1. نیما
  2. تاریخ
  3. یکشنبه, 11 اسفند 1392
  4.  مشترک ایمیل شوید
من یک مسلمان زادهِ بی دین هستم . دارای مطالعات گسترده درباره تاریخ جهان و فلسفه ، و نیز تاریخ اسلام ، دانشجوی همزمان تاریخ جهان ، و فلسفه نیز هستم . میخواستم با شما مناظره هائی درباره اسلام داشته باشم . موضوع پیشنهادی اولیه من ، جنگ بنی قریـظـه است . درباره خشونت بکار رفته توسط محمد ، و طبعا علی در این جنگ چه توجیهاتی از سوی جامعه مسلمانان وجود دارد ؟
نظر
There are no comments made yet.
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام و ادب
بله پیشنهاد خوبیست و موافق مناظره هستم.
در مورد سوال شما عرض کنم بني قريظه، يكي از قبايل يهود ساكن شهر مدينه بودند كه در اطراف مدينه مالك باغات و مزارع بوده و در آن به كشاورزي اشتغال داشتند.
رسول خدا پس از ورود به شهر مدينه و تشكيل حكومت، عهدنامه‌اي ميان مهاجران و انصار از يك طرف و يهوديان مدينه از طرف ديگر نوشت و يهوديان را در دين و دارائي خويش آزاد گذاشت و شرايطي براي‌ آنها مقرر نمود كه طرفين ملزم به رعايت آنها بودند:
1 . مسلمانان و يهوديان مانند يك ملت در مدينه زندگي خواهند كرد.
2 . مسلمانان و يهوديان در انجام مراسم ديني خود آزاد خواهند بود.
3 . در هنگام پيشامد جنگ از اين دو، ديگري را در صورتي كه متجاوز نباشد عليه دشمن كمك خواهد كرد.
4 . هر گاه مدينه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گيرد هر دو با هم در دفاع از آن شريك مساعي خواهند كرد.
5 . قرارداد صلح با دشمن با مشورت هر دو به انجام خواهد رسيد.
6 . چون مدينه شهر مقدس است از هر دو ناحيه مورد احترام و هر نوع خونريزي در آن حرام خواهد بود.
7 . در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرين داور براي رفع اختلاف، شخص رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ خواهد بود.
8 . امضاء كننده گان اين پيمان با همديگر به خيرخواهي و نيكوكاري رفتار خواهند كرد.[1]
اين مفاد عهدنامه ميان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و تمام يهوديان بود كه تمام حقوق آنها رعايت شده و جان و مالشان در امنيت حاصل از حكومت پيامبر محفوظ و مورد حمايت بوده است، اين برخورد كريمانة رسول خدا با آنها بود. اما برخورد آنها با رسول خدا و مسلمانان كاملاً برخلاف تمام مفاد عهدنامه بود و هرگز مفاد اين عهدنامه از سوي رسول خدا و مسلمانان مورد بي‌حرمتي واقع نشد، ولي آنها نه تنها برعليه شخص رسول خدا توطئه چيني مي‌نمودند و با آن حضرت دشمني مي‌نمودند بلكه با مشركان مدينه همدستي نموده و براي محكوم كردن و باطل جلوه دادن رسالت آن حضرت سئوالاتي از آن حضرت مي‌نمودند كه در پاسخ آنها آياتي از قرآن كريم نازل مي‌شد.[2] حدود صد آيه از اول سوره بقره درباره ايشان نازل شده است. كار دشمني‌ آنها با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به جايي رسيد كه به طور علني مفاد عهدنامه را زير پا نهاده و با همكاري و تحريك مشركان مكه، عليه مسلمانان در مدينه تحريك شده و مجهز مي‌شدند چنانكه حيي بن اخطب نضري با تحريك ابوسفيان نزد كعب بن اسد قُرظيّ، سرور بني قريظه كه از طرف قبيله خود با رسول خدا قرار داد بسته بود رفت. اما كعب ابتدا از همكاري با او امتناع مي‌ورزيد، ولي پس از تحريكات او عهدنامه را شكسته و براي جنگ با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آماده شدند،[3] پيامبر پس از آگاهي از اين عهدشكني گروهي را براي تحقيق و روشن شدن اين قضيه براي مسلمانان (چون براي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ روشن بود ولي آن حضرت مي‌خواست كار با روال عادي پيش رود) اعزام نمود و آنها پس از اطلاع دقيق به مسلمانان اعلام كردند كه نه تنها عهدشكني نموده‌اند، بلكه به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ ناسزا و سخنان ناروائي نسبت مي‌دهند، اين اظهار دشمني كار را براي مسلمانان در مدينه بسيار سخت نمود بطوريكه منافقان مدينه شروع به زخم زبان زدن نموده و با كنايه به تحقير اسلام و پيامبر پرداختند. مشركين نيز در اين گيرودار بر عليه مسلمانان شمشير تيز مي‌نمودند، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ جمعي را براي نگهباني مدينه گسيل داشت تا از شرّ و خطر بني قريظه محافظت زنان و كودكان نموده باشند.[4] در حالي كه مسلمين به شدت در محاصره مشركين بودند و يهوديان بني قريظه بايد در اين حال براساس قراردادشان به ياري مسلمانان برخيزند و از مدينه دفاع نمايند، اما كاملاً در فكر نابودي مسلمانان و سقوط مدينه بوده و با مشركين همدستي مي‌نمايند.[5] پس از شكست مشركين در محاصره مدينه و پايان يافتن جنگ احزاب كه تمام احزاب مشركين برعليه اسلام متحد شده بودند، جبرئيل به حضور پيامبر نازل شده و آن حضرت را خبر داد كه خداوند مي‌فرمايد بر سر «بني قريظه» رهسپار شوي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ اعلام نمود كه بايد نماز عصر را در منطقه بني قريظه بخوانيم، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ پرچمدار بود پس از رسيدن به اين منطقه و پشت قلعه‌هاي آنها، شنيد كه بني قريظه گفتار زشتي دربارة رسول خدا مي‌گويد. اين قلعه‌ها مدت‌ها (مدت 25 شب) مورد محاصره بود.[6] تا اينكه بني قريظه از روي ناچاري كامل تسليم شدند.[7] يهوديان گفتند اي محمد به حكم سعد بن معاذ راضي هستيم. او هر چه درباره ما حكم كند، آن را در حق ما اجرا كن، قبيله اوس به پيامبر گفتند: اي رسول خدا «بني قريظه» هم‌پيمانان ما هستند چنانكه با هم پيمان قبيله خزرج يعني بي قينقاع برخورد كرديد و آنها را مورد بخشش قرار داديد بني قريظه را نيز مورد بخشش قرار دهيد، پيامبر فرمود: دوست نداريد مردي از خود را داور قرار دهيد؟ گفتند چرا؟ به حكميت و داوري سعد تن دادند و سعد كه در جنگ خندق «احزاب» زخمي شده و بستري بود براي داوري حاضر شد، و چنين حكم كرد «مردان آنها كشته شوند و مالهايشان قسمت شود و فرزندان و زنانشان اسير شوند. به روايت ابن اسحاق رسول خدا فرمود: «لقد حكمت فيهم بحكم الله من فوق سبعة ارقعةِ»[8]راستي درباره ايشان به حكم خدا از بالاي هفت آسمان حكم كردي از اين كلام رسول خدا روشن مي‌شود كه حكم خداوند چنين بوده است كه بايد آنها كشته شوند.
در نتيجه مي‌توان علل كشته شدن آنها را چنين بيان كرد:
1 . آنها براساس پيماني كه با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بسته بودند از آن تخطي نموده و پيمان‌شكني كردند و علاوه بر پيمان‌شكني به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خيانت نموده و از پشت به مسلمين خنجر مي‌زدند.
2 . برخلاف همان پيمان كه مفاد آن صلح و زندگي مسالمت‌آميز و همدلي بود. آنها نه تنها زندگي مسالمت‌آميز با مسلمانان نداشتند، بلكه به شخص پيامبر كاملاً بي‌حرمتي نموده و توهين مي‌كردند و با لجاجت از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ سئوال مي‌نمودند. تا آن حضرت از جوابشان باز مانده و شرمنده شود اين اظهار دشمني و تحقير به شخص رسول خدا، آزار و اذيت به آن حضرت محسوب شده و جرمي غير از كشته شدن نداشت.[9]
اما پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ هيچ عكس‌العملي نشان نمي‌‌داد، بلكه با همه اينها با آنها مدارا نموده و هرگز به روي خود نمي‌آورد و تحمل مي‌نمود چون سخت پايبند پيمان خويش بود تا حكم خدا در حقشان نازل شود.
3 . آنها برخلاف مفاد پيمان نه تنها از مدينه و سقوط آن دفاع نمي‌كردند، بلكه به تحريك مشركان و دشمنان پيامبر بر عليه مسلمان توطئه جنگ ريخته بودند.[10]
4 . به پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ناسزا مي‌گفتند كه جرم ناسزاگويي به پيامبر غير از كشته شدن چيز ديگري نبود.[11]
5 . آنها پس از اينكه پيامبر به محاصره آنها بپردازد، تسليم نشدند بلكه با مقاومت خود قصد جنگ با پيامبر را داشتند و هرگز آتش كينه آنها نسبت به پيامبر خاموشي نداشت.[12] چون پس از ناچاري و محاصره طولاني تسليم شدند.
6 . چون اين مراكز (مراكز يهوديان در اطراف مدينه) هميشه به عنوان مركز فتنه برعليه حكومت اسلامي بود و يهوديان بني قريظه بنابر اظهار خود به هيچ قيمتي حاضر به اسلام آوردن نبودند و زندگي مسالمت‌آميز را نيز عملاً با عهد‌شكني قبول نكردند، لذا تنها چاره‌اي كه براي مسلمين بود كشتن آنها بود.
7 . آنها بعد از تسليم شدن خودشان به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پيشنهاد كردند كه هر چه سعد بن معاذ حكم كند به آن راضي هستند، و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ طبق نظر آنها حكميت سعد را قبول كرد.
8 . سعد بن معاذ حكم به كشته شدن آنها و اسرارت فرزندان وعيالشان داد.
9 . با اين حكم سعد، نه تنها خود يهوديان مخالف نبودند بلكه هم‌پيمانان يهوديان نيز به اين حكميت راضي بوده و تسليم شدند.
10 . در نهايت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ حكم صادره از سوي سعد را تأييد نموده و فرمود حكم خداوند نيز همين بودكه بايد آنها كشته مي‌شدند. لذا در مرحلة اول خود يهوديان راضي به كشته شدن بودند و در مرحلة دوم تمام انصار و مهاجرين و در نهايت خداوند نيز راضي بودند كه آنها كشته شوند و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ راضي به رضاي حق بود ولي مي‌خواست حكم براساس مجاري عادي آن اجراء شود. لذا از ابتداي حكميت و داوري سعد را قبول نمود (حتي نظر قبيله اوس را نيز رعايت كرد تا بعداً هيچ اعتراضي نداشته باشند) حتي برخي از يهوديان كه محكوم به كشته شدن بودند و مورد بخشش و عفو پيامبر واقع شدند، آنها نيز اين بخشش را نپذيرفتند بلكه مرگ را ترجيح دادند به عفو و بخشش پيامبر و كشته شدند، آياتي از سوره احزاب نيز اين رفتار اسلامي را مورد تأييد قرار داده است.[13] سياق اين آيات نشان مي‌دهد كه حكم خداوند چنين بوده است؛ «... و اورثكم ارضهم و ديرَهم و اموالهم و ارضا لم‌تطئوها و كان الله علي كل شيي قديراً»[14]؛ خداوند شما را وارث زمين آنها (يهوديان بني قريظه) نمود و ديار و اموال و دارائي آنها را در اختيار شما گذاشت و زميني (قلعه‌هايي) را كه در آن قدم ننهاده بوديد خداوند شما را صاحب آن زمين نمود و خداوند بر هر چيزي قدرت دارد. پس حكم كشتن اسيران كاملاً مطابق با حكم خداوند بود چنانچه در اين آيه خداوند مسئله ارث دادن به اموال يهوديان بني قريظه به مسلمين را به خودش نسبت مي‌دهد چون اين قوم لجوج هرگز حاضر به اسلام آوردن حتي به زندگي مسالمت‌آميز با پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و حكومت اسلامي نبودند لذا در حكم محارب بوده و قتل آنها كاملاً مشروع مي‌باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ پيامبر اسلام، حسن ابراهيم حسن.
2. سيره رسول خدا، رسول جعفريان.
3. فروغ ابديت، جعفر سبحاني.

[1] . ابن اسحاق، سيرة النبي، بيروت، ج اول، ج 2، ص119-123. و ر. ك: حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه پاينده، جاويدان، تهران، چاپ دهم، ج 1، ص100-1.
[2] . همان، ابن اسحق، ص 138-135،و ص 141-138، ص 149.
[3] . همان، ص176-152، و ص220-177، (قرآن كريم، آيات اول تا حدود 100 سوره بقره).
[4] . ابن سعد، طبقات، بيروت، 1376 ق، ج2، ص 67، و حسن ابراهيم حسن «پيشين»، ص136 تا ص 150، به شرح مفصل ماجراي يهوديان و اسلام پرداخته است.
[5] . بلاذري، فتوح البلدان، قم، منشورات مكتبه الاروميه، 1404 ق، ص6-34.
[6] . مفيد، الارشارد، قم، آل‌البيت، چاپ اول، 1413،ج 1، ص110-11، و طبري، تاريخ (ترجمه پاينده)، تهران، اساطير، چاپ چهارم، 68، ج3، ص1082-1093.
[7] . ابن هشام، سيره، چاپ بيروت، 1355، ج 3، ص250-248.
[8] . ابن اسحاق، «پيشين»، ص149، و مفيد «پيشين»، ص111.
[9] . براساس آيات قرآن كريم جزاي آزار به پيامبر نه تنها در اين دنيا سخت است بلكه در آخرت نيز عذابي دردناك دارد، توبه/6، و صف/5.
[10] . طبري، تاريخ.
[11] . آيه 5 سوره صف.
[12] . مفيد، «پيشين»، ابن اخطب به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌گويد: هرگز كينه و دشمني من نسبت به تو از بين نمي‌رود.
[13] . احراب/26 و 27 «...فريقا تقتلون و تاسرون فريقاً... »26.
[14] . احزاب/27.
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
اما اين سوال را بايد مطرح کرد که چرا رسول خدا به جاي آنکه به بني قريظه اجازه دهد که مانند ساير يهوديان اموال خود را در اختيار مسلمانان گذارده و جلاي وطن کنند ، با نظر سعد معاذ موافقت کرده و دستور قتل همه آنها را دادند ؟
پاسخ روشن است : زيرا هيچ بعيد نبود که اين گروه مانند بني نضير و بني قين قاع ، وقتي از دسترس مسلمانان بيرون رفتند باز با تحريک نيروهاي عرب بت پرست اسلام و مسلمانان را با خطرات بزرگي مواجه سازند ؛ (زيرا بني قين و قاع بعد از بيرون رفتن از مدينه سبب بروز جنگ احد و کشته شدن بسياري از مسلمانان شده و بني نضير نيز بعد از تبعيد از مدينه مشغول فعاليت بر ضد مسلمانان شده و ايشان بودند که سبب بسياري از جنگ ها مانند جنگ خندق شدند ) و باعث شوند که خون عده زيادي ريخته شود ؛ از اين جهت پيامبر با اين نظر موافقت نکرده و نظر سعد را كه خود يهود او را به عنوان حكم قرار داده بودند ، پذيرفتند ؛ و نظر سعد نظري بود که از روي مدارک و دلائل مستحکم داده شده بود :
1 . يهود بني قريظه با رسول خدا پيمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام قيام کنند مسلمانان در کشتن آنان آزاد باشند و در عوض بتوانند در مدينه بدون هيچ گونه محدوديتي رفت و آمد داشته باشند ودر حقيقت نبض اقتصادي مدينه را در دست گرفتند ؛ زيرا مسلمانان نمي توانستند به طور مستقيم با کفار در ارتباط باشند و يهود بني قريظه در بسياري مواقع نقش واسطه را ايفا مي کردند .
2 . يهود بني قريظه با خود فکر مي کردند که بعد از حمله به مدينه عملي مي شد ، تمامي مردان را اعدام کرده و زنان و کودکان به اسارت مي گيرند و اين عمل سعد دقيقا مطابق با طرحي بود که ايشان براي مسلمانان داشتند .
3 . در قوانين يهود و تورات چنين آمده است که : هنگامي که به قصد نبرد آهنگ شهري نمودي نخست ايشان را به صلح دعوت نما ؛ و اگر آن ها از در جنگ وارد شدند ، شهر را محاصره کن و وقتي بر شهر مسلط شدي مردان را از دم تيغ گذرانده و زنها و کودکان و حيوانات و هرچه در شهر موجود است را به غنيمت بگير .
و در واقع او به همان قانون خود يهود دستور داده است .
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
نیما
با درود خدمت شما - من همان کسی هستم که سوال اولیه را برای شما درباره بنی قربظه فرستادم .
پاسخ هایی که درباره بنی قریظه دادید بهیچ عنوان قانع کننده نبود به چند دلیل که خلاصه وار خواهم گفت ، اما پیش از ذکر دلایل یک نکته لازم است : و آن اینکه شما حکم ناسزاگویی به پیامبر اسلام را جز کشتن نمیدانید ( ساب النبی ) ولی این مشکل خودتان است . وعرف جهانی و حقوق بشر ، دشنام دادن به هرکسی حتی خود خدا را نیز مستحق اعدام نمیداند . دشنام دادن و مسخره کردن و پرسیدن سوالات سخت برای اثبات نبوت ، هیچ کدام جرمی نیست که مستحق قتل عام 900 نفر و کنیز شدن هزار زن و بچه باشد . یهودیان به کلی منکر نبوت محمد بوده اند و بهمین دلیل محدودیتی برای دشنام دادن به او نمیدیدند . آیا این اشکالی دارد ؟
در ضمن ، چطور است که قرآن حق دارد یهودیان را خر و چهارپا بنامد ( جمعه آیه 5 ) و یا برای آنان آرزوی مرگ کند ( توبه آیه 30 ) و یا بی خرد و نفهم بنامد ( بقره 13 ) اما یهودیان حق ندارند محمد را عوام فریب و شیاد بنامند ؟ بویژه آنکه یهودیان نشانه های نبوت را مطلقا در محمد نمی یافتندو آنچه که شما میگویید که یهودیان محمد را به پیامبری می شناختند و علت مهاجرت آنان به مدینه ظهور پیامبر بین کوههای عیر و احد بود و .... همه حرفهای یک طرفه مسلمانان است . وگرنه هر انسانی ولو غیریهودی ، با مطالعه تورات و تلمود در مییابد که در مذهب یهود ، پیامبر شدن یک غیر یهودی مطلقا پذیرفته نیست . و آنان پیامبر آخرالزمان خود را مشیخا مینامند که از نسل داوود است و در بیت اللحم بدنیا می آید و پادشاه یهودا خواهد شد . آیا محمد چنین ویژگیهایی داشت ؟
بهرحال باز یادآوری میکنم که دشنام دادن به هیچ کس و هیچ چیزی مستحق اعدام نیست و در ضمن برفرض که باشد ، آیا تک تک 900 مرد این طایفه دشنام داده بودند ؟ آیا زنان و بچه هایشان دشنام داده بودند ؟ حال نکات خود را بیان میکنم
1- اینکه مدعی هستید ( اگر بنی قریظه را پیامبر زنده میگذاشت باز هم خیانت و توطئه میکردند و قصد داشتند همین بلایی که سرخودشان آمد را سر مسلمانان بیاورند ) پیش داوری و قضاوت پیش از وقوع جرم است . مگر میشود کسی را به بهانه اینکه در آینده خطا میکند ، کشت ؟ آن هم نه یک نفر ، یک قبیله 900 نفری ؟
2- اینکه مدعی هستید ( بنی قریظه مثل یک توده سرطانی و مزاحم امت اسلامی بوده اند و باید حکومت مقدس اسلامی از لوث وجود این خبیثان پاک میشد ) ، در عرف امروزی دقیقا معنای ( نسل کشی ) و ( هولوکاست ) را میدهد . و از دید هر انسان خردمندی مذموم است . در جهان هزاران عقیده و مذهب وجود دارد ؛ آیا هرکدام اجازه دارند برای پاک کردن اطراف خود ( از لوث وجود مخالفانشان ) دست به چنین جنایات دهشتناکی بزنند ؟ با این حساب ، پس هیتلر هم حق داشت که شش میلیون یهودی را در قالب طرح ( حل نهائی مسئله یهود ) بسوزاندو خفه کند ، چون قصد داشت ( رایش سوم و نژاد آریایی را از لوث وجود یهودیهای سامیِ غیرآریائی پاک کند ) ؟! و شمر بن ذی الجوشن هم حق داشت حسین و جگرگوشه هایش را بکشد چون ( میخواست حکومت آل امیه را از لوث وجود علویان پاک کند ) و ترکیه عثمانی نیز حق داشت میلیونها ارمنی بیگناه را سلاخی نماید چون میخواست ( حکومت اسلامی را از لوث وجود ارامنه مسیحی و ناپاک ، پاک کند ) و دهها مثال دیگر . اسلام اگر آئین صلح و دوستی و برابری است ، باید با مخالفانش گفتگو کند و در نهایت اگر هم مخالفانش لجوج بودندو قانع نشدند ، با آنها بطور مسالمت آمیز کنار آمده سعی کند زندگی آرامی را در کنار آنان پی ریزد ؛ و در صورتی که هیچ چاره ای نماند ، دوری و دوستی را برگزیند و یا امت مسلمان را از محل سکونت آنان کوچ دهد ؛ یا مخالفان را به کوچیدن مسالمت آمیز وادار کند . وگرنه گزینه نظامی و شمشیر همیشه وجود دارد اما بهترین راه نیست
3- مدعی هستید حکم بنی قریظه مطابق حکم تورات خودشان است ( اسفار تثنیه و لاویان ) و آنان خود این حکم را قبول داشته اند ؛ بله این طور هست ، اما حال من از شما می پرسم : فرض کنید به یک قبیله آدمخوار برخورد کرده اید و میخواهید با آنها بجنگید ، و در جنگ نیز پیروز میشوید .حال ، آیا بر اساس قوانین خودشان با آنان رفتار خواهید کرد ؟ یعنی آیا آنها را کباب میکنید و میخورید ؟ چون این حکم مورد تایید خودشان است ؟!! یا فرض کنید که در قرن پنجم پیش از میلاد هستید و به قبایل ژرمنی آلمان حمله کرده اید و پیروز شده اید . حکم مغلوبین در نزد ژرمنیها آن است که مغلوب را طناب پیچ کرده و به ته باتلاق می اندازند تا ذره ذره بمیرد . آیا شما به این حکم ابلهانه عمل میکنید ؟ برفرض که ملت یهود چنین احکام احمقانه ای داشته ، شما چرا آنرا تائید میکنید ؟ خلاصه آنکه بله من هم قبول دارم که در تورات متاسفانه چنین احکام خشن و مزخرفی وجود دارد ، اما مگر اسلام نیامده که ادیان منسوخ و خرافاتی قدیم را نسخ کند ؟ پس چرا به همان ادیان پوسیده متوسل شده ؟ مگر نمیگویید تورات تحریف شده ؟ پس چرا به حکم یک کتاب تحریف شده استناد میکنید ؟ اگر قرار باشد همه جا به حکم تورات استناد شود ، اصولا پیامبری محمد باطل محض خواهد بود زیرا در تورات و سایر کتب انبیاء یهود ، وعده داده شده که نبوت تا ابد در خاندان اسحاق ( بنی اسرائیل ) باقی خواهد ماند و پیامبر آخرالزمان نیز یهودی و از نسل داوود خواهد بود و در زادگاه داوود ( بیت اللحم ) زاده خواهد شد و در جهت برتری دادن یهود بر جهانیان ظهور و قیام خواهد کرد ، حال آنکه محمد نه از نسل اسحاق بود ، نه یهودی بود ، نه نسبش به داوود میرسید و نه در بیت لحم زاده شده بود . و اتفاقا نه تنها یهود را به حکومت بر جهانیان نرساند ، بلکه یهودیان را به خاک مذلت نشاند و هرکجا دستش به این ملت رسید یا آنان را کشت ، یا از خانه و کاشانه آواره کرد ، یا شکنجه شان داد یا نخلستانهایشان را سوزاند ، یا اموالشان را یه یغما برد . حال چه شده که در اینگونه موارد ، تورات را تحریف شده میخوانید ؛ اما وقتی به حکم نسل کشی میرسد ، آنرا عین حکم خدا توصیف میکنید ؟
4- گفتید که بنی قریظه پیمان شکنی کرده بودند و مستحق مجازات بودند . اما این دو اشکال دارد : یکم آنکه : از کجا معلوم است که بنی قریظه خیانت کرده بودند ؟ تنها مطلبی که از بررسی تاریخ میتوان دریافت این بوده است که ( بنی قریظـه بیشتر دوست داشتند مشرکین در جنگ خندق پیروز شوند ) ؛ بسیارخوب ؛ اما آیا صرفا علاقه داشتن به مشرکین ، مستحق قتل عام 900 نفر و کنیز شدن هزار زن و بچه است ؟ تنها کاری که بنی قریظه کرده اند این بوده که وقتی محمد ، خودش عمدا فردی را بعنوان نفوذی به نام نعیم بن مسعود ، به میان آنان فرستاد تا آنان را مخصوصاً علیه اسلام تهییج کند ( برای آنکه بهانه کافی برای حمله به بنی قریظه داشته باشد ) آنها در پاسخ به این نفوذی ، برای مشرکین آرزوی پیروزی کرده اند . همین ! ( این مطلب در سیره ابن اسحاق صفحه 4676 و المغازی واقدی صفحه 480 آمده است ) و در نهایت نیز بنی قریظه در پاسخ به درخواست سپاه مکه برای کمک نظامی ، به بهانه اینکه آن روز شنبه است و کارکردن در آن حرام ، از یاری رسانی به سپاه مشرکین خودداری کرده اند ؛ و اما حمایت کلامی بنی قریظه از مشرکین ، این هم مطلب تازه ای نبوده که ناگهان باعث شکستن قلب مسلمانان بشود ! زیرا بنی قریظه ، و اساسا ملت یهود ، محمد را پیامبر نمیدانستند و برای قرآن ارزشی قائل نبودند و از همان روزی که محمد به مدینه کوچید ، در انکار نبوت او ، تحمیق پیروانش و تمسخر گفتارهایش ، هیچ کوتاهی نکردند . اما آیا میتوان کسی را بخاطر عقیده اش ، ولو غلط ، کشت ؟ آنچه مسلم است این است که یهودیان هرگز خسارت جانی به مسلمانان وارد نکردند و هرچه بود ، خسارات معنوی از جمله تمسخر و شعرگویی علیه اسلام بود ، و طبعا نیز باید با کیفرهای معنوی ( و نه کیفر جانی ) پاسخ داده میشد . حال آیا شما آرزوی پیروزی کردن را خیانت میدانید ؟ ( بماند که در المغازی واقدی آمده که بنی قریظه نه تنها خیانتی به اسلام نکردند ، بلکه برای دفاع از شهر مدینه به مسلمانان کمک نیز کردند و برای حفر خندق ، بیل و سبد در اختیار سپاه اسلام گذاشتند ) دوم آنکه : برفرض محال که واقعا بنی قریظه خیانت کرده و به مشرکین کمک تسلیحاتی داده بودند ( حال آنکه نداده بودند ) آیا مجازات خیانت و پیمان شکنی ؛ قتل عام است ؟ امروزه حتی برای قتل عمد نیز در بسیاری کشورها مجازات اعدام برداشته شده ، چه برسد به پیمان شکنی ! بطور مثال ، تنها اتهام به ظاهر منطقی که مسلمانان در این جنگ به بنی قریظه زدند ، این بود که آنان جاده استراتژیکی بین مدینه و بیرون در اختیار داشتند و قصد داشتند آن راه را تسلیم سپاه مکه کنند . علیرقم آنکه این حادثه به احتمال زیاد زائیده ذهن مسلمانان است ، اما برفرض درستی آن ، باز هم دلیلی بر کشتار نمیشود چون حتی اگر بنی قریظه قصد چنین کاری را هم داشته بودند ، آنرا انجام ندادند . باز یک مثال دیگر : در جنگ ایران و عراق ، تمام شیخ نشینهای عرب خلیج فارس و در رأس آنها ، دولت سعودیه ، که قراراً برادران دینی ما بودند ، ما را تنها گذاشتند و جانب صدام را گرفتند . این کار اگرچه بشدت مذموم و ناپسند بود و باعث نفرت ملت ایران از این دولتها شد ؛ اما آیا دلیلی منطقی بشمار می آید تا ما هرگاه توان آنرا یافتیم ، به ابوظبی و ریاض و دوحه و کویت حمله ببریم و مردانشان را بکشیم و زنانشان را به بردگی بگیریم ؟ هرگز ! اگرچه حمایت آنان از ظالم ( دولت عراق ) کار ناجوانمردانه و بدی بود ؛ اما بهیچ عنوان به معنی نفرت ابدی ما از این کشورها نخواهد بود وما هیچگاه از مردمان آنان ، در حد کشتن و برده گرفتن ، متنفر نخواهیم شد . که همین مسئله درباره بنی قریظه هم صدق میکند . در ضمن ، در تمام تواریخ مسلمانان ذکر شده ، که در جنگ بنی قریظـه ، جنگ بصورت یک طرفه بود و بنی قریظه با مسلمانان نجنگیدند ، و به بیان دیگر اصلا جنگی در نگرفت ، و در این رویایرویی نابرابر ، تنها یک نفر مسلمان بدست یهودیان کشته شد که در اثر پرتاب سنگ از درون قلعه به سمت محاصره کنندگان مسلمان ، توسط زنی بنام حسن القریظی بوده است ( که همین زن نیز بعدا در کنار 900 مرد ، اعدام شد ) . تلفات را ببینید : یک نفر در مقابل نهصد نفر ! بنابراین نمیتوان اتهام قتل مسلمانان را به طایفه بنی قریظه نسبت داد زیرا آنان به مسلمانان خسارتی نزده اند . تازه ، با وجود تمام این تعابیر ، برفرض محال که مجازات واقعی آنها اعدام بوده ، چرا زنان و بچه هایشان به بردگی گرفته شدند ؟ چرا اموالشان مصادره شد ؟ چرا اعدام آنها در ملاء عام و به این شکل فجیع صورت گرفت ؟ مگر نه اینکه در همین ایرانِ خودمان وقتی میخواهند قاتلی را اعدام کنند ، آخرین خواسته هایش را برآورده میکنند و اجازه میدهند خانواده اش را ببیند ، و وقتی هم اعدام شد ، اموالش را به خانواده اش میدهند ؛ اما چرا خانه و زندگی بنی قریظه مصادره شد ؟ چرا زنان و کودکانشان تا آخر عمر محکوم به کنیزی و بردگی شدند ؟ چرا ؟ البته شایان ذکر است که خیانت کردن ، بهرحال عمل زشت و ناپسندی است و اگر ( دقت کنید : اگر ) بنی قریظه واقعا خیانتی به محمد کرده بودند ، مستحق کیفر بودند ؛ و ما نیز مخالفتی با مجازات کردن خائنان و پیمان شکنان نداریم ، اما به نظر شما این کیفر تا چه اندازه باید باشد ؟ آیا بهترین روش این نیست که از عوامل اصلی این خیانت غرامت جنگی گرفته شود ؟ و یا اگر کافی نیست ، از کل اعضای قبیله غرامت گرفته شود ؟ و یا مسلمانان آنان را تحریم اقتصادی کنند ، و یا روسای قبیله آنان زندانی گردند ؟ و یا حداقل بطور مسالمت آمیز وادار به خروج از مدینه شوند ؟ ( مثل دو قبیله قبلی یهودی ) چرا قتل عام ؟ چرا بردگی ؟
5- باز هم برفرض محال که بنی قریظه خیانتی به صلحنامه خود با پیامبر اسلام کرده بودند ؛ آیا همه 900 نفر مردان آنان مجرم بودند ؟ مگر نه اینکه حتی اگر خیانتی هم بوده ، منحصر به چند نفر از بزرگان این قبیله بوده ؟ آیا براستی تک تک 900 نفر مرد و هزار نفر زن و بچه بنی قریظه را در این خیانت سهیم میدانید ؟ برفرض محال که جز اعدام مجازات دیگری نبوده ، چرا فقط سران قبیله اعدام نشدند ؟
6- برخی مسلمانان گفته اند که ( چون در زمان پیامبر زندان در عربستان نبوده ، او چاره ای جز کشتن مجرمان نداشته است ) حال آنکه چنین نیست ، و در همان زمان در امپراتوریهای بزرگی مانند ایران و روم و حبشه ، که بسیار به عربستان نزدیک بودند ، و از جمله در یمن ، در داخل جزیرة العرب ، که مستعمره ایران بود ، سیستم زندان وجود داشته ؛ و محمد نیز چون در جوانی به شام و سوریه سفر کرده بوده ، با سیستم کیفری آنان آشنائی داشته ، و حتی برفرض که محمد با چیزی بنام زندان و حبس نا آشنا بوده ؛ مگر خداوند نمیتوانسته به وی وحی کند و ایجاد زندان را به وی بیاموزد ؟ چطور است که خداوند درباره زنده به گور کردن دختران و تحریم آن آیه نازل میکند ، و یا درباره مسئله پیش پا افتاده و کم مصداق و بعیدی مثل حرمت ازدواج با زنِ پسرخوانده ، الله تا این حد جدیت به خرج میدهد که آیات مفصلی نازل میکند ، و حتی به محمد دستور میدهد برای شکستن این سنت غلط ، خودش اقدام کرده و با همسر سابق پسرخوانده اش ازدواج کند ( زینب بنت جحش ) اما نتوانسته یک آیه نازل کند و روش زندانی کردن را به عربها آموزش دهد ؟ حتی اگر این طور فکر کنیم که در زمان محمد زندان اختراع نشده بوده و خداوند هم در این زمان فراموشی گرفته و به او آموزش کافی نداده ، و او توانائی زندانی کردن مجرمان را نداشته ، و چاره ای جز اعدام برایش نبوده ؛ باز هم او میتوانست تنها پنج-شش نفر از بزرگان و رئیس های بنی قریظه را اعدام کند و بقیه را به کیفرهای سبکتری مثل پرداخت غرامت ، و یا تبعید از مدینه محکوم کند . چرا همه 900 نفر مرد بالغ این قبیله را اعدام کرد ؟
7- طبق همان توراتی که شما حکم بنی قریظه را به آن مستند نموده اید ، زنان پست تر از مردان هستند و زنها حق ندارند در امور سیاسی مشورت دهند و نظر آنان به پشیزی گرفته نمی شودو یهودیان از گوش کردن به حرف زنان منع شده اند . بنابراین بدون شک در خیانت قبیله بنی قریـظه ، زنان هیچ نقشی نداشته اند و کسی به نظر آنان گوش نمی کرده ؛ پس چرا به کنیزی برده شدند ؟ بدتر از آن ، کودکان چرا برده شدند ؟
8- در برخی مقالات مسلمانان و از جمله در بیانات امام الشافعی ، از ائمه تسنن ، خوانده ام که گفته اند ( چون در زمان محمد ، سیستم عربستان قبیله ای بوده ، و هرکدام از افراد یک قبیله به منزله تمام افراد آن بوده اند و از همدیگر حمایت میکرده اند ؛ بنابراین وقتی رئیس طائفه بنی قریظه خیانت کرد ، کل افراد آن مقصر شناخته میشوند ) در ابتدا بگذارید بپذیرم که بله ، ممکن است در عربستان قدیم چنین باور احمقانه ای وجود داشته و گناه یکی از اعضای قبیله را به گردن همه اعضایش مینهاده اند ؛ اما حرف من این است که برفرض که چنین بوده ، آیا پیامبرِ خدا ، نبایـد با رسوم غلط زمانه خودش مبارزه کند ؟ و آیا اصولا به همین دلیل مبعوث نشده که خرافات و اوهام و زشتکاریها را نابودکند ؟ اگر اینطور است ، پس زنده بگور کردن دختران نیز یک رسم محلی عربی بوده است ، پس چرا پیامبر آنرا نفی کرده ؟ یا مثلا سنت ظهار ( نوعی طلاق دادن فوری و بدون بازگشت زن از سوی شوهرش تنها با گفتن یک کلمه ) نیز یک سنت محلی و بومی عربستانی بوده ، پس چرا قرآن آن را حرام کرده ؟ دقیقا به همان دلیل ، اگر محمد واقعا پیامبر خدا بود باید این رسم غلط قبیله سالاری را نیز ملغی میکرد نه اینکه به همین رسم غلط استناد کند !
9- اینکه گفته اید داوری سعد بن معاذ مورد پذیرش خود یهودیان بود دروغ محض است . از کجا چنین حرفی میزنید ؟ المغازی و سیره ابن اسحاق را اگر مرور کنید ، می بینید که بنی قریظه خودشان هیچ حقی برای سخن گفتن نداشتند و این طایفه اوس بود که دلش به حال متحد دیرینش سوخت و از محمد درخواست حکمیت کرد . این متن را عینا از سیره ابن اسحاق بخوانید «قوم اوس از انصار بخدمت سید، علیه السلام رسیدند و گفتند: یا رسول الله، بنی قریظه دوستان ما اند و ایشان را بما سپار ، آن وقت سید علیه السلام گفت قوم اوس را که اگر من حکم بنی قریظه به یکی از شما سپارم شما راضی باشید یا نه؟ ایشان گفتند: بلی، یا رسول الله. پس سید علیه السلام گفت: من حکم ایشان به سعد بن معاذ که مهتر شما است سپردم، و آنچنان که وی حکم کند ما راضی شویم و کار ازان کنیم» در اینجا شما نشانی از رضایت بنی قریظه می بینید ؟ تنها کسی که به حکمیت سعد رضایت داد طایفه اوس بود و نه خود بنی قریظه
10 - در پایان دوباره باید ذکر کنم که پرسیدن سوالهای سخت ، انکار نبوت ، شعر گفتن انتقادی ، هجو کردن ، انتقاد کردن و مسخره کردن هیچ کدام جرمهایی نیستند که مستحق اعدام و کنیزی مادام العمر باشند . اگر مسلمانان اینطور فکر نمیکنید ، با خود بیندیشند که چه بر سر وجدانشان آمده . که در راه توجیه یک عمل زشت حتی بدیهی ترین اصول اخلاق را نفی می کنند
11- برخی از مسلمانان ، سعی در انکار واقعه بنی قریظه و یا کمتر نشان دادن قربانیان آن دارند ، که البته خوشبختانه در پاسخهای شما چنین چیزی ندیدم وگرنه درباره اثبات وقوع کشتار بنی قریظه ، مدارک فراوانی چه به لحاظ تاریخی ، و چه به لحاظ منطقی ، وجود دارند که آنان را ارائه میدادم . اما چون خوشبختانه شما اصل ماجرا را قبول دارید ، دیگر به آنها اشاره نمیکنم .
با تشکر منتظر جوابتان هستم .
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام
دوست عزیز احکام ما طبق حقوق بشر صادر نمی شود چون آنها ترور و سر بریدن شیعیان و مسلمانان را تایید می کنند و هزاران کار دیگر. تازه اگر مرجع شما حقوق بشتر باشد که نباید اشکال کنید چون آنها هر جا به نفعشون هست چیزی رو حقوق بشر و یا مخالف حقوق بشر میدانند.
اما اینکه چرا دشنام دادن به پیامبر و اهانت به او ارتداد و یا حکمش اعدام است در لینک هایی مفصل توضیح دادم.
اما در مورد این قوم عرض کنم اینها حاضر به صلح هم نبودند و الا خیلی ها بر آئین خود بودند و تنها جزیه می دانند.لذا دقت کنید کشته شدن آنها ربطی به نبوت را نپذیرفتن نداشت.
شما ای کاش یه نگاهی به تفسیر می انداختید و بعد میگفتید توهین کرده در سوره جمعه آیه 5 داره مثال میزنه و هیچ اهانتی نیست.
او از كتاب چيزى جز سنگينى احساس نمى كند، و برايش تفاوت ندارد كه سنگ و چوب بر پشت دارد يا كتابهائى كه دقيقترين اسرار آفرينش و مفيدترين برنامه هاى زندگى در آن است .
اين قوم از خود راضى كه تنها به نام تورات يا تلاوت آن قناعت كردند، بى آنكه انديشه در محتواى آن داشته باشند و عمل كنند همانند همين حيوانى هستند كه در حماقت و نادانى ضرب المثل و مشهور خاص و عام است .
در آیه 13 بقره هم آنها رو بدون خرد می داند. آيا اين بی خردی نيست كه انسان خط زندگى خود را مشخص نكند و در ميان هر گروهى به رنگ آن گروه در آيد و به جاى تمركز و وحدت شخصيت ، دوگانگى و چند گانگى را پذيرا گردد، استعداد و نيروى خود را در طريق شيطنت و توطئه و تخريب به كار گيرد، و در عين حال خود را عاقل بشمرد ؟
دوست عزیز صرف دشنام به پیامبر که منجر به اعدام نمی شد. مگرشما ندید روی سر پیامبر اشغال میریختند و خیلی توهین های دیگر اما حضرت با بهترین برخورد جواب می دادند.
دوست عزیز دقت کنید مختصر بازم عرض میکنم:
اولا: پيامبر ابتداءً و بدون هيچ دليل دستور كشتار يهوديان را نداده بلكه آن ها گرفتار نتيجه خيانت ها و عهد شكني هائي خودشدند كه نسبت به پيمان انجام داده بودند.
ثانيا: همانطور كه ديديد پيامبر با طوائف بني قينقاع و بني نضير با گذشت رفتار نمود و از خون آن ها گذشت و تنها طائفه بني قريظه كه آن هم با حكم قرار دادن سعد معاذ و قبول كردن او از طرف يهوديان به عنوان حكم محكوم به اعدام شدند و پيامبر دستور كشتار آن ها را نداد.
ثالثاً: با اين كه پيامبر از در لطف و گذشت با قبيله قينقاع و بني نضير رفتار كرد ولي آن ها باز از كار خود دست برنداشته و در خيبر بر عليه اسلام و مسلمين دسيسه درست كردند و اعراب مكه را بر عليه اسلام مي شوراندند ولي پيامبر باز پس از فتح خيبر با آن ها از سر لطف و گذشت برخورد كرد و آن ها را طبق قرار دادي وا گذاشت.
مورد هایی 1 به بعد هم اگر حذف کنید و در ادامه بحث کنیم بهتره چون وقت پاسخ به همه رو ندارم و باید به مرور بحث شود.
اما مغالطه زیاد کردید و برای تک تک نوشته های شما جواب دارم.
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با درود - نیما هستم
متاسفانه شما سیاست دنیای امروز را به آن زمان گره می زنید و از اختلافات جمهوری اسلامی با آمریکا برای اثبات موجه بودن بنی قریظه استفاده میکنید . اینکه امروزه کشتار شیعیان در دولتهای وهابی مذموم هست یا نه ، بحث کاملا مستقلی است که اصلا ربطی به این مسئله ندارد. در ضمن باید بدانید من حتی آن کشتارها را نیز محکوم می کنم . اینکه نگرش شما به حقوق بشر مثل یک اسباب بازی باشد که به محض آنکه یک کشور نابخرد مثل آمریکا ، دوروئی پیشه کرد بجای آنکه فقط به آن کشور ایراد بگیرید کل کنوانسیون حقوق بشر را زیر سوال میبرید ، بسیار خنده دار است .
در ضمن پاسخهایتان را در لینکهای دیگر خواندم و هیچکدام قانع کننده نبود . میدانید چرا ؟ چون یک اختلاف اساسی و بنیادین میان شما مسلمانان با ما وجود دارد و آن اینکه شما حکم خدا را بالاتر از عقل بشر میدانید و غیرقابل تفحص ، ولی ما عقل بشر را کاملترین حکم میدانیم . کنوانسیون حقوق بشر بر آزادی همه انسانها از همه نظر در همه جا و به همه صورت اشاره دارد . و این مورد پذیرش ماست . اینکه بنی قریظه یا هر کس دیگری به محمد فحش بدهد حق طبیعی اوست و اگرچه دشنام دادن در کل کار خوبی نیست ، و بهتر است اختلافات بجای دعوا با گفتگو حل شود ، اما اگر هم کسی فحاشی کرد مجازات او اعدام نیست ( حکم ساب النبی ) پیمان شکنی هم حکم اعدام ندارد . بنی قریظه کاملا آزاد بودند که بین مسلمانان و مشرکین ، هرکدام را که دلشان میخواست بعنوان متحد انتخاب کنند و این حق طبیعی هر ملتی است . که دوست و دشمنش را خودش برگزیند . در ضمن ، اینکه شما میگویید ( آنها ) من متوجه نمی شوم . آنها چه کسانی اند ؟ صهیونیسم و اسکتبار ؟!!! چرا شما مسلمانان اینگونه هستید ؟ چرا فکر میکنید حقوق بشر یک توطئه آمریکائی اسرائیلی است ؟ آنها دیگر کیست ؟ من یک ایرانی هستم و به این کنوانسیون اعتقاد دارم . در ضمن چه کسی کشتن شیعیان را تائید کرده ؟ کدام مقام حقوق بشری تاکنون سربریدن شیعیان را تائید کرده ؟ چرا مظلوم نمائی میکنید ؟ کشتن هر انسانی از نظر ما مذموم است . خواهشا دیگر از این تئوری توطئه بیرون بیائید و در پاسخهای بعدی ، خود را در میدان جنگ با اسکتبار نبینید !!!
در ضمن ، من موارد 1 به بعد را حذف نمی کنم چون اتفاقا سوالات اصلی من همانها هستند . برای همین آنها را دوباره تکرار میکنم . در ضمن ، فکر نمیکنم پاسخ دادن به آنها چندان هم سخت باشد . فقط خواهشمندم در پاسخهای بعدی ، دیگر دم از اسکتبار و شیعه ستیزی و وهابیت و ... نزنید ! من نه مفتی عربستان هستم ، نه رئیس جمهور اسرائیل ! یک ایرانی هستم مانند خودتان که با خواندن فاجعه بنی قریظه مرتد شدم . آدم بی سوادی هم نیستم و تمامی کتابهای سیره و تفسیر اسلام را خوانده ام . و دانشجوی این رشته نیز هستم . من موارد مذکور را دوباره تکرار میکنم امیدوارم پاسخ دهید :
1- اینکه مدعی هستید ( اگر بنی قریظه را پیامبر زنده میگذاشت باز هم خیانت و توطئه میکردند و قصد داشتند همین بلایی که سرخودشان آمد را سر مسلمانان بیاورند ) پیش داوری و قضاوت پیش از وقوع جرم است . مگر میشود کسی را به بهانه اینکه در آینده خطا میکند ، کشت ؟ آن هم نه یک نفر ، یک قبیله 900 نفری ؟
2- اینکه مدعی هستید ( بنی قریظه مثل یک توده سرطانی و مزاحم امت اسلامی بوده اند و باید حکومت مقدس اسلامی از لوث وجود این خبیثان پاک میشد ) ، در عرف امروزی دقیقا معنای ( نسل کشی ) و ( هولوکاست ) را میدهد . و از دید هر انسان خردمندی مذموم است . در جهان هزاران عقیده و مذهب وجود دارد ؛ آیا هرکدام اجازه دارند برای پاک کردن اطراف خود ( از لوث وجود مخالفانشان ) دست به چنین جنایات دهشتناکی بزنند ؟ با این حساب ، پس هیتلر هم حق داشت که شش میلیون یهودی را در قالب طرح ( حل نهائی مسئله یهود ) بسوزاندو خفه کند ، چون قصد داشت ( رایش سوم و نژاد آریایی را از لوث وجود یهودیهای سامیِ غیرآریائی پاک کند ) ؟! و شمر بن ذی الجوشن هم حق داشت حسین و جگرگوشه هایش را بکشد چون ( میخواست حکومت آل امیه را از لوث وجود علویان پاک کند ) و ترکیه عثمانی نیز حق داشت میلیونها ارمنی بیگناه را سلاخی نماید چون میخواست ( حکومت اسلامی را از لوث وجود ارامنه مسیحی و ناپاک ، پاک کند ) و دهها مثال دیگر . اسلام اگر آئین صلح و دوستی و برابری است ، باید با مخالفانش گفتگو کند و در نهایت اگر هم مخالفانش لجوج بودندو قانع نشدند ، با آنها بطور مسالمت آمیز کنار آمده سعی کند زندگی آرامی را در کنار آنان پی ریزد ؛ و در صورتی که هیچ چاره ای نماند ، دوری و دوستی را برگزیند و یا امت مسلمان را از محل سکونت آنان کوچ دهد ؛ یا مخالفان را به کوچیدن مسالمت آمیز وادار کند . وگرنه گزینه نظامی و شمشیر همیشه وجود دارد اما بهترین راه نیست
3- مدعی هستید حکم بنی قریظه مطابق حکم تورات خودشان است ( اسفار تثنیه و لاویان ) و آنان خود این حکم را قبول داشته اند ؛ بله این طور هست ، اما حال من از شما می پرسم : فرض کنید به یک قبیله آدمخوار برخورد کرده اید و میخواهید با آنها بجنگید ، و در جنگ نیز پیروز میشوید .حال ، آیا بر اساس قوانین خودشان با آنان رفتار خواهید کرد ؟ یعنی آیا آنها را کباب میکنید و میخورید ؟ چون این حکم مورد تایید خودشان است ؟!! یا فرض کنید که در قرن پنجم پیش از میلاد هستید و به قبایل ژرمنی آلمان حمله کرده اید و پیروز شده اید . حکم مغلوبین در نزد ژرمنیها آن است که مغلوب را طناب پیچ کرده و به ته باتلاق می اندازند تا ذره ذره بمیرد . آیا شما به این حکم ابلهانه عمل میکنید ؟ برفرض که ملت یهود چنین احکام احمقانه ای داشته ، شما چرا آنرا تائید میکنید ؟ خلاصه آنکه بله من هم قبول دارم که در تورات متاسفانه چنین احکام خشن و مزخرفی وجود دارد ، اما مگر اسلام نیامده که ادیان منسوخ و خرافاتی قدیم را نسخ کند ؟ پس چرا به همان ادیان پوسیده متوسل شده ؟ مگر نمیگویید تورات تحریف شده ؟ پس چرا به حکم یک کتاب تحریف شده استناد میکنید ؟ اگر قرار باشد همه جا به حکم تورات استناد شود ، اصولا پیامبری محمد باطل محض خواهد بود زیرا در تورات و سایر کتب انبیاء یهود ، وعده داده شده که نبوت تا ابد در خاندان اسحاق ( بنی اسرائیل ) باقی خواهد ماند و پیامبر آخرالزمان نیز یهودی و از نسل داوود خواهد بود و در زادگاه داوود ( بیت اللحم ) زاده خواهد شد و در جهت برتری دادن یهود بر جهانیان ظهور و قیام خواهد کرد ، حال آنکه محمد نه از نسل اسحاق بود ، نه یهودی بود ، نه نسبش به داوود میرسید و نه در بیت لحم زاده شده بود . و اتفاقا نه تنها یهود را به حکومت بر جهانیان نرساند ، بلکه یهودیان را به خاک مذلت نشاند و هرکجا دستش به این ملت رسید یا آنان را کشت ، یا از خانه و کاشانه آواره کرد ، یا شکنجه شان داد یا نخلستانهایشان را سوزاند ، یا اموالشان را یه یغما برد . حال چه شده که در اینگونه موارد ، تورات را تحریف شده میخوانید ؛ اما وقتی به حکم نسل کشی میرسد ، آنرا عین حکم خدا توصیف میکنید ؟
4- گفتید که بنی قریظه پیمان شکنی کرده بودند و مستحق مجازات بودند . اما این دو اشکال دارد : یکم آنکه : از کجا معلوم است که بنی قریظه خیانت کرده بودند ؟ تنها مطلبی که از بررسی تاریخ میتوان دریافت این بوده است که ( بنی قریظـه بیشتر دوست داشتند مشرکین در جنگ خندق پیروز شوند ) ؛ بسیارخوب ؛ اما آیا صرفا علاقه داشتن به مشرکین ، مستحق قتل عام 900 نفر و کنیز شدن هزار زن و بچه است ؟ تنها کاری که بنی قریظه کرده اند این بوده که وقتی محمد ، خودش عمدا فردی را بعنوان نفوذی به نام نعیم بن مسعود ، به میان آنان فرستاد تا آنان را مخصوصاً علیه اسلام تهییج کند ( برای آنکه بهانه کافی برای حمله به بنی قریظه داشته باشد ) آنها در پاسخ به این نفوذی ، برای مشرکین آرزوی پیروزی کرده اند . همین ! ( این مطلب در سیره ابن اسحاق صفحه 4676 و المغازی واقدی صفحه 480 آمده است ) و در نهایت نیز بنی قریظه در پاسخ به درخواست سپاه مکه برای کمک نظامی ، به بهانه اینکه آن روز شنبه است و کارکردن در آن حرام ، از یاری رسانی به سپاه مشرکین خودداری کرده اند ؛ و اما حمایت کلامی بنی قریظه از مشرکین ، این هم مطلب تازه ای نبوده که ناگهان باعث شکستن قلب مسلمانان بشود ! زیرا بنی قریظه ، و اساسا ملت یهود ، محمد را پیامبر نمیدانستند و برای قرآن ارزشی قائل نبودند و از همان روزی که محمد به مدینه کوچید ، در انکار نبوت او ، تحمیق پیروانش و تمسخر گفتارهایش ، هیچ کوتاهی نکردند . اما آیا میتوان کسی را بخاطر عقیده اش ، ولو غلط ، کشت ؟ آنچه مسلم است این است که یهودیان هرگز خسارت جانی به مسلمانان وارد نکردند و هرچه بود ، خسارات معنوی از جمله تمسخر و شعرگویی علیه اسلام بود ، و طبعا نیز باید با کیفرهای معنوی ( و نه کیفر جانی ) پاسخ داده میشد . حال آیا شما آرزوی پیروزی کردن را خیانت میدانید ؟ ( بماند که در المغازی واقدی آمده که بنی قریظه نه تنها خیانتی به اسلام نکردند ، بلکه برای دفاع از شهر مدینه به مسلمانان کمک نیز کردند و برای حفر خندق ، بیل و سبد در اختیار سپاه اسلام گذاشتند ) دوم آنکه : برفرض محال که واقعا بنی قریظه خیانت کرده و به مشرکین کمک تسلیحاتی داده بودند ( حال آنکه نداده بودند ) آیا مجازات خیانت و پیمان شکنی ؛ قتل عام است ؟ امروزه حتی برای قتل عمد نیز در بسیاری کشورها مجازات اعدام برداشته شده ، چه برسد به پیمان شکنی ! بطور مثال ، تنها اتهام به ظاهر منطقی که مسلمانان در این جنگ به بنی قریظه زدند ، این بود که آنان جاده استراتژیکی بین مدینه و بیرون در اختیار داشتند و قصد داشتند آن راه را تسلیم سپاه مکه کنند . علیرقم آنکه این حادثه به احتمال زیاد زائیده ذهن مسلمانان است ، اما برفرض درستی آن ، باز هم دلیلی بر کشتار نمیشود چون حتی اگر بنی قریظه قصد چنین کاری را هم داشته بودند ، آنرا انجام ندادند . باز یک مثال دیگر : در جنگ ایران و عراق ، تمام شیخ نشینهای عرب خلیج فارس و در رأس آنها ، دولت سعودیه ، که قراراً برادران دینی ما بودند ، ما را تنها گذاشتند و جانب صدام را گرفتند . این کار اگرچه بشدت مذموم و ناپسند بود و باعث نفرت ملت ایران از این دولتها شد ؛ اما آیا دلیلی منطقی بشمار می آید تا ما هرگاه توان آنرا یافتیم ، به ابوظبی و ریاض و دوحه و کویت حمله ببریم و مردانشان را بکشیم و زنانشان را به بردگی بگیریم ؟ هرگز ! اگرچه حمایت آنان از ظالم ( دولت عراق ) کار ناجوانمردانه و بدی بود ؛ اما بهیچ عنوان به معنی نفرت ابدی ما از این کشورها نخواهد بود وما هیچگاه از مردمان آنان ، در حد کشتن و برده گرفتن ، متنفر نخواهیم شد . که همین مسئله درباره بنی قریظه هم صدق میکند . در ضمن ، در تمام تواریخ مسلمانان ذکر شده ، که در جنگ بنی قریظـه ، جنگ بصورت یک طرفه بود و بنی قریظه با مسلمانان نجنگیدند ، و به بیان دیگر اصلا جنگی در نگرفت ، و در این رویایرویی نابرابر ، تنها یک نفر مسلمان بدست یهودیان کشته شد که در اثر پرتاب سنگ از درون قلعه به سمت محاصره کنندگان مسلمان ، توسط زنی بنام حسن القریظی بوده است ( که همین زن نیز بعدا در کنار 900 مرد ، اعدام شد ) . تلفات را ببینید : یک نفر در مقابل نهصد نفر ! بنابراین نمیتوان اتهام قتل مسلمانان را به طایفه بنی قریظه نسبت داد زیرا آنان به مسلمانان خسارتی نزده اند . تازه ، با وجود تمام این تعابیر ، برفرض محال که مجازات واقعی آنها اعدام بوده ، چرا زنان و بچه هایشان به بردگی گرفته شدند ؟ چرا اموالشان مصادره شد ؟ چرا اعدام آنها در ملاء عام و به این شکل فجیع صورت گرفت ؟ مگر نه اینکه در همین ایرانِ خودمان وقتی میخواهند قاتلی را اعدام کنند ، آخرین خواسته هایش را برآورده میکنند و اجازه میدهند خانواده اش را ببیند ، و وقتی هم اعدام شد ، اموالش را به خانواده اش میدهند ؛ اما چرا خانه و زندگی بنی قریظه مصادره شد ؟ چرا زنان و کودکانشان تا آخر عمر محکوم به کنیزی و بردگی شدند ؟ چرا ؟ البته شایان ذکر است که خیانت کردن ، بهرحال عمل زشت و ناپسندی است و اگر ( دقت کنید : اگر ) بنی قریظه واقعا خیانتی به محمد کرده بودند ، مستحق کیفر بودند ؛ و ما نیز مخالفتی با مجازات کردن خائنان و پیمان شکنان نداریم ، اما به نظر شما این کیفر تا چه اندازه باید باشد ؟ آیا بهترین روش این نیست که از عوامل اصلی این خیانت غرامت جنگی گرفته شود ؟ و یا اگر کافی نیست ، از کل اعضای قبیله غرامت گرفته شود ؟ و یا مسلمانان آنان را تحریم اقتصادی کنند ، و یا روسای قبیله آنان زندانی گردند ؟ و یا حداقل بطور مسالمت آمیز وادار به خروج از مدینه شوند ؟ ( مثل دو قبیله قبلی یهودی ) چرا قتل عام ؟ چرا بردگی ؟
5- باز هم برفرض محال که بنی قریظه خیانتی به صلحنامه خود با پیامبر اسلام کرده بودند ؛ آیا همه 900 نفر مردان آنان مجرم بودند ؟ مگر نه اینکه حتی اگر خیانتی هم بوده ، منحصر به چند نفر از بزرگان این قبیله بوده ؟ آیا براستی تک تک 900 نفر مرد و هزار نفر زن و بچه بنی قریظه را در این خیانت سهیم میدانید ؟ برفرض محال که جز اعدام مجازات دیگری نبوده ، چرا فقط سران قبیله اعدام نشدند ؟
6- برخی مسلمانان گفته اند که ( چون در زمان پیامبر زندان در عربستان نبوده ، او چاره ای جز کشتن مجرمان نداشته است ) حال آنکه چنین نیست ، و در همان زمان در امپراتوریهای بزرگی مانند ایران و روم و حبشه ، که بسیار به عربستان نزدیک بودند ، و از جمله در یمن ، در داخل جزیرة العرب ، که مستعمره ایران بود ، سیستم زندان وجود داشته ؛ و محمد نیز چون در جوانی به شام و سوریه سفر کرده بوده ، با سیستم کیفری آنان آشنائی داشته ، و حتی برفرض که محمد با چیزی بنام زندان و حبس نا آشنا بوده ؛ مگر خداوند نمیتوانسته به وی وحی کند و ایجاد زندان را به وی بیاموزد ؟ چطور است که خداوند درباره زنده به گور کردن دختران و تحریم آن آیه نازل میکند ، و یا درباره مسئله پیش پا افتاده و کم مصداق و بعیدی مثل حرمت ازدواج با زنِ پسرخوانده ، الله تا این حد جدیت به خرج میدهد که آیات مفصلی نازل میکند ، و حتی به محمد دستور میدهد برای شکستن این سنت غلط ، خودش اقدام کرده و با همسر سابق پسرخوانده اش ازدواج کند ( زینب بنت جحش ) اما نتوانسته یک آیه نازل کند و روش زندانی کردن را به عربها آموزش دهد ؟ حتی اگر این طور فکر کنیم که در زمان محمد زندان اختراع نشده بوده و خداوند هم در این زمان فراموشی گرفته و به او آموزش کافی نداده ، و او توانائی زندانی کردن مجرمان را نداشته ، و چاره ای جز اعدام برایش نبوده ؛ باز هم او میتوانست تنها پنج-شش نفر از بزرگان و رئیس های بنی قریظه را اعدام کند و بقیه را به کیفرهای سبکتری مثل پرداخت غرامت ، و یا تبعید از مدینه محکوم کند . چرا همه 900 نفر مرد بالغ این قبیله را اعدام کرد ؟
7- طبق همان توراتی که شما حکم بنی قریظه را به آن مستند نموده اید ، زنان پست تر از مردان هستند و زنها حق ندارند در امور سیاسی مشورت دهند و نظر آنان به پشیزی گرفته نمی شودو یهودیان از گوش کردن به حرف زنان منع شده اند . بنابراین بدون شک در خیانت قبیله بنی قریـظه ، زنان هیچ نقشی نداشته اند و کسی به نظر آنان گوش نمی کرده ؛ پس چرا به کنیزی برده شدند ؟ بدتر از آن ، کودکان چرا برده شدند ؟
8- در برخی مقالات مسلمانان و از جمله در بیانات امام الشافعی ، از ائمه تسنن ، خوانده ام که گفته اند ( چون در زمان محمد ، سیستم عربستان قبیله ای بوده ، و هرکدام از افراد یک قبیله به منزله تمام افراد آن بوده اند و از همدیگر حمایت میکرده اند ؛ بنابراین وقتی رئیس طائفه بنی قریظه خیانت کرد ، کل افراد آن مقصر شناخته میشوند ) در ابتدا بگذارید بپذیرم که بله ، ممکن است در عربستان قدیم چنین باور احمقانه ای وجود داشته و گناه یکی از اعضای قبیله را به گردن همه اعضایش مینهاده اند ؛ اما حرف من این است که برفرض که چنین بوده ، آیا پیامبرِ خدا ، نبایـد با رسوم غلط زمانه خودش مبارزه کند ؟ و آیا اصولا به همین دلیل مبعوث نشده که خرافات و اوهام و زشتکاریها را نابودکند ؟ اگر اینطور است ، پس زنده بگور کردن دختران نیز یک رسم محلی عربی بوده است ، پس چرا پیامبر آنرا نفی کرده ؟ یا مثلا سنت ظهار ( نوعی طلاق دادن فوری و بدون بازگشت زن از سوی شوهرش تنها با گفتن یک کلمه ) نیز یک سنت محلی و بومی عربستانی بوده ، پس چرا قرآن آن را حرام کرده ؟ دقیقا به همان دلیل ، اگر محمد واقعا پیامبر خدا بود باید این رسم غلط قبیله سالاری را نیز ملغی میکرد نه اینکه به همین رسم غلط استناد کند !
9- اینکه گفته اید داوری سعد بن معاذ مورد پذیرش خود یهودیان بود دروغ محض است . از کجا چنین حرفی میزنید ؟ المغازی و سیره ابن اسحاق را اگر مرور کنید ، می بینید که بنی قریظه خودشان هیچ حقی برای سخن گفتن نداشتند و این طایفه اوس بود که دلش به حال متحد دیرینش سوخت و از محمد درخواست حکمیت کرد . این متن را عینا از سیره ابن اسحاق بخوانید «قوم اوس از انصار بخدمت سید، علیه السلام رسیدند و گفتند: یا رسول الله، بنی قریظه دوستان ما اند و ایشان را بما سپار ، آن وقت سید علیه السلام گفت قوم اوس را که اگر من حکم بنی قریظه به یکی از شما سپارم شما راضی باشید یا نه؟ ایشان گفتند: بلی، یا رسول الله. پس سید علیه السلام گفت: من حکم ایشان به سعد بن معاذ که مهتر شما است سپردم، و آنچنان که وی حکم کند ما راضی شویم و کار ازان کنیم» در اینجا شما نشانی از رضایت بنی قریظه می بینید ؟ تنها کسی که به حکمیت سعد رضایت داد طایفه اوس بود و نه خود بنی قریظه
10 - در پایان دوباره باید ذکر کنم که پرسیدن سوالهای سخت ، انکار نبوت ، شعر گفتن انتقادی ، هجو کردن ، انتقاد کردن و مسخره کردن هیچ کدام جرمهایی نیستند که مستحق اعدام و کنیزی مادام العمر باشند . اگر مسلمانان اینطور فکر نمیکنید ، با خود بیندیشند که چه بر سر وجدانشان آمده . که در راه توجیه یک عمل زشت حتی بدیهی ترین اصول اخلاق را نفی می کنند
11- برخی از مسلمانان ، سعی در انکار واقعه بنی قریظه و یا کمتر نشان دادن قربانیان آن دارند ، که البته خوشبختانه در پاسخهای شما چنین چیزی ندیدم وگرنه درباره اثبات وقوع کشتار بنی قریظه ، مدارک فراوانی چه به لحاظ تاریخی ، و چه به لحاظ منطقی ، وجود دارند که آنان را ارائه میدادم . اما چون خوشبختانه شما اصل ماجرا را قبول دارید ، دیگر به آنها اشاره نمیکنم
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام و ادب
دوست عزیز پس ما باید بحث رو مبنائی کنیم تا مشکل از ریشه حل شود. چرا که تا در مبنا مشکل داشته باشیم بحث فایده ندارد.
من تعجب میکنم از دفاع شما از حقوق بشر با این همه رسوایی ها. حقوق بشر یک تشکیلات کاملا فرمالیته است برای محکوم کردن اسلام و مردم مظلوم و مخالفان خودشون.
حقوق بشر در قبال مسلمانان میانمار چه کرد؟
در قبال تروریست هایی که به راحتی قتل عام می کنند چه میکند؟ آیا غیر از این است که همین تروریست ها حامی سران همین حقوق بشر هستند.
چرا در قضیه غزه و فلسطین این حقوق بشر که تنها حامی ظلم و تجاوز است کاری نمی کند؟
چرا در جان باختن زنان و کودکان در افغانستان ، پاکستان و یمن در نتیجه حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا (پهپادها ) ، شکنجه زندانیان در زندان های گوانتانامو ، ابوغریب در عراق و بگرام در افغانستان این حقوق بشر شما کاری نمی کند؟ و حمایت از جنایت های رژیم صهیونیستی ضد ملت فلسطین میکند؟
دوست عزیز بی دین هستید، باشید مشکلی نیست اما منصف و وجدان بیدار و آگاه داشته باشید. این حقوق بشر بازی سیاسی و ابزاری برای ظلم کردن آمریکاست.و افرادی مثل شما را هم به راحتی فریب می دهند.
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
اما در مورد بحث اصلی:
بنده نگفتم جواب نخواهم داد بلکه عرض کردم یکی یکی پیش بریم تا بحث خوب جا بی افتد و بنده هم برسم کامل جواب بدم چون سوالات زیادی در سایت هست و باید به همگی برسم.
بله دوست عزیز با سابقه ای که داشتند و پیمان شکنی آنها خیانت مجددشان واضح بود.
دوست عزیز هلوکاست و کار هیتلر کجا و بنی قریظه کجا؟ در این واقع اینها همگی اهل خیانت بودند و قصد از بین بردن اسلام و پیامبر حال به طور مستقیم یا عیر مستقیم داشتند. اینکه عده ای مظلومانه بخاطر گناهی که نکردند کشته شوند کجا و اونکه ظلم کرده و حقش مجازات است کجا؟
در شرایط بسیار بد جنگ احزاب بود که بنی قریظه تصمیم گرفتند که شبانه به مسلمین حمله کنند و با شبیخون غافلگیر نمایند با این تصمیم" حیی بن اخطب"" را بنزد قریش فرستادند تا هزار مرد از ایان و هزار تن از قبیله غطفان با انان در این شبیخون همراهی کنند. معازی ج 1 ص 460 بگزارش واقدی یهودیان برای ارعاب مسلمین ابتدا یک گروه ده نقری از مردان جنگجوی ورزیده خویش را بر میگزیینند ، این دسته تا نزدیک "بقیع" پیش می ایند ولی با عده ای از مسلمانان روبرو میشوند و پس از ساعنی درگیری بر میگردند .مغازی ج 1 ص 462
شبى "نبّاش بن قیس" از حصار خود، همراه ده نفر از شجاعان یهود بیرون آمد، به امید اینكه بتواند شبیخونى بزند. چون به نزدیكى بقیع رسیدند، با گروهى از مسلمانان كه از یاران سلمة بن اسلم بن حریش بودند، برخوردند و پس از ساعتى درگیرى و تیر اندازى، باز گشتند.
در موردی دیگر، ده نفر از یهود به فرماندهى "غزّال بن سموئیل" كه همگى از بنى‌قریظه بودند، هنگام روز به حصاری كه زنان داخل آن بودند، حمله آوردند، و شروع به نفوذ و تخریب حصار كردند. یكى از یهودیان به در برج رسید و خواست داخل شود.
"صفیه" عمه پیامبر(ص) ابتدا از "حسان بن ثابت" كه او نیز همراه زنان داخل حصار بود، درخواست كرد كه برود و یهودی را به قتل برساند. اما حسان كه فردی ترسو بود، گفت من جان خویش را به اینها عرضه نمی­دارم. سپس صفیه جامه بر خود پیچید و چماقى بدست گرفته بسوى آن مرد رفت و چنان ضربت سختى بر او زد كه سرش را خرد كرده و او را كشت. و دیگر یهودیان گریختند. تاریخ الطبری، ج2، ص242و السیره النبویه(ابن هشام)، ج3، ص711 .
اقدامات نابخردانه بنی‌قریظه كه گوشه‌هایی از آن بیان شد، مصداق محاربه به شمار می‌رود. در قرآن كریم، برای محاربان جزای سختی مقرر شده است. خداوند متعال می‌فرماید:
«إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیم»[21]‏
سزاى كسانى كه با [دوستداران‏] خدا و پیامبر او مى‏جنگند و در زمین به فساد مى‏كوشند، جز این نیست كه كشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یكدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.المائدة،آیه 33 .
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
دوست عزیز باید به این نكته هم توجه داشت كه یهود بنی‌قریظه، می‌توانست با قبول اسلام[22] مال و جان خویش را حفظ كند.[23]
اما حسادت به پیامبر، لجاجت و نژاد پرستی باعث شد كه آنها تنها كشته شدن را انتخاب كنند.
«زمانی كه پیامبر(ص)، بنی‌قریظه را محاصره كرده بود، كعب بن اسد به آنها گفت: اى یهودیان از این مرد پیروى كنید، به خدا سوگند او پیامبر است. براى شما روشن است كه او پیامبر مرسل است و صفات او را در كتاب‌هاى خود دیده‏اید. او همان كسى است كه عیسى(ع) مژده ظهورش را داده است و شما نشانی‌هاى او را مى‏دانید. گفتند:آرى این هموست، ولى ما از تورات جدا نمى‏شویم»..السیره النبویه(ابن هشام)، ج3، ص717 و المغازی، ج2، ص 501-502.
در نقلی دیگر آمده است: «كعب بن اسد گفت: اى بنى‌قریظه، به خدا سوگند شما مى‏دانید كه محمد فرستاده خداست، و هیچ چیزى غیر از رَشك و حسد ما نسبت به اعراب، مانع ایمان آوردن ما نشد، آن هم به این بهانه كه چرا این پیامبر از بنى­اسرائیل نیست، و حال آنكه نبوت را خداوند به هر كه بخواهد عنایت مى‏كند. و مى‏دانید كه من شكستن پیمان و عهد را خوش نداشتم، ولى گویى بلا و نحوست این مردى كه اینجا نشسته است(حیىّ بن اخطب)، بر ما و بر قوم خودش پاى­پیچ شده است، قوم خودش، از ما بدتر و بدبخت‏تر بودند. در هر حال محمد هر كس را كه از وى پیروى نكند، باقى نخواهد گذاشت. آیا به خاطر مى‏آورید وقتى "ابن­خراش" اینجا آمد چه گفت؟...
گفت: پیامبرى در این دهكده ظهور خواهد كرد، اگر هنگام ظهورش من زنده باشم، حتما از او پیروى و او را یارى خواهم كرد، و اگر بعد از مرگ من ظهور كرد بر شما باد كه از او كناره گیرى نكنید، بلكه حتما او را پیروى كنید و یاران و مددكاران او باشید، در آن صورت به هر دو كتاب اول و آخر ایمان آورده‏اید. كعب گفت: بیایید از او پیروى كرده و تصدیقش كنیم و به او ایمان آوریم، تا در نتیجه بر جان و مال و زن و فرزند خود تأمین پیدا كنیم، و هم در حكم همراهان و پیروان او باشیم. گفتند: ما پیرو كس دیگرى غیر از خود نیستیم، پیامبرى و كتاب از درون ما بوده، پس آیا مى‏توانیم تابع غیر خود باشیم؟
كعب همچنان پاسخ آنها را مى‏داد و ایشان را نصیحت مى‏كرد، امّا آنها گفتند ما هرگز از تورات و آیین یهودى خود دست بردار نیستیم.المغازی، ج2، ص 501-502.
در منابع آمده است كه برخی از یهودیان اسلام آورده و خود را نجات دادند. «عمرو بن سعد گفت:«ای یهودیان شما با محمد پیمان بسته­اید كه كسی را بر علیه او یاری نكنید... شما این پیمان را شكستید. من با شما نیستم و در این پیمان­شكنی شركت نمی­كنم. من از شما برائت می‌جویم.»الاصابه، ج4، ص525 و المغازی، ج2، ص 503-504 و سبل الهدی، ج5، ص7.سپس نزد پیامبر آمد و مسلمان شد.»الاصابه، ج4، ص525.
منابع به اسلام آوردن افرادی دیگر نیز اشاره كرده­اند. آنها با اسلام خویش، جان و مال خویش را حفظ كردند.
«شبى كه فرداى آن حصارهاى بنى‌قریظه فتح شد، "ثعلبة" و "اسید" پسران "سعیة" و "اسد بن عبید" كه هر سه جوان هم بودند، به یهودیان گفتند به خدا سوگند این پیامبر است و همان مردى است كه "ابن­هیبان" براى ما مى‏گفت، از خداى بترسید و او را پیروى كنید. گفتند: این او نیست. گفتند: به خدا سوگند كه این همان است و خودشان سه نفر از حصار به زیر آمدند و اسلام آوردند و قوم ایشان، از مسلمان شدن خوددارى كردند».الطبقات الكبری، ج1، ص161و اسد الغابه، ج1، ص90 و تاریخ الطبری، ج2،ص248
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
اما در مورد اصل وجود این واقعه و کیفیت آن هم بحث مفصل است.
این منابع و مستندات شما هم چیز حدیدی نیست و همگی توسط محققین بحث شده و اگر این واقعه رو رد کردند بی دلیل نیست که بعد لینک میدم در همین سایت مشاهده کنید.
باز هم تذکر میدم اگر اشکالی دارید یک مورد رو مطرح کنید که بنده فرصت کنم جواب بدم و بعد اشکالات بعدی. ان شالله بنده تا زنده بودم بحث میکنم خیالتون راحت. با تشکر
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
دوست گرامی
متاسفانه نگرش شما به حقوق بشر هنوز مثل یک ( شیء ) است و میگویید چرا حقوق بشر در ماجرای فلسطین و ... چیزی نگفت ؟ برفرض که نگفت ، اشتباه کرد ، مگر ما این نگفتن را تائید کرده ایم ؟ کشتار صبرا و شتیلا ، کشـتن مسلمانان میانمار ، کشتن مسلمانان اویغور چین و یا هرکشتار دیگری از نظر ما مذموم است . چرا فکر میکنید ما از کشته شدن مسلمانان لذت میبریم ؟ چرا ما را سادیست جلوه می دهید ؟ باور کنید به همان اندازه که از کشتار بنی قریظه متاسفم از کشتار صبرا و شتیلا نیز متاسفم . و آریل شارون و علی ابن ابیطالب ، هر دو را مستحق کیفر میدانم . منتها مشکل میان ما و شما این است که شما کشتار را تا وقتی بد میدانید که قربانیانش مسلمان باشند ؛ و اگر قاتلان مسلمان باشند ( و یا خود پیامبر باشد ) آنرا نه تنها بد نمیدانید بلکه واجب شرعی و حکم لایتغیر الهی عنوان میکنید . وگرنه بارها گفته ام که از نظر من ، کشـتن هر انسانی حتی گناهکارترین خلاف است . و من نیز برای قربانیان فلسطینی و میانماری و شیعه و ... متاسف هستم . اما خوب که چه ؟ تاسف خوردن بر مسلمانان فلسطین و میانمار ، چه دردی از بنی قریظه دوا میکند ؟ برفرض که ثابت شد که اسرائیل و آمریکا بزرگترین دیکتاتوریهای جهان هستند . بعدش چه ؟ اینکه آمریکا بد است ، چه ربطی به بدبودن کنوانسیون حقوق بشر دارد ؟
در ضمن ، محض اطلاعتان عرض میکنم که در معیارسنجی جهانی سازمان عفو بین الملل ، ایالات متحده آمریکا نه تنها آزادترین کشور نیست ، بلکه حتی جزء 10 کشور اول دمکراتیک هم نیست . و تازه مقام 19 دارد . یعنی 18 کشور در جهان آزادتر از آمریکا هستند. دلیل این امر هم وجود حکم اعدام در آمریکاست که رتبه آنرا بشدت پائین آورده ، و همچنین شکنجه زندانیان گوانتانامو ؛ برخلاف آنطور که شما میگویید که حقوق بشر چشمش را بر جنایات آمریکا بسته ، اصلا نبسته و بارها به دولت آمریکا اخطار داده است . اما خوب چه توقعی دارید ؟ توقع دارید سازمان حقوق بشر ، با آمریکا که مقام 19 است ؛ بطور یکسان با جمهوری اسلامی که مقام 183 است برخورد کند ؟ ایران جزء لیست سیاه حقوق بشر جهانی است اما آمریکا جزء کشورهای نیمه دمکراتیک است . و یا فرانسه ، مقام 35 دارد ، یعنی 34 کشور جهان آزادتر از فرانسه هستند . بدلیل اجبار بی حجابی در مدارس فرانسه و ممنوعیت پوشیدن چادر ، رتبه فرانسه سقوط کرده است . بنابراین ما هم چنین ادعائی نکردیم که آمریکا و فرانسه مهد آزادی هستند چون نیستند ! از نظر حقوق بشر امروزه دمکرات ترین کشور جهان نروژ است که در رتبه اول جای دارد . خواهشمندم بحث را به دنیای امروز منحرف نکنید و ناآگاهی خود درباره حقوق بشر را آشکارتر نکنید . کنوانسیون جهانی حقوق بشر گفته که کشتن هر گروه انسانی ممنوع است . و هیچ کس را نیز به جرم عقیده اش ( حتی اگر باطل مطلق باشد ) نمی توان کشت . عقل بشری تنها جرمی را که تاحدودی ( دقت کنید : تاحدودی ) مستحق اعدام میداند قتل عمد است . اینکه قرآن شما چه گفته و چه حکمی درباره فساد في الارض داده ، مهم نیست چون ما آنرا قبول نداریم و بنی قریظه هم قبول نداشتند و هیچ نامسلمانی آنرا قبول ندارد . اگر قبول داشتیم که مسلمان میشدیم دیگر ! وقتی من یک بیدین هستم شما نباید برای من از قرآن مثال بیاورید چون مصادره به مطلوب میشود.
حال من از شما می پرسم : در تمام پاسخهائی که دادید ، نهایتا این منظور برداشت میشد که ( بنی قریظه به سپاه اسلام خیانت کردند و قصد داشتن باعث شکست مسلمین بشوند ) درست است ؟ حال آنکه نیاز به این همه قلمفرسائی نبود چون من خودم در دلایلی که آوردم این پیش فرض را در نظر گرفتم و صراحتا اعلام کردم که برفرض که بنی قریظه واقعا خیانتکار بوده اند ، باز هم مجازات آنان اعدام نبوده است . ( نه از نظر قرآن بلکه از نظر عقل بشر که کاملترین ملاک است ) اگر شما عقل را کامل نمیدانید مشکل خودتان است . و اصولا دلیل بحث میان من و شما همین است که دو عقیده مختلف با هم روبرو شوند ( عقیده به برتری عقل و عقیده به برتری وحی ) بهرحال باز میگویم که حتی برفرض وقوع این خیانت ؛ هیچ مسلمانی جز یک نفر بدست بنی قریظه کشته نشد . انکار میکنید ؟ در تمام مدارکی که آوردید فقط ذکر شده که بنی قریظه به پیامبر اسلام انتقاد کرده اند ، و یا در بدترین شرایط قصد شبیخون به او را داشتند . اما این کار را نکردند . وگرنه در تاریخ ثبت میشد که مثلا فلان اشخاص بدست بنی قریظه به شهادت! رسیدند . اما ذکر نشده
شما لطف کنید و لیستی از اسم 900 مسلمان که بدست بنی قریظه کشته شده باشند ، و نیز لیستی از هزار زن و کودک مسلمان که بدست بنی قریظه اسیر شده باشند بدهید ، تا ما هم قبول کنیم که کشتن 900 مرد قریظی و کنیز کردن هزار زن و کودک آنان ، کاملا عادلانه بوده است ! آیا میتوانید چنین فهرستی بدهید ؟
در ضمن ، بحث ما اصلا بر سر این نیست که چرا یهودیان نبوت محمد را قبول داشتند یا نداشتند ، همانطور که گفتم من یک بیدین هستم و از نظر من تورات و قرآن هر دو باطل اند و هیچ فرقی میان آنان نیست که هیچ ، تورات بسیار مضحک تر و مزخرف تر هم هست . بنابراین مرا وارد بحثهای درون دینی نکنید . اصلا اهمیتی ندارد که بنی قریظه به نبوت محمد ایمان داشتند یا نه ؛ بحث ما در شرایط سکولار است .
در ضمن ، اینکه میگویید اگر بنی قریظه مسلمان میشدند نجات می یافتند ؛ دقیقا معنای قلدربازی و زورگوئی و تحمیل عقیده را میدهد . یعنی چه ؟ یا مسلمان شو یا بمیر ؟؟!!!
شاید دلشان نمیخواست مسلمان شوند ، باید بمیرند ؟ باید تا آخر عمر کلفتی و نوکری کنند ؟
اینکه در مقایسه هیتلر با محمد گفتید ( بنی قریظه جملگی گناهکار بودند ) مستلزم اثبات است . حال آنکه تمام مدارکی که ارائه دادید حاکی است که فقط رهبران بنی قریظه و برخی از بزرگانشان ( کمتر از 10 نفر ) خیانتکار بودند . همانطور که گفتم ، شما ابتدا آن فهرستی که گفتم را تهیه کنید تا ما هم به عادلانه بودن کشتار بنی قریظه اعتقاد پیدا کنیم . یعنی ثابت کنید که بنی قریظه از زمانی که محمد به این شهر آمد ، هر روز به مسلمانان شبیخون میزدند ، زنانشان را تجاوز میکردند ، از آنان دزدی میکردند ، مزارعشان را آتش میزدند ، به آنان 24 ساعته فحش میدادند و دائما مسخره شان میکردند و هر روز هم تعداد زیادی مسلمان را سر می بریدند ! آیا واقعا چنین بود ؟
بهرحال ، تمام آنچه گفتید تنها پاسخ به بندهای 1 و 2 بود آنهم بطور نادرست . اگر ممکن است به بقیه بندها نیز پاسخ دهید . همچنین اگر توانستید ، آن فهرستی که گفتم را تهیه کنید و موارد ذکر شده در پاراگراف بالا را نیز اثبات نمائید . ( البته اولویت با پاسخ دادن به بندهای 3 تا 11 است و این کارها را بعدا هم میتوانید بکنید ! )
در مورد اینکه گفتید محققانی این واقعه را رد کرده اند نیازی نیست لینک بدهید . خودم خوانده ام ( بویژه بیانات جعفر شهیدی و ولید نجیب عرفات و سید برکات ، این واقعه را با دلایلی رد کرده اند که خوانده ام و نادرستی آنان هم توسط محققان دیگری حتی آقای مکارم شیرازی ( که من قبلا با او مکاتبه داشتم و او عیناً روایات تاریخی درباره بنی قریظه را بی هیچ کم و کاستی درست و موثق خواند ) و حتی امام خمینی خودتان ! اثبات شده است . چنانچه در حرفهایش به کشتن 700 یهودی بدست محمد اشاره دارد .
باز درخواست میکنم به بندهای بعدی جواب دهید تا من هم بتوانم موضوعات بعدی را مطرح کنم . اگر وقت پاسخگویی ندارید چرا وبسایت باز کردید ؟
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
در ضمن ، باز هم تکرار میکنم که اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند ( قراراً باید این اصل را در دروس حوزه خوانده باشید ) بنابراین حتی اگر توانستید ثابت کنید که فلسطینها و مسلمانان میانمار و علویان سوریه و شیعیان پاکستان و ... مظلوم هستند ، این بدان معنی نیست که کشتار بنی قریظه توجیه شود و یا نادرستی کنوانسیون حقوق بشر اثبات گردد . گیرم که شما شیعیان مظلومید ، گیرم که آمریکا جنایتکار است ، کجای این مطلب بدان معنی است که اصلِ حقوق بشر اشتباه است ؟ البته منظورم حقوق بشر جهانی است نه آن حقوقِ بشر اسلامی (!) که شما درست کرده اید . اگر آمریکا یک اشتباهی کرد ، شما که نباید همان اشتباه را تکرار کنید ؟ گیرم که آمریکا مردم ویتنام و افغانستان را قتل عام کرد . آیا با این کار آمریکا ، اقدام محمد در کشتار 900 یهودی توجیه میشود ؟ گیرم که اسرائیل فلسطینیان را سلاخی کرد ؛ آیا سلاخی بنی قریظه صحیح میشود ؟
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام
در مورد حقوق بشر حرفی ندارم و نظر شما برای خودتون محترم اما اسلام و دین ما خود بهترین حقوق بشر را دارد و اگر شما قبول ندارید باید بحث مبنایی مطرح و حل شود. اینها که داعی حقوق بشر هستند و میزان شما در عدل نزد من افرادی شیاد و حقه باز هستند که دنبال استکبار و مسلط کردن ظالم بر مظلوم هستند و هر جا به نفعشان هست ندای دفاع از مظلوم سر میدهند و جایی که به ضررشان است حرفی زده نمی شود.در تعجبم چگونه دفاع می کنید از این روباه صفتان مکار غرب.
اما در مورد بحث:
اولا در مورد عدالت که گفتید عرض کنم بنی قریظه نتوانستند کسی را بکشند و الا حتما اینکار را می کردند و دنبال همین هم بودند.
ثانیا از خود اینها و قوانینان شخصی از خودشان حکم داده است و پذیرفتند و نخواستند با صلح زندگی کنند.
ثانیا شما بفرمایید بهترین راه رفتار با اینها چه بود؟اگر آزاد می شدند که دوباره دست به توطئه و تخریب میزدند که عرض میکنم در ادامه نمونه های قبل رو. حتی حاضر به زندگی مسالمت آمیز هم نیستند اینها. خب راه حل چه بود؟
بزرگترین علت این رأی، این بود که سعد معاذ با دیدگان خود مشاهده کرده بود که رسول خدا بنا به درخواست خزرجیان، از تقصیر طائفه بنی قین قاع گذشت، و فقط اکتفاء کرد که از محیط مدینه بیرون روند.این گروه هنوز خاک اسلام را درست تخلیه نکرده بودند، که کعب اشرف، راه مکه را پیش گرفت و بر کشتگان «بدر» اشکهای تمساحانه ریخت و از پای ننشست تا قریش را برای جنگ مصمم ساخت.در نتیجه، جنگ احد پیش آمد و هفتاد تن از فرزندان اسلام در این راه شربت شهادت نوشیدند.
و همچنین بنی النضیر، مورد عفو و بخشودگی پیامبر قرار گرفتند، ولی در برابر آن، با تشکیل یک اتحادیه نظامی، جنگ احزاب را به وجود آوردند، که اگر کاردانی پیامبر اسلام، و نقشه خندق نبود، در همان روزهای نخست، تار و پود اسلام را به باد می دادند، و بعدها نامی از اسلام باقی نمی ماند و هزاران نفر کشته می شدند.
سعد معاذ این مراتب را از نظر خود می گذراند.تجربه های گذشته، اجازه نمی داد که او تسلیم عواطف گردد، و مصالح هزاران تن را فدای دوستی و مصالح یک اقلیت نماید.زیرا به طور مسلم، این گروه در آینده این بار با تشکیل یک اتحادیه وسیع تر، نیروهای عرب را بر ضد اسلام شورانیده و با نقشه های دیگر هسته مرکزی اسلام را به خطر می افکندند.روی این جهت، موجودیت این گروه را صد در صد به ضرر اجتماع مسلمانان تشخیص داد، و یقین داشت که اگر این دسته از تیررس مسلمانان بیرون روند، لحظه ای آرام نخواهند گرفت، و مسلمانان را با خطرات بزرگی روبرو خواهند ساخت.
اگر این جهات نبود، ارضاء افکار عمومی برای سعد معاذ فوق العاده ارزنده بود و رئیس یک ملت (اوس) پیش از هر چیز به پشتیبانی مردمش نیازمند است، و آزردن آنها و رد سفارشهای آنان، بزرگترین لطمه ایست که به رئیس یک جمعیت متوجه می گردد.ولی او تمام این درخواستها را بر خلاف مصالح هزاران مسلمان تشخیص داد، از اینرو، نارضایتی عموم را برای خود خرید، و از حکم خرد و منطق سربرنتافت.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) با مخالفان و دیگر اندیشان (مشرکان، منافقان و اهل کتاب) چگونه رفتار نموده اند، با مدارا و ملایمت یا با نابردباری و خشونت؟
پیامبر (صلی الله علیه وآله) اصل اولیه برخورد خویش را با تمام مخالفان، بردباری و ملایمت قرار داده است.
برقراری صلح و انعقاد پیمان نامه های بسیار بین پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله) و مخالفان آن حضرت، دلیل تمایل شدید ایشان به مدارا و همزیستی مسالمت آمیز است.
اما این اصل هرگز باعث نمی گردید که
آن حضرت در برابر دشمنان کینه توز و توطئه گر، در هر شرایطی طبق همین اصل رفتار نمایند
بلکه در صورت کشف توطئه دشمن، پیمان شکنی، تجاوز آنها به مقر حکومت اسلامی و تهدید کیان اسلام، پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز با قاطعیت و سختگیری تمام رفتار می کردند.
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با درود مجدد - نیما هستم
اینکه میگوئید اگر بنی قریظه را رها میکردیم میخواستند که مسلمانان را بکشند ، قضاوت پیش از وقوع جرم است . و نمیشود به دلیل اینکه ممکنه کسی در آینده خطا کنه او را کشت .
در ضمن ، از شما خواهش می کنم به مواردی که من در اولین پرسشم مطرح کردم بطور دقیق پاسخ بدید . تمام این چیزهایی که شما گفتید رو من همون اول مطرح کرده بودم . اگه ممکنه اون پیام را بخوانید و نظر کامل بدهید .
در مورد حقوق بشر هم ، بسیار خوب شما فکر کنید این یک پدیده شیادانه است که عده ای روبه صفت ساخته اند . میخ آهنین در این مورد خاص ، هرگز نرود در سنگ
اما بجز مسئله حقوق بشر ، در مورد سایر موارد خواهان شنیدن پاسخهای شما هستم . پیام اولیه مرا بخوانید و به موارد 2 تا 11 پاسخ دهید .
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام
دوست عزیز قضاوت پیش از وقوع نبوده است و بنده این همه از گذشته اونها و اینکه بخشیده شدند و دوباره مرتکب ظلم شدند را گفتم .هر چند اینها خود گفتند که ما اگر زنده باشیم اسلام رو نابود میکنیم و به همین خاطر حاظر به طلب بخشش نشدند.
بنده مورد 2 را مفصل جواب دادم و شاید کل این جواب های بنده به همین مورد دو بود و اگر حضرتعالی قانع نشدید بحث دیگری است و قضاوت را به دوستان و خوانندگان بحث می سپاریم.
اما مورد 11 چون یک بحث تاریخی است بنده نمی تونم دقیق اظهار نظر کنم چون خودم باید وقت بزارم و کامل دلایل اونها رو ببینم تا بتونم قضاوت کنم.هر چند که بنده در این مورد اظهار نظری نداشتم . اما دو تا لینک معرفی میکنم که به نظرم خوب و جامع باشند.
http://ahlebayt.porsemani.ir/content/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%B6%D9%87
http://www.hawzah.net/fa/question/questionview/64047
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
بسیار خوب آقای طلبه ، همان موارد 3 تا 10 را پاسخ بفرمائید . در ضمن ، همانطور که گفتم نیازی به لینک دادن نیست چون من خودم مقالاتی که عرفات و برکات و جعفر شهیدی در انکار وقوع جنگ بنی قریظه نوشته اند را خوانده ام ؛ و بعد هم پاسخ عده ای مورخ دیگر از جمله کیسـتر ، گلدزیهر و مهمتر از همه ، مراجع تقلید شیعه را در اثبات وقوع آن مطالعه کرده ام . و شکی ندارم که این جنگ به همین کیفیت روی داده است .
من یک سال پیش به سایت آقای مکارم سوالی فرستادم در همین باره و او جواب داد : کشته شدن 700 تا 900 مرد یهودی بدست سپاه اسلام ، و بردگی زنان و فرزندان آنان عین حقیقت است و جزء افتخارات سپاه اسلام می باشد
همچنین آقای شیخ انصاریان هم در مکاتبه ای ، وقوع این جنگ و تعداد کشته شدگان آنرا تائید کرده اند.
همچنین خود خمینی در سخنرانی هایش به کشتن 700 یهودی بدست سپاه اسلام اشاره داشت .
منتظر پاسخهای شما به موارد 3 تا 10 هستم
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام
بابت تاخیر در پاسخگویی ببخشید متاسفانه اشتغالات زیادی دارم.
در مورد نکته 3 شما عرض کنم بنده جواب همین رو هم داده بودم.به این صورت که طبق نظر ما و عقل (برخلاف دیدگاه شما)کشته شدن اینها به مصلحت بود.اینکه پیامبر ص در اینجا به حرف خود اونها عمل کرد منافاتی با انسانیت و تمدن و... ندارد چون حکمی که داد با مواردی که شما مثال زدید فرق دارد.
علت تایید این بود که کشتن اسيران کاملاً مطابق با حکم خداوند و درخواست يهوديان بني قريظه بود چون آنها نه تنها حاضر به اسلام آوردن نشدند بلکه حاضر به زندگي مسالمت آميز با پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و حکومت اسلامي نبودند، لذا در حکم محارب بوده و قتل آنها کاملاً مشروع مي باشد.
از روحیه پیامبر (ص) و عفو و بخشش حضرت، می‌توان برداشت کرد سران یا جنگجو‌یان شان ( که تعدادشان محدود بود) کشته شده‌اند. در اسلام اسیران عادی را اعدام نمی کنند اما کسانی که از سران دشمن به حساب می آیند یا اگر آزاد شوند از دشمنی و جنگ دست بر نمی دارند ، حاکم اسلامی می تواند آنان را به قتل برساند . یهودیان بنی قریظه که کشته شدند ،جزو همین گروه بودند.
مورد ده یک بحث جداگانه ای است که بحث فلسفه احکام می باشد و دوست داشتید در انجمن یک سوال مشخص با همین نظر خود مطرح کنید تا در مورد آن بحث کنیم.چرا که حکمی عقلی و لازم الاجراست.
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با درود نیما هستم
شما صرفا ادعا کردید که عمل کردن به حکم تورات با عمل کردن به حکم آدمخواران تفاوت دارد . اما دلیلی ذکر نکردید و صرفا عقیده خود را به من اعلام کردید که این کار اشکالی ندارد . چرا ؟ ببینید یک لحظه فرض کنید دلیل کشته شدن بنی قریظه مهم نیست . فقط و فقط بحث ما سر این باشد که آیا عمل کردن به حکم تورات درمورد خود یهودیان با وجود دانستن احمقانه بودن آن حکم درست است یا نه ؟ جواب شما به این سوال چیست ؟ مثال آدمخوار هم مثال خوبی است . ما به علتهای کشته شدن بنی قریظه و لزوم یا عدم لزوم آن فعلا کاری نداریم . اما بدون این پیش فرض ها ، آیا صرف اینکه این حکم در تورات آمده باعث منطقی شدن آن میشود ؟ در مورد آدمخوارها چطور ؟
منتظر پاسخهای شما به موارد بعدی هم هستم
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام آقا نیما
برادر شما جواب بنده رو با دقت نمی خونید چون دقیقا به همین مسئله در پست قبل اشاره کردم.
درسته این حکم در تورات خودشون بوده اما اینطور نبوده که اسلام قبول نداشته باشه.این حکم اصلا احمانه نیست.
من یک سوال از شما می پرسم جواب بدید:
فکر کنید یهودیانی در ایران در یکی از شهر ها هستند و این ها به مسلمانان ظلم می کنند و حمله و غارت به شهرهای دیگه میبرند و دنبال این هستند که راهی باز کنند تا دشمن وارد ایران شود تا کل کشور رو غصب و مسلمانان رو هم بکشند.و به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند.
زندانی کردن دائمی اینها هم بار مالی فراوان دارد و هم مسلما اینها در آنجا نیز مشکلات فراوانی بوجود خواهند آورد و بدون جنگ نخواهد بود.
شما میگید باید با این افراد چکار کرد؟
اللهم عجل لولیک الفرج
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با درود مجدد نیما هستم
اولا - اینکه میگید ( این حکم اصلا احمقانه نیست ) آیا حرف آخر شماست ؟ اگر اینطور است که من دیگر بحثی با شما ندارم چون اختلاف بنیادین ما بر سر همین است . و حال که شما این حکم را احمقانه نمیدانید دیگر خودتان بمانید و وجدانتان
اما اگر حرف آخرتان نیست ، و درباره آن حاضر به تبادل نظر هستید ، باید بگویم که این حکم براستی یکی از وحشیانه ترین و احمقانه ترین احکام تورات است . اگر واقعا این حکم تورات را احمقانه نمیدانید ، پس چرا به اسرائیل اعتراض میکنید که فلسطینی ها را در صبرا و شتیلا کشت ؟ خوب اسرائیل هم دقیقا به همین حکم عمل کرد دیگر !
اگر هم میگویید که ( فلسطینی ها مسلمان بودند و اسرائیل حق نداشت با آنان مثل کفار رفتار کند ) توجه کنیدکه خود مسلمانان هم بجای کفار ، یهودیان را کشتار کردند
درباره سوالی که پرسیدید هم باید بگویم :
1- در درجه اول ، رهبران آن قوم را زندانی میکردیم 2- اگر جواب نداد ، یهودیان ایران را تحریم اقتصادی میکردیم 3- اگر باز جواب نمیداد ، تمام مردم یهودی را زندانی میکردیم 4 - اگر با زندانی کردن هم حل نمیشد ، در نهایت یا خودمان از ایران خارج میشدیم و یا آنان را از ایران اخراج میکردیم . اما هرقدر هم منتظر بمانید ، هیچگاه از من نخواهید شنید که ( آنها را میکشتیم و زنانشان را به کنیزی میگرفتیم )!
این که میگویید زندانی کردن خسارت مالی دارد هم حرف بسیار جالبی است ! چون پول آب و غذای یک مجرم را نداریم ، باید او را بکشیم ؟!!!
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
در ضمن ، یک نکته دیگر باقی ماند :
اینکه در مثالی که شما زدید ، من اگر بخواهم راجع به جان و مال یهودیان ایران تصمیم بگیرم ، بعنوان یک انسان جایزالخطا و غیرمعصوم تصمیم میگیریم و به احتمال زیاد ممکن است تصمیمم غلط باشد . اما حکمی که به قول محمد ( الله از هفت آسمان نازل کرده ) قراراً نباید از سطح مغز جایزالخطای من بالاتر و درست تر باشد ؟ قضاوت من کجا و قضاوت پیامبرِخدا کجا ؟
در ضمن ، این مثال به شرطی درست است که شما ثابت کنید که واقعا بنی قریظه تا این حد دردسر برای مسلمانان درست کرده بودند . آیا میتوانید اینرا ثابت کنید ؟ اینکه بگویید یک شب ده تن از مردان بنی قریظه شبیخون زدند و ناموفق برگشتند که دلیلی بر کشتار 900 نفر و کنیزی هزار نفر نمیشود . فوق فوقش پیامبر اسلام فقط آن 10 نفر را مجازات میکرد . در ضمن ؛ در پیامهای قبلی به شما گفتم که هرگاه توانستید لیستی از 900 مرد مسلمان که به دست بنی قریظه کشته شده باشند ، و نیز لیستی از هزار زن و کودک مسلمان که به دست بنی قریظه برده و بیوه شده باشند ، و نیز لیستی از املاک و مزارعی به اندازه املاک بنی قریظه ، که از مسلمانان توسط آنان غصب شده باشد ؛ تهیه کنید ، آن وقت شاید ما هم به انسانی بودن این حکم رضایت دهیم .آیا میتوانید چنین فهرستی تهیه کنید ؟ به راستی مگر این بنی قریظه ، چگونه موجوداتی بوده اند که فکر میکنید لحظه به لحظه درحال توطئه بر علیه اسلام بوده اند ؟ اصلا دینی که اینقدر تق و لق است که با 900 نفر انسان جایرالخطا در هم میشکند ، شایسته پیروی است ؟
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. تاریخ
  3. لینک جواب
  • صفحه :
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4


هنوز پاسخی برای این پرسش ارسال نشده است.