چرا هر وقت به دنبال خداشناسی هستیم به گمراهی کشیده می‌شویم؟

پرسش :

چرا هر وقت به این مطلب که «چرا خدا را نمی‌بینیم» فکر  می‌کنیم، به گمراهی کشیده  می‌شویم؟

پاسخ:

با سلام و ادب

این پرسش، اساسی در باب اصول عقاید است و نباید هیچ گونه نگرانی از طرح این گونه پرسش‌ها داشته باشید، زیرا در اسلام هیچ گونه محدودیتی برای طرح پرسش وجود ندارد و از این جهت نباید خود را سرزنش کنید، یا ترس از گمراه شدن داشته باشید، زیرا تفکر در این گونه مسائل، نه تنها انسان‌ها را به گمراهی نمی‌کشاند، بلکه منجر به تقویت عقاید دینی  می‌شود. همواره باید چنین پرسش‌هایی را از خودتان انجام دهید و به دنبال پاسخ‌های منطقی باشید تا عقاید دینی خود را پا برجا کنید.

حال ببینیم چرا خداوند قابل دیدن نیست و با چشم ظاهری نمی‌توان او را دید.

به عقيده شيعه خداوند متعال قابل رويت با چشم نيست.

موضوع (رويت)ديدن خداوند يكى از بحث انگيزترين صفات سلبى است و درباره آن اختلاف شديدى بين فرقه هاي مختلف اسلامي وجود دارد.
متكلمان اماميه و معتزله معتقدند كه خداوند، نه در دنيا و نه در آخرت، قابل رويت حسى نيست.
فرقه مجسمه خداوند سبحان را جسم و داراى جهت مى شمارند، رويت حسى او را به طور مطلق (چه در دنيا و چه در آخرت) ممكن مى دانند.
 اهل حديث و اشاعره نيز راى ميانه اى را برگزيده، و بر اين باورند كه در آخرت ، مومنان مى توانند خداوند را با چشمان خود مشاهده كنند. اشعرى در اين باره مى گويد:
ما معتقديم كه خداوند در آخرت با چشم ديده مى شود، آن چنان كه قرص كامل ماه در شب بدر ديده مى شود و مومنان او را مى بينند.(1)
با توجه به اينكه هر يك از فرقه‌هاي ياد شده كوشيده اند، علاوه بر آوردن دلايل عقلى و نقلى بر ادعاي خود، به نقد دلايل گروه مخالفت بپردازند، بحث ((رؤيت)) به مبحثى مفصل و گسترده تبديل شده است.

يادآورى اين نكته لازم است كه محل اختلاف در اين بحث، خصوص ديدن حسى خداوند به مدد قوه بينائي و عضو حسى آن، يعنى چشم است.
اما اگر مقصود از رؤيت، نوعى شهود قلبى و ادراك باطنى باشد، هيچ بحث و گفتگويى در امكان آن نيست و وقوع چنين رويت و مشاهده اى كه از آن به ((رويت قلبى)) در مقابل ((رويت حسى)) تعبير مى كنيم هم در دنيا و هم در آخرت، ممكن خواهد بود.
 

البته، با مراجعه به سخنان اشعريان متاخر، روشن مى شود كه آنان، با توجه به وضوح امتناع نظريه ديدن حسى خداوند ، تلاش كرده اند كه معانى ديگرى براى رويت پيدا كنند. مثلا گفته اند كه محل بحث، ديدن حسى است كه نيازى به رودرويى (مقابله) ندارد و مستلزم قرار گرفتن مرئى (يعنى خداوند) در جهت و مكان نيست .
برخى نيز مدعى شده اند كه خداوند در روز رستاخيز، همان حالتى را كه براى عقول مومنان در ارتباط با مشاهده باطنى نور وجود الهى حاصل است، براى چشمان آنان نيز ايجاد مى كند!(2)

 به هر تقدير، تفاسير متاخر اشعريان از رويت خداوند يا در نهايت به مشاهده قلبى برمى‌گردد يا به مفهومى مى‌انجامد كه نامعقول و غير قابل تصور است.(3)

دلايل عقلى گوناگونى بر امتناع ديدن خداوند با چشم ذكر شده است كه در اينجا به دو دليل اشاره مى كنيم :
1ـ رويت حسى يك شى مستلزم آن است كه شى مزبور در مقابل چشمان ما قرار گيرد و لازمه چنين مقابله و مواجهه اى قرار گرفتن آن شى در جهت خاصى است . بنابراين ،مرئى بودن ، مستلزم جهت و مكان داشتن است، حال آنكه خداوند متعال از داشتن جهت و مكان و نياز به آن منزه است . بنابراين ، رويت حسى خداوند ممكن نيست .
2ـ اگر خداوند قابل ديدن باشد، يا تمام ذات او يك جا ديده مى شود و يا آنكه رويت ما به بخشى از ذات تعلق مى پذيرد . فرض دوم آشكارا باطل است، زيرا مقتضى تركيب در ذات خداوند بوده و تركيب نشانه نياز است، اما فرض اول نيز معقول نيست، زيرا لازمه آن محدود بودن ذات الهى است ، در حالى كه ، ذات خداوند نامحدود و غير متناهى است .

بنا بر اين به دلايل عقلي ديدن خداوند خواه در دنيا يا آخرت امكان ندارد و محال است. بنابراين منظور از ملاقات الهي ، رويت قلبي و دروني ، يا ديدن آيات خداوند و عظمت الهي است.
در این گونه موارد نیز سوال کردن اشکال ندارد زیرا مكتب اسلام هيچ محدوديتي براي پرسش و پاسخ قائل نيست و در هيچ يك از متون  مسئله اي كه درسوال اشاره كرديد ، وجود ندارد . اسلام نه تنها انسان ها را از پرسش و جستجو گيري براي رسيدن به حقيقت باز نداشته ، بلكه در آيات و روايات بسياري دعوت به تفكر و تأمل و تدبر نموده كه لازمه چنين صفاتي ، صفت پرسش گري است.

چگونه خداوندي كه انسان را به صورت فطري پرسش گر و حقيقت جو آفريده است ، مي تواند در ديني كه براي هدايت انسان ها نازل كرده ، از پرسش گري منع نمايد؟
پرسش نقطة شروع و مبدأ جهش فكري است، بدين لحاظ يك امتياز در مسير تفكر است. كسي كه توان طرح سؤال ندارد و پرسيدن را نياموخته، هنور در نقطه شروع قرار نگرفته است.

جستجوگري و طرح پرسش و در صدد پاسخ بر آمدن، نياز و گرايش دروني است. اميرالمؤمنين كه در اوج معرفت قرار دارد، افتخار و امتياز خود را ميان اصحاب پيامبر سؤال كردن مي داند.

«همة ياران پيامبر اهل پرسش و كاوش نبودند تا آن جا كه برخي فقط دوست داشتند صحراگرد يا رهگذري برسد و پرسش مطرح كند و آنان هم بشنوند، ولي من هر آن چه را اتفاق مي افتاد، با پيامبر در ميان مي گذاشتم و از آن سؤال مي كردم و نگه مي داشتم».(4)

البته پرسشگري را وسيله يافتن حق و درك واقعيت بايد قرار داد و از پرسش هايي كه جنبة سرگرمي ذهني و اشتغال مغزي دارد، پرهيز كرد،(5) و سؤال بايد ابزار آموختن باشد.(6)
در بررسي مسئله از ديد شرعي بايد گفت كه: در متون ديني، هيچ گونه محدوديتي در اين باره به چشم نمي خورد و هيچ خط قرمزي براي طرح پرسش ها ترسيم نشده است. ميان انبوهي از پرسش هايي كه از پيشوايان معصوم انجام شده است، موردي كه پرسش غير مشروع و حرام معرفي شده باشد، ديده نمي شود. هم چنين هيچ سؤالي بدون پاسخ نماند و به آن بي اعتنايي نشده است.

1ـ براى مطالعه تفاسير ديگر بنگريد به: سبحانى، محاضرات فى الالهيات، صص 206 ـ 204..
2ـ ((تظن ان يفعل بها فاقره)).
3ـ در حديثى از امام رضا (ع) آمده است كه در تفسير آيات 22 و 23 سوره قيامت فرمود: ناظرة يعنى مشرفة تنتظر ثواب ربها. (يعنى، چهره هاى آنان نورافشانى مى كند در حالى كه در انتظار پاداش پروردگارشان به سر مى برند) شيخ صدوق، التوحيد، باب 8، حديث 19
4-    نهج البلاغه، خ 210.
5-.    همان، حكمت 320.
6-    ابن شعبه حراني، تحف العقول، ص 41.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location