با عرض سلام
پسر مجردی هستم و مشغول به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد. که در دانشگاه با یکی از همکلاسی های خود که یک سال از من کوچکتر است در مورد عقاید و نظرات یکدیگر برای امر ازدواج صحبت کردیم. از آنجایی که هم من و هم ایشان بسیار مذهبی هستیم اولویت اولمان را به ایمان و میزان عمل به واجبات و مستحبات قرار دادیم. در ایمان و اعتقادات و حتی اخلاقیات بسیار بسیار بسیار به هم نزدیک هستیم. با تمامی شرایط من هم کنار آمده است. به نحوی که نزدیک به محل زندگی ما زندگی کند و با کمبودهایی که دوران دانشجویی ممکن است پیش بیاید کنار آید. معیار انتخاب هردوی ما ایمان بوده به نحوی که پس از صحبت کردن و شنیدن عقاید یکدیگر در مورد دین و ایمان و خدا و این مباحث و همچنین سنخیت های اخلاقی به شدت مجذوب یکدیدگر گشتیم. خانواده خوبی هم دارد. هرچند که خودش از خانواده اش مذهبی تر است. اما یک مورد اخیرا باعث شک و شبهه من شده است و آن هم ظاهر این بنده خداست. حس میکنم این ظاهر با معیارهای ذهنی من متفاوت است. از طرفی در حدیثی خوانده ام که حضرت رسول میفرمایند اگر معیار ایمان باشد خداوند زیبایی را در چشمان شما قرار میدهد. نمیتوانم از این همه سنخیت بگذرم و از این ایمان و اخلاقیات گذشتن برایم سخت است. بسیار بسیار سخت. چون ویژگیهای اخلاقی ایشان همان است که من میخواهم. ولی ظاهرشان نه. از برخی زاویه ها که به صورت ایشان نگاه میکنم خوشم نمیاید و از برخی زوایا خوشم میاید. برای خودم هم عجیب است. در برخی مواقع حس میکنم دوستش دارم و در برخی موقع اصلا دوستش ندارم و حتی بدم میاید. اما در این لحظات باز هم ایمانش و اخلاقیاتش و روحیاتش برایم تسکین دهنده است.
به خدا مانده ام، خواهش میکنم به خاطر خدا نظرتان را بگویید. میترسم این ظاهر باعث این شود که در زندگی آینده دوستش نداشته باشم. هر چند شنیده ام که ظاهر عادی میشود و باید سرانجام با سیرت زندگی کرد و نه صورت اما به من حق دهید دو به شک باشم. خواهش میکنم نظرتان را بگویید .
بسیار ممنونم