حوزه ي درس امام صادق (ع)
مشهور است که در حوزه ي درس حضرت امام جعفر صادق (ع) 4000 نفر حضور داشته و شاگردي مي کردند. اما نقل هاي متعددي وجود دارد که امام (ع) فقط در حوزه ي فقه و حديث، 4000 شاگرد داشته اند. بيشترين تعداد شاگردان امام (ع) را حدود 12000 نفر نقل کرده اند که در طول حيات. چرا که درس و بحث حضرت محدود به فقه و حديث نبوده است. ضمن آنکه امام (ع) بصورت متناوب در حوزه ي درس خود 4000 نفر را بعنوان شاگرد داشته اند.
آموزه هاي مکتب حضرت صادق (ع)
امام صادق (ع) در حوزه ي درسي خود و در جمع بعضي از شاگردان، فرمودند: « أيَّ شَيء تَعَلَّمتَ مِنّي؟ » از من چه چيزي ياد گرفته ايد؟ منظور حضرت اين بود شما که سالهاست در جلسات درس و بحث من شرکت مي کنيد، چه توشه اي گرفته ايد؟ يکي از آنان دست بلند کرد و گفت: مولاي من! هشت مطلب از محضر شما ياد گرفتم. حضرت فرمودند: « قَصِّها عَلَي لِأعرِفَها » آنچه را ياد گرفته اي بگو تا بدانيم چه آموخته اي. امام با اين بيان شاگرد خود را امتحان مي کنند.
1- عمل خير، بهترين مونس
اَلأولى: رَأيتُ كُلَ مَحبوبٍ يُفارِقُ عِندَ الموت حَبيبَه، فَصَرَفتُ هِمَّتي اِلى ما لا يُفارِقُني، بَل يُؤنِسُني في وَحدَتي، و هو فعل الخير. گفت: يا بن رسول الله! اولين چيزي که از محضر شما ياد گرفتم اينست: مردم به هنگام مرگ از آنچه که دوست دارند جدا مي شوند. تمام تلاشم را صرف آن کردم تا به چيزي دل بندم که در شب اول قبر از من جدا نشده و مونس و همراه من باشد و آن عمل خوب است.
امام (ع) فرمودند: « أحسَنتَ وَ الله » به خدا قسم که خوب فهميدي.
در متون ديني در يک تقسيم بندي، اعمال را بر دو قسم مي دانند: اول، عملي که لذتش مي رود و رنجش مي ماند. دوم عملي که رنجش مي رود و لذتش مي ماند. عمل خير از دسته دوم است، يعني عملي است که به ظاهر لذتي در آن نيست اما در باطن لذتش براي قيامت ماندگار است. غالب امور دنيوي از دسته اول هستند.
از ام سلمه يکي از همسران پيامبر (ص) پرسيدند: محبوب ترين عمل در نظر پيامبر اکرم چه بود؟ پاسخ داد: بهترين عمل نزد ايشان، مداومت بر عمل خير بود، اگر چه آن عمل کم باشد. از رسول خدا نقل است که فرمودند: « الْخَيْرُ كَثِيرٌ وَ فَاعِلُهُ قَلِيلُ » عمل خير بسيار است اما انجام دهندگان آن کم هستند.
رسول خدا در حديثي فرمودند: « وَ أَمَّا الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الْخَيْرِ فَيَتَشَعَّبُ مِنْهُ تَرْكُ الْفَوَاحِشِ وَ الْبُعْدُ مِنَ الطَّيْشِ وَ التَّحَرُّجُ وَ الْيَقِينُ وَ حُبُّ النَّجَاةِ وَ طَاعَةُ الرَّحْمَنِ وَ تَعْظِيمُ الْبُرْهَانِ وَ اجْتِنَابُ الشَّيْطَانِ وَ الْإِجَابَةُ لِلْعَدْلِ وَ قَوْلُ الْحَقِّ فَهَذَا مَا أَصَابَ الْعَاقِلُ بِمُدَاوَمَةِ الْخَيْر» مداومت بر عمل خير نه اثر در انسان ايجاد مي کند: ترک زشتي ها، دور بودن از سبک سري، دور شدن از گناه، رسيدن به مقام يقين، علاقمندي انسان به رستگاري، قرار گرفتن انسان در مسير اطاعت خداوند، دور بودن از شيطان، پذيرش عدالت، جاري شدن سخن حق بر زبان. اينها نه اثر مداومت بر عمل خير به انسان داده مي شود.
2- تقوي، فخر عظيم
اَلثانِيَة: رَأَيتُ قَوماً يَفخَرونَ بِالحَسَب وآخَرين يَفخَرونَ بِالمالِ وَالوَلَد، وَ إذا ذلِكَ لِاَفخَر، وَ رَأيتُ الفَخرَ العَظيم في قَولِهِ تعالى: « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ » فَاجتَهَدتُ أن أكونَ عِندَهُ كَريمًا. دومين چيزي که از مکتب ايشان ياد گرفته ام، اين بود که ديدم عده اي از مردم به حسب و مال و فرزندانشان افتخار مي کنند اما افتخار بزرگ را در فرمايش خداوند ديدم که "گرامي ترين شما نزد خداوند کسي است که با تقواترين باشد" پس تلاش کردم که نزد خدا گرامي باشم، يعني اهل تقوا باشم.
امام (ع) فرمودند: « أحسنت والله! » به خدا قسم که خوب فهميدي.
امام صادق (ع) در حديثي فرمودند: « إنّ وَلَايَتِي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أفضَلُ مِنْ وِلَادَتِي مِنْهُ لِأَنَّ وَلَايَتِي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَرْضٌ وَ وِلَادَتِي مِنْهُ فَضْلٌ » همانا من ولايت علي بن ابيطالب (ع) را داشته باشم افضل است از اينکه فرزند علي بن ابيطالب (ع) باشم. زيرا فرزند علي (ع) بودن فضل است اما بهره مندي از ولايت او فريضه است.
در سوره مبارکه سبأ آيه 35 مخالفان انبياء مي گفتند: شما آمده ايد تا ما را از قيامت بترسانيد و بگوييد که در قيامت ما را عذاب مي کنند ولي اموال ما و تعداد فرزندان ما زياد است و ما عذاب نمي شويم. « نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ »
اين منطق در اعصار قبل از پيامبر عظيم الشأن اسلام و عصر جاهليت هم بوده است اما از سوي قرآن مردود است. خداوند در سوره تغابن آيه 15 مي فرمايد: « إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ » همانا اموال شما و فرزندانتان، مايه آزمايش شما هستند. همچنين در سور? منافقون آيه 9 مي فرمايد: « لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ » اموال و فرزندانتان شما را از خدا غافل نکند که اگر غافل شديد اهل زيان هستيد.
دانش آموخته ي مکتب امام صادق افتخار بزرگ خود را در فرمايش خداوند ديده استکه "گرامي ترين شما نزد خداوند کسي است که با تقواترين باشد " پس تلاش کرده که نزد خدا گرامي ترين باشد.
امام صادق (ع) در حديثي، کامل ترين تعريف از تقوي را بيان فرمودند: « اَلتّقوي أن لا يَفقُدَکَ الله حَيثُ اَمَرَک و لا يَراکَ حيثُ نَهاک » تقوا آن است که آنجا که خداوند ما را مي خواهد، باشيم و آنجا که نمي خواهد، نباشيم.
اين معناي تقوي است: اطاعت از خدا؛ انجام فرائض، اجتناب از گناه.
3- عبوديت، خواسته ي خداوند
الثالثة: رَأيتُ كَدحَ النّاس وَ اجتِهادِهِم في طَلَبِ الرِّزق، وَسَمِعتَ قَولِهِ تَعالي « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ » و « ما أُريدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُريدُ أَنْ يُطْعِمُونِ » ، « إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ »، فَعَلِمتُ أنّ وَعدَهُ حَق ّو َقَولُهُ صِدق، فَسَكَنتُ اِلى وَعدِه، وَ رَضيتُ بِقَولِهِ، وَاشتَغَلتُ بِما لَهُ عَلَيّ عَما لي عِندَه.
سومين نکته: تلاش مردم را براي بدست آوردن روزي ديدم، ولي فرمايش خداوند را شنيدم که "ما جن و انس را خلق نکرديم، مگر اينکه به مقام عبوديت برسند" و "ما از آنها نه روزي نمي خواهيم و نه اطعام"، "خدا روزي دهنده اي است که هم قدرت و هم قوّت دارد" پس دانستم که وعده ي خداوند حق است و فرمايش او راست و درست است. پس آرام شدم به وعده ي خداوند و در صدد برآمدم آنچه را که خدا از من مي خواهد انجام دهم.
امام (ع) فرمودند: « أحسنت والله! » به خدا قسم که خوب فهميدي.
انسان آنچه از او خواسته شده را کنار گذاشته و فقط به دنبال کسب رزق و روزي، عمر سپري مي کند. در حاليکه خداوند رازق است.
آنچه پيامبر و آل پيامبر در امور دنيوي از خداوند درخواست کرده اند بميزان کفاف و عفاف بوده است. يعني بدان اندازه که آبرو حفظ شود و دست به سوي کسي دراز نشود. براي همين مقدار هم تلاش مي کردند و بقيه ي عمر را به عبوديت خدا مي گذراندند.
4- دشمني با شيطان
الرابعه: رَأَيتُ عَداوَةَ بَعضُهُم لِبَعضِ في دارِ الدُّنيا، و الخَزاراتِ الَّتي في صُدورِهِم، وَ سَمِعتُ قَولَ الله تَعالى: « إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا » فاشتغلت بعدواة الشيطان عن عدواة غيره.
چهارم: ديدم بعضي از مردم با بعضي ديگر بخاطر کينه هايي که در دل دارند دشمني مي کنند اما فرمايش خداوند متعال را شنيدم که فرمود: "شيطان دشمن شماست، او را دشمن بدانيد" به دشمني با شيطان مشغول شدم و از دشمني با مردم منصرف شدم.
امام (ع) فرمودند: « أحسنت والله! » به خدا قسم که خوب فهميدي.
5- حسادت نورزيدن به روزي ديگران
الخامسة: رَأَيتُ اَحسَدَ النّاس بَعضُهُم بَعضاً فِي الرِّزق وَ سَمِعتُ قَولَهُ تَعالى: « نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ » فَما حَسَدتُ أحَدا، وَلا آسَفتُ عَلى ما فاتَني.
ديدم بعضي از مردم به بعضي ديگر در رزق و روزي آنان حسادت مي کنند، در حاليکه شنيدم خداوند متعال فرمود: "معيشت دنياي مردم را ما تقسيم کرديم، ما بعضي از مردم را بر بعضي ديگر به درجاتي برتري داديم تا به يکديگر کمک کنيد و زندگي دنيا را بگذرانيد. اما رحمت خداوند بهتر و بيشتر از آن چيزي است که براي خود جمع کرده ايد" پس به هيچکس حسادت نکردم و از اينکه چيزي از دست داده ام افسوس نخوردم و احساس تأسف نکردم.
امام (ع) فرمودند: « أحسنت والله! » به خدا قسم که خوب فهميدي.
تقسيم کننده روزي خداست و او بر اساس چهار صفتي که دارد بهترين قسمت را نصيب بندگانش مي کند: خدا کريم است، پس بخل ندارد و از کرمش عنايت مي کند. خدا قدير است، پس به قدرتش عاجز نيست و هر آنچه بخواهد انجام مي دهد. خدا عليم است، پس به علمش غافل نيست و نسبت به همه ي خلايق توجه دارد. خدا حکيم است، پس به حکمتش مصالح و مفاسد بندگان را مي داند.
با اين ميزان از معرفت به خداوند متعال، کسي بخاطر نداشته هاي خود به خداوند اعتراض نمي کند. حسادت به ديگران، ناديده گرفتن حکمت خداوند است. اگر چيزي را نداده، شايد از آن جهت است که قابليت بيش از اين را نداشته ام.
ابوحمزه ثمالي از امام زين العابدين (ع) نقل مي کند که فرمودند: به شيعيان ما خبر بده که بين الطلوعين (از اذان صبح تا طلوع آفتاب) بيدار باشند. اين ساعت، زمان تقسيم روزي است و بهترين اوقات براي طلب رزق از درگاه خداوند است.
سه مورد ديگر در جلسه ي آينده بعرض خواهد رسيد ان شاء الله.