پرسش:
امر به معروف و نهى از منكر در چه صورتى واجب است؟
جواب:
وجوب اين دو فريضه را به چهار شرط موكول كرده اند:
1.بايد امر كننده و نهى كننده، معروف و منكر را بشناسد؛ در غير اين صورت ممكن است دچار اشتباه شود و به جاى امر به معروف و نهى از منكر، امر به منكر و نهى از معروف كند.
2. احتمال بدهد امر و نهى او تأثير دارد؛ زيرا هدف از اين دو واجب آن است كه معروف در جامعه محقق شده و منكر برچيده شود و در موردى كه امر و نهى هيچ اثرى ندارد، امر به معروف و نهى از منكر هم واجب نخواهد بود.
فقيهان و مفسران اين نكته را يادآور شده اند كه شايد امر به معروف و نهى از منكر در مواردى بر مخاطب مؤثر نباشد؛ ولى آثار و فوايد جانبى ديگرى همچون پيش گيرى از مشتبه شدن معروف و منكر داشته باشد كه دراين موارد بايد امر به معروف و نهى از منكر كرد؛ زيرا امر و نهى در اين صورت بى فايده و بى نتيجه نيست.[1]
برخى اين مطلب را از آيه 159 و 174 بقره استفاده كرده اند؛ زيرا
قرآن كريم در اين آيات، يهوديان و مسيحيانى كه علم و دانش خود را از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پنهان مى كنند، نكوهش كرده است:
(اِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما اَنزَلنا مِنَ البَيِّنـتِ والهُدى مِن بَعدِ ما بَيَّنّـهُ لِلنّاسِ فِى الكِتـبِ اُولئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ ويَلعَنُهُمُ اللّـعِنون).[2]
3. سومين شرط وجوب امر به معروف و نهى از منكر اين است كه مخاطب را بر گناه مصرّ بيابد و در صورتى كه آثار پشيمانى در او باشد، به گونه اى كه مكلف بداند يا اطمينان يابد كه ديگر آن شخص مرتكب گناه نمى شود، ديگر امر و نهى لازم نيست.[3]
4. بر امر و نهى، مفسده اى همچون ضرر مالى و جانى مترتب نباشد و در صورتى كه ترس از زيان مالى و جانى برخود يا ديگران دارد، وجوب امر به معروف و نهى از منكر ساقط مى گردد.[4]
برخى براى اثبات اين شرط، به سوره اعراف (آيه 150) استناد كرده اند كه بر اساس آن، هارون براى حفظ جان خويش به نهى از منكر قوم موسى ادامه نداد و در برابر اعتراض موسى كه چرا آنان را از گوساله پرستى منع نكرده است، گفت: اى فرزند مادرم! اين قوم مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند:[5] (اِنَّ القَومَ استَضعَفونى وكادوا يَقتُلونَنى).بعضى ديگر از مفسران نيز براى اثبات اين شرط به سوره بقره (آيه 195) استناد كرده اند كه از افكندن خود در هلاكت به دست خويش منع
كرده است:[6] (و لا تُلقوا بِاَيديكُم اِلَى التَّهلُكَة).البته بسيارى از علما شرط چهارم را در صورتى معتبر مى دانند كه معروف و منكر اهميت فوق العاده اى نداشته باشند و در غير اين صورت، اين شرط را معتبر نمى دانند.[7]
پرسش:
اگر در صورت احتمال ضرر مالى و جانى، امر به معروف و نهى از منكر واجب نيست، چرا امام حسين(عليه السلام)براى امر به معروف و نهى از منكر قيام كرد، با اين كه به شهادت يقين داشت؟
جواب:
بسيارى از فقها، شرط چهارم وجوب امر به معروف و نهى از منكر، (ضرر نداشتن جانى و مالى) را در موردى پذيرفته اند كه ضرر و زيان ناشى از امر و نهى، بيش از مفسده و ضرر مترتب بر ترك معروف و ارتكاب منكر باشد؛ براى مثال اگر ظالمى فرد مظلوم و بى گناهى را كتك مى زند و شخص سوم احتمال مى دهد كه اگر ظالم را نهى از منكر كند احتمال دارد آن ظالم، ناهى از منكر را بكشد، در اين جا بى ترديد نهى از منكر جايز نيست؛ زيرا ضرر و مفسده كشته شدن فرد مؤمن به مراتب بيشتر از ضرر كتك خوردن فرد مظلوم و بى گناه است. ولى اگر معروف و منكر از امورى است كه از نظر شارع مقدس اهميت فراوانى دارد ـ مانند حفظ اسلام و پاسدارى از عقايد و احكام ضرورى ـ در اين صورت بايد با مقايسه اهم و مهمّ، مهم تر را در نظر گرفت و با مجرد ضرر و حرج، وجوب
امر به معروف ونهى از منكر برداشته نمى شود و چه بسا براى حفظ اين گونه امور بايد جان يا جان هايى فدا شود و در اين صورت، تحمل ضررهاى غيرجانى يا مشقت ها به طريق اولى واجب است[8].
از آيات قرآن نيز مى توان استفاده كرد كه در مواردى امر به معروف و نهى از منكر بايد انجام شود، هر چند به كشته شدن آمر به معروف و ناهى از منكر بينجامد؛ براى مثال آيه 21 آل عمران از كشته شدن شمارى از پيامبران و نيز امر كنندگان به معروف، به دست گروهى از بنى اسرائيل خبر مى دهد:
(اِنَّ الَّذينَ يَكفُرونَ بِـايـتِ اللّهِ ويَقتُلونَ النَّبِيّينَ بِغَيرِ حَقّ ويَقتُلونَ الَّذينَ يَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَليم؛كسانى كه به آيات خدا كفر مىورزند و پيامبران را به ناحق مى كشند و كسانى را كه به قسط فرمان مى دهند مى كشند، آنان را به عذابى دردناك خبر ده.
براساس روايتى در ذيل اين آيه، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)در پاسخ اين پرسش كه عذاب چه كسى از همه سخت تر است، فرمود: عذاب شخصى كه پيامبرى يا آمر به معروف و ناهى از منكرى را بكشد، آن گاه آيه فوق را تلاوت كرده و فرمود: بنى اسرائيل در آغاز روز، 43 پيامبر را كشتند. 112 مرد صالح از ميان آنان برخاستند و قاتلان را امر به معروف ونهى از منكر كردند. بنى اسرائيل همه آنان را نيز در غروب همان روز كشتند[9].
براساس نقل ديگرى، آن حضرت در ذيل اين آيه فرمود:
بهترين جهاد سخنى است كه براى دفاع از حق در پيش روى سلطان ستم گر گفته شده و شخص مجاهد در اين راه كشته شود[10].
هم چنين بر پايه روايتى حضرت على(عليه السلام) فرمود:
مراد از آيه: (و مِنَ النّاسِ مَن يَشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ)؛و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى فروشد (بقره، 207) مردى است كه بر اثر امر به معروف و نهى از منكر كشته مى شود[11] و درباره آيه: (يـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأمُر بِالمَعروفِ وانْهَ عَنِ المُنكَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَكَ)؛اى پسرك من! نماز را بر پا دار و امر به معروف و نهى از منكر كن و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش (لقمان، آيه 17) فرمود: مراد از صبر در اين آيه، استقامت در برابر دشوارى ها و رنج هايى است كه در راه امر به معروف و نهى از منكر وجود دارد[12].
قرآن كريم در سوره يس (13 27) نيز به ماجراى مردى فداكار پرداخته است كه به سبب امر به معروف و نهى از منكر و دفاع از پيامبران الهى سرانجام به شهادت رسيد[13].
از اين آيات به روشنى استفاده مى شود كه براى امر به معروف و نهى از منكر، در امور مهم و اساسى بايد تا سرحدّ شهادت پيش رفت.
افزون بر آيات، احاديثى كه امر به معروف و نهى از منكر را از شاخه هاى جهاد بر شمرده است[14] و نيز سيره و عمل بسيارى از اولياى الهى و مجاهدان راه خدا كه براى امر به معروف و نهى از منكر تا سرحد شهادت پيش رفتند، مؤيد همين نظر است كه در امور مهم و اساسى، دشوارى ها و سختى ها و حتى كشته شدن نمى تواند مانع امر به معروف و نهى از منكر باشد[15]. بنابراين مى توان گفت كه جهاد نيز يكى از مصاديق امر به معروف ونهى از منكر است.[16]
امام حسين(عليه السلام) كه اهميت پيراستن اسلام از بدعت ها و پاسدارى از شريعت اسلام را از همه چيز مهم تر مى دانست، براى تحقق معروف و برچيده شدن منكر، جهاد را برگزيد و از شهادت با آغوش باز استقبال كرد.
پرسش:
برخى آيات قرآن به نكوهش كسانى پرداخته كه ديگران را به نيكى فرا مى خوانند، ولى خويشتن را فراموش كرده و به گفته خود عمل نمى كنند، مانند آيه 44 سوره بقره: (اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وتَنسَونَ اَنفُسَكُم)؛ آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خود را فراموش مى كنيد؟ و آيه دوم و سوم سوره صف: (يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لِمَ تَقولونَ ما لا تَفعَلون * كَبُرَ مَقتـًا عِندَ اللّهِ اَن تَقولوا ما لا تَفعَلون)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چرا چيزى مى گوييد كه انجام نمى دهيد؟! نزد خدا سخت ناپسند است كه
چيزى را بگوييد و انجام ندهيد. با وجود اين آيات، كسى كه خود واجب را ترك كرده و به منكر آلوده است، چگونه مى تواند ديگران را امر به معروف و نهى از منكر كند؟
جواب:
اين آيات گروهى را سرزنش كرده است، ولى اين نكوهش به آن دليل نيست كه آنان ديگران را به معروف و نيكى فرا مى خوانند، بلكه از اين جهت است كه چرا خود را فراموش كرده اند و خود نيز آن كارهاى نيك و واجب را انجام نمى دهند. هم چنين در سوره صف، نكوهش آنان از اين روست كه آنها ادعا مى كردند ما خودمان به فرمان خدا عمل مى كنيم، در صورتى كه چنين نمى كردند. به گفته تفسير تسنيم، اول آن كه آيه سوره صف، ناظر به منافقانى است كه بناى بر عدم فعل داشتند. دوم آن كه، ممكن است گفته شود اين آيه ناظر به امر به معروف و نهى از منكر نيست، بلكه در مقام مذمّت وعده هاى دروغين، از جمله منافقان به رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)براى حضور در جبهه جنگ است، در حالى كه قصدشان حضور در جبهه نبود.[17]بنابراين، همان گونه كه در پاسخ پرسش قبلى گفته شد، بر مرتكب منكر نيز واجب است كه از منكر نهى كند؛ زيرا بر عهده او دو واجب است: يكى، ترك حرام و ديگرى، نهى از منكر و با ترك يك واجب، واجب ديگر از او برداشته نمى شود[18]. البته ترديدى نيست كه پذيرش نهى كسى كه خود به منكر آلوده است، دشوار است[19]. اگر آمر يا ناهى، خود اهل عمل باشد،
امر و نهى او تأثير ويژه اى دارد و اين بدين معنا نيست كه امر و نهى انسانِ بى عمل هيچ تأثيرى ندارد؛ چنان كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود:
اى اباذر! برخى بهشتيان بر گروهى از دوزخيان ظاهر مى شوند و از آنها مى پرسند: چگونه در آتش در آمديد، در حالى كه ما به بركت تعليم و تأديب شما وارد بهشت شديم؟ جواب مى دهند: ما كسانى هستيم كه شما را به خير دعوت مى كرديم، ولى خود به آن عمل نمى كرديم.[20]
بنابراين، بر كسى كه واجبات را ترك مى كند يا محرمات را مرتكب مى شود، لازم و واجب است كه امر به معروف و نهى از منكر كند؛ زيرا آيات و روايات چنين شرطى را براى وجوب امر به معروف و نهى از منكر بيان نكرده اند. البته چنين فردى به دليل ترك واجبات و ارتكاب كارهاى حرام، گناه كار و مستحق كيفر است؛ به عبارت ديگر بايد گفت هر انسان مكلف در اين زمينه، داراى دو وظيفه و تكليف است: اول اين كه خود به واجبات عمل كرده، محرمات را ترك كند و دوم اين كه ديگران را به واجبات فرمان داده، از محرمات باز دارد و انجام ندادن تكليف اول، موجب ساقط شدن تكليف دوم نمى شود. بنابراين، كسى كه نه خود واجبات را انجام مى دهد و نه امر به معروف و نهى مى كند، دو تكليف را انجام نداده و از دو جهت گناه كار و مستحق دو كيفر است.
در برخى روايات آمده است كه شخصى نزد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)عرض كرد: «ما امر به معروف نمى كنيم، مگر اين كه به همه معروف ها عمل كنيم و
نهى از منكر نمى كنيم، مگر اين كه خود همه منكرها را ترك كرده باشيم» پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در پاسخ او فرمود:
نه، بلكه امر به معروف كنيد، گرچه به همه معروف ها عمل نكرده باشيد و نهى از منكر كنيد، گرچه همه منكرها را ترك نكرده باشيد.[21]
________________________________________
[1]. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 456.
[2]. امر به معروف و نهى از منكر، ص 144.
[3]. شرايع الاسلام، ج 1، ص 342.
[4]. همان.
[5]. محمد بن احمد قرطبى، تفسير قرطبى، ج 7، ص 184.
[6]. مجمع البيان، ج 2، ص 516 .
[7]. الكاشف، ج 2، ص 124 و تحريرالوسيله، ج 1، ص 465.
[8]. الكاشف، ج 2، ص 124 و تحرير الوسيله، ج 1، ص 465.
[9]. جامع البيان، ج 3، ص 294 و مجمع البيان، ج 2، ص 720.
[10]. مجمع البيان، ج 2، ص 423.
[11]. همان، ص 535 .
[12]. محسن فيض كاشانى، الصافى، ج 4، ص 145 و تفسير قرطبى، ج 14، ص 47 و جصاص، احكام القرآن، ج 3، ص 515 .
[13]. مجمع البيان، ج 8 ، ص 658 .
[14]. نهج البلاغه، حكمت 375 و الكافى، ج 5 ، ص 52 .
[15]. امر به معروف و نهى از منكر، ص 192ـ193.
[16]. آذرخشى ديگر از آسمان كربلا، ص 165.
[17]. عبداللّه جوادى آملى، تفسير تسنيم، ج 4، ص 152.
[18]. الكشاف، ج 1، ص 398.
[19]. ابن عربى، احكام القرآن، ص 266.
[20]. محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 16، ص 152.
[21]. همان، ص 151.
منبع: maarefquran.com