شوهر وابسته، گرفتار در دو راهي مادر و همسر
گاه در کشاکش بحث ها و جدال ها در زندگي مشترک، يکي از والدين سعي مي کند فرزندان را به سمت خود بکشد تا جبهه قوي تري عليه والد ديگر تشکيل دهد. اين جبهه گيري يا به اصطلاح گروکشي، باعث سردرگمي احساسي فرزندان نسبت به والدين مي شود. معمولاً اين والد علت ادامه زندگي را وجود بچه ها مي داند و به اين وسيله نوعي احساس عذاب وجدان در فرزند ايجاد مي کند که اگر او نبود، والدش مجبور به تحمل چنين شرايطي نبود. از طرفي نوعي احساس ترس از دست دادن در فرزند ايجاد مي شود که اين امر وابستگي به والدين را در پي دارد. اين وابستگي گاه تا بزرگسالي نيز ادامه پيدا مي کند.
وابسته کردن کودک، ترفند برخي والدين براي پنهان کردن ترس خود
اصولاً وابسته کردن فرزندان، ترفندي است که گاه يک والد براي پنهان کردن ترس خود از تنهايي و تنها ماندن استفاده مي کند. کودکي که در چنين شرايطي بزرگ مي شود، هميشه نسبت به والدين (معمولاً يکي از والدين) احساس دين مي کند و ناراحتي يا نارضايتي آن والد او را به شدت آشفته مي سازد. معمولاً اين افراد بعد ازدواج زماني به مشاور مراجعه مي کنند که همسرشان از وابستگي زياد آنان به والدين به ستوه آمده است. گلايه اين همسران معمولاً اين است که شوهر يا خانم ما زمان زيادي را در کنار والدينش مي گذراند، والدين وي براي همه امور زندگي شان تصميم گيري مي کنند يا همسر، توانايي مقابله يا مخالفت با خواسته هاي غيرمنطقي خانواده اش را ندارد.
رقابت با مادر همسر
اگر با چنين فردي ازدواج کرده ايد يا قصد ازدواج داريد بايد بدانيد که والد (معمولاً مادر) همسر شما، ممکن است رقيبي جدي براي شما باشد. معمولاً تلاش براي بر هم زدن اين وابستگي دو سويه و افراطي راه به جايي نمي برد؛ زيرا از طرفي والد هيچ گاه حاضر به ترک اين وابستگي نيست و از طرف ديگر فرزند توانايي رها شدن از بار احساس دين نسبت به والدش را ندارد. اگرچه معمولاً خود اين والدين همسري براي فرزندشان انتخاب مي کنند، يعني براي مثال عروس هميشه انتخاب مادر شوهر است، ولي ترس از تنهايي و تنها شدن گاه چنان قوي است که استقلال فرزندان باعث اضطراب تنهايي والدين مي شود.
والدين وابسته و فرزندانشان به کمک نياز دارند
در برخورد با والدين وابسته، هر نوع رفتاري که حاکي از تلاش براي کاهش اين وابستگي باشد، والد را به واکنش وامي دارد تا ارتباط خود را با فرزندش قوي تر کند؛ بنابراين سعي نکنيد در ابتداي کار در مقابل والد همسرتان جبهه گيري شديدي کنيد. از لحاظ روان شناختي، هم اين دسته از والدين و هم فرزندانشان نياز به کمک دارند. کمک به والد براي پذيرفتن استقلال فرزند و درک اين واقعيت که بايد به فرزند اجازه بدهد تا از زير چتر حمايتي او خارج شود و از طرف ديگر، کمک به فرزند براي رها شدن از احساس ديني که سال هاست انرژي رواني او را به خود مشغول کرده است. اما رسيدن به اين نقطه، زمان زيادي مي طلبد و براي رسيدن به آن بايد حوصله داشت و صبر کرد.
يک راهکار موثر
در چنين شرايطي، به عنوان يک همسر بهترين کاري که مي توانيد انجام دهيد نزديک شدن به والد همسرتان است. اگر رابطه شما با والد همسرتان خوب باشد، او شما را رقيب خود نمي بيند و کم کم استقلال فرزند خود را مي پذيرد.
اگر همسرتان نيز دريابد که شما مورد تأييد والدش هستيد، به شما اطمينان بيشتري پيدا مي کند و به مرور زمان وابستگي اش را به شما منتقل مي کند. از آن جا که اين وابستگي براي وي لذت بخش تر است، چون احساس ديني در آن وجود ندارد، به سرعت افزايش مي يابد و فرزند را از وابستگي شديد به والدش رها مي کند.نکته مهم ديگر اين است که اغلب اين افراد معمولاً هميشه وابسته هستند، چه به والدين و چه به همسر و اعتماد به نفس زيادي ندارند حتي اگر خلاف آن را وانمود کنند.