چكيده
پناهندگى و جستوجو براى يافتن مأمنى مناسب براى فرار از خطرات تهديدكننده، پديدهاى به قدمت تاريخ بشرى است. از جمله مباحثى كه فقه اماميه و حقوق بينالملل به آن اهتمام ورزيده، مسئله پناهندگى است. وجود احكام و مقرّرات مفصل راجع به پناهندگى در فقه، اشاره صريح قرآن كريم و روايات اسلامى به حق پناهندگى و اهميت و تبيين حقوق پناهنده، از جمله دلايل انجام اين تحقيق است. در حقوق بينالملل نسبت به رعايت حقوق پناهندگان تأكيد شده است. علمرغم وجود اين تأكيدات و تشكيل كنوانسيونها و اتخاذ تدابير گوناگون در اين عرصه، به واسطه فقدان ضمانت اجرايى قوى در اين خصوص دولتهاى پذيرنده پناهنده خود را ملزم به رعايت اين مقرّرات نمىديدند. در نتيجه، در جهان شاهد تعداد زيادى از انسانهاى پناهنده هستيم. اين مقاله، با رويكرد نظرى و اسنادى، ضمن بررسى مبناى پناهندگى در فقه و حقوق بينالملل، حقوق و تكاليف متقابل دولتهاى پذيرنده و پناهندگان را مورد بحث قرار داده است.
مقدّمه
انسان هميشه در طول تاريخ در مقابل برخى از تهديدات طبيعى و غيرطبيعى سعى داشته است پناهگاه مناسبى براى ادامه حيات خود تهيه نمايد. هركس بنا به عللى جان يا حقوق خود را به مخاطره ببيند حق دارد به كشور ديگرى پناه برد. هر پناهنده علاوه بر اينكه طالب امنيت جانى است بايد بتواند احتياجات اوليه خود و خانوادهاش را مرتفع سازد. از اينرو، زيستن در هر كشورى با ثبات سياسى بيشتر و استفاده از مزاياى رفاهى آن، رؤياى هر پناهندهاى است. به هر پناهندهاى امكاناتى از قبيل سرپناه، نان، آب و تحصيل فرزندان خانواده داده خواهد شد. آنچه قابل تأمل مىباشد اين است كه چه بر سر پناهنده و خانواده او خواهد آمد، با آنان چگونه رفتار مىشود، و هويت اجتماعى و آداب و رسوم چه خواهد شد؛ بخصوص وداع با خاكى كه ريشه در آن دارد. پناهندگى حقى است كه به موجب آن، هركس كه به علل نژادى و مذهبى يا مليتى يا عضويت در گروههاى سياسى يا اجتماعى، جان و يا حقوق بنيادين خود و خانوادهاش را در خطر ببيند، مىتواند به كشور ديگر پناهنده شود. پناهندگى از جمله حقوقى است كه در اعلاميه جهانى حقوق بشر مورد شناسايى قرار گرفته و تمامى افراد بدون هيچگونه تبعيضى از لحاظ نژاد، مذهب و يا سرزمين اصلى مىتوانند از آن بهرهمند شوند.
پناهندگى در فقه اسلام هم از جمله نهادها و حقوقى است كه تحت عنوان «استجاره، امان و زنهار» آمده است و اكثر كتب معتبر فقهى در باب جهاد بحث مفصلى را تحت اين عناوين آوردهاند. استجاره و امان در واقع نوعى قرارداد مصونيت سياسى بيگانگان در كشور اسلامى است كه به موجب اين اصل، دولت اسلامى و يا هر فرد مسلمان در هر حال مىتواند به بيگانهاى كه قصد اقامت موقت در كشور اسلامى را دارد امان بدهد. از اينرو، حقوق پناهندگان به عنوان يكى از موضوعهاى حقوق بينالملل خصوصى به ويژه در دو دهه اخير مورد توجه فراوان قرار گرفته است، لكن به اين موضوع در نوشتارهاى فارسى كمتر پرداخته شده و تأليفات راجع به آن بسيار نادر است. از عمدهترين قوانين و مقرّرات بينالمللى، مىتوان به كنوانسيون 1951 ژنو در مورد وضعيت پناهندگان اشاره كرد.
در فقه، به كسى كه دين اسلام ندارد و با حكومت اسلام عقد ذمّه منعقد نكرده، ولى به اذن دولت اسلام به منظور تجارت و يا نياز ديگر وارد قلمرو اسلامى مىشود (چون به او امان از تعرض داده شده)، مستأمن (در مقابل معاهد) گويند، و امانش به طور مطلق و مقيد به وقت معينى نيست.1
در اصطلاح فقهى نيز پناهنده به فرد، افراد يا گروهى اطلاق مىشود كه به دلايل مختلف مجبور به ترك مكانى مىشوند و به جايگاه ديگر پناه مىبرند.2
كنوانسيون 1951 ژنو در ماده 1 تعريف فراگير از پناهنده ارائه داده و مىگويد: پناهنده كسى است كه به علت ترس موجه از اينكه به علل مربوط به نژاد يا مذهب يا مليت يا عضويت در بعضى گروههاى اجتماعى يا داشتن عقايد سياسى تحت شكنجه قرار گيرد و در خارج از كشور محل سكونت عادى (كشور اصلى خود) به سر مىبرد و نمىتواند و يا به علت ترس مذكور نمىخواهد خود را تحت حمايت آن كشور قرار دهد يا در صورتى كه فاقد تابعيت است و پس از چنين حوادثى در خارج از كشور محل سكونت دايمى خود به سر مىبرد و نمىتواند يا به علت ترس مذكور نمىخواهد به آن كشور بازگردد.
طبق تعريف مذكور:
الف. پناهنده از نظر منابع بينالمللى بيگانهاى است در كشور پذيرنده كه به دليل ترس از تعقيب و نيز نجات جان و مال و آزادى خود به كشور ديگرى پناهنده مىشود.
ب. عنصر اساسى در علت پناهندگى ترس موجه از تعقيب و آزار است كه تشخيص و احراز آن با كشور پذيرنده است و آن كشور با بررسى همهجانبه در مورد دلايل درخواست پناهندگىياايندلايلرامىپذيرد يا رد مىكند.3
تاريخچه پناهندگى
با يك نگاه اجمالى و دقت نظر در دوران قبل و بعد از اسلام در اديان و نظامهاى حقوقى ديگر، به اين مبنا مىرسيم كه امان و پناهندگى اختصاص به اسلام ندارد، اگرچه كه در حوزه اسلام اين پديده وسيعتر از اديان و نظامهاى حقوقى ديگر مطرح بوده است. دليل آن اين است كه پيشينه اين مسئله به سابقه عمر بشر در روى كره خاكى برمىگردد و حتى اين مسئله در بين حيوانات مطرح بوده؛ حيواناتى كه مورد ظلم همنوعان و يا انسانها قرار مىگرفتند. انسانها به منظور خروج از تيررس ظلم، به ديگران پناه مىبردند؛ زيرا از روز خلقت اوليه انسان كه مدنىالطبع آفريده شده، هميشه در اجتماع عدهاى كه احساس قدرت بيشترى مىكردند، به زيردستان خود ظلم روا داشته، آنها را برده خود مىگرفتند. در مقابل، مظلومان كه توان مقابله با ظالم و تحمل ستم او را در خود نمىديدند، چارهاى جز پناه نداشتند.4
با مطالعه در تاريخ مىبينيم كه هر جا قانونى تدوين مىگرديد اعطاى پناهندگى از جمله بندهاى آن بوده است. براى مثال، اين موضوع در يونان از مهمترين مسائل حقوق بينالملل به شمار مىآيد. يكى از معاهدات ميان دولت ـ شهرهاى يونان چنان دقيق و كامل تهيه و تنظيم گرديده كه تا قبل از قرن نوزدهم ميلادى اثرى همانند آن به چشم نمىخورد.
مهمترين مقرّراتى كه ناشى از معاهدات فوق مىباشد و بعدها توجه جهانيان را برانگيخت و از قواعد حقوق بينالملل محسوب مىشود عبارت است از:
1. شناسايى حق آزادى شخصى و صيانت از دارايى براى اتباع دولت ـ شهر متعاهد؛
2. تأسيس نهاد «نمايندگى» يا «سرپرستى». (نماينده يا سرپرست كه تقريبا همان كنسول امروزى است، وظيفه حمايت از اتباع را در دولت ـ شهر خارجى و نيز يك سلسله وظايف سياسى را بر عهده داشت)؛
3. داورى، طريقه حل اختلافات مرزى و حقوقى طرفين بود. در اين مورد معمولاً كشور ثالثى به عنوان داور انتخاب مىشد و داورى مفهوم سياسى مىيافت.
4. تأسيس اتحاديههاى سياسى موسوم به «آمفيكسيونى»؛
5. مصونيت سفيران؛
6. حرمت؛ يعنى احترام به بىطرفى بعضى از مكانها؛
7. تحكيم عهدنامههاى صلح با اداى سوگند؛
8. احترام به اجساد كشتهشدگان در جنگ؛
9. شناسايى حق پناهندگى.5
همچنانكه ملاحظه مىشود، در اين مجموعه بند 5 و 9 ناظر به رسم پناهندگى و احترام و لزوم دفاع از پناهندگان است. بنابراين، رسم پناهندگى در ميان مردم يونان به صورت جدى مطرح بوده است. همين طور جامعه مسلمان نيز به حكم اينكه در مهد شرك و بتپرستى پديد آمد و اصول و معيارهاى اجتماعى اين مكتب در تضاد مستقيم با عقايد بتپرستانه مردم عرب بود، از همان آغاز، بزرگان عرب و به ويژه تجار و ثروتمندان قريش با آن به ستيز برخاستند و مسلمانان نخستين به علت عدم قدرت كافى، مجبور بودند از اصل پناهندگى سياسى به طور جدى استفاده كنند. متأسفانه ظهور اسلام در شهر مكه و حضور مسلمانان در اين شهر نيز، با همه احترام ويژهاى كه اعراب براى حرم امن الهى قايل بودند، نتوانست مصونيت كافى براى مسلمانان فراهم آورد. از اينرو، شخص پيامبر صلىاللهعليهوآله و ديگر مسلمانان و به ويژه افرادى كه از حمايت و پشتيبانى قبيله و طايفه نيرومندى برخوردار نبودند، سخت تحت شكنجه و آزار مخالفان قرار داشتند و در منطقهاى كه مجرمان با آرامش مىزيستند، پرچمداران آزادى و ارزشهاى انسانى در فشار و اضطراب به سر مىبردند. پيامبر صلىاللهعليهوآله شخصا به خاطر حمايت بنىهاشم دستكم از نظر جانى مصونيت داشت، ولى ديگر مسلمانان در معرض آزار و اذيت بيشترى بودند و گاهى جان آنان نيز در معرض خطر قرار مىگرفت. بدينروى، پيامبر صلىاللهعليهوآله تصميم گرفت با استفاده از اصل پناهندگى، مسلمانان را براى پناهندگى به كشور حبشه اعزام نمايد؛ زيرا مىدانست نجاشى پادشاه حبشه، مردى است عدالتپيشه و انتطار مىرفت كه از مسلمانان حمايت نمايد تا دشمنان نتوانند نسبت به آنان سختگيرى نمايند. عملاً آنچه كه انتظار مىرفت رخ داد و هنگامى كه نجاشى از پناهنده شدن مسلمانان به كشورش مطلع گرديد و با منطق آنان آشنا شد، پيشنهاد مردم مكه را نسبت به استرداد پناهندگان مسلمان رد كرد و اعلام كرد تا هنگامى كه مسلمانان در سرزمين حبشه زندگى كنند در پناه او خواهند بود.6
پناهندگى در فقه
در فقه عنوانى به نام «پناهندگى» وجود ندارد و به جاى آن از عباراتى نظير امان، زنهار و معاهد استفاده شده است. اين تأسيس حقوقى در واقع، قرارداد پيمان مأمونيت و مصونيت بيگانگانى است كه قصدشان عبور از كشور اسلامى و يا اقامت موقت در آنجاست. بنابراين، اعطاى امان به كفار از طرف مسلمانان با انعقاد قرارداد امان است. اين قرارداد از نوع عقد محسوب شده كه نيازمند ايجاب و قبول است، كه بعد از انعقاد قرارداد حقوق و وظايفى براى طرفين (مؤمن و مستأمن) ايجاد مىشود.7
در فقه اماميه تعدادى از فقها از جمله شيخ طوسى پناهنده را معادل مستأمن گرفته و حقوق و تكاليف پناهنده را همان حقوق و تكاليف مستأمن دانستهاند و معتقدند: مستأمن و معاهد كسى است كه براى مدت محدود نه براى اقامت دايم وارد كشور اسلامى مىشود.8
در مقابل، برخى ديگر از فقها و صاحبنظران معتقدند كه پناهنده از نظر فقه اسلامى محدود به مورد مستأمن نمىشود؛ چون در صورت قبول نظر گروه نخست دولت اسلامى موظف به دفاع از پناهندگان در برابر خطرات خارجى نيست و تنها لازم است دولت اسلامى و افراد مسلمان كه تحت فرمان اين دولتاند مزاحمتى براى مستأمنين ايجاد ننمايند؛ زيرا فرد مستأمن از ترس ظلم قدرتهاى ديگر به دولت اسلامى پناه نبرده است، بلكه عقد امان صرفا براى رفع خطر از جانب دولت اسلامى با مستأمن منعقد مىشود و اين، متفاوت با مفهوم پناهندگى در حقوق بينالملل و حتى حقوق داخلى كشورهاست. به موجب تعريف پناهندگى در حقوق موضوعه، كشور ميزبان گذشته از عدم تعرض به پناهنده، متعهد مىگردد از جوار خويش در مقابل هر خطرى و تجاوزى دفاع نمايد. بر اين اساس، پناهنده فردى است كه به واسطه عواملى مانند ترس از ظلم و ستم ديگران، به دولت اسلامى پناهنده شده و سزاوار آن مىباشد.9
بنابراين، پناهنده فردى است كه براى فرار از ظلم و طغيان ديگران و نجات دادن خود و يا افرادى كه مسئوليت حمايت از آنان را بر عهده دارد، به كشور ديگر روى آورده و درصدد است از موقعيت سياسى و اجتماعى آن كشور استفاده كند و امنيت لازم را به دست آورد. در حقيقت، همه كسانى كه به موجب آيه 75 سوره «نساء» «وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ...» خداوند متعال، مسلمانان را به دفاع از آنان فراخوانده، در صورت پناهندگى مصداق بارز پناهنده خواهند بود.10
در آيه 6 «توبه» آمده است: «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»؛ اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست او را پناه بده تا كلام خدا را بشنود؛ پس او را به مكانى امن كه مىخواهد برسان.
با توجه به اين آيه شريفه، پناهندگى در اسلام مورد قبول واقع شده است. اگرچه اصل پناهندگى مورد پذيرش مىباشد، اما در مورد تعريف آن اتفاقنظرى وجود ندارد.
همانگونه كه ملاحظه مىشود، فقها پناهندگى را در اين آيه خلاصه كرده و مبنا را بر آن قرار دادهاند. برخى از حقوقدانان و فقها امان و پناهندگى را به صورت زير تعريف نمودهاند: دادن تأمين جانى و مالى به دشمن به طور موقت يا مطلق يا دايم به موجب پيمانهاىمخصوص.11
علّامه حلّى پناهندگى را اينگونه تعريف نموده است: عقد امان، متاركه با كفار به منظور پذيرفتن درخواست آنها مبنى بر مهلت دادن است.12
با توجه به موارد مذكور، مىخواهيم تعريف تقريبا كاملى را از تعاريف گذشته ارائه دهيم. پناهندگى به عنوان يك حق، وضعيتى است كه به موجب آن فرد مجبور مىشود كه به كشورى پناهنده گردد. اين وضعيت به تعبير اعلاميه حقوق بشر اسلامى در ماده 12 به گونهاى است كه فرد در صورت تحت ظلم قرار گرفتن و يا به واسطه ترس از جان و مال و خانواده (آنهم به دلايلى كه به خاطر جرم طبق موازين شرع نباشد) مستحق پناهندگى مىشود. در اين صورت، بايد به وى پناه داد.
ماهيت پناهندگى
فقها براى تجويز پناهندگى به آيه 6 سوره «توبه» استناد نمودهاند:«وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»؛ اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست، پناهش ده تا اينكه سخن خدا را بشنود. سپس او را به جاى امن خودش برسان. ايشان همچنين با استناد به روايات وارده از اهلبيت عليهمالسلام پناهندگى را نوعى عقد دانستهاند كه براى انعقاد آن اهليت طرفين است. از جمله اين روايات، حديث عبداللّهبن سليمان است كه مىگويد: از امام باقر عليهالسلامشنيدم كه مىفرمايد: هيچ مردى نيست كه مردى را امان بدهد سپس او را بكشد، مگر اينكه در روز قيامت پرچم مكر و حيله را به دوش مىكشد.13
در كتاب الاسلام و العلاقات الدوليه پناهندگى و امان اينگونه تعريف شده است: امان عبارت از عقدى از عقود شرعى است كه خداوند وفاى به آن را دستور داده است و با ايجاد و قبول منعقد مىشود؛ ايجاب از طرف اماندهنده و قبول از طرف مستأمن يا بر عكس. و اين مسئله از فعل و سير رسول اكرم صلىاللهعليهوآله فهميده مىشود؛ چون هنگام فتح مكه به اهل مكه امان داد.14
البته براى تحليل ماهيت پناهندگى، بجاست برخى از نظرات فقها را از نظر بگذرانيم: شهيد ثانى در شرح لعمه پناهندگى و امان را عقد دانسته، كه با هر لفظ و يا كتاب يا اشاره مفهمهاى منعقد گردد.15
پس پناهندگى عقدى است كه به موجب آن يكسرى مسئوليتهايى بر طرفين عقد بار خواهد شد كه به موجب اين عقد، طرفين مكلف خواهند شد به تعهدات متقابل خود عمل كنند و به حقوق يكديگر احترام بگذارند. به همين دليل، در عقد پناهندگى به موجب مسئوليتها و تعهداتى كه براى پناهنده يا پناهندگان و دولت پناهندهپذير ايجاد مىشود، هريك از ايشان موظف هستند تعهدات خود را نسبت به ديگرى اجرا كنند.
به نظر مىرسد كه آيه 6 سوره مباركه «توبه» دلالت بر تكليف دولت اسلامى در پذيرش پناهندگان و حق پناهنده براى پذيرفته شدن دارد؛ زيرا در آيه به طور صريح آمده است: در صورت درخواست متقاضى پناه بايد به او پناهندگى داده شود. اما با دقت در شأن نزول آيه اين برداشت منتفى مىشود؛ زيرا ذهنيت مسلمانان در آن زمان اين بود كه نبايد به مشرك پناه داد. نزول اين آيه سبب زدودن اين ذهنيت شد؛ زيرا پس از آن همه تأكيد بر عدم مصالحه و سازش با مشركان، امر به پناه دادن آنها داده مىشود.16
صاحب جواهر تصريح به عقد بودن پناهندگى نموده است.17 شيخ طوسى در المسبوط اعتقاد به عقد بودن پناهندگى دارد و اشاره به تكليف پذيرش پناهندگى ندارد.18 همانگونه كه از نظرات فقها برمىآيد هيچ اشارهاى به تكليف بودن پذيرش درخواست پناهندگى از طرف دولت اسلامى وجود ندارد، اما ممكن است اين اشكال وارد شود بر اينكه در صورت تكليف دولت به پذيرش پناهندگى، عقد بودن آن منتفى مىشود. مىتوان به اين ايراد اينگونه پاسخ داد كه ثمره اصلى در هر عقدى درج شرايط ضمن عقد است؛ يعنى دولت اسلامى مكلف به درخواست پذيرش پناهندگى است.19
انواع پناهندگى
پناهندگى در فقه اسلام از جنبههاى مختلف، تقسيماتى دارد و اين مسئله بيانگر اهميت دادن اسلام به مسئله پناه دادن بىپناهان و صلح و آرامش جامعه انسانى است. در اينجا به اجمال به برخى از انواع پناهندگى اشاره مىشود.
الف. پناهندگى از لحاظ هدف و منظور متقاضى
1. پناهندگى سياسى: در شناخت مسئله پناهندگى سياسى بايد ابتدا مبانى كلى جغرافياى سياسى را بدانيم. كره زمين به چهار منطقه سياسى تقسيم مىشود كه عبارتند از: دارالاسلام، دارالموادعه، اراضى خراجيه و ذميه، و دارالحرب.
از ميان اين چهار منطقه فقط اهالى دارالحرب حق بهرهمندى از قانون استجاره و تأمين اسلامى را دارند و مىتوانند از تسلط شرك و كفر مهاجرت كرده و پناهنده اسلام شوند. در صورت استجاره كفار دارالحرب، دادن پناهندگى سياسى به آنان، طبق نص قرآن و سنت پيامبر و ائمّه اطهار عليهمالسلام بلامانع است. همچنين افرادى كه به عنوان سفير، قاصد، نامهرسان و واسطه، از طرف دشمن و از دارالحرب به كشور اسلامى مىآيند، در مدت مأموريت و اقامتشان در مملكت اسلامى جزو پناهندگان سياسى محسوب مىشوند و از تأمين جانى، مالى و عرضى در كشور اسلامى برخوردارند. افراد كافرى كه در اثر عدم آگاهى از مبانى اصول و موازين اسلامى، نسبت به اصالت آن شك داشته باشند در صورت استجاره و درخواست پناهندگى مىتوانند تحت حمايت و تأمين جانى و مالى مسلمانان قرار بگيرند و در اصالت دين تحقيق كنند. اينگونه افراد پناهنده سياسى محسوب مىشوند.
2. پناهندگى اقتصادى: طبق قانون استجاره و تأمين اقتصادى بازرگانان كفار مىتوانند با امنيت كامل تجارى در كشور مسلمانان به امر بازرگانى و انجام معاملات اقتصادى اقدام نمايند. البته اعطاى چنين پناهندگى بستگى به ميزان نيازى دارد كه جامعه اسلامى نسبت به كالاهاى وارداتى آنان و صدور كالاهاى موردنظر توليدى خود احساس مىكند.
3. پناهندگى نظامى: منظور از امان نظامى درخواست پناهندگى كفار در صحنههاى جنگ است كه طبق شرايط و ضوابط خاصى، سربازان و فرماندهان ارتش و امام مسلمانان به چنين كسانى تأمين مىدهند و در نتيجه، اعطاى چنين تأمينى آنان را از اسارت، و اموالشان را از غارت و غنيمت حفظ مىكند.20
ب. پناهندگى و امان از لحاظ شخصيت اماندهنده
1. امان رسمى: امانى است كه رسما حكومت اسلامى به طور عموم (مثلاً به اهالى يك شهر) يا به طور خصوصى اعطا مىكند.
2. امان غيررسمى: منظور امانى است كه هر فرد مسلمان عادى مىتواند به بيگانه اعطا كند. امان رسمى يا غيررسمى ممكن است به صورت صريح باشد با انعقاد قرارداد كتبى و يا ضمنى. منظور از امان ضمنى، هرگونه عمل يا بيان غيرصريحى است كه به گونهاى امان از آن مستفاده مىشود.21
ج. امان از لحاظ موضوعيت
1. امان عام: امانى است كه مخصوص امام يا نايب امام مىباشد. اين نوع امان به خاطر مصالح عام داده مىشود و به جمعيت فراوانى از بيگانگان اعطا مىگردد.
2. امان خاص: امانى است كه توسط دولت اسلامى و يا آحاد مسلمانان به آحاد بيگانگان يا به شمار اندكى از آنها تا حدود ده نفر و كمتر از آن داده مىشود.22
د. پناهندگى از جنبه كميت و تعداد پناهندگان
1. امان مخصوص: مقصود از امان مخصوص، موردى است كه به يك نفر امان داده مىشود؛ يعنى افراد مسلمان مىتوانند به يك نفر كافر امان بدهند و به صورت عموم اماندادنبهاهليكاقليمومملكتبراىمسلمانانجايزنيست.23
2. امان عمومى: گاهى عقد امان با يك گروه و يا يك دسته و يا ساكنان يك نقطه بسته مىشود. اين نوع امان ويژه امام يا شخص منصوب از طرف اوست و مسلمانان حق ندارند به طور عمومى به كفار امان دهند و اگر امان دادند امانشان نافذ اعتبار است.24
حقوق مستأمن (پناهنده)
هرگاه فردى مورد امان قرار مىگيرد مسلمانان اعم از عالى مقام و دون پايه موظفند از هر نوع تعرض به جان و مال وى اجتناب كنند كه از آن مىتوان به عنوان «مصونيت از تعرض» ياد كرد. به موجب آيه امان: اگر مشركى تقاضاى امان نمود به او اعطا كنيد تا زمانى كه كلام الهى (معارف اسلامى) را بشنود؛ يعنى اينكه آنها را قبول كند.25
حق ورود و خروج
براساس عقد امان، مستأمن امكان حضور در دارالاسلام را پيدا مىكند و در مدتى كه در آنجا حضور دارد دولت اسلامى مكلف به حفظ امنيت وى مىباشد. از آزادى در انجام فرايض مذهبى برخوردار مىباشد و همچنين حق تردد در داخل دارالامان را دارد.
حقوق مؤمن (پناهدهنده)
همانگونه كه به موجب قرارداد امان براى مستأمن حقوقى قابل قبول است، مؤمن هم از حقوقى برخوردار است و مستأمن نسبت به مؤمن تكاليفى را برعهده دارد؛ از جمله: رعايت كليه مقرّرات و قوانين كشور اسلامى محل اقامت، احترام به مقدسات و شعائر دينى مسلمانان، عدم مبادرت به اقدامات خصمانه عليه امنيت كشور اسلامى، عدم تجاهر به منكرات، و عدم اقدام به جاسوسى به نفع حكومتهاى بيگانه.26
در نظام حقوقى اسلام، قرارداد امان مانند عقود ديگر بايد داراى شرايطى باشد. در غير اين صورت، قرارداد، فاقد صحت خواهد بود. از شرايط آن اين است كه اولاً، عقد امان بايد داراى مشروعيت باشد؛ به اين معنا كه مفسدهاى براى اسلام دربر نداشته باشد. صاحب جواهر در اين خصوص مىفرمايد: اگر قرارداد امان داراى شرط يا هدفى باشد كه خلاف شرع است وفا به آن واجبولازم نيست.27
ثانيا، قرارداد امان بايد به مصلحت مسلمانان باشد. قرارداد امان نه تنها نبايد خلاف مصالح مسلمانان باشد، بلكه بايد براى نظام اسلامى منفعتى را در پى داشته باشد؛ مانند اينكه سبب روى آوردن كفار به اسلام شود و يا پيروزى سپاه اسلام بر دشمن را به همراه داشته باشد.28
ثالثا، قرارداد بايد پيش از اسارت منعقد گردد؛ در غير اين صورت، نافذ نخواهد بود. صاحب جواهر در اين زمينه مىفرمايد: «و اما وقته قبل الاسر بلا خلاف اجده فيه. فلا يجوز الآحاد الناس بعده بل فى المنتهى نسبه ذلك الى علمائنا و شافعى و اكثر اهل العلم.»29 اين موارد را مىتوان تحت عنوان «شرايط عقد امان» معرفى نمود. اما طرفين عقد (مؤمن و مستأمن) هم داراى شرايطى مىباشند.
مستأمن كسى است كه از مسلمانان مطالبه امان مىكند و مؤمن مسلمانى است كه به مستأمن اعطاى امان مىنمايد. در نفوذ امان، هريك از مسلمانان به هر كدام از كفار، چه يك نفر باشد و چه جمعيتى اندك در حدود ده نفر، مىتوانند امان دهند. در اين زمينه، اختلافى وجود ندارد، اما امان دادن به گروهى از كفار يا جماعتى از آنها (مانند اهل يك شهر) در انحصار امام و يا نماينده وى مىباشد.30
مؤمن (عاقد) بايد در اعطاى امان داراى ويژگىهاى ذيل باشد:
1. كمال: اماندهنده بايد عاقل و بالغ باشد. بنابراين، امان از طرف مجنون و كودك نافذ نيست.31
2. اختيار: امان از سوى مكره، به سبب فقدان شرط اختيار معتبر نيست.32
3. ابراز قصد: يعنى اينكه به هر صورتى، اعم از لفظ اشاره مفهمه و يا عمل، قصد خود را ابراز نمايد. البته الفاظ به كار گرفتهشده در امان بايد صريح باشد؛ مانند اينكه بگويد: «امنتك» (به تو امان دادم) و يا: «أنت فى ذمة الاسلام» (تو در پناه اسلام هستى).33
4. اسلام: اماندهنده بايد مسلمان باشد. بنابراين، با اين شرط امان از طرف مسلمان درست مىباشد. و از طرف غيرمسلمان اعم از كافر ذمّى و مرتد صحيح نمىباشد و نمىتوانند اعطاى امان نمايند.34
پناهندگى در حقوق بينالملل
از آنرو كه مسئله پناهندگى روز به روز ابعاد گستردهترى پيدا مىكند، آشنايى پناهندگان با حقوق و وظايف خود امر ضرورى به نظر مىرسد. اين آشنايى، هم موجب دفاع آگاهانه پناهندگان از حقوقشان مىشود و هم آنها را با وظيفه قانونى خود آشنا مىسازد. كنوانسيون 1951 ژنو تعريف جامع و فراگيرى از پناهنده ارائه داده است. در قسمتى از ماده مذكور، پناهنده به شخصى اطلاق شده كه به علت ترس موجه از اينكه به علل مربوط به نژاد يا مذهب يا مليت يا عضويت در بعضى گروهها يا داشتن عقايد سياسى تحت شكنجه قرار گيرد، در خارج از كشور محل سكونت عادى خود به سر مىبرد و نمىتواند ـ يا به علت ترس مذكور نمىخواهد ـ خود را تحت حمايت آن كشور قرار دهد. يا در صورتى كه فاقد تابعيت است و پس از چنين حوادثى در خارج از كشور محل سكونت دايمى خود به سر مىبرد نمىتواند ـ يا به علت ترس مذكور نمىخواهد ـ به آن كشور بازگردد. اين كنوانسيون افرادى را از شمول مقرّرات خود استثنا كرده است؛ از جمله:
الف. افرادى كه مرتكب جنايتى عليه صلح يا جنايت جنگى شده باشند.
ب. افرادى كه پيش از آنكه در كشور پناهدهنده به عنوان پناهنده پذيرفته شوند در خارج از آن مرتكب جنايت عمدهاى شده باشند كه مشمول مجازات عمومى مىباشد.
ج. افرادى كه مرتكب اعمالى كه مغاير با مقاصد و اصول ملل متحد است شده باشند.35
حداقل حقوق پناهندگان در اسناد بينالملل
الف. رعايت حداقل استاندارد
براى بيگانگان متعهد حقوقى به نحوه عام در حقوق بينالملل در نظر گرفته شده است كه بالطبع پناهندگان را نيز شامل مىشود. از جمله اين حقوق، حقوق خصوصى است.
به طور معمول، بيگانگان از اين حقوق برخوردار مىباشند؛ زيرا اين حقوق لازمه زندگى هر فرد از افراد بشر است و در اين نوع حقوق بيگانگان و اتباع داخله نبايد تفاوتى داشته باشند. دولتها، يا با قانون يا عهدنامه و يا به شرط عمل متقابل بيگانگان را از اين حقوق بهرهمند مىسازند.36
از جمله حقوق خصوصى كه به موجب عهدنامهها به بيگانگان داده مىشود مىتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. حق مالكيت بر اموال غيرمنقول:
الف) حق تمليك و تحصيل اموال غيرمنقول براى سكونت يا شغل و صنعت؛
ب) حق نقل و انتقال و تحصيل و تصرف اموال منقول.
2. از ديگر حقوق خصوصى كه به موجب قوانين ولى با شرط رفتار متقابل سياسى در حدود معاهدات بيگانگان از آن بهرهمند مىشوند، حقوق مربوط به احوال شخصيه است. بعضى از دولتها احوال شخصى اتباع بيگانه را مشمول قانون دولت متبوعه و برخى مشمول قانون اقامتگاه مىدانند. امروزه در عرصه بينالمللى بيشتر كشورها اجراى قانون ملى بيگانگان را در خصوص احوال شخصيه پذيرفتهاند و از آن حمايت مىكنند و اين نظر عملاً در سطح بينالمللى مُجراست.
نكته قابل توجه در خصوص احوال شخصيه بيگانگان اين است كه بيگانه در كشور ميزبان از حقوقى بهرهمند مىشود كه دولت متبوع آن را پذيرفته باشد؛ در غير اين صورت، بيگانه حق بهرهمندى از حقوق مربوط به احوال شخصيه كشور محل اقامت را ندارد.
3. از ديگر حقوق خصوصى كه قانونگذار به شرط رفتار متقابل قانونگذارى و يا رفتار متقابل سياسى يا عملى به اتباع خارجه اعطا كرده است استفاده از مزاياى قانون ثبت علايم و اختراعات مىباشد.
نوعى ديگر از حقوق كه قوانين صراحتا براى اتباع خارجه شناخته است، حق اجراى عقد ازدواج اتباع بيگانه به وسيله مأموران سياسىياكنسولىدولتمتبوع است.37
همچنين بيگانگان از حقوق قضايى كشور پذيرنده در حدّ متعارف برخوردارند و اين حق را نمىتوان از بيگانه سلب نمود. مهمترين حقوق قضايى كه بيگانگان از آن بهرهمند مىشوند حق ترافع قضايى است. هر كشورى كه براى افراد بيگانه حقوقى قايل مىشود بايد براى اين حقوق ضمانت اجرايى نيز در نظر بگيرد، تا بيگانگان نيز مانند اتباع داخلى بتوانند در مواردى كه از موضوعى متضرر مىگردند به محاكم كشور پذيرنده مراجعه نمايند. امروزه دولتها موظفند حق مراجعه به دادگاهها و اقامه دعوا را به بيگانگان اعطا كنند و دادگاهها نيز موظفند در مورد بيگانگان مثل اتباع داخلى عدالت را به طور كامل اجرا نمايند. در غير اين صورت، هرگونه استنكاف از اجراى عدالت، دولت را از نظر بينالمللى مسئول قرار خواهد داد.
بر اساس ماده 10 اعلاميه جهانى حقوق بشر و ماده 14 ميثاق بينالمللى حقوق مدنى و سياسى، هر كسى حق دارد كه دعوايش در دادگاه صالح رسيدگى شود، اعم از اينكه بيگانه باشد يا تبعه آن كشور.38
ب. اعلاميه جهانى حقوق بشر
اگرچه اين اعلاميه به انگيزه حمايت از پناهندگان تدوين نگرديده، اما دربردارنده حقوقى است براى همه انسانها صرفنظر از تابعيت و تعلق آنها به كشور يا مذهب خاص؛ چنانكه در مقدمه آن آمده است: «مجمع عمومى اين اعلاميه جهانى حقوق بشر آرمان مشتركى را براى مقام مردم و كليه ملل اعلام مىكند تا جميع افراد و همه اركان اجتماع اين اعلاميه را دايم مدنظر داشته باشند و مجاهدت كنند تا به وسيله تعليم و تربيت، احترام اين حقوق و آزادىها توسعه يابد. و با تدابير تدريجى ملى و بينالمللى، شناسايى و اجراى واقعى و حياتى آنها چه در ميان خود ملل عضو و چه در بين مردم كشورهايى كه در قلمرو آنها مىباشند، تأمين گردد.» اساسىترين حقوق پيشبينىشده در اين اعلاميه كه شامل پناهندگان هم مىشود عبارتاند از:
1. حق زندگى و امنيت شخصى (ماده 3)؛
2. برخوردارى از تمام حقوق و آزادىها (ماده 2)؛
3. حق مراجعه به محاكم ملّى صالحه براى احقاق (ماده8)؛
4. حق برخوردارى از رفتار موافق شئون بشرى و منع شكنجه (ماده 5)؛
5. منع بردگى و دادوستد بردگان به هر نوع (ماده 4)؛
6. برابرى همه افراد بشر در برابر قانون (ماده 7)؛
7. داشتن شخصيت حقوقى به عنوان يك انسان در مقابل قانون (ماده 6)؛
8. حق استقلال در زندگى خصوصى و امور خانوادگى در مقابل مداخلههاى خودسرانه (ماده 12)؛
9. حق عبور و مرور آزادانه و ترك كشور (ماده 13)؛
10. حق پناهندگى در ساير كشورها در مقابل تعقيب، شكنجه و آزار (ماده 14)؛
11. حق داشتن تابعيت (ماده 15)؛
12. حق مالكيت (ماده 17)؛
13. حق داشتن مذهب و تغيير آن و انجام مراسم آن (ماده18)؛
14. حق آزادى عقيده و بيان (ماده 19)؛
15. حق بهرهمندى از امنيت اجتماعى (ماده 22)؛
16. حق انتخاب حرفه و شغل (ماده 23)؛
17. حق تأمين اجتماعى و رفاهى (ماده 24و25)؛
18. حق بهرهمندى از آموزش و پرورش و شركت در فعاليتهاى فرهنگى و هنرى (ماده 26ـ27).39
ج. اعلاميه اسلامى حقوق بشر
اعلاميه اسلامى حقوق بشر نيز با تأكيد بر همبستگى انسانها با يكديگر، حقوقى را به عنوان حقوق غيرقابل سلب براى همه انسانها پيشبينى نموده است. اين حقوق صرفنظر از وضعيت تابعيتى فرد، براى او متصور است. از جمله اين حقوق مىتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
1. حق حيات (ماده2)؛
2. حق دفاع از آوازه و شهرت خود در زندگى و پس از مرگ (ماده 4)؛
3. حق داشتن شخصيت حقوقى و يا قيم (ماده 8)؛
4. حق طلب علم (ماده 9)؛
5. حق نقل و انتقال و انتخاب مكان (ماده 12)؛
6. حق كار و پيشه (ماده 14و13)؛
7. حق مالكيت (ماده 15)؛
8. حق مساوات در مقابل دادگاه و قانون (ماده 19)؛
9. آزادى بيان در محدوده مقرّرات شرعى (ماده 22)؛
10. حق امنيت فردى و استقلال در امور خانوادگى و خصوصى (ماده 18).40
د. كنوانسيون 1951 ژنو
اين كنوانسيون را مىتوان اصلىترين منبع حقوق پناهندگى در مقرّرات بينالمللى دانست كه در 28 ژوئيه 1951 در ژنو به تصويب مجمع عمومى سازمان ملل رسيده است. اهمّ تعهدات اين كنوانسيون عبارت است از:
عدم تبعيض (ماده 3): دولتهاى متعاهد مقرّرات اين كنوانسيون را بدون تبعيض از لحاظ نژاد يا مذهب يا سرزمين اصلى درباره پناهندگان اجرا خواهند نمود.
دين (ماده 4): دولتهاى متعاهد در سرزمين خود نسبت به آزادى پناهنده در اجراى امور دينى و دادن تعميمات مذهبى به كودكان خود، رفتارى دستكم در حد رفتار نسبت به اتباع خود دارند.
اشتغال با دستمزد (ماده 17): در مورد حق اشتغال به كار با دستمزد، هر دولت متعاهد نسبت به پناهندگانى كه به طور منظم در سرزمين او سكونت كردهاند مطلوبترين رفتارى را كه در چنين مواردى نسبت به اتباع دول بيگانه معمول مىدارد به عمل خواهد آورد.
ماده 18و19 نيز در مورد فراهم آوردن زمينه اشتغال به كارهاى صنعتى، تجارتى، كشاورزى و هر نوع فعاليت علمى توصيه مىكند.
جيرهبندى (ماده 20): در صورتى كه نظام جيرهبندى وجود داشته باشد و توزيع محصولات كمياب در ميان عموم مردم طبق سهميه صورت گيرد، نسبت به پناهندگان نيز مانند اتباع كشور رفتار خواهد شد.
آزادى رفت و آمد (ماده 26): هريك از دول متعاهد به پناهندگان طبق قانون اجازه رفتوآمد در سرزمين خود را خواهند داد. اين آزادى رفتوآمد مشروط به رعايت مقرّراتى است كه عموما در اينگونه موارد درباره خارجيان اجرا مىشود.
تعليمات عمومى (ماده 22):
1. در مورد تحصيلات ابتدايى، دول متعاهد نسبت به پناهندگان مانند اتباع خود رفتار خواهند نمود.
2. در مورد تحصيلات غيرابتدايى و بخصوص در مورد حق اشتغال به تحصيل و تعيين ارزش مدارك و تحصيلى ديپلمها و دانشنامههاى صادره از ممالك خارجى و تخفيف حقوق و عوارض مربوط به اعطاى كمك هزينه به پناهندگان، رفتارى معمول خواهند داشت كه تا سرحد امكان مساعد بوده و در هر حال، از رفتارى كه نسبت به بيگانگان به طور كلى به عمل مىآيد نامساعدتر نباشد.
حق مراجعه به دادگاه (ماده 16):
1. هر پناهنده مىتواند در سرزمين دول متعاهد آزادانه به محاكم قضايى مراجعه نمايد.
2. هر پناهنده در سرزمين دولت متعاهدى كه محل سكونت عادى اوست، در مورد دسترسى به دادگاهها، از جمله استفاده از معاهدات قضايى و معافيت از سپردن مخارج و هزينههاى دادرسى، از همان رفتارى كه درباره اتباع دولت مزبور به عمل مىآيد، بهرهمند خواهد شد.
3. هر پناهنده در سرزمينهاى دول متعاهد ديگر غير از محل سكونت دايمى خود در مورد مسائل مندرج در بند 2 از رفتارى برخوردار خواهد شد كه درباره اتباع كشور محل سكونت دايمى وى به عمل مىآيد.
مالكيت معنوى و صنعتى (ماده 14): در مورد حمايت از مالكيت صنعتى بخصوص حمايت از اختراعات، طرحها و مدلها علايم تجارتى، اسامى تجارى و همچنين حمايت ادبى و هنرى و علمى پناهنده در كشورى كه معمولاً سكونت دارد، مورد همان حمايتى واقع خواهد شد كه از اتباع كشور مزبور به عمل مىآيد.
انتقال دارايى (ماده 30):
1. هريك از دول متعاهد طبق قوانين و مقرّرات خود به پناهندگان اجازه خواهند داد دارايى خود را كه وارد سرزمين دولت نمودهاند، به سرزمين دولت ديگرى كه به آنها اجازه استقرار مجدد داده است انتقال دهند.
2. هريك از دول متعاهد تقاضاى پناهندگان را داير بر موافقت با انتقال هرگونه دارايى به كشور ديگرى كه با استقرار مجدد آنان موافقت كرده است، با نظر مساعدت مورد توجه خواهند داد.41
وظايف پناهندگان نسبت به دولت ميزبان
با همه تأكيدى كه نسبت به لزوم پذيرش پناهندگان و رعايت حقوق آنان شده است، هيچگاه پذيرش پناهنده از طرف دولتها و جوامع بشرى بىقيد و شرط نبوده است، بلكه پناهندگان در كنار برخوردارى از امنيت اجتماعى وظيفه دارند مقرّراتى را به نفع دولت ميزبان مراعات كنند. ماده 2 كنوانسيون 1951 ژنو مقرّر مىدارد: هر پناهنده در كشورى كه به سر مىبرد داراى وظايفى است كه به موجب آن، ملزم به رعايت قوانين و مقرّرات آن كشور و اقداماتى است كه براى حفظ نظم عمومى به عمل مىآيد.
در ماده 26 كنوانسيون مزبور آمده است: پناهنده در ارتباط با رفت و آمد، بايد مقرّرات عمومى را كه نسبت به خارجيان اعمال مىشود، رعايت كند. در ماده 29 كنوانسيون آمده است: پناهندگان مكلف به پرداخت مالياتى مشابه ماليات اتباع داخلى يك كشور هستند. ماده 32 نيز مىگويد: پناهندگان مكلف به رعايت نظم عمومى و امنيت ملى هستند و در صورت نقض آن، دولت پذيرنده مىتواند آنان را اخراج كند.
بنابراين، هر حقى ملازم با يك سلسله تكاليف و وظايف است؛ همچنانكه پناهنده حقوقى نسبت به دولت پذيرنده دارد، مكلف به رعايت قوانين و مقرّراتى است كه در خصوص پناهندگان وضع مىشود. مهمترين اين قوانين، محدوديتهايى است كه كشور ميزبان براى حفظ امنيت ملى و نظم عمومى جامعه در خصوص رفتوآمد پناهندگان وضع مىكند.42
ماهيت پناهندگى در حقوق بينالملل
در خصوص مسئله پناهندگى اين سؤال مطرح است كه آيا پناهندگى براى افراد يك حق است كه در شرايط خاص از آن استفاده كنند و نسبت به دولت مورد درخواست پناهندگى يك تكليف به شمار مىآيد؟ در پاسخ به اين سؤال مىتوان گفت: افراد در شرايط خاص كه در معرض خطر و ترس باشند، حق خواهند داشت به كشورهاى ديگر پناهنده شوند و كشور مورد تقاضا مكلف به پذيرش آنهاست. البته بايد در توضيح اين مطلب گفت كه در عمل كشورها بر اساس مصالح و سياستهاى خاص و رعايت موازين اخلاقى و دينى اقدامبهپذيرشپناهندگان مىنمايند.
ماده 31 كنوانسيون در خصوص پناهندگانى است كه به صورت غير قانونى در كشور پناهنده به سر مىبرند:
1. دول متعاهد پناهندگانى را كه مستقيما از سرزمينى كه در آنجا زندگى مىكردهاند و چون آزادىشان در معرض تهديد بود بدون اجازه به سرزمين آنها وارد شده يا در آنجا به سر مىبرند مجازات نخواهند كرد، مشروط بر اينكه بدون درنگ خود را به مقامات مربوط معرفى كرده، دلايل قانعكنندهاى براى ورود يا حضور غيرقانونىخودارائه دهند.
2. دول متعاهد نسبت به رفتوآمد اين قبيل پناهندگان محدوديتهايى غير از آنچه لازم باشد، قايل نخواهند شد و محدوديت مزبور فقط تا موقعى خواهد بود كه وضع اين قبيل پناهندگان در كشور پناهندهپذير تعيين نشده است يا اجازه ورود به كشور ديگرى را تحصيل نكردهاند.
در ماده 33 در خصوص منع اخراج يا اعاده پناهندگان آمده است: هيچيك از دول متعاهد به هيچ وجه پناهندهاى را به سرزمينهايى كه ممكن است به علل مربوط به نژاد مذهب، مليت يا عضويت در دسته اجتماعى بخصوص، يا دارا بودن عقايد سياسى، زندگى يا آزادىاش در معرض تهديد واقع شود تبعيد نخواهند كرد يا باز نخواهند گردانيد.
با تأمّل و دقت در اين مواد، پاسخ سؤال مزبور به خوبى روشن مىشود: روح حاكم بر اين كنوانسيون قايل به حق پناهندگى براى افرادى است كه در معرض خطر و ترس هستند و از سوى ديگر، تكليفى است كه بر عهده دولتهاىمتعاهدنسبتبهپذيرشاينافرادگذشتهشده است.
اعلاميه جهانى حقوق بشر در ماده 14 بيان مىدارد: «هر كس حق دارد در برابر تعقيب، شكنجه، و آزار، پناهگاهى جستوجو كند و در كشورهاى ديگر پناه اختيار كند.»
در هر دو اعلاميه به حق پناهندگى تصريح شده است. لازمه حق پناهخواهى، تكليف كشور مورد درخواست قبول پناهندگى است؛ زيرا در غير اين صورت، اعتبار حق براى پناهنده بىفايده و لغو خواهد بود. در ادامه بحث ماهيت پناهندگى از ديدگاه فقهى و حقوقى، به اين نتيجه مىرسيم كه پناهندگى از ديد فقهى ماهيت عقد دارد و فقط در جايى كه با اطلاع از مسائل مذهبى درخواست پناهندگى مىكند جنبه حق ـ تكليفى پيدا مىكند؛ اما در حقوق بينالملل جنبه حق و تكليفى بدين صورت است: حق براى پناهنده و تكليف براى كشورپذيرنده.
پس از اذعان به اينكه پناه دادن، تكليفى براى دولت و حقى براى متقاضى پناهندگى است، بجاست اشارهاى به وظايف دولت ميزبان (معاهده 1951 ژنو) داشته باشيم.
عدم تبعيض: دول متعاهد، مقرّرات اين كنوانسيون را بدون تبعيض از نظر نژاد، مذهب يا سرزمين اصلى درباره پناهندگان اجرا خواهند نمود. (ماده 3)
مذهب: دولتهاى متعاهد مكلفند در سرزمين خود نسبت به پناهندگانى كه در خاكشان به سر مىبرند در اجراى امور دينى و دادن تعليمات مذهبى به كودكان، دستكم همان رفتارى را كه نسبت به اتباع خود دارند در مورد آنها رعايت نمايند.(ماده4)
معافيت از رفتار متقابل: هر دولت متعاهد موظف است همان رفتارى را كه با خارجيان دارد، در مورد پناهندگان نيز داشته باشد. همه پناهندگان پس از سه سال اقامت در كشور متعاهد از اصل معافيت رفتار متقابل در قانونگذارى برخوردار خواهند شد. (ماده 7)
اشتغال درآمدزا: دولتهاى عضو كنوانسيون متعهدند در مورد پناهندگانى كه در خاكشان اقامت قانونى دارند، مطلوبترين رفتار را كه در هر صورت از رفتار با ساير خارجيان در شرايط مشابه كمتر نخواهد بود داشته باشند. به هر حال، اقدامات محدودكنندهاى كه ممكن است بر ساير بيگانگان در اين مورد اعمال شود به پناهندگان تسرى نخواهد يافت. (ماده 17)
اسكان و آموزش عمومى و رفاه همگانى: در اين زمينهها، دولتهاى متعاهد بايد امكاناتى فراهم كنند كه در هر حال، از تسهيلات براى خارجيان در شرايط مشابه كمتر نباشد. (ماده 21و22) دولتها همچنين در مورد تأمين اجتماعى، قوانين مربوط به كار، كمك ادارى، آزادى رفتوآمد، صدور كارت شناسايى و صدور اسناد مسافرت براى سفر به خارج از كشور تعهداتى نسبت به پناهندگان دارند كه در هر حال كمتر از تعهد رفتار با ساير خارجيان نخواهد بود. با وجود اين، كنوانسيون صدور سند مسافرت به خارج براى پناهنده را در شرايطى كه اين امر ناقض امنيت ملى كشور پذيرنده باشد مستثنا كرده است.43
نكته حايز اهميت اين است كه هرچند كنوانسيونهاى بينالمللى در مورد پناهندگان قواعد بينالمللى را به تصويب رساندهاند كه در بردارنده حقوق آنهاست، اما اين مقرّرات فاقد ضمانت اجرايى لازم بود و به همين دليل، دولتها خود را ملزم به رعايت آنها نمىديدند و معمولاً در پذيرش و اعطاى پناهندگى اصل حاكميت ملى را به عنوان راهنمايى خود قرار مىدادند. به اين ترتيب، كشورهاى مختلف راههايى را به كار مىگيرند كه هدفهاى سياسى آنها ايجاب مىكند. در چنين شرايطى، ممكن است پناهندگان در يك كشور با استقبال روبهرو شوند و در كشور ديگر مورد بىمهرى قرار گيرند.
نتيجه گيرى
1. پناهنده در فقه اسلام و حقوق موضوعه اين وجه اشتراك را دارد و عبارت از بيگانهاى است كه به سرزمين پذيرنده به منظور پناهندگى وارد شده و قصد اقامت دايم ندارد.
2. در حقوق موضوعه، پناهنده در كشور خود در معرض خطر است و به علل سياسى، مذهبى، نژادى يا عضويت در گروههاى خاص اجتماعى از ترس جان و مال و شكنجه خود و افراد خانوادهاش كه تحت تكفل او مىباشد به كشور پذيرنده پناهنده مىشود. بنابراين بين دو مفهوم پناهنده در اسلام و حقوق بينالملل، نسبت عموم و خصوص من وجه برقرار است. نتيجه آنكه عنصر اساسى پناهندگى در فقه اسلامى و حقوق موضوعه نوعى ترس موجّه است، منتها با اين تفاوت كه در حقوق موضوعه مسئله ترس از تعقيب و آزار مطرح است ـ و چون ترس مفهوم ذهنى و نسبى است، تشخيص دقيق و همهجانبه آن به توجه به اوضاع و احوال پناهنده و كشور محل سكونت دايمى وى مورد ارزيابى و دقت قرار مىگيرد ـ و در فقه اسلامى، اختلاف دينى و در واقع شرك عنصر اساسى در پناهندگى است. پناهنده در فقه اسلامى بايد كافر حربى يا كافر ذمى باشد كه مقرّرات عقد ذمه را نقص كرده باشد. در حقيقت، مشركان به علت ترس از تعقيب و مجازات به خاطر عقيده از دارالاسلام تقاضاى پناهندگى كردند تا با حفظ اعتقادات و آداب و رسوم خود ـ البته با رعايت شرايط خاص ـ از حمايت دولت اسلامى بهرهمند گردند.
3. پناهندگى از ديد فقهى ماهيت عقدى دارد و تنها در موردى كه پناهنده به خاطر اطلاع از مسائل مذهبى اسلام متقاضى پناهندگى مىشود جنبه حق ـ تكليفى پيدا مىكند. حال آنكه پناهندگى در حقوق بينالملل جنبه حق و تكليفى دارد؛ حقّى براى پناهنده و تكليفى براى كشور پذيرنده.
4. با توجه به تأكيدات فراوان در زمينه حقوق پناهندگان، ملاحظه مىشود كه دولتها در خصوص پذيرش و اعطاى پناهندگى به افراد در چارچوب اهداف سياسى خود عمل مىنمايند. هرچند كه كنوانسيونهاى بينالمللى طرحهايى را در اين زمينه عرضه داشتهاند، ولى اين مقرّرات هيچگاه از ضمانت اجرايى لازم برخوردار نبوده است.
5. از مهمترين تكاليف پناهندگان ساكن در دولت پذيرنده، رعايت قوانين و مقرّرات دولت محل اقامت مىباشد. آنان بايد از دست زدن به امورى كه با نظم عمومى جامعه مغايرت دارد و باعث اختلال در نظم عمومى كشور مىگردد خوددارى نمايند. اگر پناهنده اين مقرّرات را رعايت نكند دولت پذيرنده مىتواند او را از سرزمين خود اخراج كند.
پي نوشت
1ـ محمّدجعفر جعفر لنگرودى، ترمينولوژى حقوق، ص 646، ش 5152.
2ـ ناصر مكارم شيرازى، الامثل فى تفسير كتاباللّه المنزل، ج 3، ص 410.
3ـ اردشير اميرارجمند، مجموعه اسناد بينالمللى حقوق بشر، ج 1، ص 454.
4ـ محمّد ابراهيمى، اسلام و حقوق بينالملل عمومى، ج 2، ص 316.
5ـ محمدرضا ضيائى بيگدلى، حقوق بينالملل عمومى، ص 34.
6ـ محمّد ابراهيمى، همان، ج 2، ص 332ـ333.
7ـ زينالدين جبلى عاملى شهيد ثانى، مسالك الافهام، ج 3، ص 28.
8ـ محمّدبن حسن طوسى، المبسوط، ج 2، ص 142.
9ـ محمد ابراهيمى، همان، ج 2، ص 388.
10ـ همان، ص 354.
11ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، همان، ص 780، ش 610.
12ـ حسنبن يوسف حلّى علّامه حلّى، تذكرهالفقهاء، ج 1، ص 414.
13ـ محمّدحسن نجفى، جواهرالكلام، ج 21، ص 92.
14ـ محمدصادق عفيفى، الاسلام و العلاقات الدولية، ص 319.
15ـ شهيد ثانى، الروضهالبهية فى شرح اللمعهالدمشقية، ج 2، ص 396.
16ـ سيدمحمد قارى سيدفاطمى، «بررسى تطبيقى حقوق پناهندگى در فقه و اسناد بينالمللى»، نامه مفيد، ش 1، ص 159.
17ـ محمّدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 92.
18ـ محمّدبن حسن طوسى، همان، ج 2، ص 36ـ43.
19ـ سيدمحمّد قارى سيدفاطمى، همان، ص 160.
20ـ ابوالفضل شكورى، فقه سياسى در اسلام، ص 482ـ493.
21ـ محمدرضا ضيائى بيگدلى، اسلام و حقوق بينالملل، ص 88.
22ـ مصطفى دانشپژوه، اسلام و حقوق بينالملل خصوصى، ص 241.
23ـ جعفربن محمد حلّى، شرائعالاسلام، ج 1، ص 238.
24ـ محمدكريم اشراق، تاريخ مقرّرات جنگ در اسلام، ص 350ـ351.
25ـ توبه: 6.
26ـ محمدرضا ضيائى بيگدلى، اسلام و حقوق بينالملل، ص 90ـ91.
27ـ محمّدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 97.
28ـ حسنبن يوسف حلّى، قواعدالكلام، ج 1، ص 502.
29ـ محمّدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 100.
30ـ مصطفى دانشپژوه، همان، ص 246ـ247.
31ـ محمّدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 94.
32ـ مصطفى دانشپژوه، همان، ص 249.
33ـ محمّدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 99.
34ـ همان، ص 95.
35ـ حميد نظرى تاجآبادى، بررسى جنبههاى مختلف حقوقى مسئله پناهندگى، ص 33ـ35.
36ـ بهشيد ارفعنيا، حقوق بينالملل خصوصى، ج 1، ص 228.
37ـ محمد نصيرى، حقوق بينالملل خصوصى، ج 1و2، ص 115ـ118.
38ـ مصطفى دانشپژوه، همان، ص 276.
39ـ اردشير اميرارجمند، همان، ج 2، ص 71ـ77.
40ـ مركز مطالعاتى حقوق بشر، گزيدهاى از مهمترين اسناد بينالمللى حقوق بشر، ج 1، ص 139ـ144.
41ـ اردشير اميرارجمند، همان، ج 2، ص 457ـ468.
42ـ محمّد ابراهيمى، همان، ج 2، ص 387.
43ـ حميد نظرى تاجآبادى، همان، ص 43.
منابع
ـ ابراهيمى محمد، اسلام و حقوق بينالملل عمومى، تهران، مهر، 1377.
ـ اميرارجمند، اردشير، مجموعه اسناد بينالمللى حقوق بشر، تهران، دانشگاه شهيد بهشتى، 1381.
ـ الاشراق، محمدكريم، تاريخ و مقرّرات جنگ در اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1360.
ـ ارفعنيا، بهشيد، حقوق بينالملل خصوصى تابعيت اقامتگاه وضع بيگانگان، چ چهارم، تهران، آگاه، 1373.
ـ جعفرى لنگرودى، محمّدجعفر، ترمينولوژى حقوق، چ دهم، تهران، كتابخانه گنج دانش. 1378.
ـ دانشپژوه، مصطفى، اسلام و حقوق بينالملل خصوصى (تابعيت و وضعيت بيگانگان)، قم، وزارت امور خارجه، 1381.
ـ دهخدا، علىاكبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1330.
ـ عاملى، زينالدين جبلى (شهيد ثانى)، مسالك الافهام، قم، مؤسسة المعارف اسلامى، 1414 ق.
ـ طوسى، جعفربن محمد، المسبوط فى فقهالاماميه، تهران، المطبعة الحيدريه، 1387.
ـ شكورى، ابوالفضل، فقه سياسى در اسلام، چ دوم، دفتر تبليغات اسلامى، 1377.
ـ عاملى، زينالدين جبلى، الروضهالبهية فى شرح المعهالدمشقية، بيروت، دارالاحياء، التراث العربيه، 1412ق.
ـ ضيائى بيگدلى، محمدرضا، اسلام و حقوق بينالملل، چ پنجم، تهران، كتابخانه گنج دانش، 1378.
ـ ضيائى بيگدلى، محمدرضا، حقوق بينالملل عمومى، چ سى و دوم، تهران، كتابخانه گنج دانش، 1387.
ـ حلّى، حسنبن يوسف، قواعدالاحكام، قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، 1413ق.
ـ ـــــ ، تذكرهالفقها، قم، المكتبهالرضويه الاحياء الاثار الجعفرى، بىتا.
ـ عفيفى، محمدصادق، الاسلام و العلاقات الدولية، ط. الثانية، بيروت، دارالرائد العربى، 1986م.
ـ مركز مطالعات حقوق بشر، گزيدهاى از مهمترين اسناد بينالمللى حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران، 1382.
ـ حلّى، جعفربن محمّد، شرايع الاسلام، تهران، استقلال، بىتا.
ـ مكارم شيرازى، ناصر، الامثل فى تفسير كتاب اللّه المنزل، قم، مدرسه امام علىبن ابيطالب، 1421ق.
ـ نظرى تاج آبادى، حميد، بررسى جنبههاى مختلف حقوقى مسئله پناهندگى، تهران، دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى، 1369.
ـ نجفى، محمّدحسن، جواهرالكلام، بيروت، دارالاحياء التراث العربى، 1367ق.
ـ نصيرى محمد، حقوق بينالملل خصوصى كليات، تابعيت، اقامتگاه، چ دوم، تهران، آگاه، 1374.
ـ سيدفاطمى، سيدمحمد قارى، «بررسى تطبيقى حقوق پناهندگى در فقه و اسناد بينالمللى»، نامه مفيد، ش 1، 1374.