آیا اسلام در اینجا به زن ظلم کرده؟

حق حضانت کودک دست پدر است یا مادر؟

پرسش:

سلام.

ببخشید من هم یک سوال داشتم.میخواستم ببینم در اسلام بر چه اساسی حق حضانت کودک رو در صورت جدایی پدر و مادر به پدر داده؟هرچند از نظر مالی و توانایی اداره اگر مادر هم بتونه و یا حتی بیشتر پدر هم باشه باز هم حق با پدره؟اگر ایه ای در قران در این باره اومده میخواستم بدونم.لطفا روایت نفرمایید.

 

پاسخ:

سلام دوست عزیز.

یک نکته در ابتدا بگویم و آن اینکه:

آیه‏ ای كه به صراحت این موضوع را بیان كند وجود ندارد. نه تنها راجع به این موضوع، بلكه موضوع‏های فراوانی است كه به صراحت بیان نشده و اینها را باید از سنت به دست آورد.

روایات ما مثل قرآن حجت هستند.در واقع اهل بیت مفسر قرآنند همه چیز که در قرآن نیست و قرار هم نیست باشد چون اهل بیت قرآن ناطق هستند و بیان می فرمایند.

حضانت به معنی دامن گرفتن كودك است، و در اصطلاح، مسئولیت شرعی سرپرستی و نگهداری پدر و مادر از فرزند خود است. اگر فرزند پسر بود، مادر تا دو سال و اگر دختر است، تا هفت سال در نگهداری آن بر پدر اولویت دارد و پس از آن تا بلوغ، مسئولیت پدر می‏باشد.(1) از این جا روشن می‏شود كه حق حضانت تنها برای پدر نیست، بلكه مادر نه تنها حق حضانت دارد، بلكه در زمانی كه فرزند نیاز بیشتری به مادر دارد، اولویت نگهداری فرزند به او داده شده و در این مدت، تأمین هزینه زندگی كودك برعهده پدر است.

پس تا زمان بلوغ فرزندان مسئله‏ ای كه مطرح است سرپرستی و حفظ و نگهداری آنان است و این بین والدین تقسیم شده است. در پسران پانزده سال، دو سال و در دختران از نه سال، هفت سال مربوط به مادران است و بقیه برعهده پدران می‏باشد. باید توجه داشت كه حضانت مسئولیتی است كه خداوند بر گردن اولیاء كودك نهاده است و از آن جا كه خداوند در این حكم به مصالح فرزند و والدین با نگاهی حكیمانه و همه جانبه نظر كرده و فهم بسیاری از جهات مسئله بر ما مخفی است، باید از روی تعبد و به اقتضای بندگی، مصلحت آن را پذیرفت. این كه كودك اگر پسر باشد، تا چند سال و اگر دختر باشد، تا چند سال به مادر نیاز جدی دارد و از چه سنی نیاز به پدر بیش از نیاز به مادر است، مسائلی بسیار پیچیده است كه فهم آن از حیطه عقل بشری خارج است و تنها خالق انسان‏ها به این ظرائف اطلاع و آگاهی دارد.

البته باید توجه داشت قوانین مذكور در صورت عدم توافق والدین در نگهداری كودك است و در صورت توافق طبق توافق، عمل كردن اشكال ندارد.

پس از بلوغ، فرزندان مستقل هستند و پیش هر یك از والدین می‏توانند زندگی كنند.

اما روایات در این زمینه بر چهار دسته تقسیم می‏شوند كه در هر كدام روایات محكم و ضعیفی وجود دارد:

1. عمده روایات و مشهورترین آنها مبین دو سال برای پسر و 7 سال برای دختر را اعلام نموده‏ اند اما مخارج بر عهده پدر است.

2. گروهی از روایات حضانت را به مادر می‏دهند مادام كه ازدواج نكرده باشد اعم از پسر و دختر. از امام صادق(ع) نقل است: سئل عن رجل طلق امرأته و بینهما ولد ایهما احق به. قال: المرأةمالم تتزوج ؛ از امام صادق(ع) سؤال شد راجع به مردی كه همسرش را طلاق داده و برای آنها فرزندی است كدام یك از آن دو حق سرپرستی را دارد. فرمودند: مادر مادام كه ازدواج نكرده است{M.

3. روایاتی هم وجود دارد؛ حضانت را تا زمان [به حد] تمیز رسیدن به مادر می‏رساند و البته زمانی كه پسر نیاز به پرورش مردانه دارد حضانت به پدر می‏رسد و این هم برای انتقال خلق و خوی مردانه و این قسم هم تا زمانی است كه مادر ازدواج نكرده باشد.

4. عده ‏ای از روایات هم حضانت را اعم از پسر یا دختر، تا هفت سالگی به عهده مادر گذاشته‏ اند مگر این كه خود مادر بخواهد حضانت به عهده پدر باشد.

آنچه بیان شد، دسته‏ بندی عمومی روایات بود و شما برای این كه فلسفه این عمل را هم متوجه شوید متن ذیل را هم مطالعه بفرمایید.

برای پاسخ به این سؤال توجه شما را به مطالب زیر جلب می‏كنیم:

1. باید توجه داشته باشید كه در قانون‏گذاری باید به نوع انسان‏ها توجه نمود و به گونه‏ای قانون‏گذاری كرد كه مصالح و منافع جامعه تأمین گردد نه خواسته طبقه خاصی یا فرد و گروه ویژه و یا حتی بر اساس شرایط فردی، زمانی و طبقاتی تصمیم گرفت. اما در خصوصحضانت كه تنها قانونی جزیی از مجموعه قوانین است باید توجه داشته باشیم كه حضانت یك مسؤولیت است نه یك امتیاز كه اگر مرد خواست از آن بهره می‏گیرد و الا نه. از جانب دیگر در مقررات حقوقی حضانت فرزندان بصورت مطلق به مرد واگذار نشده است بلكه بایدصلاحیت‏های اخلاقی، فكری، اجتماعی و ... وی احراز و تأیید گردد تا بتوان این مسؤولیت را به وی سپرد. لذا این‏گونه نیست كه اسلام به زمینه‏های رشد كودك بی‏توجهی روا داشته باشد بلكه بعد از احراز صلاحیت‏های لازم فرزندان را به پدر می‏سپاریم و الاّ تحت قیمومیت مادر قرارمی‏گیرند.

2. نكته دیگری كه باید مورد عنایت قرار بگیرد آن است كه مهر و عاطفه زمینه‏ساز رشد و ترقی هستند، ولی هدف آن نیست كه آدمی به جلب عواطف روی آورد بلكه هدف تعالی و ترقی است. در حالی كه مهر مادری و پدری هر دو برای رشد فرزند ضروری است و حتی درصورت ناكامی فرزندان از این مهر پدری و مادری باید به میزان حداقل از آن بهرمند شوند. لذا با توجه به تأثیر آن در مراحل متفاوت رشد تدبیری اندیشیده شده تا فرزندان از حداقل آن برخوردار گردند. از همین روی در سنین نخستین زندگی كه عاطفه نقش مهم‏تری را در رشد و ترقیایفا می‏كند باید فرزندان نزد مادر باشند و این حق به عهده مادر و به مادر سپرده شده تا حداقل نیازهای عاطفی آنها تأمین گردد و بعد از آن حتی مهرورزی عاطفی باید بر اساس الگوی جنسی خاص تأمین گردد مثلاً از نظر رشد فكری و اجتماعی باید زمینه الگوگیری رفتاری و ظاهریو ... برای پسرها و دخترها فراهم شود لذا پسر كه بعد از دو سالگی آماده الگوپذیری است و باید از مرد الگوگیری كند، به پدر می‏سپارند ولی دختر چون باید از زن الگوگیری نماید همچنان تا 7 سالگی نزد مادر باقی می‏گذارند تا مراحل الگوگیری را بطور كامل طیكند.

3. خواهر محترم و دوراندیش، افزون بر نكته‏ها قبلی این سخن نیز باید مورد غفلت قرار نگیرد كه آیا اگر به عنوان قانون، حق حضانت به مادر سپرده می‏شد، زمینه بوالهوسی مردان فراهم نمی‏شد؟ چه به اندك بهانه‏ای سرناسازگاری آغاز كرده و بچه‏ها را رها كرده و بدنبالهوی و هوس خود می‏رفتند و از جانب دیگر آیا گمان می‏كنید؛ اگر حق حضانت به عنوان قانون بر عهده زنان قرار می‏گرفت زمینه ازدواج مجدد برای زنانی كه تجربه شكست در ازدواج اول را داشته‏اند فراهم می‏شد؟ چه مردان كمتر حاضر هستند مخارج فرزندان مرد دیگری راپرداخت كنند در حالی كه عادتا برای تمام مراحل زندگی و تمام سنین عمر زمینه اشتغال و درآمد برای خانم‏ها فراهم نیست!؟

4. خواهر گرامی در كنار پاسخ‏های متعدد ارائه شد یك جواب كلی به تمام سؤالات از این قبیل كه در زمینه فلسفه حقوق مطرح می‏شود، وجود دارد كه شما می‏توانید با مراجعه به كتب فلسفه حقوق و نظام حقوقی اسلام و فلسفه سیاست از انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشیامام خمینی(ره) مراجعه كنید. بهر حال در اینجا به اختصار به یكی از آن ادلّه اشاره می‏كنیم.

مطابق اعتقاد ما مسلمانان خداوند یكی است یعنی معتقدیم به توحید و این توحید تنها وحدانیت در خالق بودن نیست. به عبارت واضح‏تر نه تنها خالق هستی یكی است، مدبّر عالم نیز یكی است و تدبیر آن نیز بر اساس حكمت و قوانین برخواسته از حكمت و اندیشه است. و قانونگذار اصلی كه بر اساس آن به تمام هستی حاكمیّت دارد اوست چون او بر تمام مصالح و منافع آگاهی كامل دارد و لذا حتی اگر ائمه هدی(ع) قانونی را بیان می‏كنند و یا حكمی را می‏فرماییند در واقع حكم و قانونی الهی خداوند است نه قانونی كه خود آن را وضع كرده‏اند. بنابراین كسیجز خداوند صلاحیت قانون‏گذاری را ندارد چون تنها او به تمام عالم و مصالح و منافع انسان‏ها آگاهی كامل و جامع دارد. حال با تكیه بر این اصول اعتقادی كه آنها را با استدلال و برهان پذیرفته‏ایم باید به آنچه او می‏گوید پایبند باشیم البته نه چون مجبور هستیم بلكه چون بهترین قانون است و بر اساس كامل‏ترین مصلحت‏اندیشی جعل شده است و لذا در قانونی كه قانون‏گذار آن خداوند است باید مورد پذیرش و عمل ما مسلمانان قرار گیرد.

منبع:

 .1 مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج 4، ص 574، ماده حضانت.

 


چھاپیے   ای میل

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location