اصطلاحات فقهی از فائت الی گواه

واژه و اصطلاح              تعريف و توضيح

فائت    فوت شده، نمازى كه در وقت خوانده نشده باشد.
فاجر    گناهكار، تباهكار، زناكار
فاحش    غير متعارف، ناپسند
فاحشه    زن بدكار، كار بسيار زشت
فاطمى    منسوب به فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
فاقدُ الطَهورَيْن    كسى كه براى غسل يا وضو به آب و خاك دسترسى ندارد، يا اينكه هر دوى آنها برايش مضر است.
فايده    بهره و نتيجه‌اى كه انسان از مال يا عمل بدست آورد.
فتوا    اظهار نظر نهايى مجتهد در مسائل شرعيّه
فجر    سپيده‌ى صبح
فجر اول و دوم: نزديكِ اذان صبح، از طرف مشرق سفيدى ظاهر مى‌شود كه رو به بالا حركت مى‌كند و آن را فجر اول (فجر كاذب) مى‌گويند؛ موقعى كه آن سفيده از بين رفت، سفيده‌ى ديگرى سر مى‌زند كه نور آن در پهناى افق گسترده و لحظه به لحظه زيادتر مى‌شود و اين را فجر دوم (فجر صادق) مى‌گويند.
فجر كاذب و صادق: منظور فجر اول و دوم است.
فَحص    جستجوى دقيق
فِدْيه    يك مدّ طعام كه در موارد خاصى از باب كفّاره‌ى روزه به فقير پرداخت مى‌شود. (هر مد 750 گرم است).
فُرادا    برگزار‌كردن نماز به طور انفرادى (در مقابل نماز جماعت)
فِراش    همسر
تجديد فراش: دوباره ازدواج كردن
فراغ (قاعده)    قاعده‌اى كه موضوع آن، شك در صحت و تماميت عمل پس از فارغ شدن از آن است و حكم به صحت مى‌شود و آثار صحت بر آن مترتب مى‌گردد.
فَرْج    عورت انسان (قُبُل و دُبُر زن و مرد)
قُبل زن
فرسخ شرعى    واحد مسافت كه تقريباً برابر است با 3 ميل يا 625 / 5 كيلومتر
فرض، فريضه    واجب
فرض (در ارث) سهم معيّنى از ارث كه در شريعت براى وارث معيّن شده است مانند سدس براى پدر و مادر
فَرْىِ اوداج اربعه    بريدن رگهاى چهارگانه حيوان در هنگام ذبح
فسخ عقد    به هم زدن و باطل كردن عقد و معامله
فِسق    ارتكاب گناه، خروج از اطاعت خداوند
فُسوق    گفتار حرام، مانند دروغ، فحش و...
فضّه    نقره
فَضله    بول و غائط هر جنبنده، عرق و چرك، آب دهان و بينى و امثال اينها كه به طور طبيعى از بدن خارج مى‌شود.
فضولى    كسى كه بدون اذن ديگرى، از سوى او عقد جارى كند يا معامله نمايد؛ مانند عقد ازدواج و بيع
فضيلت    مزيت، برترى. رجوع کنيد به: وقت فضيلت
فطريه     رجوع کنيد به: زكات فطره  
فعلاً     رجوع کنيد به: بالفعل
فُقّاع    آب جو (شرابى كه از جو ساخته مى‌شود).
فقه    علم به احكام دين از روى ادلّه تفصيلى
مجموعه احكام دين
فقير    محتاج؛ كسى كه مخارج سال خود و عيالش را ندارد و قادر بر تحصيل آن هم نيست.
فك    از بين بردن و لغو كردن، آزاد كردن؛ مانند فك قرار داد.
فَلَس     رجوع کنيد به: مفلَّس
فَلْسْ    پولكهاى بدن ماهيهاى دريايى
فى حدّ نفسه (فى نفسه)    در حدّ خود، بخودى خود
حكم اوليه يك مسأله، بدون در نظر گرفتن عوامل و شرايط ديگر
في سبيل الله     در راه خدا
هركار خيرى كه نفعش به اسلام يا عموم مسلمانان مى‌رسد؛ مانند ساختن مسجد، پل، جادّه و ...
فَىْءْ    اموالى كه بدون جنگ و كشتار از كفار حربى گرفته شده است.
قاصر     رجوع کنيد به: جاهل
قاطع    قطع كننده، بُرنده  رجوع کنيد به: نيت قطع و قاطع
كسى كه يقين به مسأله‌اى دارد.
قاعدگى    عادت ماهيانه زنان
قَباله    نوشته يا سندى كه به موجب آن چيزى بر ذمه‌ى مكلف بيايد، سند عقد معامله يا نكاح
قَبْر    محل دفن ميت
قبض    دريافت كردن چيزى
قُبُل    جلو (كنايه از عضو جنسى كه در جلوى بدن قرار دارد).
قبله    جهتى كه نمازگزار بايد به آن جهت نماز بخواند (سوى كعبه در تمام نقاط)
قتل    كشتن
قتل عمد: اينكه كسى، ديگرى را با علم و قصد بكشد.
قتل شبه عمد: اينكه فرد قصد قتل نداشته، اما قصد انجام سبب قتل را داشته باشد؛ خواه سبب عادتاً كشنده نباشد و يا فرد علم به كشنده بودن آن نداشته باشد.
قتل خطايى: اينكه فرد نه قصد قتل داشته و نه قصد سبب قتل را
قتل نفسِ محترمه: كشتن انسانى كه خونش هدر نيست.
قدر متيقن    آن مقدار كه مسلّم و يقينى است.
قَذْف    نسبت دادن زنا يا لواط به دروغ
قرائت    خواندن حمد و سوره يا حمد به تنهايى در نماز
قرار ضِمنى    آنچه در ضمن عقدى مورد قبول طرفين قرار گرفته است.
قربانى    حيوانى را كه به قصد ثواب ذبح كنند.
گوسفند، گاو و يا شترى كه در روز دهم ذى الحجه در منا ذبح مى‌كنند.
قُرَشيه    زن منسوب به قريش (يكى از مهمترين قبايل عرب و از دودمان نَضْر بن كنانه كه بنى‌هاشم و بنى‌عباس از اين قبيله‌اند).
قرض    وام
قرض ربوى. رجوع کنيد به: رباى قرضى
قرض الحسنه    قرض دادن مال بدون شرط زيادت
قرعه    سهم و نصيب
انتخاب يك چيز از ميان چند چيز در موارد مشتبه به وسيله كاغذ و مانند آن براى حل مشكل
قَرَن    گوشت يا استخوانى است كه در فرج زن مى‌رويد (مانند غدّه) و مانع جماع مى‌شود.
قرنُ المنازل     يكى از ميقاتهاى پنج‌گانه در شرق مكه
قُروح    زخمهايى كه در اثر سلاح عارض شده است.
دانه‌هاى ريزى كه نشانه‌هاى چرك و فساد در آنها نمايان شده است.
قريب    نزديك (به واقع و حقيقت)
خويشاوند
قرينه    علامت، نشانه
قريه    روستا
قسامه    قسمهايى كه اولياى مقتول در صورت عدم بينه، بر قاتل بودن طرف مقابل دعوى مى‌خورند.
قسم    سوگند
قصاص    مجازات جانى به ميزان جنايت انجام شده، توسط كسى كه مورد جنايت واقع شده و يا وراث او؛ مانند كشتن قاتل
قصد اقامت    تصميم مسافر به اقامت ده روز يا بيشتر در يك محل
قصد إنشاء    تصميم به ايجاد يك امر اعتبارى مانند خريد و فروش
قصد رجاء    قصد انجام يا ترك عملى به احتمال اينكه مورد امر يا نهى خداوند متعال باشد.
قصد قربت    قصد تقرب به خداوند متعال و نزديك شدن به او
قصد مطلق ذكر    قصد گفتن ذكر بدون قصد ورود؛ مانند اينكه در نماز به قصد ذكر تكبير بگويد.
قصد وجه     رجوع کنيد به: نيت وجه
قصد ورود     قصد اينكه يك عمل به عنوان مستحب در روايات وارد شده است.
قصر    كوتاه كردن.  رجوع کنيد به: نماز قصر
قصور    كوتاهى در انجام وظيفه
قضاء    قضاوت كردن
انجام دادن عبادتى كه وقت آن گذشته است.
قضاء حاجت     رجوع کنيد به: تخلّى
قَطّاع    كسى كه با كمترين نشانه‌ها يقين به امرى پيدا مى‌كند.
قُطّاعُ الطّريق    راهزنان
قطع    بريدن. رجوع کنيد به: نيت قطع وقاطع   
يقين به امرى
قطع رحم    ترك معاشرت با خويشاوندان
قمار    هر نوع بازى و مسابقه‌اى كه در آن شرط شود كه برنده از بازنده چيزى را بگيرد؛ هر چند آن چيز معين نباشد.
قنوت    تواضع در برابر خدا
ذكر گفتن يا دعا خواندن پس از قرائت و قبل از ركوع ركعت دوم نماز
قوت غالب    غذايى كه در يك منطقه از ساير غذاها، متداولتر است.
قوتاً    رجوع کنيد به: بالقوه

قوه قهريه    زور و قدرت همراه با چيرگى
قى    استفراغ
قيافه شناسى     علمى كه در آن، با استناد به نشانه‌هايى خاص، بعضى مردم را به بعضى ديگر ملحق يا از بعضى سلب كنند.
قيام    ايستادن

قيام متصل به ركوع    قيام نمازگزار پس از قرائت و پيش از ركوع
قيراط    معادل يک بيستم دينار و 18 /0 گرم
قيموميت    سرپرستى.  رجوع کنيد به: قيم
قيمى    هر جنسى كه بخاطر اختلاف در ويژگيها و خصوصيات افرادش، قيمت آن متفاوت است. مانند گاو و گوسفند كه با عواملى چون وزن و خصوصيات ديگر قيمت آنها تغيير مى‌كند.
قَيِّم    سرپرست، كسى كه بر اساس وصيت يا حكم حاكم شرع، مسئول امور يتيم، سفيه، مجنون و... مى‌شود.
كابين    رجوع کنيد به: مهر، مهريه
كارمزد    اجرت كار، حق العمل
كافر    كسى كه به اسلام معتقد نيست.
كافر شامل چهاردسته مى‌شود.
1- كسانى كه وجود خداوند را قبول ندارند.
2- كسانى كه يگانگى خداوند را قبول ندارند.
3- كسانى كه پيامبرى رسول اكرم ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ را قبول ندارند.
4- كسانى كه منكر يكى از ضروريات دين هستند و انكار آن به انكارتوحيد يا رسالت بر مى‌گردد.
كافر حربى: كافرى كه با مسلمين پيمان ترك مخاصمه ندارد و يا در حال جنگ است.
كافر ذمّى: اهل كتابى كه در بلاد اسلامى با شرائط مخصوص، در پناه حكومت اسلامى زندگى مى‌كند.
كافور    ماده خوشبويى است كه در غسل دادن ميت بكار مى‌رود.
كالبد شكافى     رجوع کنيد به: تشريح
كالى به كالى    رجوع کنيد به: نسيه به نسيه
كاهن    كسى كه به امر كهانت اشتغال دارد. رجوع کنيد به: كهانت
كبائر    رجوع کنيد به: گناهان كبيره
كِبْر    خود بزرگ بينى، اينكه انسان خود را بزرگتر از ديگران بداند.
كتابى (كتابيه)    رجوع کنيد به: اهل كتاب
كتب ضلال     كتبى كه مشتمل بر عقايد مخالف اسلام باشد يا اينكه عقايد انحرافى ‌و  يا مسائل غيراخلاقى را ترويج كند.
كثير الشك    كسى كه زياد شك مى‌كند.
كذب    دروغ، خبر دادن نادرست از چيزى يا كسى به عمد
كُر    رجوع کنيد به: آب كر
كراهت    رجوع کنيد به: مكروه
كرايه    اجرت، اجاره بها
كسب لايق بحال    كسبى كه مناسب با جايگاه اجتماعى شخص باشد.
كسر    كمبود
كم كردن
كسوف    خورشيد گرفتگى
كشف خلاف    آشكار‌شدن خلاف
كعبه    خانه‌ى خدا
كفالت    عقدى است كه به موجب آن يك طرف در مقابل طرف ديگر، احضار شخص ثالثى را تعهد مى‌كند.
سرپرستى امور ايتام
كفّاره    كارى كه مكلف بايد به عنوان جريمه‌ى مخالفت خود با امر يا نهى الهى انجام دهد.
كفّاره جمع: همه‌ى كفاره‌ها، مثلاً 60 روز روزه گرفتن و اطعام 60 فقير در كفاره‌ى روزه.
كفّاره تأخير: كفاره‌اى كه به سبب تأخير قضاى روزه بايد پرداخت شود.
كفن    لباس مخصوص ميت كه داراى 3 قطعه است:
1) مِئْزَر (لنگ) 2) قميص (پيراهن) 3) إزار (سرتاسرى)
كفو    هم شأن، همپايه
كفيل    كسى كه كفالت ديگرى را به عهده مى‌گيرد
كَفَّين    دو دست (از مچ تا نوك انگشتان)
الكل صنعتى     الكل متيليك كه از تقطير چوب به دست مى‌آيد و قابل شرب نيست و در صنعت به كار مى‌رود.
كلاله     برادر و خواهر ميّت
كلكسيون    مجموعه
كلّى    عام، غير معين
كمّ    ميزان و مقدار
كهانت    پيشگويى قطعى به شيوه‌هاى غير معمول
كيف    چگونگى و حالت
گرو    مالى كه به عنوان ضمانت نزد ديگرى سپرده مى‌شود.
گناه كبيره    گناهى كه بر آن وعده عذاب و آتش داده شده است.
گواه    شاهد


چھاپیے   ای میل

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location