مقامات معنوى و زندگانى ائمه عليهم السلام

پاسخ های علامه طباطبایی به سوالات

مقامات معنوى و زندگانى ائمه عليهم السلام

ائمه اطهار عليهم السلام وسائط فيض الهى

س 231- آيا از آيات قرآن كريم مى توان استفاده نمود كه ائمه عليهم السلام واسطه فيض هستند؟
ج - از آيات ولايت اگر به ولايت تكوينى معين و تفسير شوند مى توان اين معنى را استفاده نمود؛ ولى عمده ، روايات است كه بسيارند و بر ولايت تكوينى آنان ولايت مى كنند.

س 232- ولايت تكوينى ائمه عليهم السلام به چه معنى است ؟
ج - (ولايت ) به معناى سرپرستى است ، يعنى سرپرستى خداوند متعال نسبت به بنده ، و تحت تدبير الهى قرار گرفتن بنده ، و فانى شدن اراده او را در اراده حق تعالى به گونه اى كه از خود هيچ خواست و اراده اى نداشته ، و خواست او خواست خدا باشد.

س 233- آيا از (حديث كساء) مى توان استفاده نمود كه ائمه عليهم السلام واسطه فيضند؟
ج - حديث كساء، روايت معروف ولى مرسل است ، هر چند مضمون آن قابل تطبيق با روايات صحيحه فراوانى است كه بر واسطه فيض بودن ائمه عليهم السلام دلالت دارند. از آن جمله حديث جابر است كه فريقين (شيعه و سنى ) آن را نقل كرده اند. در آن روايت حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم به جابر بن عبدالله انصارى مى فرمايد:
اول ما خلق الله ، نور نبيك ، يا جابر(84) اى جابر، نخستين چيزى كه خداوند متعال آفريد، نور پيامبر تو بود.
وآنگهى اگر عالم ، عالم ملت و معلول و مرتقيه به علل عاليه باشد، كه چنين است ، چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: و ان الى ربك المنتهى (نجم : 42) (و در حقيقت پايان كار به سوى پروردگار توست .) مطلب به همين صورت خواهد بود.(85)
فرازهايى از دعاى رجبيه

س 234- در دعاى روزهاى ماه رجب راجع به معصومين عليهم السلام آمده است :
لافرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك ... (86) بين تو و آنان فرقى نيست ، جز آنكه آنان بنده و مخلوق تواند.
مقصود از فرق چيست ؟
ج - فرق ، فرق است ، يعنى ذوات آنها مخلوق و مصنوع تو هستند، و افعال آن ها افعال تو است .

س 235- جمله فبهم ملات سماءك و ارضك ...(87) (پس به واسطه آنان آسمان و زمين را پر كردى ). در همان دعا، به چه معنى است ؟
ج - يعنى ولايتى به آنها عطا فرمودى كه از راه آن آسمانها و زمين روشن مى شود، اما ذوات آنها مخلوق و مصنوع تواند.

ائمه عليهم السلام مجارى فيض الهى

س 236- در روايات ائمه عليهم السلام درباره خود فرموده اند: (هر صيغه جمع كه در قرآن در مورد خداوند تعالى است ، نحن فعلنا، و نحن صنعنا (ما كرديم ، و ما انجام داديم . منظور از اين روايات چيست ؟
ج - منظور اين است كه ائمه اطهار عليهم السلام ، وسائط و مجارى فيض از ناحيه حق به مخلوقاتند و هر چه به خلق مى رسد، از ناحيه آنها مى رسد.

س 237- آيا در آيه (انا انزلناه ) (ما قرآن را نازل كرديم .) (قدر: 1) نيز چنين است ؟
ج - بله همين طور است ، و اشاره به ولايت كليه تكوينيه آنهاست و اينكه كار آن ها، كار خداوند متعال است .

مقام نورانيت ائمه عليهم السلام

س 238- منظور از اينكه ائمه عليهم السلام در برخى روايات مى فرمايند: جبرئيل منا الينا(88) (جبرئيل عليه السّلام از ما و به سوى ما است ). چيست ؟
ج - اشاره به مقام نورانيت آنهاست كه :
لكل منا مقام معلوم (89) براى هر كدام از ما مقامى شناخته شده و مشخصى است .
جبرئيل عليه السّلام نيز يك مرتبه از مراتب وجود( مقام نورانيت ) آنهاست كه به مرتبهديگر از مراتب وجود آنها كه در اين عالم است ،نازل مى گردد.

ائمه عليهم السلام راهنمايان توحيد

س 239- منظور از اين كلام معصوم عليه السّلام كه در زيارت جامعه كبيره آمده است ، چيست كه مى فرمايد: من ارادالله ، بداء بكم ، و من وحده ، قبل عنكم .(90) هر كس آهنگ خدا را كند، به شما آغاز مى كند؛ و هر كس به يگانگى خدا ايمان آورد، از سوى شما آمده است .
ج - جمله اول : من اراد الله ، بداءبكم يعنى كسى كه خدا را مى خواهد، شما سبيل و راه و راهنماى اوييد، و از راه شما بايد به خدا برسد، كه :
انتم السبيل الاعظم (91) شماييد بزرگترين راه خدا.
و جمله دوم : من وحده قبل عنكم يعنى كسى كه موحد است ، از ناحيه شما آمده و از نزد شما بر خاسته است .

قلب امام عليه السّلام آشيانه مشيت خدا

س 240- اين عبارت كه از يكى از معصومين عليهم السلام نقل شده ، به چه معنى است كه مى فرمايد: نحن مشيه الله
ما، خواست و مشيت خداييم .
ج - اين روايت در كجا نقل شده است ؟! در مورد ائمه عليهم السلام اين جمله در احاديث آمده است :
قلوبنا و كر مشيه الله (92) دلهاى ما آشيانه مشيت خداست .

س 241- بنابراين ، جمله گذشته روايت صحيحى نيست ؟
ج - بنده نديده ام ، اگر هم باشد، معتبر نيست ، زيرا به تسلسل مى انجامد.

كنيز بودن مادر بعضى از ائمه اطهار عليهم السلام منقصت نيست

س 242- آيا كنيز بودن مادر بعضى از ائمه اطهار عليهم السلام ، موجب منقصت آن بزرگواران نيست ؟
ج - بايد از ديد خدايى منقصت محسوب شود، نه از نظر مردم ، و خداوند بردگى را امضاء كرده است و بايد در آن نظام مشى كرد. خداوند متعال مى فرمايد: و ان الحكم الا الله (انعام : 57)
و فرمان (و قانون گذارى ) جز به دست خدا نيست .

س 243- آيا همين كه عرف و عقل آن را منقصت مى دانند، كافى نيست ؟
ج - عقل و عرفى را كه خلاف حكم خدا است ، بايد كنار گذاشت .

خصيصه هاى ويژه هر كدام از ائمه عليهم السلام

س 244- در روايت آمده است كه حضرت امام حسين عليه السّلام در كربلا به حضرت زينب عليهاالسلام فرمود: (مادرم از من بهتر بود و از دنيا رفت ، پدر و برادرم از من بهتر بودند و از دنيا رفتند)(93) آيا از اين بيان استفاده نمى شود كه هر امام سابق از امام لاحق ، افضل است ؟
ج - بله ، از اين روايت استفاده مى شود كه هر امام سابق بر امام لاحق فضيلت عمومى دارد؛ ولى ممكن است امام لاحق مزيتهاى مخصوصى داشته باشد كه سابق نداشته ، مانند شهادت امام حسين عليه السّلام و بيان احكام كه صادقين (حضرت امام باقر و امام صادق عليها السلام ) داشته اند و امثال اينها.
واقع مطلب اين است كه از سه ديدگاه مى توان به ائمه عليهم السلام نظر كرد:
اول : به حسب مقام نورانيت ، كه همه آنان از اين جهت يكى هستند.
دوم : افضل بودن امام سابق از امام لاحق به طور عموم كه از اين روايت و رويات ديگر استفاده مى شود.
سوم : افضليت امام لاحق بر سابق به فضيلت و مزيت خاص ، مانند شهادت امام حسين عليه السّلام و حلم امام حسن عليه السّلام و دعاى امام سجاد عليه السّلام و بيان احكام توسط صادقين عليهاالسلام .

ترتب ولايتى خلقت اهل بيت عليهم السلام

س 245- معناى اين روايت كه مى فرمايد: (خداوند نخست نور مرا آفريد، و از نور من نور على عليه السّلام را، و از نور من و على عليه السّلام نور فاطمه عليهاالسلام و از نور فاطمه عليهاالسلام بهشت را)،(94) چيست ؟
ج - مقصود بيان ترتب ولايتى آنها نسبت به مقام واقعيت وجود است .

امام عليه السّلام ميزان اعمال

س 246- چگونه امام عليه السّلام ميزان اعمال است ؟
ج - ميزان به معناى نمونه و مجسمه اسلام است كه امام عليه السّلام چنين مى باشد و ديگران را با او مى سنجند، و كم و بيش معلوم مى شود.
در روايات از اين معنى ياد شده است ، بلكه در زيارت حضرت امير المؤ منين عليه السّلام آمده است :
السلام على ميزان الاعمال (95) سلام بر ميزان اعمال .

چرا خصوص اميرالمؤ منين عليه السّلام

س 247- چرا رسول الله صلى اللّه عليه و آله و سلم ميزان اعمال شمرده نشده و خصوص اميرالمؤ منين عليه السّلام را ذكر فرموده اند؟
ج - زيرا افراد امت با تربيت شده رسول الله صلى اللّه عليه و آله و سلم سنجيده مى شوند تا مقام آن بزرگوار روشن شود.

س 248- حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام از ميان ائمه عليهم السلام چه خصوصيتى دارد كه آن بزرگوار را به عنوان ميزان اعمال معرفى نموده اند؟
ج - زيرا از همه مظلوم تر بود.
امير المؤ منين عليه السّلام و نهج البلاغه

عدم منافات اعطاى انگشتر با حضور قلب در نماز

س 249- آيا اعطاى زكات و دادن انگشتر توسط حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام به سائل در نماز، با حضور قلب در نماز منافات ندارد؟
ج - در كتاب (صحيح مسلم ) در باب (مناقب خلفا) روايتى در رابطه با اين داستان ذكر نشده است ، ولى در (باب صلاه ) آن كتاب در بخش ركوع ، آيه انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا، الذين يقيمون الصلوه و يؤ تون الزكاه و م راكعون (مائده : 55): (ولى شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند، همان كسانى كه نماز بر پا مى دارند، و در حال ركوع زكات مى دهند). را به اميرالمؤ منين عليه السّلام اختصاص مى دهد.
و اين كار هيچ منافاتى با حضور قلب ندارد؛ زيرا زكات و نماز هر دو عبادت هستند، و اين كار از قبيل (عبادت در عبادت ) بوده است . و مانند جريان دو شترى است كه براى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آوردند و حضرت بنا گذاشتند كه يكى از آنها را به هر كس كه دو ركعت نماز با حضور قلب بخواهند، بدهند. و هيچ كدم از اصحاب نتوانستند، ولى حضرت امير المؤ منين عليه السّلام توانست ، با اينكه در نماز به ذهنش آمد كه هر كدام را كه چاقتر است در راه خدا انفاق كند.
زيرا اين فكر خود، عبادت بود، و با حضور قلب در اثناى نماز منافات نداشت .

اختصاص آيه زكات به على عليه السّلام

س 250- چرا با اينكه آيه زكات دادن در حال ركوع به صيغه جمع است ، به اميرالمؤ منين عليه السّلام اختصاص دارد؟
ج - سه چهار آيه پيش از آن نيز راجع به (عبدالله بن ابى ) است كه عامه آن را نقل كرده اند،(96) با اينكه آيه به صيغه جمع ذكر شده است .
و همچنين در سوره منافقين چند آيه باز درباره (عبدالله بن ابى ) نازل شده كه آن ها هم به صيغه جمعند.(97)

رد شمس و قضا شدن نماز اميرالمؤ منين عليه السّلام


س 251- آيا در جريان (رد شمس )(98) نماز حضرت امير مؤ منان عليه السّلام قضا شد، و يا آن وقت ، وقت تازه اى بود؟
ج - يعنى آن عصر، عصر تازه اى بوده ؟! عصر همان روز است ، وگرنه معنى ندارد كه عصرى صبح نداشته باشد.

س 252- بالاخره نماز حضرت قضا شده ، پس اين جريان فضيلتى براى آن حضرت نيست .
ج - قضا نشد، ادا شد. اگر در عصر، آفتاب غروب كند و دوباره برگردد آن عصر، عصر همان روز است .

س 253- آيا قبل از رد شمس ، خطاب (اقض ) (قضا كن ) متوجه آن حضرت بوده است ؟
ج - (اقض مافات ) متوجه آن حضرت نبوده ؛ زيرا خود شارع مقدس و حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در كنار آن حضرت بود، و آن روز براى حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام عصر داشت ، لذا خطاب (اقض ) متوجه آن حضرت نبوده است .

امير المؤ منين عليه السّلام گرفتار غولهاى بيابانى !!

س 254- آيا در جريان حكميت ، امير مؤ منان عليه السّلام تحت فشار بودند، و شمشير در كار بود، يا به اختيار خود حضرت انجام شد؟
ج - بله ، بله ، آزاد نبودند، حضرت در دست يك مشت غول بيابانى گرفتار بودند، صد و پنجاه هزار نفر شمشير در دست مى گفتند: يا بايد اين شخص حكم باشد، يا اينكه كشته مى شوى !!!

قطعيت صدور نهج البلاغه از على عليه السّلام

س 255- خطبات نهج البلاغه از حضرت اميرالمؤ منين است ، يا از كلام سيد رضى رحمه الله ؟
ج - امكان ندارد اين لهجه و اين نحو سخن گفتن از غير حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام صادر شود. از صدر اسلام تاكنون علما و بزرگان دين هر كدام در اوايل كتابهاى خود، خطبه هايى ايراد نموده اند كه هيچ كدام به خطبه هاى نهج البلاغه نمى رسد. لهجه نهج البلاغه بديل ندارد، محتاج به سند هم نيست ، در برخى از موارد تك تك جملات آن برهان يقينى و استدلالى راجع به مطلبى خاص است . مثلا در خطبه اول مى فرمايد:

اول الدين معرفته ، و كمال معرفته التصديق به ، و كمال التصديق به توحيده ، و كمال توحيده الاخلاص له .(99) آغاز دين شناخت خدا، و كمال شناخت او تصديق او، و كمال تصديق او اعتقاد به يگانگى و توحيد او، و كمال توحيد او اخلاص و پالوده ساختن اعمال از نيت هاى غير خدايى است .
تا اينكه مى فرمايد: فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه ، و من قرنه فقد ثناه ، و من ثناه فقد جزاه ، و من جزاه فقد جهله ، و من جهله فقد اشار اليه ، و من اشار اليه فقد حده ، و من حده فقد عده ...(100) پس هر كس خداوند سبحان را توصيف كند قطعا او را قرين چيز ديگر قرار داده است ، و هر كس او را با چيز ديگر قرين گرداند حتما او را (دو) انگاشته است ، و هر كس او را دو انگارد، مسلما او را تجزيه نموده است . و هر كس او را تجزيه كند بى گمان بدو جاهل گشته است ، و هر كس بدو جاهل گردد يقينا بدو اشاره نموده است ، و هر كس بدو اشاره كند، به طور قطع او را محدود پنداشته است ، و هر كس او را محدود انگارد، قطعا او را به شماره در آورده است .
عبارت نهج البلاغه در ميان عبارات ديگر همچون نور در ميان تاريكى ها مى درخشد.
در اينجا از يكى از اساتيد حوزه علميه قم نقل شد كه گفته است : خدا رحمت كند سيد رضى رحمه الله را كه اين همه زحمت كشيده ، ولى خوب بود خطبه هاى آن را با سند نقل مى كرد، تا معلوم شود كدام سندش صحيح و قابل اعتماد است ، و كدام غير صحيح ، زيرا تمام نهج البلاغه كلام حضرت اميرالمؤ منين نيست !!!) همچنين نقل شد كه آن استاد درباره معناى فرمايش حضرت كه مى فرمايد: سلونى قبل ان تفقدونى ، فلانا بطرق السماء اعلم منى بطرق الارض (101): (پيش از آنكه مرا از دست بدهيد، از من بپرسيد؛ زيرا من به راه هاى آسمان از راه هاى زمين آگاه ترم ). گفته بود: (اين كلام حضرت از قبيل مبالغه است ، مانند پدرى كه به پسر خود بگويد: هر چه بخواهى براى تو فراهم مى كنم .) حضرت استاد علامه طباطبائى قدس سره در پاسخ سخنان او، فقط اين آيه شريفه را قرائت نمود: و من لم يجعل الله له نورا، فماله من نور. (نور: 40) و هر كس كه خداوند براى او نور قرار نداده باشد، نورى براى او نخواهد بود.

مدح عمر در نهج البلاغه !!!

س 256- آيا حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ، (عمر) را در نهج البلاغه (102) مدح نموده است ؟
ج - لفظ (عمر) نيست ؛ تعبير به (فلان ) است شايد منظور از آن يكى از عمال حضرت باشد.

عمل به احكام نهج البلاغه

س 257- آيا احكام موجود در نهج البلاغه قابل عمل است ؟
ج - بله ، در صورتى كه با ساير روايات و ادله احكام سنجيده شود.

س 258- اگر با روايت صحيح معارضه كرده چطور؟
ج - چنين مطلبى كجا در نهج البلاغه پيدا مى شود؟!

ديگر كلمات اميرالمؤ منين عليه السّلام

س 259- آيا اميرالمومنين عليه السّلام غير از نهج البلاغه كلمات ديگرى هم دارند؟
ج - بله ، از ميان تمام صحابه كه تعدادشان حدودا دوازده هزار تن است ، هيچ كدام مانند كلمات حضرت اميرالمومنان عليه السّلام را ندارند. كلمات آن بزرگوار از پر مغزى مى خواهد منفجر شود. اين كتاب (غرر الحكم ) است كه يازده هزار حكمت كه همه آنها در پر مغزى يكتا، و مفتاح علوم كثيره است . و مثل آن ، جملات ادعيه آن حضرت است كه اگر آنها هم جمع گردد، يازده هزار ديگر مى شود.
امام حسن عليه السّلام

فلسفه صلح امام حسن مجتبى عليه السّلام

س 260- منقول است كه در جريان صلح امام حسن مجتبى عليه السلام با معاويه ، هجر بن عدى به حضرت عرض كرد:
يا مذل المومنين (103) اى خوار كننده مؤ منان !
آيا اين سخن با مقام هجر منافات ندارد؟
ج - اگر گفته باشد يك نحو جهالت است از هجر، به نظرم قيس بن سعد بن عباده (104) اين سخن را گفته است . بعد هم حضرت بيان فرمود كه زمينه آماده نبود، و وسيله براى دفاع نداشتم ، لذا مجبور به صلح شدم ، و او هم بعد از بيان امام ، پذيرفت .
سيدالشهداء عليه السّلام

معناى ثارالله

س 261- معناى (ثارالله ) چيست ؟
ج - يعنى اى خون خدا.(105)
زمان ظهور حبيب بن مظاهر در كربلا

س 262- آيا حبيب بن مظاهر سلام الله عليه از شهادت حضرت مسلم سلام الله عليها خبر داشت ؛ و اگر اطلاع داشت چرا به او كمك نكرد؟
ج - ظاهرا خبر داشت ، زيرا حضرت مسلم سلام الله عليها در پنجم ذى حجه به شهادت رسيد كه تا عاشورا حدود يك ماه مى شود. و حبيب بن مظاهر بعد از شهادت حضرت مسلم به كربلا رفته است . شايد وقت شهادت حضرت مسلم در كوفه نبوده ، يا طور ديگر بوده كه ما اطلاع نداريم . به هر حال ائمه عليهم السلام بر ايشان خرده نگرفته اند.

زمان وقوع جريان كربلا

س 263- گفته مى شود: روز عاشورا در جريان كربلا به صورت غير طبيعى طولانى شد، آيا اين مطلب درست است ؟
ج - چنين گفته اند، ولى واقعه كربلا در پاييز و بيستم ميزان (مهرماه ) اتفاق افتاده كه روز تقريبا 12 ساعت بود، و از سفيدى صبح تا دو ساعت به غروب جنگ و نبرد ادامه داشت .

زمان شهادت حضرت ابوالفضل عليه السّلام

س 264- آيا حضرت ابوالفضل العباس عليه السّلام جداگانه جنگ نمودند؟
ج - ايشان در جنگ مغلوبه پيش از ظهر جنگ كردند و به همراه 49 نفر از اصحاب حضرت سيدالشهداء عليه السّلام شهيد شدند.

قوم مستميت

س 265- چگونه اصحاب سيدالشهداء عليه السّلام با آن عده اندك ، در برابر لشگر كوفه با آن همه جمعيت مقاومت نمودند؟
ج - اصحاب حضرت سيدالشهداء عليه السّلام قوم مستميت (طالب مرگ و شهادت ) بودند و براى مرگ مى جنگيدند، و كسى كه اين گونه باشد خيلى پر خطرتر و مقاوم تر است و هيچ وقت پا به فرار نخواهد گذاشت ؛ اما لشگر مخالف ، مستميت نبودند.

تاءثر عموم موجودات در سوگ سيدالشهداء

س 266- در يكى از زيارات سيدالشهداء عليه السّلام (زيارت اول و نيمه رجب ) آمده است : اشهد لقد اقشعرت لدمائكم اظله العرش مع اظله الخلائق ، و بكتكم السماء و الارض و سكان الجنان و البر و البحر(106) گواهى مى دهم كه به يقين سايه ها (و تمثلات نورى ) عرش و تمام مخلوقات براى ريختن خون شما متاءثر گرديدند، و تمام آسمان و زمين و ساكنان بهشت ها و خشكى و دريا براى شما گريستند.
ج - عالم متاءثر مى شود، بدانيم يا ندانيم ، زيرا تاءثر واقعيتى است كه در بدن عنصرى امام عليه السّلام پيدا شده است : و به جهت ارتباط همه عالم با امام عليه السلام ، موجودات عالم علوى و سفلى همگى متاءثر مى شوند.
در ذيل آيه فلما اسفونا، انتقمنا منهم . (زخرف : 55): (پس وقتى ما را به خشم آوردند، از آنان انتقام گرفتيم ). روايت معتبره اى از حضرت امام صادق عليه السّلام وارد شده كه ان الله تبارك و تعالى لاياءسف كاءسفنا، و لكنه خلق اولياء لنفسه ، ياءسفون و يرضون و هم مخلوقون مدبرون ، فجعل رضاهم لنفسه رضى ، و سخطه لنفسه سخطا...
خداوند تبارك و تعالى مانند ما خشمگين نمى گردد، بلكه اوليايى را براى خود آفريده است كه آنان خشمگين مى گردند و خشنود مى شوند، و آنان مخلوقند و تدبير امورشان به دست خداست ، و خداوند خشنودى آن ها را خشنود خود، و خشم آنان را خشم خود به حساب آورده است ...

س 267- آيا از اين جمله استفاده مى شود كه حتى جهنميان مانند (ابن ملجم ) نيز گريه كردند؟
ج - خيلى ها را به گريه واداشت و درك كردند كه نمى بايد اين كار را مى كردند. منظور تاءثر همه مخلوقات است و اينكه از انس و جن و آسمان و زمين گرفته تا عرض و كرسى و هر چه هست ، از ريختن خون حضرت سيد الشهداء عليه السّلام متاءثر شدند؛ زيرا ولى خود بود و ولايت كليه عالم را داشت .
اين يك نحوه تاءثر عمومى است ، جنت گريه كرد با اينكه دار سرور است و حزن و اندوه و خوف ندارد. اگر گريه متعارف باشد، بهشت با كدام چشم گريه كرد؟! بنابراين منظور تاءثر عمومى از جمله جنت است .

خونين شدن آفتاب در سوگ سيدالشهداء عليه السّلام

س 268- آيا صحيح است كه آفتاب در شهادت حضرت سيد الشهداء عليه السّلام خونين شد؟
ج - در حديثى از حضرت صادق عليه السّلام آمده است : چهل روز، بعد از واقعه كربلا، آفتاب به رنگ سرخ ، طلوع و غروب مى كرد: تطلع حمراء و تغيب حمراء(107) امام جواد عليه السّلام

س 269- در روايت آمده : (حضرت امام جواد عليه السّلام در يك مجلس جواب سى هزار مساءله را دادند) اين معنى چگونه قابل تصور است ؟
ج - بحسب ظاهر، سؤ الاتى تنظيم شده بود و امام عليه السّلام براى هر چند مساءله جوابى فرموده اند. ظاهر روايت راجع به سؤ ال تنها نيست ، راجع به سؤ ال و جواب هر دو است ، كه هر چه پرسيده بودند، حضرت جواب كافى و شافى دادند.
غيبت ، ظهور و رجعت

لزوم پيروى از فقها در زمان غيبت

س 270- خداوند متعال مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا، اطيعوا الله ، و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم . (نساء: 59)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد، و نيز از پيامبر و اولياى امر خود اطاعت كنيد.
آيا ممكن است منظور از (اولى الامر) در اين آيه شريفه ، فقها باشند؛ زيرا درباره آنان در روايت آمده است :
فانهم حجتى عليكم ، و انا حجه الله .(108) پس آنان حجت من بر شما هستند، و من حجت خدا هستم .
ج - آيه شريفه در مقام اين است كه حكم (اولى الامر) مصيب است و خطا در آن راه ندارد؛ و روشن است كه فقيه گاهى حكم خلاف واقع استنباط مى كند و به آن فتوى مى دهد، و در اين موقعيت اگر چه حكم ظاهرى اى مماثل حكمى كه فقيه استنباط نموده جعل مى شود و فقيه معذور است ، ولى آيه شريفه در صدد بيان حكم ظاهرى نيست ؛ بنابراين ، آيه شريفه فقها را شامل نمى شود.

از ويژگيهاى فقيهان وارسته

س 271- در توقيع شريف حضرت ولى عصر عج الله فرجه الشريف آمده است : من كان من الفقهاء صائنا لنفسه ، حافظا لدينه ، مخالفا لهواه ، مطيعا لامر مولاه ؛ فللعوام ان يقلدوه .(109) هر كدام از فقها كه نفس خويشتن را نگاه دارد، و حافظ دينش باشد، و با هوا و هوس خود مخالفت كند و از فرمان مولايش اطاعت كند، بر عموم مردم واجب است كه از او تقليد كنند.
منظور از طائنا لنفسه ، حافظا لدينه . در اين حديث و فرق آن دو چيست ؟
ج - (صائنا لنفسه ) يعنى از لحاظ عمل و فروع ، و (حافظا لدينه ) يعنى از جهت عقيده و اصول ، و (مخالفا لهواه ، مطيعاالامر مولاه ) يعنى مخالف هوا و هوس خود، و مطيع فرمان مولايش باشد، (لا لامر غيره ): (نه فرمان غير خدا)، زيرا به حسب اصطلاح قرآن به هر مطاعى ، معبود گفته مى شود.(110)
صدقه دادن به نيابت از امام زمان عليه السّلام

س 272- صدقه دادن از طرف امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف چگونه است ؟
ج - عمومات ادله اهداء، و نيابت در عبادات مستحبه از قبيل نماز، صدقات ، تلاوت قرآن و غير ذلك ، اهداء به امام عليه السّلام بلكه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و نيابت از آنان را نيز ممكن است شامل گردد.

راه رسيدن به امام زمام عليه السّلام

س 273- راه رسيدن به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف چيست ؟
ج - امام زمان عليه السّلام خود فرموده است : (شما خوب باشيد، ما خودمان شما را پيدا مى كنيم ).

حلال شمردن حرام و جواز ترك واجبات ، زمينه ظهور!!

س 274- درباره ظهور حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف در روايت آمده است : لايضهر الا و يظهر الفساد
ظهور نمى كند مگر اينكه فساد آشكار گردد.
همچنين در احاديث متعدد آمده است : يملا الارض قسطا وعدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا.(111) بعد از اينكه زمين از ظلم پر مى گردد، آن را با قسط و داد پر مى كند.
آيا از اين گونه روايات استفاده نمى شود كه نبايد با فساد و ظلم و جور مبارزه نمود، تا زمينه ظهور حضرتش فراهم گردد؟
ج - لازمه اين سخن ، حلال شمردن حرام و جواز ترك واجبات است و مسلما حضرت نمى خواهد كه فساد كنيم تا بيايد و ما را گردن بزند.

آيا در زمان حضرت مهدى عليه السّلام همه مسلمان مى شوند؟

س 275- آيا روايتى كه مى گويد: (همه در زمان حضرت مهدى عليه السّلام مسلمان مى شوند)(112) درست است ؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: اذ قال الله : يا عيسى ، انى متوفيك و رافعك الى و مطهرك من الذين كفروا، و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الى يوم القيامه ، ثم الى مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون (آل عمران : 55)
(ياد كن ) هنگامى را كه خدا گفت : اى عيسى ، من تو را بر گرفته ، و به سوى خويش بالا مى برم ، و تو را از (آلايش ) كسانى كه كفر ورزيده اند پاك مى گردانم ، و تا روز رستاخيز كسانى را كه از تو پيروى كرده اند فوق كسانى كه كافر شده اند قرار خواهم داد. آنگاه فرجام شما به سوى من است ، پس در آنچه بر سر آن اختلاف مى كرديد ميان شما داورى خواهم نمود.
ظاهرا روايت فوق مخالف ، با اين قسمت از آيه است كه مى فرمايد: و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الى يوم القيامه زيرا اين جمله مى رساند كه كفار تو روز قيامت وجود دارند. در روايتى نيز آمده است كه : (حضرت از آنها جزيه مى گيرد).(113)
رجعت در قرآن كريم و روايات

س 276- آيا در قرآن كريم آيه اى در رابطه با (رجعت ) وجود دارد؟
ج - چندين آيه در اين رابطه وجود دارد. يكى از آياتى كه بر رجعت دلالت دارد، آيه زير است كه خداوند متعال مى فرمايد: و يوم نحشر من كل امه فوجا ممن يكذب بآياتنا فهم يوزعون . (نمل : 83)
و روزى كه در آن از هر امتى ، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب مى كردند. محشور مى گردانيم ، و نگاه داشته مى شوند تا همه به هم بپيوندند.
مقصود از اين آيه شريفه ، قيامت نيست ، چون با كلمه (من ) تبعيضيه مى فرمايد: (من كل امه فوجا) يعنى از هر امتى ، دسته اى را محشور مى گردانيم . در حالى كه قرآن كريم در رابطه با حشر روز قيامت مى فرمايد: و حشرنا هم فلم نغادر منهم احدا (كهف : 47)
و همه راگرد مى آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمى كنيم .

س 277- مقصود از دو تعبير (اباب ) و (رجعت ) كه در زيارت جامعه مى فرمايد:
مؤ من بايابكم ، مصدق برجعتكم (114) (به بازگشت شما ايمان دارم ، و رجعت شما را تصديق مى نمايم .) چيست ؟
ج - منظور از اين دو (اياب و رجعت ) يك چيز است ، و مقصود همان رجعتى است كه اول امام حسين عليه السّلام بعد حضرت امير المؤ منين عليه السّلام و بعد حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ، بعد باقى ائمه عليهم السلام رجوع مى نمايند، مى باشد.

س 278- بعد از مرگ و انتقال به عالم برزخ ، بازگشت به دنيا و ماده چگونه ممكن است ؟ و اخبار رجعت را چگونه مى شود تصديق كرد؟(115) ج - نقل شده كه مرحوم سيد نعمت الله جزايزى قدس سره در كتاب (الانوار النعمانيه ) فرموده است : (ششصد نص دينى اعم از آيه ، روايت ، دعا و زيارت در رابطه با رجعت وجود دارد.) البته روايات با هم تنافى دارند، ولى روى هم رفته قطعا رجعت به معناى بازگشت به زندگانى دنيا بعد از مرگ را اثبات مى كنند. چنانكه قرآن كريم نيز در موارد متعدد بربازگشتن به دنيا بعد از مرگ تصريح كرده و بر مساءله رجعت صحه مى گذارد. از آن جمله زنده شدن مردگان توسط حضرت عيسى عليه السّلام است . همچنين در قضيه بقره بنى اسرائيل مى فرمايد: و اذ قتلتم نفسا فاداراتم فيها، و الله مخرج ما كنتم تكتمون . فقلنا اضربوه ببعضها، كذلك يحيى الله الموتى ، و يريكم آياته ، لعلكم تعقون . (بقره : 72 و 73)
و چون شخصى را كشتيد، و درباره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد، و حال آنكه خدا، آنچه را كتمان مى كرديد آشكار گردانيد. پس گفتيم : با قسمتى از آن (گاو سر بريده را) به آن (مقتول ) بزنيد (تا زنده شود). اين گونه خدا مردگان را زنده مى كند، و آيات خود را به شما مى نماياند، باشد كه بينديشيد.
مقصود از (قلنا اضربوه ببعضها) دم گاو است ، و نيز در جريان ديگر مى فرمايد: الم تر الى الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت ، فقال لهم الله : موتوا، ثم احياهم . (بقره : 243)
آيا از حال كسانى كه از بيم مرگ از خانه هاى خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نيافتى ؟ كه خداوند به آنان گفت : تن به مرگ بسپاريد، آنگاه آنان را زنده ساخت ...
همچنين در قضيه حضرت عزيز عليه السّلام مى فرمايد: فاماته الله ماة عام ثم بعثه ... (بقره : 259)
پس خداوند او را به مدت صد سال ميراند، آنگاه او را برانگيخت ...
در بعضى از اخبار رجعت نيز آمده است : (عمر عالم صد هزار سال است ، هشتاد هزار سال از آن حكومت آل محمد عليهم السلام ، و بيست هزار سال حكومت ديگران است ،) تا اينكه در آخر مى فرمايد: (چهل روز مانده به انقراض عالم ، زمين از حجت خالى مى گردد، و هرج و مرج عالم را فرا مى گيرد، و بعد از چهل روز در صور دميده شده و قيامت بر پا مى گردد.)(116)

84) ر ك : بحار الانوار، ج 15، ص 24، روايت 43، و ج 25، ص 21، روايت 37، و ج 57، ص ‍ 170، روايت 116.
85) يعنى از اين راه نيز مى توان واسطه فيض بودن ائمه (ع ) را اثبات نمود.
86) بحار الانوار، ج 98، ص 393، روايت 1.
87) بحار الانوار، ج 98، ص 393، روايت 1.
88) مشابه : بحارالانوار، ج 48، ص 129، روايت 2.
89) ر، ك : بحارالانوار، ج 24، ص 78، روايت 1.
90) بحار الانوار، ج 102، ص 131، روايت 4.
91) بحارالانوار، ج 102، ص 129، روايت 4.
92) در بحار الانوار، ج 25، ص 385، روايت 41 آمده است : ان الامام و كر لاراده الله عزوجل لايشاء الا من (ظ:ما) يشاء الله (امام آشيانه اراده خداوند عزوجل است ، جز آن چه خدا بخواهد، نمى خواهد.)
93) ر، ك : بحارالانوار، ج 45، ص 1.
94) ر، ك : بحارالانوار، ج 15، ص 9، روايت 9، و ج 25، ص 6، روايت 9، و ج 53، ص 142، روايت 162، و ج 15، ص 10، روايت 11، و ج 24، ص 88، روايت 4، و ج 25، ص 16، روايت 30 و....
95) بحارالانوار، ج 100، ص 287، روايت 18، و ص 330، روايت 29.
96) منظور آيه 51 سوره مائده است كه مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصارى و اولياء بعضهم اولياء بعض ...
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، يهود و نصارى را دوستان خود مگيريد كه آنان دوستان يكديگرند...
حضرت استاد (ره ) چند روايت از كتاب (الدر المنثور) پيرامون شاءن نزول آيه در باره (عبدالله بن ابى ) نقل كرده اند.
براى توضيح بيشتر ر، ك : الميزان ، ج 5، 422 423.
97) منظور آيه 8 سوره منافقون است كه مى فرمايد: يقولون : لئن رجعنا الى المدينه ، ليخرجن الاعز منها الاذل
مى گويند: اگر به مدينه برگرديم ، قطعا آن كه عزتمندتر است آن زبون تر را از آنجا بيرون خواهد كرد.
و نيز آيه 5 سوره منافقون كه مى فرمايد: و اذا قيل لهم ، تعالوا، يستغفر لكم رسول الله ، لووا رؤ وسهم ، و رايتهم يصدون و هم مستكبرون
و چون به ايشان گفته شود بيايد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد، سرهاى خود را بر مى گردانند، و آنان را مى بينى كه تكبر كنان روى بر مى تابند.
و آيات ديگرى كه در همين سوره در نكوهش منافقين نازل شده است ، كه حضرت استاد (ره ) از (زيد بن ارقم ) و (ابن عباس ) و (عكرمه ) و (محمد بن سيرين )، و (ابن اسحاق ) و ديگران نقل كرده اند كه اين آيات درباره (عبدالله بن ابى وارد شده است . براى توضيح بيشتر ر، ك : به الميزان ، ج 19، ص 328 332.
98) ر، ك : بحار الانوار، ج 41، ص 166، روايات باب 109.
99) نهج البلاغه ، خطبه اول .
100) نهج البلاغه ، خطبه اول .
101) نهج البلاغه ، خطبه 189، و بحار الانوار، ج 10، ص 128، روايت 7، و ج 69، ص 227، روايت 19.
102) ر، ك : نهج البلاغه ، خطبه 228.
103) بحار الانوار، ج 44، ص 23، روايت 7، و ص 85، روايت 7، و ج 78، ص 286، روايت 2.
104) در برخى احاديث گذشته گوينده اين سخن (سفيان بن ليلى ) معرفى شده است .
105) منظور اين است كه خداوند متعال خود خون بهاى امام حسين عليه السّلام مى باشد.
106) بحار الانوار، ج 101، ص 337، روايت 1، و نيز ر، ك : بحار الانوار، ج 101، ص 152، روايت 3، و ص 266، روايت 42، و مفاتيح الجنان ، زيارت امام حسين عليه السّلام در شب اول و نيمه رجب .
107) بحار الانوار، ج 13، ص 105، ص 175، روايت 13، و ص 182، روايت 25، و ج 45، ص ‍ 215، روايت 38، و نيز ر، ك : بحارالانوار ج 45، ص 218، روايت 45.
108) بحار الانوار، ج 2، ص 9، روايت 13، و ج 53، ص 181، روايت 10، و ج 78، ص 380، روايت 1.
109) ر، ك : بحار الانوار، ج 2، ص 88، روايت 12.
110) از جمله ، ر، ك : سوره يس ، آيه 60.
111) ر، ك : بحار الانوار، ج 36، ص 358، روايت 228، و ج 24، ص 241، روايت 4، و ج 27، ص 119، روايت 99، و ج 28، ص 53، روايت 21، و ج 33، ص 157، روايت 421، و ج 36، ص ‍ 226، روايت 2، و ص 257، روايت 75، و ص 271، روايت 92، و ص 276، روايت 96 و...
112) ر، ك : بحار الانوار، ج 44، ص 20، روايت 4، و ج 51، ص 23، روايت 34، و ص 60 روايت 59، و ج 52، ص 291، روايت 34 و ص 340 روايت 90 و ص 390، روايت 212.
113) ر، ك : بحار الانوار، ج 52، ص 357، روايت 175، و ص 376، روايت 185، و ص 376، روايت 177، و ص 381، روايت 191.
114) بحار الانوار، ج 102، ص 131، روايت 4.
115) مخفى نماند كه قول به رجعت از مختصات مذهب شيعه است و عامه بدان معتقد نيستند.
116) بحار الانوار، ج 53، ص 145، روايت 4، و ج 51، ص 348، روايت 1، و ج 6، ص 18، روايت 1، و ج 23، ص 41، روايت 78.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت