معنای دقیق "ولایت" چیست؟

پرسش:

امامت بنا بر بيان اهل سنت در آيه 55 مائده درصد د بيان يکي از وظايف مسلمين است وآن وظيفه عبارتند از اين که مسلمين بايد دست از ياري يهود و نصاري وکفار بردارند و منحصرا وخدا و رسول و مومنان را ياري کنند . البته مومناني که نماز بپا مي دارند و درحال رکوع زکات مي دهند، نه هر کس که در سلک اسلام در آمده است، پس منافقيني که در دل کافرند ، نيز نبايد ياري کرد.( اما علماي شيعه همچون آيت الله جوادي براين استدلالند که دليلي بر وحدت سياق اين آيات وجود ندارد . استدلال هاي ايشان در کتاب "شميم ولايت" ارائه شده است. البته استدلال هاي اهل سنت برمبناي آيات قبل آيه محل بحث مي باشد چيزي هم که از سياق اين آيات نهايتا مي توان استفاده کرد اين است که خداوند مي گويد دوستان حقيقي شما کافران و منافقين نيستند بلکه دوستان حقيقيتان خدا و رسول و مومناني که در حال رکوع زکات مي دهند(که ممکن است بياني با مفهوم مجازي باشد يا معناي حقيقي . غير از علي (رض) نيز کسان ديگر مانند عمر(رض)نيز درحال رکوع صدقه دادند.
پاسخ:

با سلام و ادب
شکي نيست که آيات قبل  و بعد از آيات 55و 56 سوره مائده پيرامون نهي از ولايت اهل کتاب و کفار است . به همين جهت بسياري از مفسران اهل سنت اين دو آيه را هم در همان سياق شرکت داده و گفته اند  منظور اين دو آيه  هم اين است که بگويد مسلمانان وظيفه  دارند دست از ياري يهود و نصارا و کفار بردارند و فقط خدا و رسول و مؤمنان را ياري کنند؛ البته مؤمناني که نماز به پا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند؛ نه هر کس که در سلک اسلام درآمده و نامش مسلمان است.
پس منافقان را که در دل کافرند ، نبايد ياري نمود. بنا بر اين از نظر آنان اين دو آيه ربطي به حکومت و ولايت خدا و پيامبر و معصوم ندارد . اين که در شان امام علي هم نازل شده باشد ، دليل بر امامت ايشان نيست، بلکه امام علي يکي از مصداق هاي آيه است و جمله "و هم راکعون " هم به معناي اصلي رکوع يعني خضوع است، يعني کساني که با خضوع و نيت خالصانه زکات مي دهند .
شيعه براي اثبات ادعاي خود مبني بر اين که اين دو آيه در صدد معرفي صاحبان ولايت و معرفي کساني است که حق تصرف در امور جامعه اسلامي را دارند و حکومت بايد به دست آنان باشد، دلايلي دارد که مهم ترين آن توجه به شان نزول آيه است . اهل سنت هم براي نفي ادعاي شيعه به سياق آيات قبل و بعد و خود اين آيات استناد جسته اند. اگر سياقي که اهل سنت مي گويند ثابت بود ، حرف آنان قابل قبول مي نمود ولي :
اين دو آيه در سياق آيات قبل و بعد نيستند . بين اين دو آيه با آيات قبل و بعد وحدت سياقي وجود ندارد زيرا وحدت سياق زماني است که ثابت شود اين دو آيه در ضمن آيات قبل و بعد و همگي يک جا نازل شده اند ،در حالي که به شهادت مضمون خود آيات و به شهادت روايات فراوان، اين دو آيه جداگانه نازل شده اند و به دستور  رسول خدا ، در بين آيات فوق قرار داده شده اند.
روايات حاکي از شان نزول جداگانه  اين دو آيه در مورد صدقه دادن حضرت علي در حال رکوع، مشهور و متعدد و با سند هاي معتبر است و اگر به اين روايات اعتنا نکنيم ، سنت را کنار گذاشته ايم. بنا بر اين با توجه به اين روايات معتبر اين دو آيه در ضمن آيات قبل و بعد نازل نشده و با آنان در يک سياق نيست، گر چه مناسبت بين آنان وجود دارد و شايد هم به خاطر همين وجود مناسبت رسول خدا دستور داده اين دو آيه را اين جا قرار دهند.  
اما اين دو آيه خطاب به مومنان است و ولي و سرپرست آنان را معرفي مي کند و مي فرمايد: ولي و سزاوار به تصرف در امور شما و اولي از خود شما به شما، خدا است و رسول خدا و مؤمناني که نماز را به پا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند .
معلوم مي شود افرادي به محضر رسول خدا مشرف شده و از ايشان خواسته اند کساني که حق تصرف در امور آنان را دارند ، بدانان معرفي کند تا تکليف خود را بدانند و رسول خدا اين آيه را که در جواب آنان نازل شده ، تلاوت کرده است . روايات هم اين معنا را مي رساند .  اين معرفي به وصف است و معلوم مي شود  مؤمنان نماز گزاري که از جانب خدا و بعد از پيامبر ولايت دارند ، کساني اند که در حال رکوع زکات داده اند و پيامبر و مسلمانان بايد آنها  را شناسايي کنند . به همين جهت بعد از نزول آيه رسول خدا پي جويي مي کند و متوجه مي شود فقط علي در آن روز در مسجد در حال رکوع نماز، خاتم خود را به نيازمند داده است . بدين صورت مصداق مشخص و معرفي مي گردد . تا زمان نزول آيه، جز علي هيچ کس ديگر براي رضاي خدا و خالصانه در رکوع صدقه نداده بود و صدقه دادن ديگران که بعد از نزول اين آيه واقع شده ، ربطي به اين آيه ندارد زيرا آن زمان که معرفي مصداق بوده ، آنان اين وصف را نداشتند و به وجود آمدن بعد هم براي اين موضوع اثري ندارد و به قول معروف "عطر بعد از عروسي است".
اما مطلب ديگري که مخالفان ولايت بدان استدلال مي کنند ،اين که ولايت در اين آيات به معناي دوستي و محبت و نصرت است، يعني دوست و محب و ياور شما خدا و رسول و مؤمناني است که...؛ اما بر اين استدلال چند اشکال وارد است :
اول اين که اين آيه ولايت را منحصر در خدا و رسول و مؤمنان خاص کرده است،، در حالي که ولايت به معناي محبت و نصرت عموميت دارد و خداوند فرموده: "المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض "(1) پس منحصر کردن آن در خدا و پيامبر و مؤمنان با اين اوصاف، معنا ندارد زيرا اين اوصاف  قطعا همه مؤمنان را در بر نمي گيرد . بنا بر اين مومنان همه بايد محب و ياور يکديگر باشند و منحصر کردن اين وظيفه نسبت به خدا و رسول و مؤمنان خاص، مخالف آيه قبلي است ،پس معلوم مي شود منظور از ولايت در اين آين محبت و نصرت و... نيست.
دوم بر فرض که بپذيريم سياق فعلي  آيه دلالت دارد ،منظور از ولايت در اين جا مانند آيات قبل و بعد محبت و نصرت است، ولي با توجه به روايات وارده از رسول خدا که سني و شيعه نقل کرده اند، بايد  آن را به معناي سرپرست و اولي به تصرف حمل مي کنيم،  زيرا مسلمانان همگي اتفاق دارند ادله نقلي و روايات بر سياق ترجيح دارد،  چون اطمينان و يقين وجود ندارد که اين آيات در يک سياق و با هم نازل شده باشند . همگي مسلمانان  اجماع دارند که ترتيب فعلي قرآن بر اساس ترتيب نزول نيست و بسياري از آيات به دستور پيامبر يا به اجتهاد جمع آوري کنندگان بر خلاف نزول تنظيم شده اند .هم چنان که روايات فراواني هم دلالت دارد اين دو آيه با آيات قبل و بعد نازل نشده اند.
سوم اين که در آيه سخن از ولايت سه شخص است : خدا و رسول و مؤمناني که صفات ذکر شده را دارند ، معلوم مي شود منظور از ولايت در اين جا اختيار داري مطلق است، زيرا ولايت خدا فقط  اين گونه است و او  ولايت مطلق دارد و رسول هم خليفه خداست و همان ولايت را به اعطاي خدا دارد و مؤمناني که بدون قيد به خدا و رسول عطف شده اند، بايد همان ولايت مطلق را داشته باشند ،در حالي که جز خدا و رسول و کسي که  عبد محض خدا  باشد ، هيچ کس ديگر شايستگي چنين ولايت و حق تصرف مطلقي را ندارد . پس منظور از "الذين آمنوا الذين ..." فقط فرد يا افراد مشخصي است که عبد محض بوده و شناسايي او جز از طريق پيامبر ممکن نيست. البته خدا در اين آيه آدرس او را داده تا افراد به آن آدرس مراجعه و او را شناسايي کنند و متوجه شوند او همان کسي است که جزو اصحاب آيه تطهير است و خدا اعلام کرده او را دوست دارد و او هم خدا را دوست دارد(2) و رسول خدا هم بارها بر عبد محض بودن او تصريح کرده است  .
بنا بر اين ولي در اين آيه به معناي نصرت و محبت و... نيست، بلکه فقط به معناي سزاوارتر به تصرف در امور مؤمنان است.  
 کتاب آيت الله جوادي آملي را نديديم ، اما اين مطلب صرفاً‌ در كتاب ايشان نيامده است. اين عقيده شيعه است كه دلالت اين آيه بر ولي و سرپرست مسلمانان بعد از رسول خدا با توجه به شان نزول، قطعي است .کساني که روايات وارده در شان نزول را انکار کرده و آيه را با توجه به سياق آيات قبل و بعد تفسير مي کنند ، در حقيقت پيامبر را از قرآن جدا کرده و مي خواهند با مراجعه مستقيم به قرآن هدايت يابند ،در حالي که قران پيامبر را به عنوان مبين و مفسر خود معرفي کرده است. بايد قران را با توجه به روايات و سخن و تفسير پيامبر بپذيريم.

1-توبه(9)،آيه 71.
2-مراجعه کنيد به روايات وارده در شان نزول آيه 5سوره مائده.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location