چگونه می توانید ثابت کنید امام زمان (عج) وجود دارد؟

پرسش: 

آیا  می توانید ثابت کنید امام زمان (عج) وجود دارد ؟ 

پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

در پاسخ می گوییم: عقيده به مهدويت،‌ از امور مسلّم و قطعى تاريخ و كلام اسلامى است. مسلمانان اعم از شيعه و سنى به «مهدى موعود» باور دارند. نقطة اصطكاك شيعه و سنى در «مهدويت» تولد حضرت است.
اكثر عالِمان اهل سنت بر اين باورند كه «مهدى موعود» هنوز متولد نشده است، ليكن همة شيعيان اماميه مى گويند: مهدى موعود فرزند امام حسن عسكري(ع) است و در سامراء در سال 255 هجرى متولد شده است و در پس پردة غيبت زندگى مى كند و روزى به امر خداوند ظهور خواهد كرد. اين سخن را افزون بر شيعيان، بسيارى از دانشمندان نامدار اهل سنت پذيرفته اند و در كتاب هايشان متذكر شده اند،‌ مانند محمد بن طلحة شافعى در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالكى در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعى در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلكان در وفيات الاعيان.
برخي از پژوهشگران بيش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند كه در تأليفاتشان ولادت امام مهدي(عج) را متذكر شده اند.(1)
به طور كلى همه قبول دارند كه مهدى موعودى خواهد آمد و جهان را از عدل پر مى كند. محل بحث در مهدويت خاصه است؛ يعنى آن مهدى موعود، فرزند امام حسن عسكري(ع) كه متولد شده است.
سخنى در اين زمينه:
ـ دلايل ولادت و امامت امام مهدي(عج):
بعد از بيان مبانى مهدويت خاصه، به اصل بحث بر مى گرديم و آن اين است كه از چه راهى و چگونه مى توان وجود امام مهدي(عج) را اثبات نمود؟
همان گونه كه بيان شد،‌ مسلمانان جملگى مهدويت عامه را پذيرفته اند.
تنها سخن در مهدويت خاصه است. مهدويت خاصه از جملة‌باورهاى شيعة اماميه است و گروهى از عالمان اهل سنت همانند حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى نيز آن را پذيرفته‌اند.(2)
مهدويت خاصه يك مشكل دارد و آن اين است كه به جهت رعايت تقيه،‌ تولد حضرت مهدي(عج) آشكار نشد و حضرت از ولادت مانند موسى بن عمران در خفا و دور از ديدگان عموم زندگى كرد. اين امر موجب شد كه بعد از شهادت امام حسن عسكري(ع) شك و حيرت بى سابقه اى بين شيعيان باشد؛ اين وضع به قدرى خطرناك بود كه حتى برخى از پيروان امام حسن عسكري(ع) در امامت آن حضرت شك و ترديد روا داشتند، چرا كه طبق پيش گويى هاى امامان(ع) مي بايست امام حسن عسكري(ع) پسرى مى داشت تا او وارث امامت و هادى امت و مهدى موعود و منتظر گردد.
اختفاي ولادت امام مهدي(عج) سبب شد كه به نوشتة‌ مسعودي، پيروان امام حسن عسكري(ع) بعد از شهادت حضرت، به بيست فرقه منشعب شدند.(3)
براي اولين بار شيعيان با چنين بحرانى رو به رو شدند ستم حاكمان اجازه نمى داد ولادت امام دوازدهم براى همگان آشكار شود،‌ بلكه به ناچار بايد در خفا بماند، چون خوف از كشته شدن حضرت وجود داشت. از سوى ديگر شناخته نشدن امام دوازدهم، به تزلزل اعتقادي شيعيان منجر مى شد.
اين مشكل با اقدامات، معجزات،‌ كرامت ها و شواهد،‌ دركم ترين زمان زدوده شد و تمامي پيروان امام حسن عسكري(ع) ولادت امام مهدي(عج) را پذيرفتند.
چگونه اين امر محقق شد؟
براي تحقق اين امر، پيامبر(ص) و امامان(ع) از پيش برنامه ريزى كردند و با راهكارهاي مناسب ارائه شده،‌ تمامى شيعيان به ولادت و امامت امام غايب معتقد شدند. راهكارها بدين شرح است:
1ـ پيش گويى امامان پيشين:
پيامبر اسلام(ص) و هر يك از امامان پيشين دربارة امام مهدي(عج) ويژگى هاى حضرت، رهنمودهايى به شيعيان داده و از پيش زمينه سازى كرده بودند كه شيعيان بدانند از امام حسن عسكري(ع) پسرى متولد خواهد شد اما ولادتش به جهت وضع
دشوار سياسي، در خفا صورت مى گيرد.
- امام سجاد (ع) فرمود: «القائم منايخفى على النّاس ولادته حتى يقولوا لم يولد بعد؛(4)قائم ما [مهدى موعود] ولادتش بر مردم مخفى است؛ اين موجب مى شود كه [برخي] بگويند: او هنوز متولد نشده است.
- عبدالله بن عطا گويد: به امام باقر(ع) عرض كردم: شيعيان شما در عراق بسيارند، تا كنون سابقه نداشته كه فردى از شما اهل اللبيت اين اندازه پيرو داشته باشد‌ [،خوب است كه شما دست به شمشير ببرى و قيام كني]. حضرت فرمود: «انظروا من تحفى على النّاس ولادته فهو صاحبكم؛(5) آن مهدى موعود و قائم منتظر من نيستم. بنگريد آن كسى كه ولادتش بر مردم مخفى است. او صاحب الأمر و مهدى موعود است».
- امام صادق(ع) فرمود: «صاحب هذاالامر تخفى ولادته عن هذاالخلق؛(6)ولادت مهدى بر مردم پوشيده است».
- ايوب بن نوح به امام هشتم(ع) عرضه مى دارد: اميدوارم كه صاحب الامر و مهدى موعود شما باشيد. حضرت در پاسخ مي‌فرمايد: «نه آن مهدى موعود من نيستم؛ او يكى از فرزندان من است كه ولادتش مخفى است».(7)
- عبدالعظيم حسنى گويد: به امام جواد(ع) عرض كردم: اميدوارم كه آن مهدى موعودى كه جهان را پر از عدل و داد مى كند، شما باشيد. حضرت فرمود: «همة ما قائم به امر خدا هستيم و همة‌ما هادى و راهنماى دين خدا هستيم، ليكن آن قائم و مهدى موعودى كه جهان را پر از عدل خواهد كرد، ولادتش مخفى است. وجودش از مردم غايب است. او همنام و هم كنية رسول خدا است».(8)
2ـ بشارت امام حسن عسكري(ع):
امام عسكري(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدي(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود،‌ از جمله به عمه اش «حكيمه خاتون» فرمود: «در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدى از نرگس خاتون متولد مى شود».(9)
ـ احمد بن اسحاق مي‌گويد: از امام ابو محمد حسن عسكري(ع) شنيدم كه فرمود: «حمد و سپاس خداى را كه مرا از دنيا نبرد تا اين كه جانشين من و مهدى موعود را به من نشان داد. او از حيث ويژگى هاى جسمانى و اخلاقى و رفتارى شبيه ترين انسان ها به پيامبر خدا(ص) است. خدا مدتى وى را در حالت غيبت نگهدارى مي‌كند و سپس ظاهر مي‌شود و جهان را از عدل و داد پر مي‌كند».(10)
نيز حضرت عسكري(ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزديكان را از تولد امام مهدي(عج) آگاه نمود.
محمد بن على بن حمزه گويد: از امام عسكري(ع) شنيدم :«حجت خدا بر بندگان و امام و جانشين من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامة طلوع فجر متولد شد».(11)
احمد بن حسن بن اسحاق قمى مى گويد: وقتى كه امام مهدي(عج) متولد شد، نامه‌اى از امام عسكري(ع) به من رسيد كه حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندى برايم متولد شده است. اين موضوع را مخفى بدار، زيرا جز براى دوستان و نزديكان ما آن را اظهار نخواهم كرد».(12)
ـ ابراهيم بن ادريس مي‌گويد: امام ابو محمد عسكري(ع) گوسفندى را براى من فرستاد و فرمود: «اين را به جهت ولادت فرزندم «مهدي» عقيقه كن و به خود و خانواده ات بخوران».(13)
3ـ نشان دادن فرزند به خواص:
امام عسكري(ع) افزون بر اين كه قبل از ولادت امام مهدى بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد كه مهدى موعود ولادت يافته است، گام ديگرى برداشت، و آن اين بود كه براي افزايش ايمان و اطمينان شيعيان، فرزندش امام مهدى را به تعدادى نشان داد.
احمد بن اسحاق مى گويد: امام عسكري(ع) كودك سه ساله اى را به من نشان داد و فرمود: اي احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامى نبودي، فرزندم را به تو نشان نمى دادم. بدان كه اين كودك همنام و هم كنية رسول خدا است و همان كسى است كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد.(14)
ـ معاويه بن حكيم،‌ محمد بن ايوب و محمد بن عثمان بن سعيد عمرى مي‌گويند: ما يك گروه چهل نفره در خانة‌ امام حسن عسكري(ع) جمع شده بوديم، حضرت فرزندش امام مهدى را به ما نشان داد و فرمود: «اين امام شما و جانشين من است».(15)
ـ على بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاويه بن حكيم و حسن بن ايوب مي‌گويند: ما تعدادى از شيعيان در خانة امام حسن عسكري(ع) تجمع نموديم. و از حضرت دربارة‌ جانشين وى پرسش نموديم، پس از ساعتى حضرت كودكى را به ما نشان داد و گفت: «بعد از من اين امام شما است».(16)
ـ عمر اهوازى مي‌گويد: امام حسن عسكري(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: «بعد از من اين فرزندم امام شما است».(17)
ـ ابراهيم بن محمد گويد: در خانة عسكرى كودك زيبايى راديدم، از حضرت پرسيدم: يا ابن رسول الله، اين كودك كيست؟ حضرت فرمود: «اين كودك من است. اين جانشين من است».(18)
ـ يعقوب بن منفوس مي‌گويد: خدمت امام عسكري(ع) رسيدم و از حضرت دربارة امام بعدى و صاحب الامر جويا شدم. حضرت فرمود: پرده را كنار بزرن؛ كنار زدم، در اين هنگام كودك پنج ساله اى را ديدم كه به سوى ما مى آيد. آمد و روى زانوى حضرت عسكري(ع) نشست. حضرت فرمود: «اين امام شما است».(19)
4ـ تبيين خواص:
بعد از زمينه سازى ها و بشارت هاى امام عسكري(ع)، نيز نشان دادن فرزندش، مهدي، اينك نوبت خواص است كه اقدام نمايند و وجود امام مهدى را به اطلاع ديگر شيعيان برسانند تا آنان را از شك و حيرت نجات دهند.
افرادى همانند حكيمه خاتون، دختر محمد بن على بن موسى الرضا(ع)، عثمان بن سعيد عمري، حسن بن حسين علوي، عبدالله بن عباس علوي، حسن بن منذر، حمزه بن ابى الفتح، محمد بن عثمان بن سعيد عمري،‌ معاويه بن حكيم، محمد بن معاويه بن حكيم، محمد بن ايوب بن نوح، حسن بن ايوب بن نوح، على بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعيل بن موسى بن جعفر، يعقوب بن منفوس، عمر اهوازي، خادم فارسي،‌ ابوعلى بن مطهر، ابى نصر طريف‌‌خادم، كامل بن ابراهيم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوري، عبدالله جعفر حميري، على بن ابراهيم مهزيار، ابوغانم خادم، كوشيدند و ولادت امام مهدي(عج) را به اطلاع شيعيان رساندند.
حكيمه خاتون مي‌گويد: امام حسن عسكري(ع) كسى را دنبال من فرستاد كه امشب (شب نيمة شعبان) براى افطار نزد من بيا، چون خداوند امشب حجت خود را آشكار مي‌كند. پرسيدم: اين مولود از چه كسي است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمى شود. فرمود: موضوع همين است كه گفتم. من در حالى كه نشسته بودم، نرجس آمد و كفش مرا از پايم در آورد و فرمود: بانوى من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوى من و خانواده ام هستي. او از سخن من تعجب كرد و ناراحت شد و فرمود: اين چه سخنى است؟ گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندى عنايت مي‌كند كه سرور دنيا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت كشيد. سپس بعد از افطار‌، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نيمة شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم، ديدم نرجس نيز بيدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بيرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم. ديدم فجر اوّل طلوع كرده و نرجس در خواب است. در اين هنگام اين سؤال به ذهنم خطور كرد كه چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسكري(ع) از اطاق مجاور صدا زد: عمّه جان، شتاب مكن كه موعد نزديك است. من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامى كه مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتى از خواب بيدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسيدم: چيزى احساس مى كني؟ گفت: آري. گفتم: نام خدا را بر زبان جارى كن، اين همان است كه در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام كن. در اين هنگام پردة نورى ميان من و او حائل شد، ناگهان متوجه شدم كه كودك ولادت يافته است. چون جامه را از روى نرجس برداشتم، ديدم كه آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذكر خدا مشغول است.
در اين هنگام امام حسن عسكري(ع) صدا زد: عمه! فرزندم را نزد من بياور.
نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل كودك دست كشيد و در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت: و فرمود: فرزندم، سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و شهادتين بر زبان جارى كرد و سپس به امام علي(ع) و ديگر امامان(ع) به ترتيب درود فرستاد تا رسيد به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسكري(ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام كند و بعد نزد من بياورد. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بيا، روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بياور، آوردم. همانند روز اوّل شهادتين و سلام بر امامان را بر زبان جارى كرد. سپس اين آيه را تلاوت نمود: «و نريد أن نمنّ على الّذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين».
حكيمه خاتون مي‌گويد: بعد از اين روزى خدمت رسيدم. پرده را كنار زدم و امام مهدى را نديدم، گفتم: فدايت شوم،‌امام مهدى چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسي(ع) در خفا نگهدارى مي‌شود.(20)
5ـ كرامت ها و شواهد زنده:
بعد از شهادت امام عسكري(ع)، امام مهدى (عج) از طريق نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق معجزه يا شبه معجزه) وجود و امامت خويش را براى شيعيان امام عسكري(ع) نماياند و حجت را بر آنان تمام كرد.
در آغاز غيبت صغري، سازمان مخفى وكالت كه از زمان امام صادق(ع) براى چنين دوره اي پايه ريزى شده بود، از مهم ترين وظايفش اين بود كه شك و حيرت شيعيان را بزدايد و آنان را به امام غايب و نيابت نواب اربعه مطمئن نمايد. نائبان و وكيلان حضرت با ارائة شواهد صدق، كرامت ها و علوم برتر اعطايى از ناحية مقدسه به اين امر اقدام نمودند.
كرامت ها و شواهد صدق در برخى موارد مستقيماً توسط امام مهدي(عج) و در برخى موارد با واسطة سفيران به شيعيان عرض مي‌شد. تا شيعيان افزون بر اين كه به وجود امام مهدي(ع) ايمان داشته باشند، به نيابت نواب اربعه نيز مطمئن شوند. نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولين سفير ناحية مقدسه، عثمان بن سعيد عمري صورت گرفت، چون كه در اين دوره هنوز شيعيان در حيرت بودند و به وجود امام مهدي (عج) پى نبرده بودند.
سيد بن طاووس مى نويسد: «امام زمان(ع) را بسيارى از اصحاب پسرش امام حسن عسكري(ع) ديده و از وى اخبار واحكام شرعى روايت كرده اند. از اين گذشته حضرت وكيل هايى داشت كه اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، كرامات، جواب مسائل مشكل و بسياري از اخبار غيبى را كه حضرت از جدش پيامبر(ص) روايت كرده بود، نقل كرده اند.(21)
نمونه ها:
در اين جا به ذكر چند نمونه اكتفا مي‌كنيم:
1ـ روايت سعد بن عبدالله اشعرى قمي: وى مي‌گويد: «حسن بن نضر» كه در ميان شيعيان قم جايگاه ويژه اى داشت، بعد از رحلت امام عسكري(ع) در حيرت بود. او و «ابوصدام» و عده اى ديگر تصميم گرفتند كه از امام بعدى جويا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال مى خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست كه اين سفر را به تعويق اندازد، ولى حسن بن نضر گفت: نه، من خوابى ديده ام و بيمناكم.
بنابراين بايد بروم. قبل از حركت به احمد بن يعلى بن حماد دربارة اموال متعلق به (امام) وصيت كرد كه اين اموال را نگه دارد تا اين كه جانشين امام عسكري(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوى ناحية مقدسه توقيعى به دستش رسيد و به امامت امام مهدي(عج) نيز به وكالت خاصة عثمان بن سعيد عمرى مطمئن شد.(22)
2ـ روايت محمد بن ابراهيم بن مهزيار: مي‌گويد پس از وفات امام حسن عسكري(ع) در مورد جانشين آن حضرت به شك افتادم. پدرم وكيل حضرت بود و اموال زيادى نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهى طلبيد و به راه افتاديم، پدرم بين راه مريض شد و به من در مورد اموال وصيت نمود و گفت: از خدا بترس و اين اموال را به صاحبش برگردان هر كه اين نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات كرد.
چند روزى در عراق ماندم، سپس نامه اى از سوى عثمان بن سعيد به من رسيد كه در آن نامه همة علائم و نشانه هاى اموال بيان شده بود، نشانه هايى كه جز من و پدرم كسى آن را نمى دانست.(23)
محمد بن ابراهيم بن مهزيار با اين كرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدى وهم به نيابت عثمان بن سعيد مطمئن شد.
3ـ روايت احمد دينورى سراج: مي‌گويد: يكى دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسكري(ع) به قصد حج از اردبيل حركت كردم و به دينور رسيدم، مردم در خصوص جانشين امام عسكري(ع) متحير بودند، اهل دينور از آمدن من خشنود شدند. شيعيان آن جا سيزده هزار دينا سهم امام، به من دادند كه به سامرا ببرم و به جانشين حضرت بسپارم. گفتم: هنوز جانشين حضرت حتى براى خودم روشن نيست. گفتند: تو مورد اعتماد ما هستي. هر وقت جانشين حضرت را پيدا كردي، به او بده. سيزده هزار دينار را گرفتم و با خود بردم. در كرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات كردم، او هم هزار دينار و چند بقچه پارچه به من داد تا به «ناحية مقدسه» برسانم. در بغداد در پى نايب حضرت مى گشتم. به من گفتند كه سه نفر مدعى نيابت هستند. يكى باقطانى است. رفتم نزدش و امتحانش كردم و از او شاهد صدق خواستم، چيزى نداشت كه مرا قانع كند. سپس رفتم نزد دومى به نام اسحاق احمر، او را هم به حق نيافتم. رفتم نزد سومي، ابوجعفر يا عثمان بن سعيد عمري، بعد از احوال پرسى به او گفتم: اموالى از مردم نزد من است و بايد به جانشين امام عسكري(ع) تحويل دهم. در حيرتم و نمى دانم چه كنم. او گفت: برو در سامرا به خانة ابن الرضا (امام حسن عسكري(ع)) در آن جا وكيل امام را خواهى يافت. به سامرا رفتم و در خانة حضرت سراغ وكيل امام را گرفتم. دربان گفت: منتظر باش، الآن بيرون مى آيد. لحظه اى بعد فردى آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد. بعد از احوال پرسى به او گفتم: مقداري اموال از ناحية جبل آوردم و به دنبال دليل هستم. ناچارم از هر كس دليلى براى اثبات نيابت وى يافتم، اموال را به او تسليم كنم. در اين وقت براى من غذا آوردند، گفت غذايت را بخور و كمى استراحت كن، سپس به كار تو رسيدگى مي‌شود. بعد از گذشت پاسي از شب آن مرد نامه اى به من داد كه در آن آمده بود: احمد بن محمد دينورى آمده و اين مقدار پول و كيسه و بقچه آورده و درون آن كيسه اين مقدار پول در آن است،‌ و تمامى جزئيات را بيان داشت. از جمله نوشته بود: در كيسة پسر فلان شخص زره ساز شانزده دينار است. از كرمانشاه نيز يك كيسه از فلان شخص است، و فلان بقچه از احمد بن حسن مادرانى است كه برادرش پشم فروش است و ... با اين نامه شك و ترديدم بر طرف شد و مشخص شد كه عثمان بن سعيد عمرى نايب حضرت است. حضرت در اين نامه به من دستور داد كه اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردى كه با او ملاقات داشتم، تحويل دهم.(24)
4ـ روايت محمد بن على اسود: وى مي‌گويد: در آغاز غيبت صغرى پيرزنى پارچه اى به من داد و گفت آن را به ناحية مقدسه برسان. من آن را با پارچه هاى بسيارى ديگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسيدم و نزد عثمان بن سعيد رفتم، وى گفت: همة اموال را به محمد بن عباس قمى بده. من همه را به او سپردم، جز پارچة پير زن را. پس از آن عثمان بن سعيد از ناحية مقدسه اين پيغام را فرستاد كه پارچة پيرزن را نيز به وى تسليم كن... (25)
5ـ روايت اسحاق بن يعقوب: مي‌گويد: از عثمان بن سعيد شنيدم كه مى گفت: مردى از اهل عراق نزد من آمد و مالى را براى امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود:‌حق پسر عمويت را كه چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسى كرد و معلوم شد كه پسر عمويش چهارصد درهم از او طلب دارد.
آن را برگرداند، سپس مبلغ باقى مانده را تسليم حضرت نمود و حضرت پذيرفت.(26)
6ـ روايت محمد بن على بن شازان: ‌مي‌گويد: اموالى از مردم نزد من جمع شده بود، براي اين كه به ناحية‌ مقدسه برسانم، ديدم بيست درهم كمتر از پانصد درهم است. اين مقدار را افزودم و با نامه براى عثمان بن سعيد نائب امام مهدي(ع) فرستادم. چيزى هم در اين نامه قيد نكرده بودم، وى در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسيد. بيست درهم از آن مال تو بود.(27)
با اين خبرهاى برتر، كرامت ها و شواهد صدقى كه در آغاز غيبت صغرى ارائه شد، شيعيان امام حسن عسكري(ع) تماماً به امامت امام مهدي(ع) و نيابت عثمان بن سعيد پى بردند.
شك و حيرت شيعيان در امر امامت كه ناشى از خفاى ولادت و غيبت امام مهدى (عج) بود،‌ با تلاش هاى خالصانة كارگزاران حضرت در سازمان مخفى وكالت، در چند سالة آغازين دورة‌ غيبت صغرى كاملاً برطرف شد.
شيعيان با بهره مندى از كرامت ها و علوم غيبية حضرت مهدي(عج) به دو نكته پى بردند: يكي اين كه دانستند مسير اصلى امامت ترسيم شده از زمان پيامبر(ص) و علي(ع) به درستى طي شده و امامت از امام حسن عسكري(ع) به فرزندش امام مهدي(عج) منتقل شده است و در اين دورة غيبت صغري، حضرت مهدي(عج) از پشت پرده شيعيان را رهبرى مى كند.
دوم اين كه سازمان مخفى وكالت كه از قبل با رهبرى امامان(ع) فعاليت مى كرد، اينك در دورة غيبت صغرى نيز فعال است و «عثمان بن سعيد عمري» از ناحية مقدسه، مسئوليت و توليت اين سازمان را عهده دار است. بنابراين شيعيان هم به امامت امام مهدى پي بردند و هم به نيابت خاصه مطمئن شدند.
بعد از درگذشت عثمان بن سعيد عمري، به دستور حضرت مهدي(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئوليت و توليت آن را بر عهده گرفت، در اين هنگام برخى از شيعيان، نه در وجود امام زمان(عج) بلكه در نيابت محمد بن عثمان شك كردند، كه امام مهدي(عج) با در اختيار قرار دادن برخى از كرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شيعيان به نيابت محمد بن عثمان بن سعيد عمرى مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت رياست طلبى و هواپرستى با محمد به مخالفت برخاستند. اين ها به دروغ ادعاى نيابت كردند، و محمد بن عثمان با بهره گيرى از كرامت ها و شواهد صدق، ادعاى آنان را باطل كرد و شيعيان بيشتر به حقانيت محمد بن عثمان پى بردند.(28)
سپس در دورة نيابت حسين بن روح هم برخى از خواص با وى به مخالفت برخاستند، ولى با مشاهدة كرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهى نمودند.(29)
بعد از حسين بن روح نيابت به ابوالحسن على بن محمد سمرى رسيد و آخرين توقيع كه در دورة غيبت صغرى صادر شد، نيز كرامتى ديگر محسوب مي‌شود. امام مهدي(عج) در نهم شعبان سال 329 هجرى توقيعى صادر مي‌كند و به ابوالحسن على بن محمد سمرى متذكر مى شود كه: «تو شش روز بعد مى ميري. امور سازمان وكالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از اين ديگر نيابت خاصه منتفى است». راوى مي‌گويد: رفتم نزد ابوالحسن على بن محمد سمري. او اين توقيع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و ديدم ابوالحسن على بن محمد سمرى در حال جان دادن است(30)
اين نامه دليل ديگرى است براى حقانيت شيعه و وجود امام زمان(ع).
البته غیر از این دلایل نقلی و روایات ، دلایل دیگر مانند وجود حجت خداوند در هر زمان ، وجود خلیفه الهی و انسان کامل در روی زمین به حکم آیات قرآن نیز می تواند به آن اضافه شود.
پی نوشت====
1- رك: الزام الناصب، على يزدى حائري، ج 1، ص 321 تا 340؛ دادگستر جهان،ابراهيمى اميني، ص 118 تا 120؛ سيرة پيشوايان، مهدى پيشوايي،‌ ص 667.
2- رك: ينابيع الموده، ص 440 به بعد.
3- مروج الذهب،‌ مسعودي،‌ ج 2، ص 572.
4- منتخب الاثر، ص 355.
5- همان.
6- همان.
7- همان.
8- همان، ص 353 – 354.
9- منتخب الاثر، ص 398 و 399.
10- بحارالانوار، ج 51، ص 161.
11- همان، ‌ص 397.
12- اثبات الهداه، ج 6، ص 436؛ دادگستر جهان،‌ ص 103.
13- بحارالانوار، ج 52، ص 22.
14- بحارالانوار، ج 52، ص 23 و 24.
15- ينابيع الموده، ص 460؛ بحارالانوار، ج 52، ص 26.
16- اثبات الهداه، ج 6، ص 311؛ دادگستر جهان،‌ص 107.
17- ينابيع الموده، ص 461.
18- دادگستر جهان،‌ص 107.
19- بحارالانوار، ج 52،‌ص 25.
20- ينابيع الموده، ص 449 و 450.
21- الطرائف فى معرفه مذهب الطوائف، ج 1، ص 183 ـ 184؛ زندگانى نواب خاصامام زمان(عج)، ص 93 و 94.
22- كليني، كافي، ج 1، ص 517 – 518، ح 4.
23- همان، ص 518، ح 5؛ رجال كشي، ج 2، ص 813.
24- بحارالانوار، ج 51،‌ص 300 – 302.
25- همان، ص 335.
26- همان، ص 326.
27- كليني، كافي، ج 1، ص 523 و 524.
28- ر.ك: بحارالانوار، ج 51، ص 316 و 336؛كمال الدين ، ص 398.
29- ر.ك: تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم (عج)، جاسم حسيني، ص 197.
30- كمال الدين، ص 516، بحارالانوار، ج 51، ص 361.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location