جایگاه عقل در اجرای احکام شرعی برای مقلِدین چیست؟

پرسش:

باسمه تعالی با سلام و تحیّت 1- پیرامون «جایگاه عقل دراجرای مسائل فقهی و احکام شرعی برای مقلِدین» توضیح فرمائید؟ 2- با عنایت به جمله معروف فقهای معظم:«کل ما حکم به الشرع حکم به العقل و کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» و با توجه به کلی بودن احکام استنباطی که مراجع معظم تقلید بیان می نمایند و تفویض تشخیص موضوع به مکلف، چنانچه مقلِد با در نظر گرفتن موقعیت زمانی و مکانی و بواسطه عقل منطقی، وظیفه دینی خود را تشخیص دهد(هرچند به ظاهر در تضاد با حکم بیان شده از سوی مرجع تقلید بوده باشد) و مغایر اصول اسلامی نباشد، تکلیف شخص مقلِد چیست؟ متشکرم
پاسخ:

با سلام و تشکر از حسن اعتماد جنابعالی

1 - جایگاه عقل مقلد در حد تطبیق حکم یا فتوای مرجعش بر مصادیق بر کسی مخفی نیست بدیهی است بدون لحاظ قوه عقل نمی توان حکم یا فتوای مرجع تقلید را تشخیص و به اجرا در آورد بنابراین در پاسخ سوال اول که جایگاه عقل در اجرای مسایل فقهی برای مقلد چیست ؟ جواب همان بود که گفتیم .
2 – قاعده تلازم بین حکم عقل و شرع یکی از راه های تشخیص حکم الهی است اما اینکه مقصود از این عقل چیست و اصولا کدام حکم عقلی است که کاشف از حکم شرعی است ، مطلب ساده ای نیست که مقلدان مخصوصا مقلدانی که هیچ گونه اطلاعی ندارند بتوانند از این طریق وظیفه دینی و شرعی خود را بدست آورد بنابراین حکم عقلی مقلد در تشخیص در حد تطبیق بر مصداق نافذ است و تفویض تشخیص موضوع به مقلد ربطی به قاعده تلازم ندارد یعنی مقلد در تطبیق فتوا بر موضوع و مصداق به قاعده تلازم تمسک نمی کند وعقلی که برای تطبیق بر مصداق لازم است از حیث کیفیت و مقدار با عقلی که در قاعده تلازم لازم است متفاوت است و تضاد تشخیص عقلی مقلد با تشخیص عقلی مرجع تقلید و اینکه کدام مقدم است اولا بسیار بعید به نظر می رسد و ثانیا با توجه به علم و تعقل یک مرجع حتی در تشخیص موضوع  نمی توان به راحتی اولویت را به تشخیص مقلد داد .
آری اگر حکم کلی از سوی مرجع بیان شده و تشخیص موضوع و مصداق به عهده مقلد گذاشته شده ، تشخیص موضوع مقلد ملاک است مثلا مرجع گفته خون نجس است اگر مقلد به تشخیص خودش لباس خود را خونی یافت باید آن را نجس بداند گرچه اگر مرجع تقلیدش در آنجا باشد و بگوید این خون نیست اعتباری ندارد ملاک تشخیص خود مقلد است .
برادر عزیز اگر مقصودتان از سوال مذکور چیز دیگری بوده در ارتباط بعدی با ذکر مثال برای تضاد مذکور بیان فرمایید .

آیا انکار ائمه(ع) منجر به کفر می شود؟

پرسش:
با سلام علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار جلد 23 صفحه 390 می فرمایند که هر کس یکی از ائمه را انکار کند کافر است ! حال می خواستم ببینم آیا چنین است؟ اگر چنین است

پاسخ:  

با سلام و ادب
 اهل سنت هر چند اعتقاد به امامت نداشته باشند، مسلمان هستند و کسی از فقهای شیعه آنها را کافر ندانسته است. زيرا وقتي كسي شهادتين را گفت، تمام احكام اسلام دربارة او جاري مي شود و به عنوان يك مسلمان با او برخورد مي شود، ولي اعمال هر كس از جمله اهل سنت وقتي بدون ولايت باشد، به نقطه لازم از تأثير نمي رسد و انسان را به كمال برتر نمي رساند، چون ولايت فقط يك بحث نظري نيست، بلكه بدان معناست كه در عمل و در صحنه جامعه ببينيم عمل فرد بر گرد چه محوري انجام مي گيرد؟
قبولي اعمال در گرو نگرش جامع به دين و ماهيت آن و از جمله ولايت است. در احكام فقهي،اهل سنت از مسلمانان محسوب شده اند
البته چون اسلام و مسلمانی مراتبی دارد آنچه از بحار نقل کرده اید نظر به مراحل کمال اسلام در یک فرد دارد و به تعبیر دیگر مسلمان واقعی کسی است که ولایت خدا و پیامبر وامام بعد از پیامبر را از جان و دل بپذیرد و تسلیم دستورات آنان باشد اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم.
آری اگر شخصی از نواصب و دشمن اهل بیت باشد ، حکم کافر را دارد ، در حالی که بسیاری از اهل سنت ، دشمن اهل بین نیستند ، بلکه بسیاری از ایشان امامان را نیز دوست دارند ، اما به عنوان امام معصوم قبول ندارند.

در نوجوانی از خانه ی اقوام، چیزی دزدیده ام!

پرسش:

آیاکسی که در نوجوانی چیزی از خانه کسی دزدیده، برای توبه باید هنگام پس دادن اسم خود را بگویید یا بدون اسم برای او بفرستیم کفایت می کند؟

پاسخ:

گفتن اسم لازم نیست و بدون اسم برای او بفرستید و حلالیت بطلبید کافی است.(1)

پرسش :

اگر کسی در نوجوانی چیزی بدزد الان پشیمان شده می تواند به جایش صدقه بدهد؟

پاسخ :

اگر صاحب آن چیز را می شناسد صدقه کفایت نمی کند بلکه باید آگر آن چیز موجود است همان را به صاحبش بدهد و اگر موجود نیست قیمتش را به صاحبش بدهد. واگر صاحبش را نمی شناسد و نمی تواند شناسایی کند با اجازه از مرجع تقلیدش باید از طرف صاحبش به فقیر صدقه دهد.(2)

1. سوال از دفتر مراجع معظم تقلید.
2. توضیح المسائل مراجع، مسئله 2581.

تعریف صحیح غیبت چیست؟

پرسش:

  با سلام. عذرميخوام. درمورد موضوع مجازات مجدد سوال ميكنم. من در مورد استادم كه در پاسخ  درخواستم گفته بود :‌استاد ديگري نيست، از شما درخواست قضاوت كردم. شما در جواب فرموديد ايشون كه خطايي مرتكب نشدند و ناراحتي من بيمورد و نا بجاست. ولي من بودم كه با بيان برخورد و نوع پاسخ ايشان به برخي شاگردانش احتمالا غيبت كردم. و مرتكب گناه شدم و شايد به قول شما قصد توهين و  تحقير داشتم. حالا جواب شما برايم سوء تفاهم ايجاد كرده
به قول شما اون استاد محترم كه حرف بدي نزدند. پس چرا نقل قول گلايه آميز من پشت سر ايشون در صورت ناراحت شدنشون غيبته؟پس نارحتي ايشون بي مورد است. من فقط عين جمله به قول شما معمولي و بي غرضانه اي اون استاد را بيان كردم و نكته اي ديگر اين كه در احاديث آمده غيبت از زنا بدتر است و تعريف غيبت: آن چه آن مسلما از ذكر آن اراده داردو خب شايد يك نفر اگر پشت سرش او را خانوم يا آقا خطاب نكنيم.  يا ساده ترين حرف را پشت سرش بزنيم ناراحت شود و فرد ديگري به هر دليل حتي بدترين توصيفات واقعي را هم پشت سرش بكنيم ناراحت نشود در مورد اول با توجه به حديث اي كاش ما (‌پناه بر خدا) زنا ميكرديم ولي دنبال شخص زود رنج و متوقع غيبت نميكرديم و البته دنبال شخصي كه از غيبت ما ناراحت نميشود هرچه ميتوانيم غيبت كنيم. گناهي كه مرتكب نشده ايم!!
آيا اين مواردي كه ذكر شد با عدل الهي سازگار است؟ آيا استاد با سواد و محترمي كه با داشتن بهترين مدرك در رشته اي فلسفه و اديان الهي پاسخ نه چندان خوشايند و دلنشيني به دانشجويي نيازمند به كمك و انسانيت او ميدهد ناهي مركب نشده اما دانشجوي كه به خطر سوء تفاهمي كه از برخورد آن استاد برايش پيش آمده و سخن به قول شما معمولي او را براي عده اي باز گو كرده تا قدري سبك شود و مورد راهنمايي قرار گيرد كاري بدتر از زنا انجام داده؟ و اين همان عدل الهي است كه در سراي آخرت خداوند وعده اش داده  است؟
ممنون از شما اگر بادليل و برهان كافي به من پاسخ دهيد. با سپاس و قدر داني. خدا حافظ


 پاسخ:

با سلام و آرزوی توفیقات الهی برای شما و تبریک حلول ماه مبارک رمضان.

از این که مجددا ما را مورد لطف قرار داده و با ما مکاتبه نمودید ،سپاس گزاریم.

در پاسخ نامه قبلی به نظر می رسد که قضاوت یک طرفه شده و ما به شما حق می دهیم ، اما چون مخاطب ما شما بودید ، هدف این بود که تا جایی که کار استاد را بتوانید توجیه صحیح و حمل بر صحت نمایید ، بهتر بود که این کار را می کردید.

یعنی از میان تمام فرض های قابل بررسی در حرکت استاد شاید بتوانید فرضی را پیدا کنید را بتواند رفتارشان را توجیه کند و شما ( وهر انسان مسلمان) وظیفه دارد که همان فرض را مد نظر قرار دهد و بر اساس آن رفتار کند ؛ اگر چه فرض های دیگر مانند عدم اعتنای استاد به شاگرد و عواطف و خواسته های او و.... وجود داشت و شاید حتی ان فرض ها قوی تر باشد ، اما ما به عنوان یک مسلمان وظیفه داریم که با حسن ظن نگاه کنیم که مطمئنا این نگاه ما پیش از هر چیز به سود خودمان و سعادت و خوشبختی جاودانه ما است . بنابراین اگر مخاطب ما استادتان بود ، مطمئنا پاسخ متفاوت بود .

اگر هم مسئله غیبت را در پاسخ قبلی مطرح کردیم ، شاید در واقع بدبینانه ترین فرض بود و این بدان خاطر بود که ما باید در رفتارها سعی کنیم که خود را متهم نماییم نه دیگران را ، یا حد اقل کارمان را توجیه نکنیم تا مشمول آیه مبارکه :شیطان اعمال شان را زینت می دهد و... قرار نگیریم.

البته فرض های دیگر نیز در رفتارتان وجود داشت که می توانست فرض غیبت نباشد مثلا می خواستید علت را در رفتار استاد دریابید تا اگر عیبی در خودتان است ، اصلاح کنید یا دلیل دیگر که عمل تان را موجه می کرد و غیبت محسوب نمی شد ، اما همان گونه که بیان شد شاید بدبینانه ترین فرض را برایتان گفتیم و از این که این موضوع مورد توجه محقق نویسنده قرار نگرفت پوزش می طلبیم .

در ضمن آنچه در مورد عذر خواهی از استاد در پاسخ قبلی مطرح شد ، ضرورتی ندارد ، مگر با این فرض که سخنان تان پیش استاد طرح شود و ایشان شما را بشناسند و از شما نارحت شوند که در این صورت ، فرض عذر خواهی بهتر است .

برخی از عالمان اخلاق گفته اند که در صورت غیبت بهتر است که به گوش شخص نرسد تا موجب ناراحتی او نگردد.

اما در مورد سوالی که طرح کرده اید ، باید گفت : در تعریف غیبت بدگویی پشت سر کسی که اگر بشنود ،موجب نارحتی او شود ، غیبت محسوب می شود.
حال با توجه به این تعریف سخن عادی پشت سر کسی گفتن در صورتی که موجب نارحتی او بشود ، چون فرد زود رنجی است ، غیبت شمرده نمی شود ؛ چون تعریف غیبت بد گویی آمده است ، نه سخن معمولی.

البته شرایط و ویژگی های دیگر نیز دارد که از ذکر آن خود داری می کنیم.

بنابراین فرضی که در سوال آوردید ، کامل نیست .

در عین حال به نظر نمی رسد کسی باشد که بدترین چیز ها را در موردش بگویید و از دید دیگران مخفی گذاشته باشد ، اما او ناراحت نشود.

در پایان این که ، آن رفتار استاد هم حتی اگر به عنوان شوخی یا مشغله زیاد یا ناراحتی خاصی که در کلاس با دیگران داشته و هر دلیل دیگر توجیه پذیر نیست ، اما گاهی ما به عنوان یک داور قضاوت می کنیم که خودمان طرف حساب نباشیم و چنین می گوییم و گاهی به عنوان کسی که در طرف دیگر این استاد قرار دارد و در فرض دوم همان گونه که گفتیم بر اساس وظیفه دینی و اخلاقی ، حسن ظن و توجیه رفتار دیگران وحتی گذشت است.

موفق باشید.

آیا می شود به فرد زنده، ثواب ختم قرآن هدیه کرد؟

پرسش:

آیا کسی که روخوانی قرآن را بلد نباشد و در موقع خواندن اشتباه کند گناه کرده است؟

پاسخ:

اگر به خاطر خوب بلد نبودن یا سهوا اشتباه بخواند اشکالی ندارد و گناه نیست. و کسی که روخوانی قرآن را بلد نیست سعی کند آن را یاد بگیرد و زیاد بخواند تا به روخوانی قرآن مسلط شود. (1)

پرسش:

آیا ختم قرآن را به فرد زنده که سواد قرآن خواندن ندارد می شود هدیه کرد؟

پاسخ:

هدیه کردن ثواب ختم قرآن  و سایر کارهای مستحبی، برای کسی که زنده است اشکالی ندارد و صحیح است و فرد مذکور از ثواب آن بهره مند می شود(2).

1. سؤال تلفنی از دفتر آیات عظام؛ خامنه ای، مکارم، سیستانی، شبیری زنجانی، وحید خراسانی و صافی گلپایگانی.

2. توضیح المسائل، مراجع، ج1، مسأله 1534.

Publish modules to the "offcanvas" position.