فلسفه حضور خانواده سيد الشهداء - شب پنجم محرم

گفتيم بارها اباعبد الله خبر از شهادتشون مي دادند و مي فرمودند ..... ، ولي اون چه كه كار مشكل تر مي كنه اين كه خب يا ابا عبد الله ،فداتون بشم، قراره شما شهيد بشي براي چي خانوادت رو همراه مي بري؟ تو اين شرايطي كه شهادت حتمي هست ، معلومه كه براي خانواده شما اسارت قطعيه !
تو شرايط سخت جنگي كه جاي اوردن خانواده نيست ! مي بردي اهل بيتت رو آقا يه جاي امني قرار مي دادي و مي اومدي به شهادت مي رسيد خيال خودت هم راحت تر بود نه عطشي نه بي احترامي نه اسارتي اينها حداقل نبود
ما نمي فهميم دليل اينكه خانوده رو باخودت همراه مي فرماييد چيه ؟
شب عاشورا هم كه به اصحابت گفتي هر كسي مي خواد بره ، بره ولي به اهل بيتت نگفتي زينبم توام برو! چرا ؟
 
نهضت اباعبد الله دو رسالت بر عهده داشت :
1. يكي شهادت و جان نثاري در راه خدا
2. ديگري رساندن پيام عاشورا و حراست از تحريف و تغيير
و نقش دوم رو خانم ها و خانواده ابا عبد الله بر دوش داشتند
شما ببينيد نقشه نهايي دشمن كه تمام سعي و تلاشش رو مي كرد تا به اون برسه اين بود كه نامي و يادي از امام حسين عليه السلام در ذهن و دل مردم باقي نمونه اين معنا رو زينب كبري سلام الله عليها خطاب به يزيد فرمودند اي يزيد
سع سعيك جد جهدك والله لاتمحو ذكرنا 1
فرمود يزيد تمام تلاشت رو بكنه هر كاري مي توني بكن به خدا قسم نمي توني ياد ما رو محو كني يعني اين مي خواستند نامي از اهل بيت باقي نمونه حضرت زينب سلام الله عليها اندرون دل يزيد رو برملا كرد
اگر خانواده اهل بيت نبودند تا با خطبه هاي آتشينشون چهره پست و پلشت يزيد رو رسوا كنند با تبليغاتي كه امويان داشتند نمي گذاشتند نامي از اهل بيت عليهم السلام باقي بمونه براي همين ور مي داره ده نفر حرام زاده رو مامور مي كنه تا بر بدن شهدا اسب بتازونند نمي خواد هيچي از اينها باقي بمونه
شما ببيند تو ورود اسرا به شام ،‌شهر رو آذين بستند مردم شروع كردند به رقص و پاي كوبي سه روز اهل بيت امام حسين رو پشت در هاي شام نگه داشتند يعني برنامه ريزي شده يزيد داره تداراك جنگ تبليغاتي مي كنه
ولي طولي نكشيد نقشش نقش بر آب شد ، شادي يزيد فروكش كرد براي چي ؟
سعي مي كرد شهادت امام رو به ديگران نسبت بده مي گفت خدا لعنت كنه ابن زياد رو من كه نگفتم حسين رو اين طوري به قتل برسونه
دستور داد سقا خانه هايي رو تو شام تعبيه كنند و مردم آب بخورند و بر قاتلين سيد الشهدا نفرين كنند
اين كار اسارت خانواده اهل بيت و خطبه هاي زينب كبري و امام زين العابدين عليهما السلام بود
حتي خانواده يزيد هم تحت تاثير انقلابي كه زينب كبري سلام الله عليها و ديگر بانوان در دل ها براه انداخته بود ند قرار گرفته بود
ديگه يزيد نتونست اون طوري كه خانواده امام حسين ع رو وارد شام كنه بيرون ببره دستور داد با اكرام و اجلال اين ها رو از شام به سمت مدينه ببرند
نه اينكه يزيد آدم شده باشه نه اين عمق اثري كه زينب در جامعه شام ضد اهل بيت گذاشته
اين كار، كارستون زينب كبري است
چرا بعد از اينكه دستور رهايي اهل بيت عليهم السلام صادر شد، حضرت زينب مي فرمايد كه ما مي خوايم هفت روز تو شام باشيم عزاداري كنيم
خب يا حضرت زينب شام جاي عزاداري نيست بعد اين هم مصيبت تشريف ببريد مدينه كنار قبر رسو ل خدا ص اون جا اقامه عزا كنيد
نه همين جا مردم بايد دور اهل بيت عليهم السلام رو بگيرند
فرمود ان المومن مجاهد بسيفه و لسانه2
مومن با شمشير و زبانش جهاد مي كنه
براي ايفاي نقش دوم توسط خانواده اهل بيت زبان تيز و برنده زينب كبري سلام الله عليها دل دشمن رو خالي مي كنه
و به اهداف شوم و پليدشون رو نا بود مي كنه
حضرت زهرا سلام الله عليها به حضرت زينب سلام الله عليها فرمودند گويا دارم مي بينم كه با زبان عربي مبين از حقي كه پايمال شده دفاع مي كني

خلاصه سه حركت اساسي كه با حضور خانواده اباعبد الله در ماجراي كربلا شكل گرفت به ترتيب اين ها بودند
1. پيام رساني
در تداوم مسيري كه حضرت زهر سلام الله عليها طلايه دار اون بودند در حمايت از ولايت و رهبري جامعه اسلامي ، خانواده امام حسين عليه السلام هم در امتداد اين مسير شروع كردند به روشنگري كردند و شفاف كردن حركت و شهادت و بيان آرمان هاي سيد الشهدا و آنچه كه اين نهضت در پي اون بود و حقانيت اين حركت
كه اگر نبود اين خطبه هاي آتشين حضور مظلومانه كه شاهد بر حقانيت اين حركت باشه معلوم نبود چه برسر قيام اباعبدالله مي اومد و پيام كربلا در كربلا دفن مي شد و دست خوش تحريف قرار مي گرفت


2. خنثي سازي تبليغات بني اميه
شام از روزي كه به تصرف مسلمانان در اومده بود در سيطره فرمان رواياني مثل خالد پسر وليد و معاويه وپسر ابو سوفيان بود و اين جا اسلام اموي معنا پيدا كرده بود
اگر چه 113 تن از صحابه نبي مكرم اسلام صل الله عليه و آله در فتح اين سرزمين شركت داشتند و كم كم ساكن شام شدند ولي خيلي هاشون مدت كمي رو د رمحضر رسول خدا صلي الله عليه و آله بودند و خيلي ها شون هم در طول حكومت خليفه اولي تاسومي از دنيا رفته بودند و در زمان قيام امام حسين عليه السلام تنها يازده نفر از اون ها زنده بوندند و اين ها در سن بالا يي قرار داشتند و ترجيح مي دادند خونه نشين باشند و منزوي تا اينكه با مردم بجوشند و بين مردم نفوذي نداشتند.
معاويه 42 سال مردم شام رو ضد اهل بيت با برنامه بار اورده بود مي گفت بريد بچه گوسفندهاي رو بين بچه هاي شهر شام پخش كنيد و بگيد معاويه اين ها رو به شما هديه داده بعد از چند وقتي كه بچه با اين بزغاله ها انس مي گرفتند شبانه دستور مي داد گوسفندها رو جمع كنند و بگند كه علي آمده اين گوسفندها رو برده.
اين طور ي نامردكينه سازي مي كرد.
در مقابل بني اميه رو خويشان رسو ل خدا معرفي مي كرد تا اون جا كه وقتي مروان آخرين خليفه اموي كشته شد
عده ايي از شامي ها پيش حاكم بني عباس رفتند و قسم خوردند كه ما فكر نمي كرديم كه رسول خدا صل الله عليه و آله قوم و خويشي جز بني اميه داشته تا از او ارث ببرند
بنابراين تحول در اين شام جز با حضور اهل بيت عليهم السلام ميسر نبود


3. افشاي چهره ظالم
مظلوميت فطرت ها رو بيدار مي كنه و نقش به سزا و رسايي در رساندن پيام داره به قدري كه عده ايي براي
جلب دل ها و نظرها مظلوم نمايي مي كنند
ولي در كربلا حقيقت مظلوميت رخ داد تا آون جا كه حتي به طفل شش ماه هم رحم نشد
امام سجاد عليه السلام تو شما كه خواستگاه بني اميه بود وقتي شروع كردند به رسو ا كردن دشمن فرمودند
پدرم رو شما قطعه قطه كرديد و مثل پرنده ايي در قفس پرو بالش رو شكستيد تا جان داد
اينجا اگه اما مي فرمود پدرم رو شهيد كردند تو چشم شامي هايي كه شناخت نسبت به اهل بيت نداشتند خيلي مهم نبود پيش خودشون مي گفتند خب جنگ ديگه يه عده هم كشته مي شن
ولي حضرت شروع مي كنند از مظلوميت در شهادت پدرشون سخن مي گن و اين شدت پستي دشمن رو نشون مي ده
امام سجاد عليه السلام مي فرمود بر فرض قصد كشتن داشتيد ، چرا اين طور كشتيد
مثل پرنده بدنش رو پاره پاره كرديد چرا كنار نهر آب ،‌او رو تشنه كشيتد ،‌چرا دفن نكرديد و ....
اين گونه حرف زدن نفرت نسبت به ظالم رو شدت مي بخشه 3
 
حالا آدم مي فهمه اينكه مقام معظم رهبري فرمودند : ما بعد از جنگ بايد كاري زينبي و زين العابديني كنيم
اگه فرهنگ شهادت ، فرهنگ ايثار و آنچه كه در آرمان شهر جنگ گذشت رو در بستر جامعه پهن مي شد
و فراگير ما بيشتر شاهد حضور فضيلت ها در صحنه جامعه بوديم
عزاداري براي سيد الشهدا مهم ترين نقش رو داشت در پيام رساني عاشورا
اينكه سفارش هاي فراواني شده براي برپايي عزاداري به خاطر اين كه با اين كار پيام عاشورا به نسل آينده
رساتر مي رسه و در موج احساسات دل ها به هم گره مي خوره تا هر چه بيشتر به اهداف عاشورا نزديك تر بشيم.
 
خودمو ن رو از مجلس عزاي اباعبد الله جدا نكنيم هر طوري مي تونيم يه قدم برداريم
حتي به اندازه اينكه يك هزار تومني ،‌ يك استكان چايي جلوي عزادارها بذاريم
فرمود موسي ما من عبد انفق في محبه ابن بنت رسول الله درهم و غير ذالك
الا و باركت في دار الدنيا الدرهم بسبعين درهم4
هر كه در راه محبت ابا عبد الله درهمي خرج كنه يا كار ديگه كنه نيست مگر اينكه به هر درهم هفتاد برابر بركت مي دم بركت مي دا


روضه كوتاه
معجزه زينب كبري سلام الله عليها اين نيست كه كوري رو شفا بده و مشكلي رو حل كنه يه معجزه از زينب ه ست كه تا نداره
اون آقا مي گفت : رفتم شام زيارت حضرت زينب چند قدمي ضريح مطهر نشسته بودم يه وقتي ديدم يه آقايي اومد با زبان عربي گفت مي شه كنارتون بشينم مي گفت يه كمي عربي بلد بودم گفتم بفرما وقتي زيارتم تمام شد
بهش گفت شما شيعه هستي گفت نه من سني جز مدرسين دروس اهل تسننم پرسيدم آيا با معارف شيعه هم آشنا هستي
گفت نه ولي يه جمله گفت دلم رو آتش زد
گفت ولي من هر روز مي رم هم زيارت حضرت رقيه و هم زيارت حضرت زينب
مايي كه يك هفته بوديم اون جا يك خط در ميون مي رفتيم زيارت اين حضرات اونايي كه سوريه رفتند مي دوند بين اين دو حرم حداقل نيم ساعت فاصله است يكي حاشيه شهر يكي مركز شهر
اين معجزه زينب است وقتي زينب به يزيد مي گه هر كاري مي خواي بكن به خدا قسم نمي توني ياد ما رو از بين ببري يعني اين
پيش خودم گفتم باشه حضرت زينب شما بايد از يه اهل تسنن اين طور دلبري كني دلش طاقت نياره هر روز بياريش كنار ضريح مطهر دلش آروم بشه
اون وقت من بي چاره يه بار بيشتر روزيم نشه
اين بيرق عزا يادگاري زينب كبري است ،‌ اولين روضه خون خود زينب از بالا بلند ي شروع كردند
وقتي بدنه پاره پاره برادر رو ديد با صداي بلند فرمود صل عليك ملائكه السما بعد شروع كردند برا ي جدش روضه خواني كردند حسينش رو معرفي كرد
فرمود يا رسو ل الله هذا حسين بالعرا
زينب مگه رسول خدا نمي شناسه حسينش رو
آري مي شناسه ولي اون حسين سر به تن داشت ولي بذار اين حسين برات يا رسو ل الله معرفي
هذا حسين بالعرا مرمل بالدما مسلوبه بالعمامه و رداء
مني كه 50 سال با حسين زندگي كرده بودم وقتي رسيدم به گودي قتلگاه حسين رو نشناختم
با تعجب پرسيدم اانت اخي و ابن امي آيا تو حسين من
صل الله عليك يا اباعبد الله

منبع
1- بحارالأنوار 45 134 باب 39- الوقائع المتأخرة عن قتله ص
2- مجمع البيان / ج 7 / ص 326
3- پرسش ها و پاسخ هاي دانشجويي ، ويژه محرم ، ص 117
4- مستدرك‏الوسائل 10 318 49- باب استحباب البكاء لقتل الحسين

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location