پرسش1:
منظور از بهروري چيست؟
پاسخ:
زمان از ميان رفتنى است و نمىتوان آن را پس انداز كرد. تنها مىتوان آن را به روشهاى مختلف به بهرهورى رساند. وقت آن قدر ارزشمند است كه خداوند به آن سوگند ياد كرده است. به قول برايان تريسى: «كيفيت زندگى شما به ميزان بهرهورى شما از زمان بستگى دارد و اين كه كيفيت مديريت زمان شما در استفاده بهتر از وقت چگونه است.»1
ممكن است اين پرسش در همين آغاز ايجاد شود كه شاه كليد بهرهورى يا مدخل اصلى به سمت بهره ورى زمان چيست؟ پاسخ يك كلمه است: نظم.
از دهه نود به بعد، زمان سرمايه تلقى شد و افراد همواره ارشاد مىشوند در پى يافتن راههايى باشند كه زمان انجام كارها را مرتب كنند و حتى آن را كاهش دهند. اين قاعده را تجديد سازمان مىخوانند. تجديد سازمان يعنى زمانى كه فرد پيوسته در جست و جوى راههاى بهتر، منظمتر، سريعتر و مؤثرتر براى حصول به نتايج مثبت گام بر مىدارد.
نظم پذيرى و بهرهورى :
نظم پذيرى دروازه و مجوز ورود به سمت بهره ورى است. امروزه رتبه بندى كشورهاى مختلف جهان، از نظر شاخصه اى رقابت پذيرى، بيانگر اين واقعيت است كه سبب بالا بودن اين شاخص در بعضى كشورها، بالا بودن سطح نظم پذيرى آن جوامع است. بسيارى از استادان جامعه شناسى، مانند آنتونى گيدتر، ايجاد عادت نظم پذيرى در آحاد جامعه را مبناى توسعه يافتگى مىدانند و معتقدند بدون اين عادت امكان بهره ورى و پيشرفت وجود ندارد. بررسىها نشان مىدهد وجه مشترك تمام كشورهاى توسعه يافته نظم پذيرى منابع انسانى آنها است. بايد توجه داشت:
الف) اگر از دريچه نظم و تقيّد به آن به زندگى بنگريم و از اتلاف اين سرمايه جلوگيرى كنيم، محيط و روزگار برايمان زيبا مىشود و احساس بهره ورى مىكنيم.
ب) عمر، زمان و فرصتها دست خداوند متعال است؛ اما نتيجه آن به دست خود ما است. بايد از ثمره آن بهرهورانه، بهره گيريم.
ج) در بحث بهرهورى از زمان، نشيبها بسيار است. اگر نشيبى در زندگى نباشد، قدر فرازها را نخواهيم دانست.
د) اگر از وقت درست استفاده كنيم، هميشه وقت كافى داريم؛ و اين يكى از معانى بهره ورى است.
به استادى گفتم: تعبيرى قشنگ براى زمان و بهرهورى بفرماييد. بىدرنگ فرمود: براى ترقى و رشد در زندگى و بهرهورى از زمان نبايد در انتظار يك آسانسور به سر برد. بايد راه پله را پيش گرفت و پله پله بالا رفت.
افراد نيكبخت و داراى پشتكار كه بهرهورانه با زمان برخورد مىكنند، به يكديگر شباهتهايى دارند؛ ولى هر نگون بختى كه در دور ريختن فرصتها تسليم شده، اصطلاحاً در جهت تخريب زمان خود گام بر مىدارد، از بدبختى ويژه برخوردار است. روح تحقيق، دقت، تفكر، نكته سنجى و موشكافى، ذوق سليم، سعه صدر و انصاف، عشق به حقيقت و بىپروايى علمى زاده بهرهگيرى از زمان است. كسانى در مدت تحصيل خويش سوختگيرى علمى خوبى انجام مىدهند كه از فرصتها به صورت بهينه استفاده مىكنند.
الگوى بهرهورى از زمان
عمدتاً روش زندگى انسانهايى كه از زمان بهرهگيرى مناسب انجام مىدهند و از فرصتها به نحو احسن استفاده مىكنند، قابل تأمل و اقتباس است؛ حتى اگر در نوع فعاليت و اهداف با ما تفاوت داشته باشند. ابوريحان به نظم شهره بود و از فرصتها به خوبى استفاده مىكرد. او، پس از استقرار در غزنه، چند بار به زادگاهش خوارزم سفر كرد و در غالب جنگهاى سلطان محمود در هندوستان شركت جست. ابوريحان در اين كشور بيشتر با علما و حكماى هند معاشرت داشت. بنابراين، زبان سانسكريت آموخت، اطلاعات خود را وسعت داد و مواد كتاب معروف خود «تحقيق ماللهند» را فراهم ساخت. پيش از بيرونى، كسى در جهان اسلام به هند پژوهى دست نزده است. در غرب و شرق نيز، به گزارش تاريخ، تنها يك سفير يونانى (295 پيش از ميلاد) و يك روحانى چينى (چهار صد سال پيش از بيرونى) و يكى دو تن ديگر درباره هند تحقيق كردهاند. از آن جا كه بيرونى انسانى منظم، مدقق و محقق بود، نوشتههايش معتبر است.
تأليفات اين بزرگمرد كه نمونه كاملى از فرصتشناسى و بهرهورى از زمان است به 131 مجلّد مىرسد. او كتابهايى را از سانسكريت به عربى ترجمه كرد و واسطه نقل دانش اسلامى به هندوستان بود.
چهار اصل طلايى در بهرهورى از فرصتها
1. آرايش مجدد: پيوسته در پى يافتن راههايى باشيد كه وقت و امكاناتتان را بر مسائلى كه بيشترين ارزش را براى رشد و تعالى شما دارند، متمركز كند.
2. باز آفرينى: همواره در پى يافتن راههايى باشيد كه عملكرد شما را كاملاً متحول كند؛ به گونهاى كه فعاليتهاتان با اهداف بلند مدت شما بيشتر هماهنگ شود.
3. قاطعيت: ترديد و دو دلى از عوامل مهم اتلاف وقت است. در 80 درصد موارد بايد وقتى ايدهاى خاص به ذهنتان مىرسد، در مورد اجرا يا عدم اجراى آن قاطعانه تصميم بگيريد.
4. سرعت عمل: سرعت عمل در كار شرط اساسى موفقيت است. شور و شوقِ عملكردِ سريع را در خود پرورش دهيد.
«پيشرفت و ترقى از آن افرادى است كه سرعت عمل دارند. افراد مُردّد آن قدر طول مىدهند كه همه چيز خراب مىشود.» بنابراين، اگر مىخواهيد از پيشتازان حرفه و مقطع و رشته تحصيلى خود باشيد، بايد د ركار خود به داشتن سرعت و قابل اعتماد بودن مشهور شويد و ترديد و دو دلى را، مگر در موارد ابهام، از خود دور سازيد. حضرت امام على(ع) مىفرمايد: «اگر از چيزى ترسيدى به سمت آن حركت كن.»2
اين اصل، از اصول ريسكپذيرى است. مراد از ترس در اين جا بيشتر واهمه ذهنى و ترس خيالى است و حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين(ع) بر سرعت عمل و از دست ندادن فرصتها تأكيد مىورزد. رالف امرسون (شاعر) نيز مىنويسد: «از هر چه كه مىترسيد آن را عملى سازيد.»3
چرا بحث بهرهورى روز به روز جدىتر مىشود؟
توجه به مسائل زير، براى درك پاسخ اين پرسش ضرورت دارد:
1. تفاوت انسان و ديگر آفريدهها
اگر انسان و ساير مخلوقات را داراى تفاوت ذاتى مىدانيم و انسان را اشرف مخلوقات مىپنداريم، بايد زمينه هايى فراهم آورد تا انسان با كار و شغل خود، رشد و ارتقا يابد. توجه به بهرهورى خصوصاً «بهرهورى زمان يعنى اتخاذ موضع قاطعانه در قبال سكون و ركودى كه جوهره انسانيت و انسان را نابود مىسازد.»
2. محدوديتها
امروز محدوديتهاى موجود توجه به بهرهورى از زمان را اجتناب ناپذير مىسازد. محدوديت در همه چيز (فرصتها، ظرفيتها، امكانات، دانشگاهها،
اشتغال، درآمد و...) هويدا شده است. بنابراين، هركس مهرورزانه و بهرهورانه با زمان حركت كند و اصطلاحاً موتورهاى ذهنى خود را روشن سازد و با تانك فكرى به سمت اهداف پيش رود و مهمتر از همه رقص انديشه راه بيندازد، موفقتر است. امروزه بهرهورى از فرصتها بهترين پاسخ به محدوديتهاى برنامهريزى شده و غير برنامهريزى شده است.
3. تعهد و مسؤوليت
تعهد و مسؤوليت يك مسلمان مؤمن و خواهان رشد و پيشرفت، بايد در طول زمان امتداد داشته باشد. تمام ذخاير انسانى و غير انسانى امانتهايى متعلق به تمام انسانها است. باتوجه به بهبود بهرهورى مىتوان به نحو احسن از سهم آيندگان و حاضران محافظت به عمل آورد.
4. تداوم حيات
ايستادگى و حضور مؤثر در صحنه دنياى امروز - با همه تحولاتى كه از دهه 1970 به بعد صورت گرفته - مستلزم سرعت و ودقت عمل بيشتر است. بايد زمان را با حفظ كيفيت و كميت يا بهبود آنها به زنجير كشيد؛ و گرنه رقابتهاى هولناك در آينده تومار حيات هر غافلى را در هم خواهد پيچيد. بهبود بهرهورى، خصوصاً نيروى انسانى، با اتكا به حركت همه جانبه ملى هر فاصلهاى را به سرعت جبران مىكند.
بهرهورى و خلاقيت
خلاقيت و نوآورى بابهرهورى ارتباط تنگاتنگ دارد. يكى از ويژگىهاى سالهاى آغازين هزاره سوم ميلادى در دنياى امروز سرعت تغييرات است. جامعههايى مىتوانند در صحنه جهانى حضور فعال داشته باشند وتماشگر باقى نمانند كه با تغييرات متحوّل شوند و به غنى سازى خود پردازند و با حفظ فرهنگ بومى، برنامههاى مختلف داشته باشند. در شرايط كنونى، وجود ذخاير و منابع طبيعى در يك كشور چندان مزيّت قلمداد نمىشود. آنچه امروز مزيت به شمار مىآيد، توان خلاقيت و نوآورى است كه در دانشجويان و شاغلان هر كشور وجود دارد؛ زيرابا استفاده از خلاقيت و نوآورى مىتوان از ذخاير و منابع موجود بهره گرفت؛ آن را به كالاها و خدمات متنوع و داراى ارزش افزوده بالاتر تبديل كرد و در كشورهاى ديگر جهان به فروش رساند.
مثلث بهرهورى
امروزه، براى بهرهورى از زمان و فرصتها و مديريت فردى و اجتماعى، در بحث بهرهورى از مثلثى با سه ضلع پر اهميت و داراى سه مؤلفه سخن به ميان مىآيد.
1.انگيزه:(Motive) تمايل فرد براى وارد شدن به فعاليتهاى جهت دار و ضرورى انگيزه نام دارد. انگيزه از ايمان و احساس تعهد در برابر هدفها مايه مىگيرد. هر چه مشاركت افراد در تصميمگيرىها و هدف گذارىها بيشتر باشد، به همان نسبت انگيزهها قوىتر خواهد شد. البته لازمه اين مشاركت، نظام ارتباطى مناسب است كه مىتواند آگاهى از اهداف و برنامهها را فزونى بخشد.
2. روحيه:( Morale) انگيزه پديدهاى فردى است؛ اما روحيه پديدهاى گروهى به شمار مىآيد كه به صورت انتخاب هدفهاى مشترك و تلاش در راستاى تحقق آنها تجلى مىيابد. روحيه ايدهها و فعاليتهاى ذهنى انسان را جهت مىدهد.
3. نظم و انضباط:(Desepline) حس اطاعت و تعهد در برابر زمان، فرصت، قو انين و مقررات و برنامهها از شاخصهاى مهم بهرهورى است؛ به عبارت بهتر، «فرد منظم دربان فرصتها است.»
سخن آخر:
مهارتهاى بهرهورى از زمان وفرصتها عامل جامه عمل پوشاندن به اهداف و آرزوها است؛ و تنبلى و بىنظمى و آشفتگى دزد آرزوها و موفقيتها شمرده مىشود. مهارتهاى بهرهورى كمك مىكند تا از اوقاتى كه به مطالعه، كار، تحقيق، كلاس درس و فعاليتهاى ديگر مىپردازيد، بيشترين بهره به دست آيد. علاوه بر نظم و روحيه و انگيزه، موارد زير نيز در شمار اين مهارتها جاى دارد.
الف) خود ارزيابى مستمر
ب) تمركز حواس
ج) پرسيدن
د) برخورد سؤالى داشتن
ه) كشف ارتباط مسائل با همديگر
و) يادداشت فعاليتها
ز) تقسيم كارها
ح) زمان بندى
رويكرد شما به فرصتها و زمان تا حد زيادى پيشرفت و موفقيت شما را رقم مىزند. انسانهاى بهرهور حتى مىتوانند همزمان بر دو يا چند تفكر متضاد تمركز كنند و به كار ادامه دهند؛ يعنى هم ديد دراز مدت داشته باشند و هم كوتاه مدت.
پىنوشت:
1. مديريت زمان (رموز استفاده بهتر از وقت در زندگى و كار)، برايان تريسى، ترجمه اشرف رحمانى و كورش طارمى.
2. مديريت اسلامى، دكتر حقيقى.
3. قدرت شعور باطن، ژوزف مورفى، ترجمه قراچه داغى، ص 266.
4. آشنايى با بهرهورى به زبان ساده، معاونت آموزش و نيروى انسانى سواد آموزى كشور، ص5.
5. نهج البلاغه.
6.غررالحكم و دررالكلم.
پرسش2:
چگونه مي توانم به حرف هاي ديگران فكر نكنم و روحيه اي شاد داشته باشم؟
پاسخ:
اما آن چه باعث شده روحية شاد و با نشاط خود را از دست داده و تنها و دوري از مردم گرايش پيدا كنيد، مرور گذشته و خاطرات تلخ به مانده از ديگران و يا برخورد غير منطقي اطرافيان ، نيز تلقين منفي و نگرش بدبينانه به خود و تلقي بدشانس بودن از خود است. جواب همه سؤالات شما يك جمله است و آن اصلاح فكر و انديشة خويش است.
به نظر بعضي از روان شناسان افكار ما معرّف شخصيت ما است و زندگي ما ساختة افكار است. «وينسنت پيل» مي گويد: «شما آن طوري كه فكر مي كنيد هستيد، نيستيد بلكه آن طوري كه فكر مي كنيد هستيد».(1)
اي برادر تو همه انديشه اي ما بقي خود استخوان و ريشه اي
گر بود انديشه ات گل، گلشني گر بود فاري، تو هيمه گلخني
كسي كه خود را بدشانس بداند يا شكست خورده و غير مفيد بپندارد، براي ناكامي خود اولين قدم را برداشته است. كسي كه فكر مثبت داشته باشد، در سخت ترين اوضاع، از زندگي لذت مي برد و احساس خوبي از آن دارد. «ناپلئون آن چه را كه بشر مي تواند آرزو كند، مانند شهرت، قدرت و ثروت را دارا بود و باز مي گفت: هرگز شش روز خوش در زندگانيم نداشته ام ، در صورتي كه «هلن» كه از دو سالگي كور، كر و لال بود، از زندگاني اظهار رضايت مي كرد و اعلام مي داشت كه : زندگاني را بيش از آن چه تصور مي كردم زيبا يافتم».(2)
مونتيس، فيلسوف شهير فرانسوي جملة زير را شعار خود در زندگاني قرار داده بود: «بشر آن قدري كه از فكر حوادث ناراحت مي شود، از خود آن حوادث زحمت نمي بيند».(3)
دختري براي پدر از زندگي بسيار سخت خود شكايت كرد، حتي گفت: در اين صورت تنها راه چاره را خودكشي مي بيند. پدر در پاسخ نامه دختر نوشت: دو نفر از زندان بيرون آمدند. يكي پايين پاي خود را ديد كه جز لجن و كثافت نبود، اما ديگري سر را بالا كرد و آسمان آبي را ديد. دختر با خواندن نامه پدر مسير زندگي اش تغيير كرد و همه چيز براي او معنا دار و لذت بخش شد.
وقتي براي خود عقايد و بايد و نبايدهايي درست مي كنيم، چون بر آورده نمي شوند، نگران مي شويم، مثلاً مي گوييم مردم بايد محبت هايم را پاسخ دهند؛ مردم بايد مرا ستايش كنند؛ آنان بايد حق شناس باشند اما وقتي «بايدها» را فراموش مي كنيم، صرف نظر از رفتارهاي ديگران مي توانيم هميشه شاد و خوشبخت زندگي كنيم.
اعتقاد به بايدها هيچ كمكي به ما نمي كند، زيرا دنياي واقعيت ها بايد را نمي شناسد. بايد و نبايدي وجود ندارد . همه چيز همين است كه هست. وقتي از واقعيت انتقاد مي كنيم، هميشه بازنده مي شويم... پس هيچ كس نمي تواند به اندازه اعتقاداتتان شما را عصباني كند.(4) البته وظيفه انساني اسلامي حكم مي كند افرادي كه به آن ها كمك كرده ايد، سپاسگزاري كنند، ولي تكيه بر منطق هميشه كارساز نيست.
خواه ناخواه با برخوردهايي رو به رو هستيم كه پايه منطقي و عقلايي ندارد.
پس به عوض نگران شدن از ناسپاسي، انتظار ناسپاسي را داشته باشيد. مي گويند: از ده بيمار جذامي كه عيسي (ع) شفا بخشيد، فقط يك دختر از او تشكر كرد.(5)
نكتة ديگر : نيكي و احسان اگر براي خدا باشد، او تلافي مي كند و همين امر كافي است.
امام علي(ع) مي فرمايد: «به خاطر ناسپاسي افراد ، از كار نيك خودداري نكنيد ، چون كه در عوض گاهي كسي از تو سپاسگزاري مي كند كه از عمل نيك بهره اي نبرده، چه بسا همين شكرگزاري ها اثرش بيش از ناسپاسي افراد ناسپاس است».(6)
سعدي مي گويد:
تو نيكويي مي كن و در دجله انداز كه ايزد در بيابانت دهد باز
حافظ مي گويد:
تو با خداي خويش انداز و كار دل خوش دار كه رحم اگر نكند مدعي، خدا بكند
اگر در پي شادابي هستيد، به رويدادهاي زندگي بر چسب خوب يا بد نزنيد و دنيا را به همين صورتي كه هست بپذيريد. «آن چه مايه خوش بختي و شادي انسان مي شود، درون اوست، نه عوامل بيروني».(7)
اگر با زندگي بجنگيد، هميشه بازنده مي شويد، پس بايد با ديگران كنار بياييد و با زندگي رابطه دوستي برقرار كنيد.
البته به خاطر داشته باشيد كه مي توانيد انديشه هاي خود را تغيير دهيد. روي انديشه هاي خود كار كنيد تا كيفيت زندگي تان را بهبود بخشيد اما در مورد افكار گذشته، لازم است ديروز را از امروز جدا سازيد . بدانيد تنها امروز را در اختيار داريد، نه ديروز و فردا را كه گفته اند: ديروز بخشي از تاريخ است. فردا رمز و رازي بيش نيست، امروز هديه است، به همين دليل است كه آن را هديه مي ناميم.(8)
پيشوايان بزرگ اسلام قرن ها پيش به اين مسئله اشاره كرده اند. امام علي (ع) مي فرمايد: «گذشته گذشت و آينده روشن نيست، بايد در اين ميان امروز را غنيمت دانست».
سعدي با استفاده از اين سخن گفته اند:
سعديا دي رفت و فردا همچنان معلوم نيست درميان اين و آن فرصت شمار امروز را
اگر انگيزه خود خود را الهي كنيم، ديگر از ناسپاسي و يا احتمالاً زخم زبان ها و تمسخر ديگران احساس ناراحتي نمي كنيم، چنان كه پيامبران و اولياي الهي همواره مورد انتقاد بيرحمانة مغرضان بودند، ولي با خونسردي از كنار آن عبور كردند. قرآن كريم توجه نكردن به انتقادات بي جا را از صفات نيك كساني مي شمارد كه در راه خدا تلاش مي كنند.(9)
بيش از اندازه به حرف ديگران اهميت مي دهيد. يكي از علت هاي اساسي آسيب كه بر شما وارد شده ، همين است . فكر ديگران را نسبت به خود يا سخنان يا نظرشان را به طور كلي از خود دور نماييد. ديگران هيچ گاه نمي توانند از درون تان و احساساتي كه داريد، آگاه شوند.
ديگران انسان هايي ناقص در فكر و انديشه هستند كه گاهي ارزش گذاري آنها در خوبي ها و بدي ها هيچ معيار صحيحي ندارد. ديگران دچار اشتباهات بسياري مي شوند كه متوجه نيستند.
اگر به آنها بفهماني، باز متوجه نمي شوند، پس چرا بايد به خاطر ديگران و سخنشان به خود آسيب برسانيم؟!
ما نمي توانيم جلو زبان مردم را بگيريم، ولي مي توانيم از خود مراقبت نماييم. اگر به راه و گفتار خود ايمان داريم، با قاطعيت دنبال كنيم و به ستايش يا نكوهش ديگران اعتنايي ننماييم.
لينكلن مي گفت: «اگر بخواهم نامه هاي انتقادي را كه برايم مي آيد بخوانم، وقت هيچ كاري را نخواهم داشت. من كار خود را به بهترين وجهي كه مي توانم، انجام خواهم داد، اگر خوب از آب درآمد، انتقادها مهم نيست و اگر بد در آيد، فرشتگان هم اگر قسم بخورند كه اين كار صحيح بوده، تأثيري در حقيقت امر نخواهد داشت».(10)
با توجه به مطالب پيش گفته، روحية شما بهبود خواهد يافت و به تدريج شادابي گذشته را باز مي يابيد. در آن صورت نسبت به ادامه تحصيل انگيزة لازم را پيدا مي كنيد. در فرصت باقي مانده ، نكات ذيل را به كار بنديد:
1 – تنها به امروز و وظيفه كنوني خود فكر كنيد. درهاي گذشته و آينده را روي خود ببينديد.
2 – منتظر معجزه از سوي ديگران نباشيد، بلكه خود معجزه گر باشيد.
3 – با تلقين مثبت و پرهيز از واژه هاي منفي مانند بدشانسي يا غيره نيروي خود را چند برابر سازيد.
4 – به سخنان ديگران اهميت ندهيد و براي خود زندگي كنيد، نه براي ديگران .
5 – براي قبولي در كنكور به خود باوري برسيد و به استعداد و قابليت خود ايمان داشته باشيد. براي آن برنامه ريزي كنيد و به قضاوت اطرافيان توجهي ننماييد.
پي نوشت ها :
1 – ديل كارنگي، آيين زندگي، ص 115.
2 - همان، ص 121.
3 – همان، ص 122.
4 – اندرومتيوس، آخرين راز شاد زيستن، ترجمه وحيد افضلي زاد، ص 62 – 167.
5 – محمد جعفر امامي، بهترين راه غلبه بر نگراني ها و نااميدي ها، ص 167.
6 – نهج البلاغه، قصار 204.
7 – اندرومتيوس، همان، ص 163.
8 – دكتر باربارادآنجليس، لحظه هاي ناب زندگي ، ترجمه شهرزاد لولاچي، ص 30.
9 – مائده (5) ايه 54.
10 – محمد جعفر امالي، همان، ص 240.
پرسش3:
خستگي ، بي حوصله بودن، مال دوستي و مشغول به دنيا شدن ناشي از چيست؟
پاسخ:
خستگي و بي حوصلگي علل مختلفي مي تواند داشته باشد، كه مهم ترين آن ها عبارتند از:1 – افسردگي: يكي از آثار افسردگي ، بي حوصلگي و احساس خستگي است كه در اين صورت بايد در رفع افسردگي اقدام عملي صورت گيرد. انسان افسرده، انگيزه اي براي فعاليت و تلاش نمي بيند و يأس و نااميدي، قدرت حركت و پويايي را از او سلب مي كند.2 – بي نظمي: در مواردي انسان به دليل فقدان برنامه و بي نظمي دچار سردرگمي و بي حوصله گي مي شود.3 – يكنواخت كار كردن: عدم تنوع در زندگي و از تفريح و ورزش و برنامه هاي شادي بخش استفاده نكردن، موجب مي شود انسان از كار خود لذت نبرد و احساس خستگي نمايد.4 – شكست هاي پي در پي: در مواردي انسان چون خود را شكست خورده مي بيند، احساس خستگي مي كند.5 – سستي اراده: گاهي انسان ، با وجود اين كه طرح و برنامه و هدف دارد، به دليل عدم اعتماد به نفس و تزلزل در اراده نمي تواند در راستاي برنامه از قبل تعيين شدة خود قدمي بردارد و يا در بين راه احساس خستگي مي كند و از ادامه باز مي ماند. عدم توجه به توانايي ها و استعدادها، خود كم بيني و داشتن افكار منفي در ايجاد كم حوصلگي نقش مؤثر دارد.اما دلبستگي به دنيا، به بينش انسان دربارة دنيا بر مي گردد. كسي كه زندگي را منحصر به دنيا بداند و به زندگي جاودانه آخرت معتقد بنا شد و به رابطه دنيا و آخرت كه رابطة راه و مقصد يا وسيله و هدف است، توجه نكند، بيش از حد به دنيا دل مي بندد اما اگر بفهمد دنيا جاي ماندن نيست، بلكه ماهيت آن گذرا است ، ديگر به دنيا دل نمي بندد. قرآن مجيد مي فرمايد: «آن ها تنها ظاهري از زندگي دنيا را مي دانند و از آخرت غافل اند».(1) حضرت امام جعفر صادق (ع) مي فرمايد: «اگر دنيا فاني است، پس دلبستگي و اعتماد به آن براي چيست؟»البته گاهي انسان حقيقت دنيا را مي شناسد، ولي غفلت مي كند و برخلاف علم خود عمل مي كند بنابراين غفلت از خود و اين كه براي چه آمده و به كجا مي رود و غفلت از حقيقت دنيا كه جز سراي گذرا و مجازي بيش نيست، انسان را وابسته دنيا و مشغول به آن مي كند.پي نوشت ها :1 – روم (30) آيه 7.2 – بحارالانوار، ج70، ص 88.
پرسش4:
زني هستم 20 ساله كه با همسرم ده سال تفاوت سني دارم. يك سال و هفت ماه از عروسي ما ميگذرد اما احساس ميكنم شوهرم از نظر جنسي ضعيف است. تمايلي به آميزش ندارد. او بهانه خستگي ميآورد، لطفاً مرا راهنمايي كنيد.
پاسخ:
از اعتماد شما تشكر ميكنيم. پيش از پرداختن به پاسخ، نكته اي كه لازم است به آن توجه كنيد، اين است: آن چه را كه به عنوان مشكل مطرح ساخته ايد، منحصر به فرد نيست. افراد ديگري نيز اين وضعيت را داشتند و دارند.
اين مشكلي است كه به راحتي برطرف مي شود، هيچ غصه و ناراحتي ندارد. بي ميلي جنسي معلول عوامل متفاوتي است، پس از ذكر برخي عوامل به راههاي مهم برطرف كردن عوامل بي ميلي یا تحريك و تقويت جنسي ميپردازيم.
عوامل تأثيرگذار در بي ميلي جنسي
1 – ژنتيك : برخي افراد ذاتاً سرد مزاج و داراي نيروي جنسي اندكي هستند.
2 – ضربه جسمي: گاهي وارد شدن ضربه اي حساس بر بيضه مرد یا برخي بيماريها در دوران كودكي باعث كاهش شهوت جنسي یا قدرت توليد مني ميگردد.
3 – تأثيرات روحي: ناراحتيهاي روحي شديد و افسردگيهاي مزمن، توان جسمي را كاهش ميدهد و انگيزه جنسي را فرو مينشاند.
4 – كار و تلاش بدني یا فكري بيش از حد، سبب فرسايش قواي جسماني و پيري زودرس و كاهش توان جنسي ميگردد.
5 – زهد گرايي افراطي، كه سبب شود التذاذ جنسي و هر گونه لذت جويي حلال را نيز برخود تحريم كند یا آن را نوعي «پَستي گرايي» و حيوان صفتي، و عامل دوري از معنويت و خدا بشمارد و درصدد پاك كردن ذهن خويش از گرايش به مسايل جنسي و شهواني باشد چنين اعتقاد یا تخيلي نه تنها انگيزۀ جنسي را در شخص كاهش ميدهد، بلكه نوعي تنفر نسبت به اين عمل پيدا ميكند.
6- روزه هاي پياپي، رژيم غذايي و عادت به غذاهايي كه طبع سرد دارند، باعث كاهش نيروي جنسي ميگردد.
هدف از ذكر موارد ذكر شده اين بوده كه بدانيد:
اولاً، بي ميلي یا كم ميلي شوهرتان به معني تخليه جنسي شدن از طريق ديگر مثلاً همسر ديگر نيست،
ثانيا، به ذكر عللي پرداختيم كه يكي یا بعضي از آن در غالب افراد مبتلا به اين عارضه وجود دارد.
از اين رو توصيههاي ذيل، راهكارهايي است براي رفع آن علل.
راههاي تقويت و تحريك قدرت جنسي
1 – شوهرتان نياز به تحريك جنسي دارد. با حمام رفتن معطر ساختن بدن، خوشبو نمودن دهان، خودآرايي و نمايش سكسي خود در جلوي چشمان شوهر، مالش دادن اعضاي حساس بدن به خصوص آلت تناسلي وي در رختخواب زمينۀ تحريك جنسي وي را فراهم سازيد.
هرگز احساس ناراحتي پس از انجام اين اعمال و یا پس از نزديكي نداشته باشيد. چه بسا شوهرهايي كه به جهت قوّت نيروي جنسي در زنانشان و اطمينان خاطر از اين مسئله كه زن به سراغ او خواهد آمد، ناخودآگاه اقدامي براي رفتن به سوي همسر خود نميكند، اما از اين كه زن به سراغ او آيد، ناراحت نشده، بلكه خوشحال نيز مي شود. اگر جملاتي پس از نزديكي بر زبان جاري ميكند، نبايد باعث كدورتتان شود.
2- در پخت غذاها و تهيه دِسِرها دقت كنيد كه طبع غذاهاي تهيه شده گرم باشد. از آماده كردن غذايي كه مزاج انسان را به سمت سردي سوق ميدهد، مثل ماست، دوغ، خيار و هندوانه پرهيز كنيد.
در ذيل برخي از مواد غذايي كه باعث تقويت قواي جنسي ميشود، ذكر ميگردد:
- شير خرما: هستۀ خرما را در آورده و خرما را با شير مخلوط كرده، هر روز به شوهرتان بدهيد.
- عرق بيدمشك: عرق بيدمشك خالص تهيه كنيد و با آن شربت درست كنيد.
- هويج و آب هويج، كاهو، انجير، دارچين، ترنجبين، رازيانه، كنجد و روغن كنجد، تخم مرغ، سير، پياز، بادنجان(به شرطي كه در مجاورت مستقيم آتش و بدون روغن پخته شود) روغن زيتون، ارده شيره و حلوا ارده.
امام صادق(ع) به مردي كه از او خواسته بود كه براي تقويت نيروي جنسي چيزي به او بياموزد فرمود: «پياز سفيد گرفته آن را ريز ريز و خرد كرده، در روغن سرخ كرده و تخم مرغ را بشكن و در ظرفي بريز، مقداري نمك به آن بپاش و به هم زن، بعد آن را روي پياز و روغن بريز و بگذار تا به صورت نيمرو درآيد (كاملاً پخته نشود) سپس بخور».(1)
در حديث آمده كه خوردن انار، انجير، گوشت با تخم مرغ، شير و عسل با هم ، نيروي جنسي را افزون ميسازد.(2)
3 – تنهايي و عزلت، فرو رفتن در تخيلات و افكار گسسته و بدون نتيجه، زمينه را براي فرسايش توان جسمي و جنسي فراهم ميكند. بنابراين با تدبير خود زمينهاي فراهم كنيد كه در تنهايي قرار نگيرد.
شوهرتان نيازمند شادي و نشاط بيشتري در زندگي است. براي حضور وي در ميهماني، مجالس شادي یا مسافرت، مقدمات لازم را فراهم كنيد. روحيه شاد و با نشاط و به دور از افسردگي در خود فرو رفتگي، قواي بدني از جمله جنسي را در مسير طبيعي قرار خواهد داد.
4 – به شوهرتان توصيه كنيد با به كار گيري شاگرد در مغازه از ميزان تلاش و خستگي زيادش كم كند.
5 – اگر هنوز فرزند نداريد، هر چه زودتر براي فرزنددار شدن اقدام كنيد.
تنها بودن در خانه و عدم اشتغال، موجب خستگي روحي و احساس كمبود در شما ميشود. با داشتن فرزند، بخشي از تنهايي و كمبودتان پر شده، قسمتي از نيازهاي عاطفي شما برآورده ميشود.
در عين حال مي توانيد از غذاهاي سرد براي خود استفاده كنيد تا تعادل ميان كشش جنسي شما و شوهرتان ايجاد شود.
6 – شوهرتان را با راه هاي مختلف متوجه نماييد كه نياز جنسي دارد و اين نياز را بايد او برطرف نمايد. از آن جا كه گفتيد به هم علاقهمند هستيد، با درك نيازتان بيشتر سعي خواهد كرد كه به طرفتان كشيده شود.
7 – درمان پزشكي: امروزه با پيشرفت علم، داروهايي به صورت قرص كپسول و آمپول جهت فعال نمودن قدرت جنسي ساخته شده است. ميتوانيد با مراجعه به پزشك متخصص یا داروخانه اين مشكل را برطرف كنيد.
آيا تفاوت سني و لاغري شوهر ميتواند علت باشد؟
نه لاغري و نه تفاوت سني به خصوص در وضعيت فعلي نميتواند علت كم ميلي به آميزش جنسي باشد.
پي نوشت:
1- سيد مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 3، ص 52.
2- همان.
پرسش5:
چگونه مي توان پدر و مادري را كه به انجام واجبات مخصوصاً نماز اهميتي نمي دهند، راهنمايي كرد ؟ أيا به اين پدر و مادر بايد احترام كرد ؟
پاسخ:
در اين موارد مي بايست از شيوه هاي صحيح امر به معروف و نهي از منكر بهره جست. بر فرزند مؤمن و خدا ترس مشكل است، شاهد ترك نماز و يا واجبات ديني ديگر توسط پدر و مادرش باشد، در اين صورت بايد به شكلي احترام آميز همراه با ادب و تواضع اهميت نماز را براي آنان بازگو كند و در اين راه استقامت به خرج دهد علاوه بر اين كتاب هايي را كه در مورد اهميت نماز نوشته شده و به علل سستي و كاهلي در انجام آن پرداخته است، تهيه كند و آن را به پدر و مادر دهد يا به شكلي در اتاقشان قرار داد كه متوجه شوند و بخوانند يا از روي كتاب براي آنان بخواند. در هر حال رفتار عملي نمازگزار، بهترين تبليغ و زيباترين شيوة امر به معروف است. بايد با ياد گرفتن شرايط و آداب امر به معروف به اين واجب ديني اقدام كرد. اگر امر به معروف تأثير نداشت، تكليفي بر شما نيست.لزوم احترام به پدر و مادر هر چند در مسير صحيح نباشند، مطابق با رفتار و اصول انساني است. هر فرزند اين نكته را خوب مي داند كه پدر و مادرش در راه پرورش و تربيت او دچار زحمات طاقت فرسايي شده اند كه هرگز نمي تواند حتي اگر تا آخر عمر به آن ها خدمت كند، گوشه اي از زحمات ايشان را جبران كند. احترام و ادب در برابر پدر و مادر بر هر فرزند و در هر وضعي واجب است، همان طور كه قرآن اشاره كرده است: «ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكي كند».(1) در آيه فرقي در نيكي و احترام به پدر و مادر ديده نشده و تمام پدر ها و مادرها با هر مذهب و ديني مشمول توصية خدا مي باشند. تعبير به «وصينا الانسان» (به انسان توصيه كرديم) اشاره به اين است كه نيكي به پدر و مادر از اصول انساني است، حتي كساني كه پاي بند دين و مذهبي نيستند، طبق الهام فطرت به آن جذب مي شوند.(2) از پيامبر گرامي(ص) سؤال شد كه حق پدر چيست، فرمود: «اين كه او را اطاعت كني تا وقتي زنده است».(3) سؤال شد: حق مادر چيست، فرمود: «هيهات هيهات اگر به شمار ريگ هاي بيابان و قطره هاي باران در خدمت مادر بايستد، معادل با يك روز كه در شكم او بوده است، نخواهد بود».(4)نيكي به والدين، مسلمان و كافر ندارد. فرقي در حرام بودن عقوق والدين نيست بين اين كه مؤمن باشند و اهل عبادت و طاعت، يا اين كه كافر باشند و معصيت كار. قران مجيد مي فرمايد: «اگر پدر و مادر كوشش كنند كه براي خدا آن چه كه نمي داني، شريك قرار دهي (يعني به تقليد كوركورانه تو را امر به شرك كنند)، پس ايشان را فرمان مبر، ولي با ايشان در دنيا به نيكي و خوبي مصاحبت كن كه پسنديدة شرع و مقتضاي كرم مي باشد».(5)امام باقر(ع) فرمود: «سه چيز است كه خدا استثنايي در آن قرار نداده است: 1ـ ردّ امانت به صاحبش، مؤمن باشد يا كافر،2ـ وفاي به عهدي كه با كسي نموده، مؤمن باشد يا كافر،3ـ نيكي به پدر و مادر، مؤمن باشند يا كافر».(6)پدر و مادري كه به نماز اهميت نمي دهند، نه از اين بابت است كه اعتقادي به آن ندارند، شايد از فوائد و اهميت نماز اطلاع كافي ندارند. در اين گونه موارد، امر به معروف و نهي از منكر لازم است، به شرطي كه با رعايت حال و در نظر گرفتن تمام جوانب، همراه با ادب و احترام باشد.پي نوشت ها:1. احقاف (46) آية 15.2. تفسير نمونه، ج 21، ص 332.3. مستدرك وسائل الشيعه، كتاب نكاح، باب 70، ص 628.4. همان.5. لقمان (31) آية 15.6. اصول كافي، ج 2، ص 129.
پرسش6:
چرا تبليغات غرب تاثير بيش تري دارد؟
پاسخ:
تأثير فرهنگ در جوامع يك طرفه نيست، يعني فقط غربي ها بتوانند فرهنگ ما را تحت تأثير قرار دهند، ولي ما نتوانيم . شواهدي در دست است كه انقلاب اسلامي ايران به رغم رويارويي با توطئه هاي پي در پي در مقابل چشمان بهت زده تحليل گران، تأثير شگفت آور خود را در جهان داشته است. حيات مجدد كليساها، افزايش بي سابقه مبلّغان مذهبي ، استقبال وسيع مردم از آثار صوتي و تصويري و مكتوب ديني، افزايش مخالفت هاي مردمي با پرده دري هاي اخلاقي ، بخشي از نشانه هاي تأثيرات فرهنگي انقلاب اسلامي ايران در غرب مي باشد.(1)
اين مسئله حتي از طرف مخالفان اسلام و انقلاب ايران مانند هانيتگتون (نظريه پرداز جنگ تمدن ها) مورد اعتراف قرار گرفته است. او با بيان اين مطلب كه قرن 21 قرن رنساني ديني است ، به تاثير عظيم انقلاب اسلامي ايران در اين رنسانس و روي آوري مجدد انسان ها به اديان مختلف اشاره مي كند.
رشد روز افزون اسلام در غرب ، علي رغم تبليغت بسيار شديد عليه آن ، دليل ديگر بر تأثير انقلاب اسلامي و تبليغات ما مي باشد.
شبكه تلويزيوني سي ان ان آمريكا با بيان اين مطلب كه دين اسلام با سرعتي فراتر از اديان ديگر در حال گسترش است . اعلام نمود :"رشد اسلام در جوامعي كه اكثريت آنان را مسيحيان تشكيل مي دهند، باعث شده تا صاحب نظران آن جوامع از نوعي رنسانس اسلامي سخن به ميان آورند".(2)
نويسنده غربي در مقاله خود مي نويسد : "اسلام به بمب ساعتي تبديل شده است".(3) براي مطالعه بيش تر در اين باره ، كتاب عصر امام خميني از آقاي صاحبي را پيشنهاد مي كنيم.
غرب به دليل اثرگذاري انقلاب اسلامي ، بودجه هاي هنگفتي را براي رويارويي با انقلاب و اسلام و تهاجم فرهنگي در سطح گسترده در نظر گرفته است و اين طور وانمود مي شود كه آن ها موفق ترند، در حالي كه اگر هوشيارانه عمل كنيم، با توجه به برتري اسلام و معارف بلند و بي نظير قرآن و پشتوانه عقلي و فطري مسلمانان و وعدة تخلف ناپذير الهي، پيروزي از آن ما خواهد بود.
واقعيت آن است كه غرب به دليل عواملي توانسته بر جوامع ديگر به ويژه ملت هاي مشرق و جهان سوم چيرگي يابد و به ياري تسلط سياسي و نظامي خويش ، فرهنگ خود را نيز در آن جوامع نفوذ داده و گسترش دهد.
هانتينگتون معتقداست : "پيروزي غرب بر جهان ناشي از برتري انديشه ها ، ارزش ها يا دين نبود، بلكه معلول برتري غرب در استفاده از خشونت سازمان يافته بود".(4)
وي مي افزايد: "عواملي كه باعث گسترش فوق العاده و منحصر به فرد سلطه غرب شد، از اين قرار بود:
1 - ساختار اجتماعي و روابط طبقاتي موجود در غرب
2 - رشد شهرها و گسترش تجارت
3 - پراكندگي نسبي قدرت در جوامع غربي
4 - ايجاد نظام اداري كشوري
5 - رشد فن آوري
6 - اختراع عوامل حمل و نقل دريايي
7 - بسط ظرفيت هاي نظامي براي تصرف سرزمين ها".(5)
امكانات گستردة دشمن و تأسيس سايت هاي متعدد و استفاده از ماهواره و ابزارهاي تبليغاتي ، نيز جذابيت ظاهري برنامه هاي فرهنگي آنان و انگشت نهادن بر نيازهاي غريزي انسان ها ، همچنين مقيد نبودن به حدود و مرزهاي اخلاقي و توسل جستن به شيوه هاي ناجوانمردانه و مزوّرانه ، نيز شايعه و دروغ پردازي و تخريب شخصيت بزرگان باعث شده فرهنگ غرب، خود را بيش تر مطرح كند . البته نبايد ضعف و سستي مسلمانان و تفرقه موجود ميان كشورهاي اسلامي را ناديده گرفت.
بنابر اين مي توان گفت از چند جهت تبليغات غربي ها بيشتر است:
1. غربىها براى تهاجم فرهنگى و تبليغاتى اسباب و ابزارهاى فراوانى را در اختيار دارند كه اصلاً قابل مقايسه با امكانات ما نيست. نمونهاش پايگاههاى متعدد اينترنتى، دستگاههاى مدرن ارتباط جمعى مانند ماهواره، شبكههاى تلويزيونى، خبرگزارىهاى متعدد و غيره مىباشد.
2. غربىها براى تأثير تبليغات خود از هر شيوهاى استفاده مىكنند و به مسائل اخلاقى خود را مقيد نمىدانند، از اين رو از حيله و ترفند و تظاهر و مظلوم نمايى و تحريف حقايق حتي حقايق تاريخي به راحتى بهره مىجويند، در حالى كه بر اساس نظام اخلاقى اسلام ما نمىتوانيم اين شيوهها را به كار بگيريم.
3. اين واقعيت را نيز نبايد ناديده بگيريم كه به دليل سابقه و پيشينه تهاجم، كشورهاى استعمارگر، از راه كارهاى مدرن و عناصر حرفهاى برخوردارند كه در جذب مخاطبان بسيار مؤثر است، ولى ما به دليل عدم سابقه طولانى، نياز به آزمون و خطا داريم و چه بسا از شيوههاى جذاب استفاده نكردهايم.
4. آنها با دست گذاشتن روى يك سرى نيازهاى فطرى و غريزى انسان مانند غريزه جنسى و حس آزادى، در كار تبليغاتى خود بسيار بهره مىگيرند و طبيعى است كه اين مسائل علاوه بر اين كه نياز انسانى است، حتى گاهى از نيازهاى اوليه است كه هر انسانى در صدد پاسخ گويى و ارضا آن نيازها است. در اين راه غربيان با تكنيكها و تبليغات گستردهاى كه دارند و با توجه به آزاد بودن ارتباطات رسانهاى بهره بسيار مىبرند.
5. اين نكته را نبايد ناديده گرفت كه كار تهاجم، از دفاع آسانتر است. و هميشه تخريب راحتتر از سازندگى است.
6. اختلاف بين كشور هاي اسلامي در تبليغ دين اسلام كه گاهي حتي در مقابل همديگر عمل مي كنند. اين مسئله گاهي موجب خنثي شدن تبليغات ديني اسلام و در برخي از موارد حتي موجب ضرر و زيان عليه اسلام نيز مي شود . دشمنان نيز از اين موارد سوء استفاده كرده و به آنها دامن مي زنند و گاهي نيز از فرقه ها و تفكرات منحرف ديني نيز حمايت مي كنند . همان گونه كه دست هاي پنهان استعمار در به وجود آمدن فرقه هاي چون بهائيت و وهابيت تأثيرداشته است.
پي نوشت ها :
1 - مير احمد رضا حاجتي، عصر امام خميني ، ص 4 - 363.
2 - همان، ص 372.
3 - همان، ص 373.
4 - محمد رضا شرفي، جوان و بحران هويت، ص 155.
5 - همان.
پرسش7:
آيا اعمال نامشروع پدر پيش از ازدواج در آينده فرزندان تأثير دارد؟
پاسخ:
قرآن مجيد ميفرمايد: «آنها كه از موضع آيندۀ فرزندان خود مي ترسند، بايد از خيانت دربارۀ يتيمان وآزار آنها بترسند».(1) از اين آيه استفاده مي شود كه اثر زيانبار بعضي از گناهان تنها متوجه گناهكار نيست، بلكه شامل حال ديگران نيز ميگردد. دليلش آن است: «كارهايي كه افراد در اجتماع مرتكب ميشوند، تدريجاً شكل يك سنت به خود ميگيرد و به نسلهاي آينده منتقل ميشوند، بنابر اين آنها كه اساس ظلم و ستم بر ايتام را در اجتماع ميگذارند، بالاخره روزي اين بدعت غلط دامان فرزندان خود آنها را خواهد گرفت. در حقيقت اين موضوع يكي از آثار وضعي و تكويني اعمال آنها است و اگر به خداوند نسبت داده ميشود، به خاطر آن است كه تمام آثار تكويني و خواص علت و معلول به او منسوب است و به هيچ وجه ظلم و ستمي از ناحيه خداوند بر كسي نخواهد شد. خلاصه هنگامي كه پاي ظلم و ستم در اجتماع باز شد، پاي ظالم و فرزندان او را هم خواهد گرفت».(2)
دنيا جاي مكافات است: از مكافات عمل غافل مشو، گندم از گندم برويد، جو ز جو البته اين موضوع در صورتي است كه گناهكار توبه نكرده باشد اما اگر توبه واقعي كرد، تمام آثار گناه محو خواهد شد.
از طرف ديگر عكس اين قضيه را نيز در داستان حضرت خضر(ع) و حضرت موسي(ع) ميبينيم. وقتي كه اين دو با ديوار كج مواجه شدند، حضرت خضر به موسي گفت: اين ديوار را بايد از نو بسازيم، حضرت موسي ناراحت شد و گفت: آنها به ما غذا ندادند، حالا براي آنها كارگري كنيم؟! حضرت خضر فلسفه كارش با چنين بيان كرد: آن ديوار به دو بچه يتيم تعلق داشت و گنجي زير آن بود. و پدر اين دو بچه مردي شايسته و خدمتگذار به ديگران بود، به همين جهت از جانب خدا دستور داشتم تا ديوار را خراب كرده و از نو بسازم تا قبل از بزرگ شدن بچهها ديوار خراب نشود و گنج زير آن را ديگران تصرف نكنند.(3)
از مجموع مطالب استفاده ميشود كه عمل خوب و بد پدر بر آيتيه فرزندان تأثير دارد. البته لازم نيست عمل پدر، فرزند بلاواسطه را تحت تأثير قرار دهد. در پارهاي از روايات ميخوانيم آن مرد صالح در داستان پيش گفته پدر بلاواسطه يتيمان نبود، بلكه از اجداد دورش محسوب ميشد.(4)
ممكن است اين سؤال پيش آيد كه ِآيا تأثير عمل پدر بر فرزند با عدل الهي سازگار است؟ در پاسخ بايد گفت: مكافات طبيعي، نتيجه و لازمۀ عمل است. برخي از اعمال در دنيا نتايج خود را نشان ميدهد و به اصطلاح كِشتهها درو ميگردد.
هر چند محاسبه دقيق و مجازا ت كامل در آخرت انجام ميگيرد. كارهايي كه مربوط به مخلوق خدا است، خواه نيكي و خدمت به خلق باشد یا بدي و صدمه به مردم، غالباً در دنيا پاداش و كيفري دارد، بي آن كه چيزي از جزاي اخروي كاسته شود.(5)
بنابر اين گناه اثر وضعي دارد كه خواه ناخواه تأثير خود را ميگذارد. كيفر قانوني نيست تا كسي بگويد پدر ظلم كرده، چرا فرزند بايد كيفر ببيند؟! به عبارت ديگر : رابطه عمل و عكسالعمل چنين امري را اقتضا ميكند.
اين جهان كوه است و فعل ما ندا باز آيد سوي ما از كُِه صدا
البته در مقام تكليف بر انسانها، آن چيزها هم لحاظ ميشود، يعني هر انساني بر اساس تواناييها و استعدادهاي ويژه اي كه دارد (كه بعضاً از پدران به ارث رسيده) تكليف ميشود.
هم چنين نبايد چنين بينديشيم كه هرگاه صدمه و مصيبتي بر يك فرد یا يك گروه وارد شد، حتماً مكافات اعمال آنها است، زيرا مصائب اين جهان فلسفههاي ديگري هم دارد. آن چه معتقد هستيم، اين است كه در جهان في الجمله مكافات عمل هم وجود دارد».(6) نكته مهم ديگر آن است كه اين حكم شامل همۀ كارهاي خوب و بد پدر نميشود. اجمالاً بر بعضي از كارها مانند ظلم و پامال كردن حقوق ديگران چنين حكمي مترتب است.
پي نوشت:
1 – نساء (4)، آيه 9.
2 – تفسير نمونه ، ج 3، ص 280.
3 – كهف(18)، آيه 82.
4 – تفسير نمونه، ج 12، ص 519.
5 – استاد مطهري، مجموعه آثار، ج 1، ص 228.
6 – همان، ص 229.
پرسش8:
چند سالي است كه در مورد دينم مطا لعه مي كنم ولي با توجه به نظريات مختلف متفكران دچار تحير و وسواس فكري شده ام چه راه حلي ارايه مي دهيد؟
پاسخ:
انسان موجودى داراى عقل و فكر است و بدينوسيله بايستى راه حق را بشناسد و به آن ملتزم گردد. در اين مسير،گروهى از مردم صرفا مقلداند؛ يعنى آن كه در عقايد خود چون و چندى ندارند و به راحتى مسلكى را بر مىگزينند؛حال حق باشد يا باطل! گروهى ديگر اهل فكر و تحقيقاند. اين گروه نيز برخى با پىگيرىِ راه دستيابى به حقيقت، به آن واصل مىگردند و گروهى نيز به دلايل مختلف، سرگردان و متحيّر در راه مىمانند؛ حال يا به انكار حقيقت و غير قابل هدايت تبديل مىشوند و يا آن كه دست و پايى زده و راهى براى خويش پيدا مىكنند.
مسلما ارزش اين گروه (اهل فكر)، با گروه اول برابر نيست. البته انحراف اينان نيز با آنان قابل مقايسه نيست. درمسير دست يابى به حقيقت و واقعيت، بايد چند نكته را مد نظر قرار داد:
الف) ايمان و معرفت، متاع كمبهايى نيست كه بتوان آن را به هر قيمتى به دست آورد؛ بلكه متاعى است كه قيمت آن، تمام هستى و موجوديت آدمى است. بنابراين نبايد تصور كرد كه بدون زحمت، اين گوهر گران بها صيد مىگردد وبه طور اتفاقى به دست مىآيد.
امام هشتم(ع) فرمود: «خيرى در ميان مردم، كمتر از يقين توزيع نشده است»،(1). امام صادق(ع) نيزفرمود: «خداوند آسايش و دلخوشى را در يقين و رضا قرار داده است و غم و اندوه را در شك و غضب»، (2).
حال چگونه بايد اين متاع را به چنگ آورد و از دغدغهها رهايى يافت؟ مسلم است كه نياز به تلاش علمى و فكرى منظم و روشمند دارد تا فرد بتواند براى خود جهانى معنادار بسازد و در آن به «حيات طيّبه» دسترسى پيدا كند. در اين مسير، رهزنان بسياراند و داعيهها فراوان.
از نخستين روزهاى تاريخ بشر، اين دغدغهها وجود داشته و دارد؛ ولى بايد ديد در اين وادى پر حيرت، كه به فرموده قرآن: «همانند سرابى است در بيابان كه تشنه، آن را آب مىپندارد، ولى وقتى به آن مىرسد چيزى نيست»(3) چه بايد كرد؟
در دنيايى كه هر روز ندايى از گوشهاى به گوش مىرسد و آدمى را به سوى خويش دعوت مىكند، چگونه بايد راه را از چاه شناخت؟ روشن است كه در اين عرصه هر چه تلاش صورت گيرد كم است و اين تلاش بهايى است كه هر كس بايستى براى كسب معرفت بپردازد.
براى اين منظور، بايد گام به گام به تحكيم مبانى عقيدتى پرداخت و آن را استحكام بخشيد تا دستگاه فكرى وسازمان آن، از ارتعاشات در امان بماند و دچار آسيب و صدمه نگردد.
اولين نقطه اين حركت، تفكر درباره «هستى جهان و هستى انسان» است. انسان كيست و جهان چيست؟ آيا حقيقت است يا خيال؟ اگر حقيقت است خالقى دارد يا نه؟ اگر دارد او چه صفات و خصوصياتى بايد داشته باشد؟ اگرآفريدگار جهان، خدايى عالم و حكيم است، چه فلسفهاى در كار او نهفته است؟ آيا جهان باطل و پوچ است ياهدفمند و با شعور؟ موقعيت انسان در اين عرصه چيست؟ گرايشهاى بشر چه مىباشد؟ گرايش عظيم بشر به سوىموجودى مقتدر (خدا) به چه جهت است؟ سلسله پيامبران - كه جملگى مدعى پيامآورى از خدا هستند - چه گفتهاند؟ محتواى تعاليم آنان چيست؟
اين عرصهها نيازمند تفكر، تعمق، مطالعه و نتيجهگيرى است و مسلما راهى وجود دارد كه آدمى، از تحيّر وسرگردانى نجات يابد و انديشه او ثبت گردد؛ چنان كه قرآن فرموده است: «خداوند مؤمنان را با گفتارى (عقيده) ثابت، در دنياتثبيت خواهد كرد».(4)
برادر عزيز! هيچ راه روشنى جز راه پيامبران وجود ندارد و همه مدعيان اين راه، طفلى بيش نيستند كه با يافتن چندلفظ، هم خود را به بيراهه مىافكنند و هم ديگران را به تباهى مىكشانند.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند
برادر عزيز! سر و صدا بسيار است و داعيهها فراوان؛ روشنترين توصيهاى كه مىتوانيم به شما داشته باشيم، همان است كه رسول خدا(ص) فرمود: «وقتى فتنهها همانند پارههاى تاريك شب، شما را فرا گرفت بر شما باد به قرآن... همانا قرآن برترين راهنما براى ارائه بهترين راه است».(5)
بنابراين در گام اول پرسشهايتان را در نظر داشته باشيد وانگهى با تدبّر در قرآن، به سير بپردازيد. اگر فهم متن قرآن براى شما دشوار شد، از ترجمه هاى خوب آن بهره ببريد و اگر در جايى، از ترجمه نيز چيزى عايد شما شد، به كتابهاى تفسير مراجعه كنيد.
نكته ديگر آن است كه براي دينداري لازم نيست انسان تمام ديد گاههاي متفكران را بررسي نمايد.چه بسا در اين راه انسان بيش تر دچار تحير مي شود . بررسي نظريات كانت وراسل وغيره از فيلسوفان غرب براي همة افراد ضرورتي ندارد.زيرا تحقيق ويژه اي است كه نياز به مقدمات و استاد دارد. از اين رو در حوزه و در دانشگاه اين مسايل به صورت تخصصي به عنوان كلام جديد مطرح مي شود .
نكته ديگر آنكه اصولا با توجه به وضعيتي كه در آن قرار داريد ، بايد قدري بين نظريات و آراء صرفا نظري با آنچه در مقام عمل و كردار و رفتارها انجام مي دهيد ، فاصله بيندازيد. واقعيت هاي زندگي كه با آنها روبرو هستيم با آنچه در ديدگاههاي فيلسوفان بيان شده ، بعضا بسيار متفاوت است . تحير و سرگرداني نظري و فكري را در حيطه رفتارها و عمل وارد نكنيد. بحث هاي نظري را آن قدر جدي تلقي نكنيد كه آرامش فكري و رواني و رفتاري تان را مورد تهديد و آسيب قرار دهد؛ زيرا آراء و نظرات فلسفي هيچ گاه حد پايان نداشته و بسيار گسترده است و شما هيچ گاه به انتهاي آن نخواهيد رسيد ، پس وابسته كردن آرامش روح و روان و ايمان و باور به بحث ها و آراء فلسفي و نظري و به نتيجه قطعي در آن رسيدن ، خردمندانه نيست.
چه بسيار كساني كه از آنها نام برده ايد مانند راسل و... در مقام عمل يا اصلا موفق نبودند يا به گونه اي ديگر عمل مي كردند.
مانند آنچه از زندگي نيچه نقل شده است.
در ضمن توجه داشته باشيد كه نقد بسياري از اين متفكران متوجه فلسفه مدرسي غرب يا نوع نگرش مسيحيت به موضوع خداشناسي بوده است كه با روش هاي فلسفي در جهان اسلام بعضا متفاوت بوده است . بخشي از اين مسئله در علل گرايش به ماديگرايي استاد مطهري بيان شده است.
نگاه به اهداف و نتيجه هايي كه در سخنان انديشمندان مادي و الهي نيز وجود دارد ، مي تواند در اين برهه به شما كمك نمايد. واقعيت آن است كه نوشته هاي انديشمندان مادي هيچ افق روشني و نتيجه رضايت بخش براي انسان و معنا داري زندگي ترسيم نمي كنند و چيزي به جز حيرت و سرگرداني و يا احيانا پوچي و بي هدفي و سرگشتي براي انسان به ارمغان نمي آورند.
البته در حا ل حاضر براي مدتي به خود استراحت دهيد تا به آرامش برسيد. چيزي كه اكنون به آن احتياج داريد ، يك نوع ثبات رواني و دروني است تا در سايه آن بتوانيد به ثبات فكري و معرفتي نيز دست يابيد.
در صورت تصميم براي مطالعه علمي و فلسفي، اين مركز مي تواند راهنمايي هايي در اختيار تان قرار دهد تا با مطالعه روشمند و منسجم و با ياري الهي بتوانيد موفق باشيد .
نگران دينداري خود نباشيد و ارتباط خويش را با ما ادامه دهيد. اميدواريم موفق و كامياب باشيد.
پي نوشت ها:
1بحارالانوار 7 ج 2، ص 51
2همان، ج 2، ص 57
3نور آيه 39
4ابراهيم آيه 27
5بحار الانوار ج 74 ص 179
پرسش9:
انسان در بسيارى موارد از تاريكى شب مىترسد براي مقابله با اين ترسها چه كنيم؟
پاسخ:
براى مقابله با ترسهاى موهوم، كارآمدترين وسيله، اعتماد به نفس است. بايد از خود بپرسيد: آيا واقعاً چيزى هست كه از آن بترسم؟ تجزيه و تحليل و تلقين، زمينه را براى از ميان بردن ترس فراهم مىكند. تنها آگاهى يافتن از اين كه گرفتار تخيلات بى اساس شدهايد كافى نيست. اگر تاريكى شما را به وحشت مىافكند، چراغهاى خانه را به تدريج خاموش كنيد و در اتاقها بگرديد و با صداى بلند حرف بزنيد و يا آواز بخوانيد. اشيا را با لمس كردن جست و جو كنيد و سعى نماييد چيزهايى را كه نشناختهايد، تشخيص دهيد. درهاى اتاق را بگشاييد و شخصاً به جست و جوى اشباحى كه مىپنداريد وجود دارند بپردازيد.
خواهيد ديد كه هيچ شبحى در كار نيست.(1)
امام على(ع) مىفرمايد: "هرگاه درباره چيزى دچار ترس شدى، خود را در آن بيفكن كه تشويش براى مصون ماندن از خطر آن به مراتب سختتر از ابتلاى به آن است".(2)
يكى از روان شناسان داستان كسى را نقل مىكند كه: "در ايستگاه قطار كار مىكرد و ساعت كار او از هفت شب تا هفت صبح بود. در اوّلين شبى كه در ايستگاه پياده شد، ترس او را فرا گرفت. وحشت زده چراغ را روشن كرد، همه درها را بست و پردهها را كشيد و به هر زحمتى بود شب را به صبح رساند. او به بازرس گفت: ديگر تحمل ادامه كار را ندارد، چون از تنهايى و تاريكى مىترسد. بازرس به او گفت: ترس تو به خاطر عدم شناخت تاريكى است. تاريكى دشمن انسان نيست. يك شب ديگر امتحان كن و اين مرتبه سعى كن آن را بشناسى. خودت را در اتاق حبس نكن. تاريكى ترس ندارد. شب بعد با اين كه باز مىترسيد، درهاى اتاق را باز گذاشت. با تعجب ديد چه قدر بهتر است. يك مرتبه متوجه هواى صاف و مطبوع شب گرديد. از اتاق بيرون آمد و آسمان قشنگ و پرستاره را ديد. آن شب از بهترين شبهاى او بود. او ياد گرفته بود كه به ترس خود فائق آيد".(3)
پى نوشت ها:
1. مصطفى قالب، غلبه بر ترس، ترجمه جواد صالحى، ص 113.
2. نهج البلاغه، فيض الاسلام، قصار 166.
3. وينست پيل، معجزه اراده، ترجمه وجيهه آزرمى، ص 104 و 103.
پرسش10:
چگونه فرزندان خود را به نماز خواندن تشويق كنيم؟
پاسخ:
براى تشويق بچه ها به نماز راه هايى به نظر مى رسد:
1- اهميت دادن والدين به نماز در خانه. نماز را در اوّل وقت بخوانند. با وقار بخوانند، با لباس پاكيزه نماز را ادا كنند. و ... ؛
2- وقتى بچه ها به سنى رسيدند كه مزاحمت براى نمازگزاران فراهم نمى كنند، آنان را به مسجد ببرند.
3- آثار و فوايد نماز براى كودكان بيان شود، مثل اين كه نماز محبت و دوستي خدا را براي انسان مي آورد. نماز انسان را خوش بخت مى كند. آرامش روح مي دهد ، چون ياد خدا است و ياد خدا دل ها را آرام مى كند.
4- افراد مؤمن و موفق نمازگزار براى بچه ها معرفى شوند مانند قاريان و حافظان قرآن.
5- بر آوردن خواسته هاى مورد علاقة بچه ها - مثلاً گفته شود اگر نماز بخوانى فلان چيزى كه دوست داري، برايت مى خرم.
6- دوست شدن بچه ها با همسالان نماز خوان.
7- ضمن تأديب و تربيت بچه ها در زمان خود ، لازم است كه والدين با بچه ها دوست شده و برخورد محبت آميز با آنان داشته باشند ؛ به گونه اى كه آن ها والدين و بزرگ تر هاى خانواده را خيرخواه خود بدانند تا وقتى به آن ها گفته شد نماز بخوانيد، بپذيريد كه به كار خوبى دعوت مى شوند.
پرسش11:
راه تقويت اراده چيست؟
پاسخ:
در تقويت اراده عوامل متعدّدى تأثير گزار هستند كه بايد رعايت شده و با عواملى كه موجب ضعف اراده مىشود مبارزه گردد:
1- اصل مقاومت:
اولين اصلى كه بايد رعايت شود، اصل مقاومت است كه روان شناسان از آن به عنوان "اصل تسليم ناپذيرى" ياد مىكنند. معناى اصل مقاومت آن است كه انسان در برابر شكستها و ناكامىها مقاومت كند؛ زيرا برخى از شكستها زمينه پيروزىهاى بزرگ را فراهم مىكند. يكى از نويسندگان مىنويسد: "هرگاه برايتان مسئلهاى پيش آيد كه به نظر بسيار مشكل، نا اميد كننده و غير قابل حل مىرسد، آنچه شما را تا حصول پيروزى يارى خواهد كرد، اصل "تسليم ناپذيرى" است.(1)
2- اميد داشتن:
دومين اصلى كه نقش بنيادى در تقويت اراده دارد، اميدوارى است. انسان بايد در زندگى با اميد زندگى نمايد. يأس و نا اميدى انسان را از رسيدن به هدف باز داشته و روند زندگى را دچار مشكل مىكند. آن دسته از بزرگان كه قلههاى موفقيت را كسب نمودند، اميد به زندگى داشتند. از سوى ديگر برخى كه در زندگى موفق نبودند، معمولاً نا اميد بوده و يأس در زندگى آنها حكومت مىكرده است. "فيلس سيمولك" مىنويسد: "به كار بردن و نگارش كلمات منفى، ويرانگر و مخرّب است. اين كلمات قفل هايى هستند كه بر درهاى ورودىِ هر راه حلى زده مىشود تا ما را براى شكست آماده كند. بر عكس كلمه "آرى" هيجان مىآورد و تحرك مىبخشد...".(2)
3- مبارزه با عادت ناپسند:
يكى از عوامل مهم تقويت اراده، مبارزه با عادتهاى بد و ناپسند است؛ از اين رو بايد سعى شود با هواهاى نفسانى (كه انسان را به اعمال ناپسند مىكشاند) مبارزه شده و از عادات ناپسند جلوگيرى گردد.
"ويليام جيمز" روانشناس معروف مىگويد: "يك نه گفتن به عادت بد موجب مىشود شخص براى مدّتى تجديد قوا كند و بدين وسيله ضعف اراده خود را به تدريج بر طرف سازد".(3)
در اسلام نيز به مبارزه عليه هواهاى نفسانى كه زمينههاى عادت بد را فراهم مىكند پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد:"الشّديد من غلب نفسه؛(4) كسى قوى و با اراده است كه بر هواى نفس خود چيره شود".
4- تلقين به داشتن اراده قوى:
يكى از عوامل مهم تقويت اراده، تلقين كردن است كه انسان اراده قوى دارد. انسان بايد اين گونه باور داشته باشد كه "من مىتوانم بر مشكلات پيروز شوم. من مىتوانم در امتحان موفق شوم. من اراده قوى و پولادين دارم".
در اين خصوص سخنى از ناپلئون شنيدنى است: "بايد كلمه "نمىشود" از قاموس زندگى و از لغت محو گردد و از شنيدن واژههاى "نمىشود، نمىتوانم و نمىدانستم" (نبايد استفاده كرد)...".(5)
5- داشتن هدف روشن:
متأسفانه آن عدّه كه دچار ضعف اراده مىشوند و از فعاليتهاى موفقيّتآميز دست بر مىدارند، آنانى هستند كه هدف معيّن و تعريف شده ندارند. اينان فعاليتهاى خويش را نيمه كاره رها مىكنند. براى تقويت اراده بايد اهداف معيّن داشت.
6- تمرين تمركز حواس:
تمرين تمركز حواس يكى از راههاى تقويت اراده است. براى تمركز حواس بايد نظم و انضباط در همه امور زندگى ايجاد كرده و با برنامه ريزى فعاليتهاى خويش را پيش برد.
7- انجام وظايف الهى:
يكى از عوامل مهم تقويت اراده، انجام وظايف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنههاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعايت نمودن، اجتناب از گناه، هر كدام مهمترين عامل تقويت اراده به شمار مىآيد. كسى كه روزه مىگيرد؛ در واقع با تمام هوسها و رذايل اخلاقى مبارزه مىكند. كسى كه به عبادت خداوند مىپردازد، آرامش روانى پيدا مىكند. آرامش روانى مؤثرترين عامل تقويت اراده است. يكى از بزرگان مىگويد: "خداوند بزرگترين گنج آرامش من است. من ديگر شتاب نخواهم كرد. او به من فرمان داده است كه گاهى بايستم و آرام باشم...".(6)
8- اعتماد به نفس:
خودباورى و اعتماد به نفس نيز عامل مهم تقويت اراده است. اگر انسان استعداد و قابليتهاى خويش را بشناسد و باور كند كه توان انجام خيلى از چيزها را دارد، در تصميمگيرى خويش دچار مشكل نمىشود.
9- بهرهگيرى از سرگذشت انسانهاى با اراده:
خواندن سرگذشت انسانهاى با اراده، عامل تعيين كنندهاى در تقويت اراده است.
خواندن زندگى نامه انسانهاى با اراده موجب مىشود كه انسان در برابر عواملى كه موجب ضعف اراده مىشود، مقاومت نموده و عوامل تقويت اراده را تجربه كند، مثلاً يكى از عوامل موفقيت "پشتكار" است.
علامه امينى (ره) صاحب كتاب ارزشمند الغدير جهت تدوين اين كتاب به كشورهاى مختلف سفر كرد. يكى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول كشيد. پس از بازگشت از هند پرسيدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندكى تفكر پاسخ داد: من به دليل اين كه همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهميدم هواى آن جا در اين مدّت چگونه بود!
مفسر كبير قرآن، علامه طباطبايى، نمونهاى از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدرشان را از دست مىدهند و ممرّ معاش ايشان و برادرشان از كودكى، منحصر به زمين زراعتى در قريه شادآباد تبريز بوده است.
علامه طباطبايى به علت تنگ دستى ناچار مىشود از نجف اشرف دوباره به ايران مراجعت نمايند و ده سال در همان قريه به كشاورزى اشتغال ورزند.(7) با اين وصف ايشان با تلاش پيگير و مجاهدت مستمر توانست تفسيرى به رشته تحرير درآورد كه به جامعيت آن، تفسيرى يافت نمىشود.
در كتاب رمز پيروزى مردان بزرگ از آيتالله جعفر سبحانى و سيماى فرزانگان از رضا مختارى داستانهاى زيادى از بزرگان نقل شده است.
توصيه هاى كاربردى براى تقويت اراده :
1 - پيش از انجام هر كارى به جنبهها و آثار مثبت و منفى آن توجه كنيد، زيرا با آگاهى از زيانها يا منافع كارى، انگيزه براى ترك يا انجام كار بيشتر مىشود و به طور طبيعى اراده قوى مىگردد.
2 - همواره سعى كنيد با خواستههاى نفسانى و عادتهاى ناپسند مبارزه كنيد.در اين رابطه به يك نمونه اشاره مي كنيم :
روزى شهيد محراب آيت اللَّه مدنى به خادمش گفت: هوس كباب كردهام، مىتوانى چلوكباب تهيه كنى؟ البته
سعى كن از جايى بخرى كه تميز و غذايش خوشمزه و لذيذ باشد.
خادم مىگويد: من كه هيچ وقت نديده بودم آقا غير از نان و گوجه يا پنير و چاى شيرين غذاى ديگرى بخورد، با شوق و عجله گفتم: الان آماده مىكنم. زود حركت كردم تا آقا از تصميم خود برنگردد. هنگام حركت به من فرمود: موقع آمدن غذا را در چيزى بپيچ تا ديگران متوجه نشوند. گفتم: به چشم! حركت كردم. از رستورانى كه آشنا بود، غذا تهيه كردم و با اشتياق فراوان در حالى كه آن را مخفى كرده بودم، به منزل برگشتم. سفرهاى در اتاق آقا پهن كردم و غذا رإ؛ّّ روى سفره گذاشتم. عرض كردم: آقا! سفره آماده است. تا غذا سرد نشده بفرماييد.
فرمود: شما تشريف ببريد بيرون، بعد از نيم (يا يك) ساعت بياييد، ظرف و سفره را جمع كنيد.
زمان مقرر به اتاق برگشتم، اما با شگفتى و ناراحتى متوجه شدم آقا غذا را ميل نكردهاند، پيش خود خيال كردم لابد چيزى در غذا ديده يا باب ميلش نبوده كه نخوردهاند. پرسيدم: غذا باب ميل شما نبود؟! فرمود: غذا باب ميل بود و هيچ مشكلى نداشت.گفتم:پس چرا تناول نفرموديد؟ گفت: از اول هم بناى خوردن نداشتم.
چند روزى بود اين نَفْس، هواى چلوكباب كرده بود. مىخواستم او را ادب كنم و به او بفهمانم اگر بخواهم مىتوانم فراهم كنم، اما اين كار را نمىكنم. خواستم غذا را جلوى چشم نفس قرار دهم، تا آن را ببيند و عطر آن را استشمام كند، وقتى به او ندادم، ديگر چنين هوسى نكند.
3 - خود را به انجام وظايف و تكاليف دينى مقيد نماييد، همواره سعى كنيد نماز خود را اول وقت بخوانيد، حتى اگر مشغول نوشتن مطالبى باشيد كه فقط چند سطر يا كلمهاى از آن باقى مانده باشد يا با كسى مشغول صحبت كردن هستيد، آن را رها كنيد و خواسته و ميل درونى خود را فداى اراده انسانى خود سازيد، انجام تكاليف و عباداتى هم چون نماز در اول وقت و روزه و حج و جهاد و صدقه و انفال مالى، باعث تقويت اراده مىگردند.
4 - همواره در مقابل سختىها و ناملايمات زندگى (كار و تحصيل و غيره) بردبار باشيد و استقامت به خرج دهيد.
5 - سعى كنيد هر روز، در وقت معينى مثلاً صبحها، دقايقى را به ورزش و نرمش اختصاص دهيد.
6 - نفس انسان، مخصوصا جوانان به خواب بعد از اذان صبح تمايل دارد، جهت تقويت اراه با اين ميل نفسانى مبارزه كنيد.
7 - پيوسته به خود تلقين كن كه من ارادهاى قوى دارم و توان مبارزه با خواستههاى نفسانى خويش و هم چنين غلبه بر مشكلات و مصايب را دارد. از شكست خوردن نمىهراسم. اگر موفق نشدم، با كسب تجربه و انرژى و نشاط بيشتر مجددا اقدام مىكنم تا به هدف و مقصد خود برسم. من توانايى رسيدن به هدف و برطرف كردن موانع و مشكلات را دارم.
8 - كارى را كه شروع كرديد، با حوصله و دقت به پايان برسانيد و از رها كردن يا سر هم بندى آن بپرهيزيد.
9 - با رعايت بند اول اين توصيه و مشورت با ديگران در تصميمگيرىها سرعت عمل داشته باشد. از وسواس و دودلى و امروز و فردا كردن دورى كنيد.
10 - فكر خود را هم زمان به چند كار مشغول نكنيد. سعى كنيد همواره توجه شما به يك كار معطوف گردد.
11 - تدبير، نظم و انظباط را در همه امور زندگى خود جارى سازيد. با برنامه ريزى دقيق و منطقى، كارهاى خود را پيش ببريد. در برنامهريزى جايى براى انعطاف و جايگزين كردن امور غير قابل پيش بينى بگذاريد.
زمان غذا خوردن، استراحت و خوابيدن، مطالعه و تفريح نمودن روى برنامه باشد. تجربه نشان داده افرادى كه كتاب، لباى يا وسايل شخصى خود را در جاى منظمى نمىگذارند بلكه هر جا كه خواستند مىاندازند يا به وضع لباس و كفش و ظاهر خود توجه ندارند، به تدريج در عرصههاى مهم زندگى نمىتوانند تصمين جدى بگيرند، اگر چنين وصفى در شما است، آن را تغيير دهيد.
12- سعى كنيد در همه كارها به ويژه امور تحصيلى، تمركز حواس پيدا كنيد و از طريق تمركز حواس، اراده خود را تقويت نماييد.
پى نوشتها:
1. وجيهه آذرمى، معجزه اراده، ص 15.
2. همان، ص 17 - 18.
3. راز كاميابىها، ص 149.
4. وسائل الشيعه، ج 11، ص 123.
5. جعفر سبحانى، راز موفقيت مردان بزرگ، ص 99.
6. معجزه اراده، ص 46.
7. - علامه حسينى تهرانى، ص تابان، ص 39.
پرسش12:
چگونه حافظه خود را تقويت كنيم؟
پاسخ:
عوامل مؤثر در تقويت حافظه يعنى يادگيرى بهتر عبارتند از:
1 - درك صحيح موضوع و خوشايندى آن: شناخت درست موضوع و علاقهمند بودن به آن باعث مىشود مطالب راحتتر به خاطر سپرده شود.
2 - تكرار، كاربرد و نقل آموختهها: تكرار يا مرور ذهنى آموختهها و به كار بستن آنها موجبات تقويت حافظه را فراهم مىآورد. تكرار به چند صورت ممكن است:
الف) تكرار ذهنى،
ب) تكرار لفظى،
پ) تكرار نوشتارى،
ت) تكرار تدريسى،
ث) تكرار شنيدهاى كه گفتهاند درس يك بار، ولى تكرار هزار بار.
3 - تمركز و دقت به هنگام مطالعه: اگر هنگام به خاطر سپارى، توجه كافى نداشته باشيم، مطالب به صورت ناقص ضبط مىشود، در نتيجه هنگام بازيابى دچار مشكل خواهيم شد.
البته تمركز و دقت زمانى است كه انسان سرحال و آماده و مشتاق براى مطالعه باشد.شخص خواب آلود و كسل نمىتواند از تمركز برخوردار باشد.
4 - معنادار كردن مطالب: يكى از بهترين راهها براى حفظ مطالب، معنا دار كردن آنها است، چون هر چيزى كه درك شود، بهتر حفظ مىشود. پس قبل از فهميدن مطلبى، نبايد آن را حفظ كنيم.
5 - شاخه بندى كردن مطالب و به تصوير درآوردن آن. اگر مطالب را به صورت اصولى سازمان دهى كنيم، راحت حفظ مىكنيم و آسان بازيابى مىنماييم.
6 - برخوردارى از آرامش خاطر: هر اندازه شخص از آرامش خاطر بيشترى برخوردار باشد، ميزان يادگيرى و قدرت فراگيرى ذهنى او افزايش مىيابد.
7 - پرهيز از حفظ مطالب طولانى بدون استراحت: زمانى كه مطالب حفظى خيلى طولانى و خسته كننده باشد، از ميزان دقت و تمركز ذهنى فرد كاسته مىشود. از اين رو پيشنهاد مىشود بعد از هر 45 دقيقه مطالعه، ده الى پانزده دقيقه استراحت به عمل آيد.
8 - ياد خدا و توكل بر او: توجه به مسائل معنوى، نقش مهمى در آرامش روانى انسان دارد. در حالت آرامش هم بهتر مىتوان آموخت و هم آسانتر مىتوان به ياد آورد.
9 - تغذيه مناسب
10 - ورزش و تفريح سالم،
11 - رعايت بهداشت مطالعه مانند نور كافى، رعايت فاصله چشم و كتاب كه سى سانتى متر باشد، مطالعه بدون حركت و غيره
12 - انتخاب زمان مناسب: در نشاط صبح گاهى بايد كتابهاى مشكلتر را كه احتياج به دقت و آمادگى ذهنى بيشتر دارد، خواند و كتابهاى سطحى و ساده را به اوقات خستگى و آخر شب گذاشت.
13 - انتخاب مكان مناسب: اگر مكان مطالعه، شلوغ و پر سر و صدا باشد يا خيلى سرد يا گرم باشد، نمىتوان تمركز پيدا كرد.
14 - عدم تداخل مطالب: تداخل بين آموختههاى قبلى، فعلى و بعدى، از عوامل مؤثر در كاهش حافظه است. يادگيرى بعدى در يادگيرى قبلى اثر گذاشته، از يادگيرى آن جلوگيرى مىكند. تداخل زمانى بيشتر وقتى مشهود مىشود كه دو فعاليت شباهت زيادى به يكديگر داشته باشند.
15 - استمرار در مطالعه: اگر در سير مطالعاتى، بريدگى و فاصله طولانى حاصل شود، گذشت زمان همراه با به كار نبردن آموختههاى قبلى، عامل مهم در كاهش حافظه و فراموشى است. پس براى جلوگيرى از آن بايد مطالعه مستمر و مداوم باشد.(1)
پى نوشتها:
1 - غلامعلى افروز، چكيدهاى از روانشناسى تربيتى.
پرسش: به نظر شما آيا در زمان ما پديدهاى به نام تهاجم فرهنگى وجود دارد يا تبادل فرهنگى است؟
پاسخ: دو مقوله تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى با هم تفاوت اساسى دارند. تبادل فرهنگى بسيارخوب و براى پيشرفت بشر لازم است. شاخصه ها در تبادل فرهنگى چند چيز است:
1 - در تبادل فرهنگى نزاع و درگيرى و تنش نيست، مانند اين كه دو عالم با هم مىنشينند و نظريات يكديگر را براى هم مىگويند و با هم بحث و گفت و گو مىكنند.
2 - در تبادل فرهنگى، سياسى كارى و قصد نابود كردن و براندازى را ندارند.
3 - در تبادل فرهنگى تحميل و فشار و خورد كردن نيست.
4 - تبادل فرهنگى هميشه بين صاحبان فرهنگ و انديشمندان و متخصصان هر جامعه انجام مىگيرد، نه بين افراد كم سواد و احساساتى.
5 - در تهاجم فرهنگى قصد مهاجمان خورد كردن يكديگر و از بين بردن فرهنگ ديگرى از راه نفوذ بر افراد كم سن و سال و كم سواد و احساساتى است.
6 - در تبادل فرهنگى برخلاف تهاجم فرهنگى اگر يكى از طرفين به حقانيت طرف ديگر پى برد، تسليم مى شود و گردن مىنهد و دنبال بهانه جويى و توجيه كردن نمى رود.