Total images in all categories: 160
Total number of hits on all images: 166,175
داستان زیبایی از علامه طباطبایی_1
[Please activate JavaScript in order to see the slideshow]
Description
در قم سید بزرگواری بود و چایخانه داشت که از خواص علامه طباطبایی و محرم سر ایشان بود او می گوید:
روزی با آقا کار داشتم، رفتم درب منزل ایشان، هر چه در زدم و منتظر ماندم کسی نیامد،معلوم شد کسی در منزل نیست، ناگهان صدایی در گوشم گفت: در نزن،آقا رفته اند قبرستان نو! کسی هم در کوچه و اطراف من نبود! با خود گفتم می روم قبرستان نو، در ضمن به صحت و سقم این صدا هم پی می برم. با سرعت خودم را به قبرستان نو رساندم، دیدم ایشان در میان قبرها در حال قدم زدن هستند، خودم را آماده کرده بودم که تا ایشان را دیدم قضیه این صدا را به ایشان بگویم، حتی اگر تردید کردند قسم بخورم. همین که خواستم مطلب را بگویم، فرمودند: دست و پایت را گم نکن، از این صداها زیاد است، گیرنده می خواهد.
کیش مهر ، صفحه 48
Date
Sunday, 02 June 2013
Filesize
15.77 KB (348 x 246 px)
File size of the original image
15.77 KB (348 x 246 px)
Total images in all categories: 160
Comments for this image