردن) در اين جا همان توبيخ است كه در بسياري از اناجيل قديمي وارد شده است و اما منظور ازجمله اي كه در آيه 30 (رئيس جهانيان در من حصه اي ندارد) وارد شده اين است كه او شخصيت مستقل و جداگانه اي است و شاخه اي از نبوت مسيح نيست، بلكه او مكمل آيين اوست.
31). باب 15، جمله 26.
32). باب 16، جمله 14.
33). در تنظيم اين بحث از كتاب نفيس انيس الاعلام استفاده شده است.
34). محمد خاتم پيامبران، ج‏1، ص‏504.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت