علوم لدنی معصومین

 حاج شیخ جعفر ناصری

در قرآن کریم [این مطلب، قابل اثبات است که] علم بعد از فراگیری رحمت، به عبد القا می شود؛ علم، معلول یک نوع فراگیری رحمت است و بر پایه های فراگیری رحمت است که علوم القا می شود:
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ‏ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما؛[۱]
و بنده‏اى از بندگان ما را یافتند که او را مشمول رحمت خود قرار داده بودیم و دانش بسیار به او آموخته بودیم.
بخشی از فراگیری رحمت، در اختیار خود عبد است که شروع رحمت را پس نزند؛ ولی این رحمت هر چه هست برکات زیادی دارد، یکی  از آن ها، علم است. علمی که قرآن می گوید و علم حقیقی است با این علمی که الآن در اجتماع مصطلح است، بسیار فرق می کند. فکر نکنیم آنچه را که ما می دانیم از علوم است. بین ساختار علوم لدنّی و این اصطلاحات که ما اسمش را علم گذاشته ایم، فاصله بسیاری است.
یکی از شاخه های علوم، مقام و مرتبه تشریع است که احکامی دارد. در آن احکام ما بدون اطلاع و روی قواعد ظاهری حرکت می کنیم و إلا جنس آن علم، چیز دیگری است.
راوی از امام صادق علیه السلام راجع به آصف بن برخیا می پرسد: آصف چه چیزی داشت که تخت بلقیس را حاضر کرد؟ حضرت می فرمایند: یک حرف از علم الکتاب را داشت که ۷۳ حرف است. حضرت می فرمایند: ۷۲ حرفش نزد ما اهل بیت است و یک حرفش مخصوص به خداست. راوی می خواهد ببیند که آیا مقایسه ای است، یعنی علم آصف یک هفتاد و دوم علم اهل بیت علیهم السلام بوده است؛ لذا می گوید یا ابن رسول الله نسبت آنچه را که آصف داشت با آنچه را که شما داشتید چه نسبتی است؟ حضرت می فرمایند: اگر بال پشه به دریا بخورد، چه مقدار از آب دریا برمی دارد؟ آصف این مقدار داشت. ما آن دریای بی پایان هستیم که آصف سر سوزنی از این رطوبت برداشته بود.[۲]
آن وقت عجیب است که ما فارغ از آن رطوبت، هنوز داریم کار می کنیم و فکر می کنیم همه چیز را می دانیم و عالم هستیم یا علم داریم؛ حتی جریان آن سر سوزن و دریا هم برای ما نیست.

هجوم علوم بر متّقین
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره متّقین می فرمایند:
هَجَمَ‏ بِهِمُ‏ الْعِلْمُ‏ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَه؛[۳]
علم و دانش با بینائى حقیقى به ایشان یک باره رو آورده‏ است.
علم به متّقین هجوم می آورد، مطالب کامل، تام و تمام علمدر نوبت هستند. علوم لدنّی متراکم پشت سینه شان و مغزشان هست. این، دریایی بودنِ وجود انسان و بی پایان بودنش را نشان می دهد. بعضی با خواندن چند قاعده ادبی، اصولی و فقهی ساختاری برای خود ساخته اند [که فکر می کنند تمام علم، همین است].
اگر ما به این مرتبه وصل می شدیم که علوم بر ما هجوم بیاورد، آن وقت مطالب ما فرق می کرد، تا برسیم به رتبه ای بالاتر که علوم لدنی است:
وَ عَلَّمْناهُ‏ مِنْ‏ لَدُنَّا عِلْماً؛[۴]
و دانش بسیار به او آموخته بودیم.
اگر کسی از علوم دینی نصیب داشته باشد، این کلمه «لدنّی» او را بسیار با خدا یگانه و نزدیک می کند. از نحوه القا که از «لدن حق تعالی» به قلب عبد سرایت می کند، عبد، لذت تقرب به حق و رحمت را متوجه می شود و این که چگونه رحمت حق نصیب او شده است؛ یک دریچه و کانالی در دلش باز شده و علوم از آن تراوش می کند که این از طرف حق تعالی است. در ضمنِ این که مراتب فوق عرش، حق تعالی را به سمت بالا [معرفی می کند؛] ولی جایگاه، از درون شروع می شود و انسان، خدای متعال را در درون دلش پیدا می کند و می بیند که مانند چشمه ای که از درون جوشش می کند، شروع می کند جوشش کردن و تولید علوم می کند. جنس علومش هم با این علومی که ما خوانده ایم، متفاوت است.
——————————————————————————————————-
پی نوشت :
[۱]. سوره کهف، آیه ۶۵.
[۲]. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَهٍ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا کَانَ عِنْدَ آصَفَ‏ مِنْهَا حَرْفٌ‏ وَاحِدٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ سَرِیرِ بِلْقِیسَ ثُمَّ تَنَاوَلَ السَّرِیرَ بِیَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ کَمَا کَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَهِ عَیْنٍ وَ عِنْدَنَا نَحْنُ مِنْ الِاسْمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. ( بصائر الدرجات،ج‏۱، ص۲۰۸)
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ‏ الَّذِی‏ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ سُئِلَ عَنِ‏ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ‏ مِنَ‏ الْکِتابِ‏ أَعْلَمُ- أَمِ الَّذِی‏ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏ فَقَالَ مَا کَانَ عِلْمُ‏ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ‏ عِنْدَ الَّذِی‏ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏ إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَهُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ … (تفسیر القمی، ج‏۱، ص۳۶۷)
[۳]. نهج البلاغه، ص۴۹۷.
[۴]. سوره کهف، آیه ۶۵.


چھاپیے   ای میل

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location