1. سعید
  2. مشاوره و خانواده
  3. Friday, 22 November 2013
  4.  Subscribe via email
با عرض سلام و خسته نباشید.
من الان 21 سال سن دارم ،و دانشجوی ترم هفت کارشناسی هستم.از چهار ترم پیش تا الان به یکی از همکلاسیهای خود علاقه مند شدم ،خیلی سعی کردم از فکر ایشان خارج شوم،مخصوصا تابستان سال قبل که میگفتم پیش خانواده برمیگردم و از این موضوع دور میشوم ولی بدتر شد ،یک گمشده در خود میدیدم.وقتی به دانشگاه برگشتم مثل قبل حتی بیشتر افکارم مشغول شده بود(دوستانم را میدیدم که بدون هیچ پشتوانه ای ازدواج کرده و برای ازدواج پا پیش گذاشته اند).در درس خواندنم هم مشکل ایجاد شده و هنوز ادامه دارد،تابستان گذشته تصمیم گرفتم به خانواده بگویم ولی نتوانستم چون با توجه به فکر کردن به صحبت های پدرم که مثلا سر همچنین موضوعاتی که برای اطرافیان پیش آمده بود میگفت :بنده خدا با جیب پدرش ازدواج کرده یا هنوز زود بوده برایش و ... ،تا حدی اعتماد بنفس برای گفتن حرفم را از دست میدادم.و بعدش پیش خودم میگفتم من اگر حرفم را بزنم خانواده چه برخوردی باهام خواهند داشت و اگر الان ازدواج کنم در آینده میخواهم چیکار کنم ،رشته ای که در میخوانم هیچ آینده کاری ای ندارد.
اوضاع برایم خیلی سخت شده.
لطفا کمکم کنید .
من ا.. توفیق.
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام و احترام
ببینید آقا سعید کسی که میخواهد ازدواج کند باید توانایی این رو داشته باشه که جرات به خرج بده و با خانواده خود به راحتی در این زیمنه صحبت کنه.
وقتی شما نتونید این موضوع رو در میان بزارید یعنی هنوز مرد نشدید.پس برای نشان دادن بزرگ شدنتون باید به راحتی با خانواده در این رابطه صحبت کنید.
حالا اگر بحث مخارج و ... پیش کشیدند باید منطقی صحبت کنید که مثلا خود پدرتون در ازدواج آیا پدرشون کمک کرده یا نه؟اینکه هیچ پسری نمی تواند خودش مستقل ازدواج کند و همه اینگونه هستند که به آنها پدر و مادر کمک می کنند.
نکته قابل توجه در ازدواج جوانان اینجاست که هر مخالفتی با ما به معنای بد بودن مخالف یا سوء نیت او نیست. دقیقا همان طور که هر موافقتی با فرد انتخابی ما به معنای درست بودن نیت شخص موافق و حسن نیت او نیست.
به خاطر این که معمولا عمده مشکل سر راه انتخاب مورد مناسب برای ازدواج، عدم آشنایی با ملاک ها و لااقل نداشتن اولویت بندی و بارم بندی در آن ملاک هاست، لازم است این قضیه یادآوری شود که اولین قدم در دفاع ما از فرد مورد نظر، این است که انتخاب ما قابلیت دفاع عقلانی داشته باشد. و این دفاع حمل بر درستی ملاک ها و بارم بندی ملاک ها و اولویت بندی آن هاست.
اگر از نظر عقلانی ما توانسته باشیم بدون هندی بازی و عاشق شدن قبل از تطبیق ملاک ها فرد مورد نظر را انتخاب کنیم و هم شانی مذهبی، اقتصادی، فرهنگی، سنتی، تحصیلات، قیافه و ... رعایت شده باشد می توان گفت فرد مورد نظر گزینه مناسبی برای ازدواج می باشد.
در چنین صورتی می توان از انتخاب خود دفاع کرد.
اما معمولا مخالفت والدین با فرد انتخابی فرزند به دلیل عدم تطابق ملاک ها و هم شانی فرد با فرزند یا خانواده است. و معمولا زمانی که فرزند قبل از تعیین ملاک ها عاشق شده باشد چنین مشکلی خواهند داشت. البته درصد بسیار کمی از والدین هم از روی تعصب و بدون دلیل با انتخاب فرزند خود مخالفت می کنند اما مطمئنا در درصد بسیار پایینی قرار دارند.
شما نیم نگاهی به ملاک های خودتان بیندازید.
آیا فرد مورد نظر را بر اساس ملاک های خود انتخاب کرده اید؟
آیا اول انتخاب کرده و بعد عاشق شده اید یا اول عاشق شده اید و بعد ملاک ها را بر اساس فرد مورد نظر تعدیل کرده اید؟
آیا صفت خاصی در محبوب نیست که به خاطر همان ویژگی خاص، شما حاضر شده اید با او ازدواج کنید و سایر داشته ها و نداشته ها را غافل نشده اید؟
اگر مطمئن شدید انتخاب شما کاملا معقول و منطقی و بر اساس ملاک بوده طبعا مخالفت والدين، غیر منطقی خواهد بود.
در گام اول شما باید در جو صمیمی و فرصت مناسب با والدين خود صحبت کنید. ملاک هایتان را برای او بازگو کنید. چرا و بر چه اساسی او را انتخاب کرده اید و محاسن او و ایده آل های شخصی تان که ممکن است با والدینتان داشته باشد با او صحبت کنید. البته اگر شخص امینی که هم والدينتان او را قبول کنند و هم با شما صمیمی باشد، قبلا با شما هماهنگ شده و در جلسه حاضر باشد تاثير مثبتی در جلسه شما خواهد داشت. البته ممکن است پدر يا مادر شما هم دلایلی داشته باشند که از نظر شما بدون دلیل باشد اما از نظر ناظر بی طرف و امین شما حرف درستی باشد و شما باید ملاک های خود را تعدیل کنید.
بعد از شنیدن دلایل شما، اگر باز هم پدر يا مادرتان، با شما مخالفت کنند معمولا مخالفت ایشان بعد از این مرحله بدون منطق و دلیل خواهد بود.
مطمئنا هیچ پدر و مادري مانع خوشبختی فرزندش نمی شود. حتی اگر با ازدواج او صد در صد مخالف باشد. والدين زیادی دیده ايم که با وجود مخالفت صد در صد با فرزندی که تا آخرین فرصت فکر می کرد انتخاب درستی داشته و حتی پدر او را تهدید به عدم حمایت و محرومیت از ارث کرده بوده اما بعداز ازدواج باز هم نظر حمایت خود را از فرزندش دریغ نکرده است.
همه ما چه قبل و چه بعد از ازدواج به نظر لطف والدینمان نیازداریم. حتی اگر والدين هیچ کمکی هم به شما نکنند سعی کنید خودو خانمتان رضایت آنان را به دست آورید. هم رضایت والدین شما و هم دختر خانم. اصلا به این گزینه فکر نکنید که بخواهید رابطه خود را با والدین تان قطع کنید. این مساله هم اکثرا اوقات امکان وقوعی ندارد و ماه های بعدی ازدواج و سردی عطش تصمیم عجولانه باز هم محبت والدین در وجود انسان روشن می شود. و هم این که والدین انسان به مانند ریشه او هستند و قطع رابطه با والدین انسان را تبدیل به موجودی بی ریشه می کند که مشکلات فراوانی فراروی خود و خانواده خود خواهد داشت. ضمن این که خداوند در قرآن شدیدا از قطع رابطه با والدین نهی می کند.
شما به جای این که از برخورد والدینتان با عروس خانم نگران باشید. بعد از اطمینان از انتخابتان بر اساس ملاک ها و اولویت های ذکر شده، از همسر آینده تان بخواهید با هم دنبال راه هایی باشید که نظر لطف والدین دو طرف همیشه بر زندگی مشترک شما سایه بیندازد.
از نظر شغلی هم ترسی نداشته باشید و خدا حتما کمک خواهد کرد.
بالاخره باید همت کرد و تلاش داشته باشید تا به مقصود خود برسید.
اللهم عجل لولیک الفرج
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام حاج آقا
منم با اجازه چند نکته مهم که شما هم بعضا اشاره کردید رو عرض کنم:

1.اول از همه بگوييم که تهديد و پرخاشگري و جنگ و دعوا به هيچ نتيجه اي نمي رسد و فقط آتش معرکه را بيشتر مي کند. بنابراين از فکر قهرمان بازي بيرون بياييد و بيشتر تلاش کنيد در سکوت و آرامش ماجرا را پيش ببريد.

2. با والدين تان صحبت کنيد. در شرايطي آرام و منطقي و هر از چند گاهي بحث را پيش بکشيد و سعي کنيد نظر مثبت شان را جلب کنيد.

3.والدين شما، حتما دلايلي براي مخالفت شان دارند. آنها را بشنويد و سعي کنيد فارغ از شور و شوق عاشقي و هيجانات مقطعي، اين دلايل را تحليل کنيد. شايد واقعا حق با آنها باشد. مي توانيد اين دلايل را با فرد سومي که به بي طرفي او اطمينان داريد در ميان بگذاريد و مشورت کنيد. اين فرد مي تواند دوست، استاد، بزرگ فاميل يا مشاور باشد.

4.والدين گاهي به خاطر بي اعتمادي به شما با انتخابتان مخالفت مي کنند چون فکر مي کنند به قدر کافي بزرگ و عقل رس نشده ايد. در اين شرايط بايد دلايل خود را از انتخاب فرد مورد نظر تشريح کنيد و به آنها ثابت کنيد که بزرگ و قابل اعتماديد.

5.اگر لازم بود از بزرگترهاي فاميل و دوستان مورد اعتماد والدين تان کمک بگيريد و آنها را واسطه قرار دهيد.

6.مي توانيد اين جلسات گفتگو را با حضور نامزدتان برگزار کنيد تا در شرايطي منطقي، والدين هر دو شما را محک بزنند و دلايلتان را بشنوند و به شما اعتماد پيدا کنند.

7.اگر هيچ کدام از راه ها نتيجه نداد، سعي کنيد همراه والدينتان پيش مشاور يا روانشناس برويد و در شرايطي منصفانه درباره مشکل صحبت کنيد.
جسارت منو ببخشید حاج آقا.
اللهم عجل لولیک الفرج
Comment
There are no comments made yet.
  • Page :
  • 1


There are no replies made for this post yet.
Be one of the first to reply to this post!