آیا سهم الارث های مشخص شده در قرآن، مناسب شان افراد است؟

پرسش:

سلام عليکم و رحمه الله. در بخش قرآني سايت يک سري مقاله در بخش پاسخ به شبهات در حال قرار گرفتن بود که متأسفانه نمي دانم چرا متوقف شد و الان مدتهاست چيزي به آن پاسخها اضافه نشده است و البته روال مديريت سايت به من ارتباطي ندارد ولي يکي از شبهاتي که در امتداد شبهات در حال پاسخ در آن مقاله بود که پاسخش قرار نگرفته است و براي من جاي سؤال دارد که خدمت شما عرض مي کنم: شبهه مربوط به آيات 11 و 12 و 176 از سوره نساء است، که شامل دو شبهه بود: 1. اگر يک مرد فوت شود، و از او سه دختر و دو والد و يک همسر باقي بماند؛ دختران 2/3 سهم[دو ثلث]، والد ها 1/3 سهم[يک ثلث] ( بر اساس آيه 11) و همسر 1/8 سهم[يک هشتم] (براساس آيه 12) از ارث را دريافت مي کند که از ميزان ارث بيشتر مي شود. 2. اگر مردي فوت شود و از او يک مادر و يک همسر و دو خواهر باقي مي ماند، مادر 1/3 سهم[يک ثلث] (براساس آيه 11) همسر 1/4 [ربع](براساس آيه 12) و خواهران 2/3 [دو ثلث](براساس آيه 176) که مجموع آنها 15/12 کل ارث است. من درک نمي کنم که چه سفسطه اي در اين شبهات هست(هر چند به صورت تجربي مي دانم وارد نيستند زيرا اگر وارد بودند؟

پاسخ:

پرسشگر گرامي با سلام  و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما
سفسطه اي که در اين شبهات است اين که اسلام طوري براي افراد سهم معين کرده که گاهي ارث کفاف آنها را نمي دهد و اين يعني نعوذ بالله خدا توجه نداشته که با اين سهم هايي که تعيين مي کند ، گاهي ارث کفاف نمي دهد و يا نعوذ بالله  خدا عالم به همه چيز نيست يا قرآن از جانب خداي عالم به همه چيز نيست و گر نه نبايد اين گونه سهم هايي براي افراد معين مي کرد مثلا قرآن سهم زن را در صورت بودن  فرزند1/8 و سهم مادر و پدر  را در صورت بودن  فرزند هر کدام  1/6 و سهم سه دختر در صورت نبودن پسر را 2/3 قرار داده و جمع اينها در صورتي که همه وجود داشته باشند ، مي شود 27/24 در صورتي که کل ارث 24/24 است پس مي فهميم يا خدا کمال مطلق نيست يا قرآن کتاب خدا نيست . همينطور در صورتي که وارثان  مادر و زن و دو خواهر ميت  باشند که مادر 1/3 و زن 1/4 و دو خواهر 2/3 مي برند و جمع آن مي شود 15/12 که   از کل ارث بيشتر مي شود.
آنها گمان کرده اند که قرآن و خدا نعوذ بالله نمي دانسته اند که با اين سهم معين کردن ها ، گاهي ارث کفاف نمي دهد و راه حل ارائه نکرده اند و ما که با اين مشکل مواجه مي شويم، بايد راه حلي برايش پيدا کنيم و به همين جهت اهل سنت راه حل داده اند که بايد نقص را به نسبت سهم به همه ورثه وارد کرد. آري اگر شارع راه حل ارائه نداده بود اين معنا را داشت که از مشکلي که پيش مي آيد خبر نداشته و اين بي خبري و نا آگاهي با ذات حق نمي سازد پس ناچار بايد قرآن يا اين آيات را از جانب خدا نمي دانستيم ولي خدا که اين سهم ها را معين فرموده ، مي دانسته که گاهي ارث کفاف سهام ها را نمي دهد و براي آن مواقع راه حل داده است و با دادن راه حل اثبات کرده که کتاب از جانب خدايي نازل شده که به همه چيز علم دارد.
امامان که مفسران و تبيين کنندگان قرآن هستند اين راه حل خدايي را درک کرده و در بيان آن  گفته اند که ورثه سه دسته اند : گروهي که  در هيچ صورتي سهم معين  ندارند مثل پسر و گروهي  در يک صورت سهم  دارند و در غير آن صورت سهم حداقل  ندارند مثل دختر و خواهر که اگر با پسر و برادر همراه نباشند ، سهم معين دارند و اگر با آنان همراه باشند، سهم معين ندارند  بلکه بقيه ارث را بعد از پرداخت حصه صاحب سهم ها - هر چه شد - بين آنان تقسيم مي کنند و دسته سوم کساني هستند که در هر صورت سهم معين دارند و از حد اقلي که برايشان معين شده ، کمتر نمي برند .
امامان فرموده اند خداوند با اين گونه تقسيم بندي اعلام کرده که وقتي افراد صاحب سهم با هم جمع شدند و مجموع سهام ها از کل ارث بيشتر شد،  بايد ابتدا سهم افرادي که حداقل سهم برايشان معيين شده يعني همان حداقل را از کل ارث به آنان داد و بعد بقيه ارث را به نسبتي که افراد ديگر سهم مي برند بينشان تقسيم کرد مثلا در صورت اول بالا ابتدا بايد سهم همسر و پدر و مادر را داد و بقيه به دختران مي رسد و در مثال دوم سهم زن و مادر را مي دهند و بقيه به خواهران مي رسد.
**************
توضيحات بيشتر:
براي کساني که آشنايي به آيات قرآن و تفسير آن دارند ، اين مسئله قابل حل است.
قرآن و روايات  وارثان را به سه دسته تقسيم کرده اند:
وارثاني که هيچ گاه فرض و سهم معين ندارند مثل پسر .
وارثاني که گاه سهم معين و فرض دارند و گاه ندارند مثل دختر که اگر تنها باشد و پسر همراه او نباشد ، سهم معين دارد و اگر با پسر همراه باشد ، سهم معين ندارد.
وارثاني که هميشه سهم معين دارند مثل زن و شوهر  و مادر که هميشه و در هر شکل سهم معين دارند مثلا مادر اگر با فرزند همراه نباشد و حاجب هم نداشته باشد ،يک سوم  و اگر حاجب داشته يا با فرزند همراه باشد ، يک ششم ارث مي برد .
اين نوع تقسيم بندي افراد را به مقدم و مؤخر تقسيم مي کند .در اجتماع افراد فرض دار و بي فرض ، افراد فرض دار بر افرا د بي فرض مقدم اند و در اجتماع افراد فرض دار هم ، آنها که هميشه فرض دارند بر آنان که در بعض صور فرض دارند ، مقدم اند.
کساني که مخاطب واقعي قرآن هستند ، يعني پيامبر و به تعليم ايشان امامان از اين ريزه کاري ها با خبرند و اين نکته ها را مي دانند ، ولي متاسفانه بعد از پيامبر مفسران قرآن به حاشيه رانده شدند . کساني در مصدرحکومت و  تفسير قرآن قرار گرفتند که صلاحيت نداشتند و از درک اين ريزه کاري ها عاجز بودند. اين ريزه کاري ها حلال مشکل در صورت هاي فراواني هستند که با ندانستن آنها ، مسلمانان وقتي با آن صورت ها مواجه شدند ، نتوانستند راه حل را از قرآن استنباط کنند و به خيال خود به حل مشکل پرداختند. از اين جا بود که براي شما و ديگران اين سوال پيش آمد که چرا خدا به گونه اي تقسيم نکرده که کم و زياد نيايد؟
تقسيم ارث با توجه به اين که در وارثان احتمالات بي شماري ممکن است پيش آيد ، بايد از چند راهکار برخوردار باشد تا با توجه به آن راه کارها براي همه صورت هاي احتمالي جواب داشته باشيم و گمان نکنيم براي صورت هايي جواب ندارد.
کساني که از اين راهکارهاي قرآني آگاهي کافي ندارند، گمان مي کنند در جاهايي ارث از سهام هاي پيش بيني شده، کمتر يا بيشتر مي شود و در آن موارد قرآن و سنت راهکار نداده و ما بايد اين موارد را خودمان حل کنيم.
ابتدا صورت هاي مختلفي که ممکن است پيش آيد ، مطرح مي کنيم تا بدانيم در کدام به نظر آنان اشکال وارد است:
صورت اول: وارثان همگي از کساني اند که هيچ گاه برايشان سهم معين نشده  يا در آن صورت پيش آمده ، سهم معين ندارند  . مثلا وارثان همه پسر هستند که در اين صورت ارث بين آنان به صورت مساوي تقسيم مي شود يا پسر و دختر با هم اند که باز هم ارث بين آنان به نسبت پسر دو برابر دختر تقسيم مي شود  و کم و زيادي نمي ماند تا بخواهيم برايش چاره جويي کنيم.
صورت دوم: وارثان مخلوطي از صاحب فرض(سهم معين) و بدون فرض  هستند که در اين صورت ابتدا سهم صاحبان فرض را مي دهند و بقيه را بين افراد بدون فرض تقسيم مي کنند . مثلا وارث پسر و دختر و زن و مادر است .در اين صورت ابتدا فرض مادر و زن را مي دهند و بقيه را بين پسر و دختر تقسيم مي کنند . در اين صورت هم هيچ مشکلي پيش نمي آيد.
صورت سوم اين است که همه ورثه از کساني اند که هميشه يا در آن صورت پيش آمده ، فرض معين دارند و جمع فرض ها از کل ارث   کمتر مي شود .
مثلا ورثه عبارتند از دو دختر و پدر و مادر و شوهر ، در اين صورت همه فرض دارند ؛ دو دختر دو سوم و پدر و مادر هر کدام يک ششم و شوهر يک چهارم مي برد و جمع آنها پانزده دوازدهم است يعني سه دوازدهم بيشتر از کل ارث .  
در اينجا ما نمي دانيم براي اينکه مجموع فرض ها  از کل ارث بيشتر نشود چه کنيم؟در اين جا از نظر مفسران غير صلاحيت دار بين وارثان فرقي نيست و وارثاني که هميشه فرض دارند، با وارثاني که در آن صورت پيش آمده و بعض صورت هاي ديگر فرض دارند و در بعضي صورت ها فرض ندارند ، تفاوتي نيست و بايد اين کمبود را به همه سرشکن کرد . آنان نتوانستند متوجه شوند که وقتي خدا بعض افراد را در همه صورت ها صاحب فرض شمرده و بعض افراد را در در بعض صورت ها صاحب فرض شمرده و در بعض صور ديگر صاحب فرض نشمرده ، از اين نحوه تعيين فرض، غرضي داشته و خواسته بين آنان هم تقدم  و تاخر قائل شود .
 گروه اول (آنان که هميشه فرض دارند )را بر گروه دوم ( آنان که در بعض صورت ها فرض دارند و در بعض صور ندارند )تقدم بخشد،  هم چنان که بين صاحبان فرض با غير صاحبان فرض تقدم قال شده بودو صاحبان فرض را بر غير صاحبان فرض تقدم بخشيده بود .  اگر آنان اين نکته مهم را درک کرده بودند ، در تقسيم ارث در صورت بالا گرفتار مشکل نمي شدند و ابتدا سهم شوهر و مادر را  که  هميشه فرض دارند ، پرداخت مي کردند و بقيه را بين دو دختر و پدر به نسبت چهار براي دو دختر و يک سهم براي پدر تقسيم مي کردند.؛اما متاسفانه آنان به اين نکته باريک پي نبردند و به راه حل تراشي پرداختند و نقيصه را به همه ورثه سرشکن کردند .(مساله اي که در فقه "عول نام گرفت و اولين قائل به عول عمر بن خطاب بود.)(1)
صورت چهارم اين است که همه ورثه از کساني اند که هميشه يا در آن صورت پيش آمده  ، فرض دارند و مجموع فرض ها از کل ارث کمتر است و مقداري اضافه مي آيد مثلا ورثه دو دختر و پدر مي باشند که سهم دو دختر دو سوم و سهم پدر يک ششم است که جمعا مي شود پنج ششم و يک ششم اضافه مي آيد . در اين جا هم همان مفسران بدون صلاحيت گفتند بقيه ارث (يک ششم) به آنان نمي رسد و بايد آن را به مردان طبقه بعدي داد . اين مساله "عَصَبه" نام گرفت. اين جا هم مفسران واقعي گفتند ما نمي توانيم با وجود طبقه مقدم ارث را به طبقه  مؤخر بدهيم بلکه بقيه را هم بين آنان به تناسب فرضشان، رد مي کنيم.
بنا بر اين با توجه به اين که خدا وارثان را سه دسته کرده ، هميشه و در هر صورت افرادي مقدم و افرادي موخر هستند . اگر ما اين تقدم و تاخر را رعايت کنيم ،ديگر هيچ گاه ارث کمتر نمي شود و هر گاه هم زيادتر شود ، به فرمان خود خدا و پيامبر بايد زيادي را به همان وارثان رد کنيم . حق نداريم با وجود طبقه مقدم، ارث را به طبقه مؤخر بدهيم. پس خداوند طوري برنامه تقسيم ارث را ريخته که هيچ گاه به بن بست نخوريم ،ولي کساني که توان درک اين برنامه را نداشتند ، خود را در بن بست ديدند ، يا جوري بيان کردند که با اشکال برخورد کند.
اين مسئله از راه ديگر نيز قابل حل است که زياد و کم نمي آيد و به تفسيرهاي که گفته شد ، نياز نيست.
به اين صورت که ابتدا سهم يکي از افراد از کل سهام داده شود و سهم ديگران از باقي مانده. در اين صورت چيزي کم و اضافه نمي آيد.
مورد اول :فرض کنيم شخصي 100 تومان ارث به جاي مي گذارد. طبق دستور اسلام ابتدا 1/8 از آن جدا مي کنند. مي شود 12.5 تومان /
87.5 تومان باقي مي ماند . حال دو سوم اين پول را به دختران مي دهيم مي شود58.32 تومان . يک سوم باقي مانده هم سهم والدين هست. نه چيزي اضافه مي آيد نه کم. مشاهده کنيد:
5/12+32/58+16/29=99.98 به علاوه 2/0 باقي مانده کسري((بيشتر از دو رقم اعشاري)) =100
پاسخ به مورد دوم:
باز  فرض مي کنيم شخصي مي ميرد و 100 تومان ارث باقي مي گذارد و از او يک زن و والدين و دو خواهر باقي مي ماند. زن 4/1 و والدين3/1 و خواهران3/2 مي برند. حال حساب کنيم ببينم درست است يا نه.
ابتدا سهم زن را جدا مي کنيم 4/1 از 100 تومان مي شود 25 تومان. بنابراين 25 تومان به زن مي دهيم. حالا 75 تومان باقي مي ماند.از اين 75 تومان 3/1 را به والدين مي دهيم يعني 25 تومان
و 50 تومان يعني 3/2 را به خواهران مي دهيم يعني 50 تومان.
با اين محاسبه اي که انجام شد نه چيزي کم مي آيد و نه چيزي زياد و اشکال وارد نيست.

1. کافي ،ج7،ص80.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location