آيا حكم ارتداد با آزادي عقيده سازگاره؟

پرسش:
افسانه: سلام خوبید؟سوال من اینه که آيا حكم ارتداد با آزادي عقيده سازگاره؟ آيا عقلاً صحيحه كسي به خاطر عوض كردن دينش كشته بشه؟ پاسخ: 
با سلام و احترام
خدمت شما عرض کنم در اين بحث بايد به چند نكته توجه کنید:
1- اجراي حدود الهي بعد از اثبات در دادگاه صالحه صورت مي گيرد. بديهي است اگر دادگاه صالحه بناشد يا قاضي آن مجتهد و عادل نباشد يا از طريق صحيح اثبات نشود مثلاً دو نفر عادل به ارتداد او نزد قاضي شهادت ندهند يا خودش نزد قاضي اقرار نكند، حد الهي بر او جاري نمي شود.
2- اجراي حدود الهي در نظام اسلامي اجرا مي شود، يعني در يك نظام ولايي كه تمام احكام و اجرائيات آن زير نظر امام يا فقيه عادل جامع الشرائط انجام شود. به تعبير ديگر فقيه كه حاكم اسلامي است مبسوط اليد باشد، يعني بتواند حدود الهي را اجرا كند و طاغوت و ظالمي مزاحم او نباشد. اجراي حدود در نظام طاغوتي (نظامي كه حاكم آن غير مشروع باشد يعني فقيه جامع الشرائط نباشد يا زير نظر او نباشد) طبيعتاً ممكن نخواهد بود.
3- بر اساس آية شريفة "لا اكراه في الدين" و بر اساس حكم عقل و عقيده، مطلبي را نمي شود با زور به كسي تزريق كنند.
هر كس بايد بر اساس مقدمات و پيش درآمدهاي صحيح، عقيده و جهانبيني صحيحي انتخاب كند. تمامي مراجع تقليد در ابتداي توضيح المسائل خود فرموده اند: در اصول اعتقادي نمي توان تقليد كرد بلكه از مبادي صحيح بايد به عقيدة خود يقين داشته باشد.
پس آزادي عقيده به اين معنا كه هر انساني آزاد است عقيدة صحيحي را انتخاب كند امّا هر كس هر چه دلش خواست و از راه مقدمات غير عقلي و غير معتبر براي خود عقيده اي انتخاب كند، آزاد نيست و نزد عقل و وجدان معذور نمي باشد. اگر خداوند در روز قيامت از او سؤال كند چرا اين عقيده را انتخاب كردي، حجّت و دليلي ندارد. انسان از نظر عقلي آزاد نيست كه هر عقيده اي براي خود انتخاب نمايد، همان طور كه آزاد نيست هر غذايي را بخورد. چه بسا غذا مسموم باشد و يا آزاد نيست هر دارويي را مصرف كند يا هر صدايي را بشنود. امام موسي بن جعفر(ع) به كنير "بُشر حافي" فرمود: "مولاي تو ازاد نيست كه به هر گناهي خود را آلوده كند. و ساز و آواز در خانه اش راه مي اندازد".(1)
ما انسان ها آزاد مطلق نيستيم و بايد عبد و مطيع خدا باشيم. گرچه ثمرات اطاعت و بندگي به خود ما بر مي گردد.
در هر صورت ازادي عقيده به معنايي كه گفته شد صحيح است، و اسلام مخالف آن نيست.
4- اگر آزادي عقيده را بپذيريم (به دليل اين كه عقيدة مطلبي است دروني و قلبي و اگر آن را بيان يا ابراز نكند چندان براي ديگران خطري ايجاد نمي كند و باعث انحراف و فساد نمي شود) امّا آزادي بيان و قلم همچون ازادي عقيده نيست زيرا اگر بيان و سخني يا نوشته اي مطابق حقّ نباشد، چه بسا جامعه اي را به انحراف و فساد بكشاند يا چهره هايي را مشوّه كند يا باعث جنگ و نزاع شود. سخنراني ها و نوشته ها اگر درست و مطابق حق و واقعيت نباشد بايد از آن جلوگيري كرد. بنابراين ما موافق آزادي عقيده و آزادي قلم به طور مطلق نيستيم بلكه در چارچوب قانون و مقدسات جامعه بايد قلم زد.
با اين توضيحات اگر كسي بر اساس تشخيص صحيح و همراه با تحقيق، به اين نتيجه رسيد كه از اسلام بر گردد و به دين ديگري روي آورد، اگر اين كار بازتابي در جامعه نداشته باشد و بين خود و خدا اين كار صورت گيرد، مانعي ندارد و مصداق آزادي عقيده و "لا اكراه في الدين" است و كسي هم مزاحم او نيست و حاكم اسلامي دخالتي در عقايد كسي ندارد و تجسس در عقايد افراد حرام است.
اگر زن بفهمد كه شوهرش كافر شده، بايد از او جدا شود و عدّه نگه دارد. شوهر نيز بايد به اين مسئله احترام بگذارد، چون همان طور كه او عقيده اي را انتخاب كرد، زنش نيز اختيار دارد عقيده داشته باشد.(2) و مطابق ايمان و عقيده از شوهر مرتدش جدا شود.
اگر مرتد بخواهد در جامعة اسلامي، عقيدة خود را ابراز كند و عقايد خود را به اين و آن بگويد و عليه دين تبليغ بكند، جامعة اسلامي به او اين اجازه را نمي دهد. گرچه پندار مي كند كه به حق رسيده است.
وي بايد با عالمان ديني به مباحثه و مناظره بپردازد تا ديدگاه هاي اسلام برايش روشن شود اگر قانع نشد، بر مسلك خود باقي مي ماند و اگر قانع شد به اسلام بر مي گردد و توبه مي كند. در صورت اول تا وقتي كه در جامعة اسلامي زندگي مي كند حق ندارد عقايد خود را ابراز كند چون عقايد مسلمانان تضعيف مي شود. اگر مي خواهد ابراز عقيده كند بايد به ميان همكيشان خود (كفار) برود و در آن جا ابراز عقيده كند.
5- اسلام اعتقاد كوركورانه و بي دليل را نمي پذيرد و از پيروان خويش مي خواهد با تحقيق و دلائل منطقي و برهان استوار، به مباني دين عقيده پيدا كنند،‌ حتي به مشركان اجازه مي دهد جهت تحقيق به مناطق اسلامي روي آورند و آزادانه بررسي كنند. قرآن مجيد به پيامبرش دستور داد: "اگر يكي از مشركان به تو پناه آورد، پناهش بده تا گفتار خدا را بشنود، آن گاه به امانگاهش برسان. اين به خاطر آن است كه آن ها مردمي نادان هستند".(3)
اگر كسي پس از تحقيق و بررسي كامل، اسلام را انتخاب كرد و سپس خواست از اسلام خارج شود و مذهب ديگري را برگزيند، اسلام به او چنين اجازه اي را نمي دهد.
اوّلاً بايد علت مسلمان شدن و دليل برگشتن خود را با مناديان اسلام مطرح سازد تا اگر حرف منطقي دارد، به او پاسخ دهند و اگر ارتدادش انگيزة جاسوسي و مزدوري دارد، نيز معلوم شود. بسا ممكن است كسي مسلمان شود تا به اهداف سياسي برسد و علل بي اساسي براي انحراف خود بيان كند تا ديگران را گمراه كند. و برخورد با چنين ارتدادي روشن است، زيرا چنين عملي اثر تخريبي در اذهان عمومي دارد و باعث تزلزل عقيدة مسلمانانِ كم سواد و جوانان ناآگاه مي شود و پيش خود فكر مي كنند اگر اسلام كامل ترين و صحيح ترين دين ها است، چرا بعضي پس از مسلمان شدن پشيمان شده، از دين بر مي گردند. مضافاً بر اين ممكن است افراد مغرض و سودجو با استفاده از اين شيوه، بزرگترين ضربات را بر پيكر اسلام وارد سازند و چند صباحي خود را مسلمان قلمداد كنند و از اسرار نظامي و سياسي مسلمانان با خبر شوند، آنگاه با سوء استفاده از عنوان آزاديِ تغيير عقيده چنين وانمود كنند چون اسلام نمي توانسته پاسخ گوي نيازهاي روحي و جسمي جوامع انساني باشد، از آن خارج شدند.
پی نوشت ها:
1 داستان راستان، ج1، ص 149، به نقل از الكني والالقاب، ج 2، عنوان (الحافي).
2 جواهر الكلام، ج 6، ص 293 به بعد دربارة احكام مرتد مطالبي آمده است. در جلد 41، ص 602 به بعد در بحث حدّ ارتداد نيز مطالبي آمده است.
3) توبه (9 ) آية‌ 6.

 


چھاپیے   ای میل

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location