با سلام خدمت شما حاج آقاهمدانی خوبید الحمدالله
دوست ندارم حاشیه برم و مشکلات زیادی دارم من هم دوست دارم شما کمکم کنسد و هم دوستانی که میبینن سوال من رو
با عرض معذرت و شرمندگی مجبورم سوالمو اینطور مطرح کنم لطفا از دست من ناراحت نشید و بهم کمک کنید تا حل کنم اگه حل شدنی هست...حاج آقا من دوست ندارم مسلمان باشم مسلمونی که همش با اجبار باشه خوب مگه نمیگید در دین داشتن اجبار نیست درسته؟پس چرا اول بسم الله ما تو دنیا میایم میگید که مسلمونید مگه من گفتم که مسلمون باشم الا من زبون داشتم که بگم مسلمونم در حال حاضر من یه دختر18 ساله ام و تا به این سن که رسیدم هم نماز خوندم هم اهل قران بودم و هم هیات و اهل رابطه با نامحرم هم به هیچ عنوان نیستم.اما الان به این نتیجه رسیدم که دیگ بدم از خدا میاد بدم از مسلمونی میاد دیگ دوست ندارم مسلمون باشم دیگ به هیچ عنوان دوست ندارم نماز بخونم..میدونید دوست دارم چطور باشم نماز نخونم و دوست دارم هر طور که دلم میخواد زندگی کنم نه اینکه بی بند و بار باشم ن؟اما دوست دارم از زندگی ام لذت ببرم
مثلا توی این دین ما فقط گریه جایگاه داره اصلا شاد بودن جایگاهی نداره؟صبح تا شب مراسمات گریه کنون هست من نمیگم برای امامانمون گریه نکنیم اما نه اینطور حاج آقا به اون خدایی که شما باور دارید به اون امام زمان من از زمانی که شروع به نمازو کارای مذهبی کردم افسردگی گرفتم چرا ما مسلمون ها باید افسرده باشیم به قول یکی از دوستان ما مسلمونیم اما دزدی میکنیم ما مسلمونیم اما زنا میکنیم اما مسلمون واقعی تو خارج زندگی میکنه نه دزدی ن چیزی ...چرا به ماها هی باید اجبار باشه که مسلمون باشید به نظر شما به خاطر این اجبار ها نیست که ماهیچ کاره مسلمونی انجام نمیدیم؟؟؟دیگ خسته شدم چرا من از صبح که بلند میشم تا خود شب باید به این مسائل فکر کنم چرا؟؟؟من جوون نباید زندگی کنم چپ و راست میرم حرامه؟نباید تفریح کنم حرامه؟؟؟اصلا منه جوون چه تفریحی دارم هر کاری بخوام بکنم حرامه چون تفریح سالم نداریم یا باید قیلونی بشم یا رابطه با نامحرم یا توی گناه بودن خب چرا تفریح نداریم هر کاری هم بحواییم بکنیم حرامه...
حاج آقا خواهشن به تمام متن هایی که نوشتم جواب بدید چون خیلی اعصابم خورده...بازم بسیار شرمنده ام که این نوشته ها رو نوشتم چون دیگ خسته شدم