سوال:
چرا اسلام با عشق دختر و پسر مخالف است؟
پاسخ:
آن چیزی که اسلام با آن مخالف است، هوسرانی و اسارت شهوات زود گذر است. و اسلام به دلیل ارج نهادن به روابط سالم و استوار، سخت گیری هایی در رابطه مرد و زن داشته، و ارتباط را تنها در کانون خانواده مشروع قلمداد کرده است. و نه تنها مخالفتی با عشق ورزی در کانوان خانواده ندارد، بلکه علاوه بر زمینه سازی برای آن، آن را تشویق کرده است و روابط زن و مرد در موضع صحیح را دارای تقدس می داند. و آیات و روایات در زمینه روابط عاطفی بین زوجین بسیار است:
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ[روم/21] و از نشانه هاى او اینكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه هایى است براى گروهى كه تفكّر مى كنند!»
امام صادق (ع) می فرمایند: شوهر در روابط خود با همسرش ناچار از رعایت سه چیز است: 1- سازگارى، تا در پرتو آن موافقت؛ سازش و محبّت و علاقه زن را بدست آورد، 2- خوشرفتارى با او، 3- و با آراستن ظاهر و توسعه در زندگى دل او را بدست آورد. و زن نیز در روابط خود با شوهر سازگارش ناگزیر به رعایت سه چیز است: 1- یك رنگى، تا همیشه و در همه حال- خوشى یا ناخوشى- خاطرش را بخود آسوده سازد، 2- تعهّد به او و نگاهداشتن او تا اگر گاهى خطائى از او سر زد در بارهاش دلسوزى كند و با او مهربان باشد، 3- و اظهار عشق به او، با عشوه و ناز و زیبائى ظاهر در دیده شوهر.[1]
همچنین باید دانست در فرهنگی که هیچ نوع محدودیتی برای روابط با جنس مخالف وجود ندارد، اصولا عشقی پدید نمی آید. عشق زمانی پدید می آید که شعله هوس، مهار شده و دچار تغییر ماهیت شود. و به همین خاطر در جوامع غربی عشق مرده است. و عشق را مخصوص جوامع شرقی می دانند.
شهید مطهری می نویسند: « آیا آنجا كه یك سلسله مقررات اخلاقى به نام عفت و تقوا بر روح مرد و زن حكومت مى كند و زن به عنوان چیزى گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت مى رسد یا آنجا كه احساس منعى به نام عفت و تقوا در روح آنها حكومت نمى كند و اساساً چنین مقرراتى وجود ندارد و زن در نهایت ابتذال دراختیار مرد است؟ اتفاقاً مسألهاى كه غیرقابل انكار است این است كه محیطهاى به اصطلاح آزاد مانع پیدایش عشقهاى سوزان و عمیق است. در این گونه محیطها كه زن به حال ابتذال درآمده است فقط زمینه براى پیدایش هوسهاى آنى و موقتى و هرجایى و هرزه شدن قلبها فراهم است.
اینچنین محیطها محیط شهوت و هوس است نه محیط عشق به مفهومى كه فیلسوفان و جامعه شناسان آن را محترم مى شناسند یعنى آن چیزى كه با فداكارى و ازخودگذشتگى و سوز و گداز توأم است، هشیاركننده است، قواى نفسانى را در یك نقطه متمركز مى كند، ... «به عقیده ویلیام جیمز حیا امر غریزى نیست، بلكه اكتسابى است. زنان دریافتند كه دست و دل بازى مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند ... زنان بى شرم جز در موارد زودگذر براى مردان جذاب نیستند. خوددارى از انبساط، و امساك در بذل و بخشش بهترین سلاح براى شكار مردان است. ... برتراند راسل در كتاب زناشویى و اخلاق ... مى گوید: ... «از لحاظ هنرها مایه تأسف است كه به آسانى به زنان بتوان دست یافت و خیلى بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد بدون آنكه غیرممكن گردد ... و نیز مى گوید: ... اگر مردى هیچ گونه رادع اخلاقى در برابر خود نبیند یكباره تسلیم تمایلات جنسى شده و عشق را از كلیه احساسات جدى و عواطف عمیق جدا ساخته و حتى آن را با كینه همراه مى سازد.»[2]
[1]. تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 323.
[2]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، ص670.
از پایگاه شهر سوال (http://www.soalcity.ir)