پرسش:
چرا در صفات خدا بايد محتاطانه رفتار كرد؟
پاسخ:
با سلام و ادب سلامتي، سعادت و موفقيت شما را از درگاه ايزد منان خواستاريم
از ارتباط جنابعالی با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم
در بحث اسما و صفات خداوند اين بحث مطرح است كه آيا عقل بشري قادر است كه بفهمد ذات خداوند، داراي چه صفاتي است؟ چه صفاتي لايق و شايسته ذات او است و چه صفاتي اينطور نيست؟
برخي در پاسخ به اين پرسش محتاطانه برخورد كرده اند وگفته اند ما معناي هيچ يك از صفات خداوند را نمي دانيم ، آنها براي اين كه گرفتار تشبيه خداوند به مخلوقات نشوند ، به چنين عقيده اي روي آوردند . مثلاً وقتي مي گوييم خداوند عالم است معناي علم را در مورد خدا نمي دانيم چيست . بهترين كار در برخورد با اين صفات آن است كه آنها را بپذيريم ، اما در معناي آنها جستجو نكنيم. اگر آيات مي گويد خداوند عالم است ، ما هم به آن معتقد مي شويم ، اما نمي دانيم معناي آنها چيست . اما اين عقيده با آيات قرآن تناسب ندارد. آيات الهي ما را به تدبردر عالم خلقت و آيات خداوند و صفات الهي فرا خوانده است.
اما نظريه صحيح آن است كه عقل انساني قادر بر شناخت صفات خداوند هست.
علامه طباطبايي مي گويد:
عقل بشري، قادر است اوصاف خداوند را دريافته و علاوه بر درك آن، به بررسي آن نيز بپردازد؛ زيرا اگر عقل ما چيزهايي از قبيل علم، قدرت، حيات و ... را براي خدايتعالي اثبات ميكند، يا موجودات را مستند به وي ميداند و يا صفات فعلي از قبيل رحمت، مغفرت، رزق و انعام، هدايت و غير آن را براي او قائل ميشود؛ همه از اين جهت است كه در خود، نمونهاي از آن كمالات را سراغ دارد. نيز از آنجا كه معطي كمال، محال است كه فاقد آن كمال باشد؛ وجود چنين اوصاف كماليهاي در مخلوقات، نشانه آن است كه مبدأ و منشأ اصلي موجودات (خداوند) داراي آن كمالات است. در عين حال ادعا نميكنيم كه عقل به كنه ذات و صفات خداوند احاطه دارد؛ بلكه اعتراف ميكنيم آنچه را كه ما با عقل خود، براي او اثبات و توصيف ميكنيم، غير از آن است كه در خداي تعالي است؛ مثلاً علمي كه ما براي خدا اثبات و او را بدان توصيف ميكنيم - از آن جايي كه ما خود محدود هستيم - محدود است؛ در حالي كه خداي متعال بزرگتر و برتر از آن است كه حدي، او را در خود محدود سازد.
اين مفاهيم، آينههاي محدودي است كه نميتواند وجود بيكران پروردگار را منعكس سازد. اما اين امر، باعث نميشود كه تشخيص عقل را در اين باره معتبر ندانيم. عقل ما قادر به ادراك صفات هست؛ ولي به اندازه و حد توانايي عقل بشر. مَثَل انسان در شناخت خداوند سبحان، مثل كسي است كه دو دست خويش را به آب دريا نزديك كند و بخواهد از آن بنوشد؛ او فقط ميخواهد خود را سيراب سازد و ابداً مقدار برايش مطرح نيست و نميتواند بيشتر از اندازه دو دستش از دريا آب بردارد". (1) بنابراين نظر محتاطانه در اينجا آن است كه عقل نمي تواند به كنه ذات و صفات الهي راه يابد و حقيقت خداوند را آن گونه كه هست دريابد ، در عين حال كاملا عاجز از فهم صفات خداوند نيست.
صفات سلبي خدا:
ما به اندازه فهم و عقل خود، اوصاف خداوند را ميفهميم؛ اما براي آن كه اين مفاهيم نسبت به خداوند متعال، معاني حقيقي و برتر از فهم ما را داشته باشد؛ از صفات سلبي استفاده كرده، نقصان فهم خود را نسبت به اوصاف الهي جبران ميكنيم و در عين اين كه ميگوييم: خدا عالم، قادر و حيّ است؛ اضافه ميكنيم كه خداوند در وصف نميگنجد و بزرگتر از آن است كه در چارديواري اوصاف و تحديدات ما، محصور گردد و اين خود ما را به حقيقت امر نزديك ميسازد. (2).
نتيجه آن كه: ما از صفات خدا، همان معاني را ميفهميم كه از صفات انسان در مييابيم و چنان كه عقل قادر است آن صفات را در مورد انسان درك كند، در باب صفات خداوند متعال نيز قادر به چنين دركي است. منتها به دليل تفاوت درجه در مصداق ميان انسان و خداوند، شائبه نقص در صفات خداوند، به وجود ميآيد كه ما به كمك صفات سلبي، اين شبهه را از بين ميبريم. بدينوسيله با كمك صفات ايجابي و سلبي، علاوه بر آن كه دگرگوني در مفهوم ايجاد نميكنيم؛ بلكه آن را به مصداق حقيقي و واقعي رهنمون ميسازيم و ميگوييم: خداوند موجود است؛ ولي نه وجودي مانند مخلوقات؛ خدا علم دارد، اما نه مثل علم موجودات؛ قدرت دارد، نه از اين قدرتها؛ حيات دارد، نه از اين حياتها و ...(3).