آیا خداوند می‌تواند موجودی بیافریند که نتواند آن را نابود سازد؟

 پرسش:

 اگر خداوند قادر مطلق است، پس چرا نمی‌تواند مانند خود را بیافریند، آیا می‌تواند موجودی بیافریند که نتواند آن را نابود سازد؟

پاسخ:

با سلام و عرض ادب 

در جواب اين سؤال، بايد به چند نكته توجه داشت:
الف) قدرت الهى بى‏ نهايت است و حدى براى آن نمى‏ توان فرض كرد.
ب) هميشه قدرت به امر ممكن تعلق مى‏ گيرد يعنى، هركارى كه امكان وجود آن باشد متعلق قدرت است.
ج) وجود شريك براى خداى سبحان محال ذاتى است.
محال بر دو نوع است: عادى و ذاتى.
1) محال عادى، يعنى آن كه ممكن است انجام بگيرد ولى به طور خارق‏ العاده و از عهده افراد عادى و علت‏ هاى معمولى خارج است نظير معجزه‏ هاى پيامبران مثلاً اژدها شدن عصا محال عادى است يعنى، از طريق علت‏ هاى مأنوس امكان ندارد و نيز از عهده افراد عادى خارج است ولى كارى است ممكن كه با علل غيرعادى (خارق ‏العاده) و توسط حضرت موسى (ع) انجام گرفت.
2) محال ذاتى، آن است كه اصل فرض آن دچار تناقض است مثلاً در جاى خود ثابت شده است كه شريك براى خدا غيرممكن است و وقتى غيرممكن شد، فرض اين كه «آيا خداوند مى‏تواند براى خود شريك بيافريند» دچار تناقض است چون «شريك خدا» امكان وجود ندارد، درحالى كه سؤال مى‏ شود آيا مى ‏تواند.؟ توجه داشته باشيد كه لفظ «مى ‏تواند» در جايى به كار مى‏ رود كه امكان انجام آن كار محرز باشد. بنابراين با وصف اين كه «شريك خدا» غيرممكن است، لازم مى‏ آيد كه ممكن باشد چون از يك طرف ، فرض اين است كه شريك خدا غير ممكن است. از طرف ديگر چون لفظ «مى‏ تواند» را به كار برده ‏ايم، بايد ممكن باشد. سپس در عين امكان شريك ، عدم امكان آن و در عين عدم امكان شريك، امكان آن لازم مى ‏آيد و اين تناقض است و با اين بيان جايى براى طرح سؤال مذكور باقى نمى‏ ماند.
تناقض اينجا است كه :موجودي كه مثل خدا باشد ، يعني بايد واجب الوجود باشد و از موجود ديگر به وجود نيامده باشد و فرض اين كه خدا آن را به وجود آورد ، يعني واجب الوجود نباشد . و كاملا روشن است كه هم واجب الوجود بودن و هم واجب الوجود نبودن ، تناقض دارد.
يعني اين تناقض گوئي است كه بگوئيم هم خدا آن را به وجود آورده و هم مثل خدا است و از چيزي به وجود نيامده است. پس فرض مثل خداوند تناقض گوئي و محال ذاتي است.
بنابراين قدرت هميشه به امور ممكن تعلق مي‌گيردو امري كه ذاتاً محال است، قابل تعلق قدرت نيست.
به تعبير ديگر مركز اعمال قدرت، امور ممكن است. امري كه ذاتاً محال باشد، به كلي از دائره اعمال قدرت بيرون است. به تعبير سوم: چنين اموري اصلاً مقدور نيستند تا در حيطه قدرت داخل شوند.
با اين حساب پاسخ تمام ايراداتي كه درباره قدرت مطلق خداوند مي‌شود، همه روشن مي‌گردد، زيرا تمام اين ايرادات از اينجا ناشي شده كه امر محالي را مورد بحث قرار داده‌اند، مانند آن چه در سؤال طرح كرده‌ايد، زيرا ايجاد موجودي كه قابل نابود شدن نباشد معنا ندارد، چون لازمه ايجاد يك چيز، محدود بودن آن است و لازمه محدود بودن آن است كه در برابر قدرت نامحدودي قابل معدوم شدن است.
اين سؤال و شبيه آن پس از تجزيه و تحليل به اين پرسش برمي‌گردد كه آيا خداوند مي‌تواند به موجودي ممكن و محدودي هستي بدهد، در حالي كه آن موجود هم نامحدود و هستيش از خودش باشد؟ بديهي است اين سؤال نادرست است و يك عبارت متناقض بيش نيست. در واقع طرح پرسش غلط است، مثلاً اگر كسي مسأله‌اي را به اين صورت طرح كند كه "بيست عدد پرتقال داريم و مي‌خواهيم ميان چهل نفر تقسيم كنيم، به طوري كه به هر كدام آن‌ها يك پرتقال برسد" در پاسخ گفته مي‌شود: صورت مسأله غلط است. به تعبير ديگر: سؤال مزبور داراي نوعي تناقض است و اصلاً قابل طرح نيست، زيرا وقتي مي‌گوييم بيست عدد پرتقال داريم، مفهومش اين است كه چهل عدد نيست اما هنگامي كه مي‌گوييم آن‌ها را ميان چهل نفر تقسيم كنيم كه نصيب هر كدام يك پرتقال شود، معنايش اين است كه تعداد آن‌ها بايد چهل عدد باشد، نتيجه اين مي‌شود كه تعداد پرتقال‌ها در عين اين كه بيست عدد است، چهل عدد باشد و هيچ انسان عاقلي چنين حرفي نمي‌زند.
در مورد پرسشي كه طرح كرده‌ايد، اصل سؤال غلط است، زيرا هر موجودي كه خدا آن را بيافريند، ممكن الوجود است و قابل معدوم شدن است. چون وقتي علت، چيزي را به وجود آورد، بر تمام اوضاع معلول خويش قدرت دارد. فرض آفريدن موجودي از طرف خداوند به اين معنا است كه خداوند بر همه احوال آن از جمله معدوم كردن آن قادر است. اين فرض با فرض نتوانستن، تناقض دارد. هم مي تواند ، چون ممكن الوجود است و هم نمي تواند ، چون فرض سوال است ، پس فرض سوال خودش تناقض دارد.
وقتي چيزي را خدا بيافريند،‌ محدود است و محدود بودن آن، يعني نامحدود (خداوند)مي‌تواند در آن هر كاري بكند. فرض معدوم نكردن آن با فرض انجام هر كاري، تناقض دارد.
براي توضيح بيشتر ر. ك: به
پيام قرآن ، ج 4، ص 178 - 185، ناصر مكارم شيرازي.
خدا را چگونه بشناسيم، ناصر مكارم شيرازي ، ص 99 - 93.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location