پرسش:
تعريف حضرت امام(ره) از فقه پويا و نقش عنصر زمان و مكان در اجتهاد يك مجتهد چيست؟
پاسخ:
حضرت امام ميفرمايند: "عامل زمان و مكان را بايد در اجتهاد دخالت داد دخالت زمان و مكان در اجتهاد به اين معني نيست كه حكم خدا عوض شود بلكه معنايش اين است كه آن احكام كلّي بر مصاديق متغيّر منطبق ميشود و اين تطبيق در زمانهاي مختلف و مكانهاي مختلف فرق مي كند پس حكم خدا تغييري نميكند آن احكام روي عناوين خودش صادق است، تنها مصداق اين عناوين است كه تغيير مي كند.1
حضرت امام ( در جايي ديگر درمورد اين ميفرمايند "اما در مورد روش تحصيل و تحقيق حوزهها، اينجانب معتقد به فقه سنتي و اجتهاد جواهري هستم و تخلف از آنر ا جايز نميدانم. اجتهاد به همان سبك صحيح است ولي بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسألهاي كه در قديم داراي حكمي بوده است به ظاهر همان مسأله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدي پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادي و اجتماعي و سياسي همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقي نكرده است، واقعاً موضوع جديدي شده است كه قهراً حكم جديدي مي طلبد. مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براي مردم و جوانان و حتي عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسي اظهارنظر نميكنم، آشنايي به روش برخورد با حيلهها و تزويرهاي فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادي، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياستها و حتي سياسيون و فرمولهاي ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايهداري و كمونيزم كه در حقيقت استراتژي حكومت برجهان را ترسيم ميكنند، از ويژگيهاي يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركي و هوش و فراست هدايت يك جامعة بزرگ اسلامي و حتي غير اسلامي را داشته باشد، و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدي كه درخور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبّر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعي فلسفة عملي تمامي فقه در تمامي زواياي زندگي بشريت است، حكومت نشان دهندة جنبة عملي فقه در برخورد با تمامي معضلات اجتماعي و سياسي و نظامي و فرهنگي است. فقه، تئوري واقعي و كامل ادارةانسان واجتماع از گهواره تا گور است هدف اساسي اين است كه ما چگونه ميخواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براي معضلات جواب داشته باشيم و همة ترس استكبار ازهمين مسأله است كه فقه واجتهاد جنبة عيني و عملي پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. خلاصة كلام اين كه ما بايد بدون توجه به غرب حيلهگر وشرق متجاوز و فارغ از ديپلماسي حاكم بر جهان در صدد تحقق فقه عملي اسلام برآييم والّا مادامي كه فقه در كتابها و سينة علما مستور بماند، ضرري متوجه جهانخوارن نيست و روحانيت تا در همة مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نميتواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براي ادارة جامعه كافي نيست. حوزهها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آيندة جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهيّاي عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوههاي رايج ادارة امور مردم در سالهاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند، علماي بزرگوار اسلام از هم اكنون بايد براي اين موضوع فكري كنند." 2
همانطوري كه در اين دو پاسخ ملاحظه فرموديد تصور نادرستي كه از احكام و قوانين اسلام پيش ميآيد اين است به خاطر تغيير مكانها، زمانها و شرايط مختلف، قائل شويم كه احكام اسلام بايد تغيير كند و احكام ديگري جايگزين آن شود.
با قدري تأمّل ميفهميم كه نيازي به تغيير احكام اسلام نيست و مراد از فقه پويا اين نيست كه احكام اسلام تغيير ميكند بلكه چيزي كه تغيير ميكند مصاديق است به اين صورت كه در صدر اسلام و در زمان تشريع اين احكام و مصاديق آن به صورت ساده و روشن پيش آمده و پيامبر اسلام هم احكام را از طريق وحي و فرمان خداي سبحان به گوش مردم رسانده است يا در آيات قرآن نسبت به بعضي از آنها تصريح شده است، اما اگر دقت كنيم متوجه ميشويم كه مصاديق پيچيده ميشوند يعني عناصر اوليه در حقيقت همان عناصر هستند.
به عنوان مثال تعداد جملاتي كه از حروف الفباي فارسي يا عربي ميتوانيم بسازيم بينهايت است يا در مورد چهرة انسانها اگر سؤال كنيم كه چهرة انسانها چند شكل ميتواند داشته باشد متوجه ميشويم تنوّعش زياد است به عنوان مثال اعضاي صورت مانند بيني، چشم، لب، دهان و گوش و اعضاي بدن محدودند امّا ازهمين اعضاي محدود مصاديق بينهايت با اشكال و تنوّعات نامتناهي قابل تحقق است با اينكه اعضاي تشكيل دهنده محدودند و نيازي نيست كه آنها هم بينهايت باشند تا اينكه بر مصاديق بينهايت تطبيق كنند.
اين مثال حروف و شكل صورتهاي مختلف انسانها را براي اين بيان كرديم كه نشان دهيم با وجود مصاديق متنوّع و بينهايت ميتواند مواد اوليه محدود باشد و لازم نيست كه هميشه مواد اوليه هم نا محدود باشد.
با گذشت قرون و اعصار ( شرايط زمان و مكان در حال حاضر گفته ميشود) شرايط جديدي پيش ميآيد كه اين شرايط گذشته و حال با همديگر تلفيق ميشوند و از تركيب موقعيتهاي گذشته باهم يك وضعيت جديدي پيش ميآيد كه فقيه بايد اين مجموعة تركيب يافته از موارد مختلف را بتواند باز كند و از آن، حكم اسلام را دربياورد و اجتماع اينها را در مقابل هم بسنجد كه معنايش اين نيست كه حكم اسلام عوض شده بلكه حكم اسلام نسبت به مفردات اين مجموعه ثابت است و همان است كه قبلاً بوده و تا قيامت مستمر است همانطور كه پيامبر ( فرمودند: "شرع محمدٍ مستمرّ الي يوم القيامه" كه اين سخن دربارة قوانين اسلام است لذا هدف از فقه پويا اين است كه از طريق آن تركيب و تأثير گذاري قوانين در مقابل هم را متوجه شويم در اين زمينه امام مثالي را بيان فرمودند: ايشان ميفرمايند "چيزي كه مسكر باشد خوردنش جايز نيست ولي اگر طبيب تشخيص دهد كه تنها داروي اين مريض، يك مسكر است، در آنجا خوردن آن جايز است زيرا كه يكي از احكام خدا هم اين است كه "آنچه قوام حيات انسان به آن بستگي دارد واجب است" از اين روي اگر حيات انسان بستگي به خوردن گوشت خوك و يا گوشت مردار داشته باشد خوردن آنها جايز بلكه واجب است البته منحصر به مورد اضطرار نيست، موارد ديگري هم هست كه شرايط متغيري پيش ميآيد"3
در اين مثال درواقع برخورد دو حكم است كه هريك از اينها به صورت جداگانه حكم اسلام را در خود دارد حال گاهي دو عامل است كه پيش ميآيد و گاهي 5،4 يا 10 عامل دريك وضعيت دخالت دارند و در آنجا از تقابل و تركيب اينها مجتهد بايد بفهمد كه چه فتوايي بدهد و اين در موضوعات مختلف پيش ميآيد.
فقه پويا يعني قدرت تحليل و جدا كردن مصاديق پيش آمده و زمان و مكان خصوصيتي ندارند. مراد از شرايط زمان، شرايطي است كه در يك زمان ممكن است پيش بيايد كه در زمان ديگر آن شرايط نباشد. بنابراين اينطور نيست كه اگر يك حكمي در يك زمان مثلاً درمورد گوشت خوك يا دربارة موضوعات ديگر بيان شد لزوماً در زمان ديگر تغيير كند.
مكان نيز خصوصيتي ندارد به اين صورت كه عملي را دريك مكان بتوانيم انجام بدهيم و در مكان ديگر انجام آن ممكن نباشد و اينگونه نيست كه حكم يك عمل در مكاني مثلاً وجوب و درمكان ديگر حرمت باشد پس مكان هم مانند زمان خصوصيتي ندارد و مراد ازمكان، شرايط ويژة آن مكان است كه چندين وضعيت را در مقابل هم قرار داده و تركيبي ايجاد كرده است كه بايد تحليل شود، مفرداتش كه هركدام حكمي دارد بيان شود و دقّت شود كه در تقابل با همديگرو در اين مجموعه اين حكم چه تغييري پيدا ميكند، كداميك بر ديگري حاكم است و نتيجتاً كدام يك ضرورت دارد. بنابراين اين توهّم كه بايد احكام جديدي باشد را بايد از ميان ببريم.
لذا در جواب كساني كه فكر ميكنند كه بايد درهر دورهاي احكام جديدي باشد بايد گفت: احكام اسلام تغيير نميكند بلكه احكام اسلام بيان شده منتهي مصاديقش در گذشته به اين صورت پيش نيامده است ولي قوانين و قواعدش در اسلام موجود است و فقها بايد اين قوانين و قواعد را بسنجند و حكم مصاديق جديد را استخراج كنند كه فقه پويا همين است.
پس نتيجه بحث اين ميشود كه مراد از فقه پويا، درنظر گرفتن شرايط زمان و مكان است و حكم اسلام هم تغيير پيدا نميكند و فقيه بايد مجموعة مركب از آن شرايط را تشخيص بدهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ حكومت اسلامي و ولايت فقيه، آيت الله مصباح يزدي، ص 81
2ـ صحيفة نور، امام خميني ( ،، ج 21، ص 100 ـ 98
3ـ حكومت اسلامي و ولايت فقيه، آيت الله مصباح يزدي، ص 81