چرا رسول خدا(ص)ساده زندگى مى كرد؟

پرسش:
چرا رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)ساده زندگى مى كرد؟
پاسخ:

با سلام وعرض ادب
 ساده زيستى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)هرگز مانع توجّه منطقى و معقول آن حضرت به كارهاى دنيا و لذّت هاى مشروع نمى شده است. قرآن كريم خطاب به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد: (ولا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا؛[1]بهره ات از دنيا را فراموش مكن ...) حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)همواره با رهبانيت ها و زهدهاى افراطى مبارزه مى كردند. در حديثى از آن  بزرگوار آمده است. «اِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لَمْ يَكْتُبْ عَلَينا الرُّهْبانيَّة، اِنَّما رُهْبانيَّةُ اُمَّتى الجَهادُ فى سَبيلِ اللهِ»؛ خداى تبارك و تعالى رهبانيت را بر ما مقرّر نفرموده است؛ بلكه رهبانيت امّت من جهاد كردن در راه خداست.»[2]
اما درباره اين كه چرا رسول خدا ساده زندگى مى كرد مى توان گفت :
1. خلق و خوى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و محتواى زندگى آن حضرت قرآن كريم بود و قرآن، از اشرافى گرى و زراندوزى به شدّت نهى مى كند. در آيه 34 سوره توبه مى خوانيم: (وَ الَّذينَ يَكنِزوُنَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَ لا يُنفِقونَها فى سَبيلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَليم؛ كسانى كه طلا و نقره را گنجينه (و ذخيره و پنهان) مى سازند، و در راه خدا انفاق نمى كنند، آنان را به مجازات دردناكى بشارت ده!)
2 . به خاطر آن كه خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند ، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد و به طغيان نكشاند .3]
3. از سوى ديگر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)انسانى آخرت باور بودند و مى دانستند كه لذّت هاى دنيا سرانجام به پايان مى رسند و بايد به فكر آخرت بود. از اين رو هيچ گاه به مال اندوزى و كاخ نشينى و اشرافى گرى نپرداختند. روزى يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)خدمت ايشان رسيد. آن روز پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)روى حصير خوابيده بود و قسمتى از بدن مبارك ايشان روى خاك قرار داشت. آن يار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)سلام كرد و گفت: تو پيامبر خدا و بهترين خلق او هستى؛ كسرى و قيصر بر تخت هاى طلا و فرش هاى ابريشمى مى خوابند و ... پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)به او فرمودند: آن ها گروهى هستند كه لذّت ها و روزى هاى طيّب شان در اين دنيا به آن ها داده شده و به زودى قطع مى شود؛ ولى طيبات و لذايذ ما براى قيامت ذخيره شده است.»[4]
اميرمؤمنان على(عليه السلام) درباره دنياگريزى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)و ساده زيستى آن حضرت گفتارى بس خواندنى و جذّاب دارد كه ترجمه آن را از نظر مى گذرانيد: «براى تو بسنده است رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)را مقتدا گردانى، و راهنماى شناخت بُدى، و عيب هاى دنيا، و خوار مايگى و زشتى هاى فراوانش بدانى، كه چگونه دنيا از هر سو بر او در نورديده شد، و براى ديگرى گستريده، از نوش آن نخورد، و از زيورهايش بهره نبرد؛... دنيا را بدو نشان دادند، آن را نپذيرفت. و (چون) دانست خدا چيزى را دشمن مى دارد، آن را دشمن داشت (و ترك آن گفت) و چيزى را كه خوار شمرده آن را خوار انگاشت، و چيزى را كه كوچك شمرده، آن را كوچك داشت؛ و اگر در ما نبود جز دوستى آن چه خدا و رسول، آن را دوست مى دارد، و بزرگ ديدنِ آنچه خدا و رسول، آن را خرد مى شمارد، براى نشان دادن مخالفت ما با خدا كافى بود و سرپيچى ما را از فرمان هاى او آشكارا مى نمود. او كه درود خدا بر وى باد، روى زمين مى نشست، و به دست خود پاى افزار خويش را پينه مى بست، و جامه خود را خود وصله مى نمود، و بر خرِ بى پالان سوار مى شد، و ديگرى را بر ترك خود سوار مى فرمود؛ پرده اى بر در خانه او آويخته بود، كه تصويرهايى داشت، يكى از زنان خويش را گفت: «اين پرده را از من نهان كن، كه هرگاه بدان مى نگرم، دنيا و زيورهاى آن را به ياد مى آورم.» پس به دل خود از دنيا روى گرداند، و ياد آن را در خاطر خود مى راند، و دوست داشت كه زينت دنيا از او نهان ماند تا زيورى از آن بر ندارد. دنيا را پايدار نمى دانست و در آن اميد ماندن نداشت. پس آن را از خود برون كرد، و دل از آن برداشت، و ديده از آن برگاشت. آرى چنين است، كسى كه چيزى را دشمن داشت، خوش ندارد بدان بنگرد يا نام آن نزد وى بر زبان رود، و در زندگانى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)براى تو نشانه هايى است كه تو را به زشتى ها و عيب هاى دنيا راهنماست. چه او با نزديكانِ خويش گرسنه به سر مى برد، و با منزلتى بزرگ كه داشت زينت هاى دنيا از ديده او دور ماند (و آن را خوار شمرد). پس نگرنده با خِرد خويش بنگرد كه آيا خدا، محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)را به داشتن چنين صفت ها اكرام فرمود، يا او را خوار نمود؟ اگر بگويد: او را خوار كرد، (به خداى) بزرگ دروغ گفته است و بهتانى بزرگ آورده است؛ و اگر بگويد: خدا او را اكرام كرد. پس بداند خدا كسى را خوار شمرد كه دنيا را براى وى گستريد، و آن را از كسى كه نزديكتر از همه بدوست، در نور ديده پس آن كه خواهد، بايد پيامبر خدا را پيروى كند و بر پى او رود، و پاى بر جاى پاى او نهد، و گرنه از تباهى ايمن نبود، كه همانا خدا محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)را نشانه اى ساخت براى قيامت، و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت. از دنيا برون رفت و از نعمت آن سير نخورد؛ به آخرت در شد، و گناهى با خود نبرد، سنگى بر سنگى ننهاد تا جهان را ترك گفت و دعوت پروردگارش را پذيرفت.»[5]
در هر حال ساده زيستى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)آينه كاملى از روش اعتدالى اسلام است كه از يك سو به زندگى دنيا و لذّت هاى مشروع آن توجه مى كند و از سوى ديگر، انسان را از غلتيدن در شهوات مادّى و غوطهور شدن در تجمّلات زندگى و زراندوزى و فراموش كردن آخرت و بى اعتنايى به سرنوشت فقيران و يتيمان و بيچارگان باز مى دارد.

[1]. قصص/77 .
[2]. بحارالانوار، علاّمه مجلسى، ج 8، ص 170، دارالكتب الاسلاميه.
[3]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى ، ص 431 .
[4]. مجمع البيان، مرحوم طبرسى، ج 9، ص 147، مؤسسه اعلمى.
[5]. نهج البلاغه، سيد رضى، خطبه 160، ترجمه دكتر شهيدى، انتشارات علمى و فرهنگى.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location