1. خانم موسوی
  2. مشاوره و خانواده
  3. Tuesday, 29 July 2014
  4.  Subscribe via email
با سلام خدمت شما حاج آقاهمدانی خوبید الحمدالله
دوست ندارم حاشیه برم و مشکلات زیادی دارم من هم دوست دارم شما کمکم کنسد و هم دوستانی که میبینن سوال من رو
با عرض معذرت و شرمندگی مجبورم سوالمو اینطور مطرح کنم لطفا از دست من ناراحت نشید و بهم کمک کنید تا حل کنم اگه حل شدنی هست...حاج آقا من دوست ندارم مسلمان باشم مسلمونی که همش با اجبار باشه خوب مگه نمیگید در دین داشتن اجبار نیست درسته؟پس چرا اول بسم الله ما تو دنیا میایم میگید که مسلمونید مگه من گفتم که مسلمون باشم الا من زبون داشتم که بگم مسلمونم در حال حاضر من یه دختر18 ساله ام و تا به این سن که رسیدم هم نماز خوندم هم اهل قران بودم و هم هیات و اهل رابطه با نامحرم هم به هیچ عنوان نیستم.اما الان به این نتیجه رسیدم که دیگ بدم از خدا میاد بدم از مسلمونی میاد دیگ دوست ندارم مسلمون باشم دیگ به هیچ عنوان دوست ندارم نماز بخونم..میدونید دوست دارم چطور باشم نماز نخونم و دوست دارم هر طور که دلم میخواد زندگی کنم نه اینکه بی بند و بار باشم ن؟اما دوست دارم از زندگی ام لذت ببرم
مثلا توی این دین ما فقط گریه جایگاه داره اصلا شاد بودن جایگاهی نداره؟صبح تا شب مراسمات گریه کنون هست من نمیگم برای امامانمون گریه نکنیم اما نه اینطور حاج آقا به اون خدایی که شما باور دارید به اون امام زمان من از زمانی که شروع به نمازو کارای مذهبی کردم افسردگی گرفتم چرا ما مسلمون ها باید افسرده باشیم به قول یکی از دوستان ما مسلمونیم اما دزدی میکنیم ما مسلمونیم اما زنا میکنیم اما مسلمون واقعی تو خارج زندگی میکنه نه دزدی ن چیزی ...چرا به ماها هی باید اجبار باشه که مسلمون باشید به نظر شما به خاطر این اجبار ها نیست که ماهیچ کاره مسلمونی انجام نمیدیم؟؟؟دیگ خسته شدم چرا من از صبح که بلند میشم تا خود شب باید به این مسائل فکر کنم چرا؟؟؟من جوون نباید زندگی کنم چپ و راست میرم حرامه؟نباید تفریح کنم حرامه؟؟؟اصلا منه جوون چه تفریحی دارم هر کاری بخوام بکنم حرامه چون تفریح سالم نداریم یا باید قیلونی بشم یا رابطه با نامحرم یا توی گناه بودن خب چرا تفریح نداریم هر کاری هم بحواییم بکنیم حرامه...
حاج آقا خواهشن به تمام متن هایی که نوشتم جواب بدید چون خیلی اعصابم خورده...بازم بسیار شرمنده ام که این نوشته ها رو نوشتم چون دیگ خسته شدم
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
متشکرم
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
باسلالم وتشکر از شما .
پاسخ کامل ودقیق تر در وقتش از سوی استاد همدانی مدیر محترم سایت بیان خواهد شد .
عجالتا بدلیل شرایط خاص شما خواهر گرامی وتاکید تان بر جواب دادن همه زوایای سوال لازم دید ه شد که با تفصیل بشتر نکته های اشاره گردد امید است این مطالب را بادقت مطالعه ودر باره آن فکر وآن گاه عمل نماید .
گفتنی است از گفته های تان بر می آید که از فطرت وسرشت پاک بر خودارهستید ولی بدلایلی با آموزه های اسلام کمی زاویه پیدا نموده اید وپرسش های برای تان ایجاد شده . ولی نگران نباشد شبهه علمی تان قابل حل است اما اگر مشکل عملی دربین باشد باید خودت برای نجاتت تلاش نماید چون شبهه علمی از سوی کار شناش قابل درمان است ولی شهوت عملی باید با خواست وتلاش خود انسان بر طرف گردد. اجازه دهید بحث را از این جا آغاز نمایم :
انسان، موجودى است که از دو بعد، جسم و روح، پدید آمده است و هر کدام نیازها و آسیب‏هاى خاص خودش را دارد. همان گونه که بدن انسان به انواع غذاها احتیاج دارد، روح آدمى نیز به شادابى و تفریحات سالم نیازمند است. بنابراین، غذاى روحى و روانى، همواره در کنار غذاى جسم مطرح بوده است.
در آموزه های اسلامی نیز نه تنها شاد بودن پسندیده است و در روایات آمده است مؤمن همواره با چهره بشاش و گشاده و نه اخم و ناراحت و غمبار با دیگران مواجه می شود؛ بلکه شاد کردن دیگران یکی از مستحبات و مورد توصیه اسلام است. چنان که «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ بَعْدَ الصَّلَاةِ إِدْخَالُ‏ السُّرُورِ فِي‏ قَلْبِ‏ الْمُؤْمِن‏» (1) سفارش شده است. اما هدف، گستره و کیفیت تنظیم رفتاری در این خصوص محل بحث و تأمل است.
أبعاد مختلف در شادی و شادمانی از دیدگاه اسلام:
1) ضرورت شادى و شادمانى: همه اندیشمندان (بلکه همه‏ى انسان‏ها) به این نتیجه رسیده‏اند که شادى‏ها و تفریحات سالم براى تقویت روح آدمى، از ضروریات زندگى است و زندگى بدون استراحت و نشاط، ایجاد استرس و عصبانیت مزمن، گرفتگى دائمى، بداخلاقى و کاهش شوق نسبت به زندگى کرده و موجب افسردگى و ناراحتى مى‏شود.
2) نگاه به شادى و عوامل آن در دو تفکر:
الف) گروهى اعتقاد دارند که شادمانى و نشاط، مطلق بوده و هیچ حد و مرزى را نمى‏شناسد. با هر وسیله‏اى، با هر ابزار و شیوه‏اى، مى‏توان به شکار شادى و شادمانى رفت. و هر کارى مجاز است، هر نوع ترانه و رقصى رواست. هر گونه گفتن و خندیدن و خندانیدن درست است. این گروه معتقد به «اصالة اللّذة» بوده و هر لذت و هر شادى را با هر عاملى تجویز مى‏کند. از این رو، برخى افراد به انواع مسکرات، انواع مواد مخدر و اعتیادآور، انواع رقص‏ها و موسیقى‏ها و انواع قصه‏ها و قصه‏پردازى‏ها، روى مى‏آورند و در نتیجه به انواع آفات روانى دچار مى‏گردند و کار به جایى مى‏رسد که با چنین لذت‏هایى اقناع نمى‏شوند و آن گاه در تداوم لذت‏جویى‏هاى بى‏حد و مرز به قتل و آدم‏کشى، فساد و فحشاء، به ابتذال و مسخ ارزش‏هاى انسانى و فطرى، دگرآزارى، خودآزارى و خودکشى گرفتار مى‏شوند، که بسیارى از بزهکارى‏ها و جرائم به شادى‏هاى بى‏حد و مرز باز مى‏گردد، مردم را مسخره مى‏کنند تا بخندند، آبروى دیگران را مورد تعرّض قرار مى‏دهند تا شادى کنند و دیگران را زجر و شکنجه مى‏دهند تا خود شاد باشند. اینها همه از همان انواع شادی های کاذب و دروغین است.
ب) گروهى دیگر، شادى‏ها و تفریحات را قانونمند مى‏دانند و در مرز «بایدها» و حلال تفسیر مى‏کنند، هر نوع شادى و تفریحى را مجاز نمى‏شمارند و در یک کلمه «تفریحات سالم» را باور دارند، تا از این طریق مرز حرمت و آبروى خود و دیگران محفوظ بماند، تا شادى و خنده و تفریحات ما به دیگران صدمه‏اى وارد نسازد.
به نظر این گروه، خنده و شادى و لذت، خوب است؛ اما نه با آزار و اذیت دیگران. شادمانى خوب است؛ نه با زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات اجتماعى و الهى.
از دید این گروه، همان گونه که «آزادى»، قانونمند و هدفدار نباشد، مى‏تواند جامعه را به هرج و مرج بکشاند. شادى‏ها و تفریحات نیز این گونه‏اند.
3) فرح و شادى از منظر اسلام: اسلام، دین حیات و زندگى است. دین پیشرفت و ترقى تکامل است. اسلام با برنامه‏هایى که وضع کرده است، تمام جهات زندگى را در نظر گرفته و به همه زوایاى زیست انسان کاملاً توجه کرده است.
اسلام، دینى است که براى سرگرمى نیامده است؛ اما نه تنها با تفریح و شادى مخالف نیست، بلکه در مواردى بر آن تأکید داشته و براى آن قوانین و مقررات جهت‏دارى را وضع کرده است.
به هر حال، اگر در اسلام، کارهایى به عنوان تفریح و تنوع پیشنهاد شده است و نیز اگر از بعضى تفریحات جلوگیرى شده و غیرمشروع شناخته شده است، معطوف بر جنبه‏هاى فطرى، حیاتى و فکرى است که در سایه‏ى آن مصالح فردى و اجتماعى تأمین شود. بنابر این، در قوانین اسلامى با برخى پدیده‏ها و اعمال مثل موسیقى و رقص و... برخورد شده و از انجام آن کارها منع شده؛ اما نه به دلیل مخالفت با زیبایى و شادى و شادکامى، بلکه به دلیل برآیند و پیامدهاى خطرآفرین آن‏ها.
پیشوایان معصوم دین از جمله رسول گرامى(ص) به عنوان الگوى همه‏ مسلمانان، اصولاً یک انسان شاد بودند؛ به طورى که همیشه لبخند بر لب داشت و اهل شوخى و مزاح بود. چه این که خود ایشان فرمود: "إِنِّي‏ لَأَمْزَحُ‏ وَ لَا أَقُولُ‏ إِلَّا حَقّا".(2) من از همه بیش تر شوخى مى‏کنم؛ امّا جز حق چیزى نمى‏گویم.
امام صادق (ع) می فرماید: "مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِيهِ دُعَابَةٌ قُلْتُ وَ مَا الدُّعَابَةُ قَالَ الْمِزَاحُ؛ (3) هیچ مومنی نیست، جز این که در او دعابه هست. راوی می گوید: عرض کردم: دعابه چیست؟ فرمود: شوخی".
با توجه به اهمیت تفریحات سالم و لذت‏هاى حلال در رشد و ارتقای کمى و کیفى زندگى یک انسان مسلمان، و براى تقویت جنبه‏هاى روحى و احیاناً شکستن بن‏بست‏هاى پیش‏آمده، پیشوایان دین و دنیا، از پیروانشان خواسته‏اند که علاوه بر عبادت و کار و تلاش، به لذت‏ها و تفریحات سالم هم در زندگى روزمرّه‏شان توجه ویژه داشته باشند که در صورت توجه قانونمند به آن، به نهادینه‏گى آن تفریحات منتهى خواهد شد.
متأسفانه، برداشت از شادى مثل بسیارى از پدیده‏هاى دیگر، در پروسه‏ افراط و تفریط گرفتار شده است، عده‏اى براى آن هیچ محدودیت قانونى و شرعى را برنمى‏تابند و عده کمى هم هستند که هر گونه شادى و تفریح سالم را بر خود ممنوع کرده و از مواهب الهى پرهیز دارند.
بنابراین، شادی و نشاط در اسلام در جهت پیشرفت و سعادت دنیوی و اخروی انسان جایگاه خاصی دارد. و عمل به دستورات دین مقدس اسلام نه تنها موجب افسردگی نمی شود، بلکه موجب سلامت روانی و نشاط می گردد. اگر این طور نبود، یک نقصی برای دین محسوب می شد؛ درحالی که ما ادعا می کنیم بر دین ما هیچ نقصی و عیبی وارد نیست؛ چرا که برای تمام امورات زندگی و نیازهای بشر در دنیا برنامه دارد و همه برنامه هایشان مطابق با فطرت انسان هستند. اگر شما در مورد رابطه "آموزه های دینی و سلامت روان" مطالعاتی داشته باشید، به عمق مسئله پی خواهید برد.
بنابراین معلوم شد که اسلام دین شادی است و غم یک استثنا است .البته رفتار برخی از مسلمانان که در صدد ارائه چهره ای زشت و خشن و غم آلود از دین را دارند ،با واقعیت اسلام واقعی که در صدد تانین رفاه و شادی برای همه مردم است متفاوت است.کسی که تنها غم دارد مذهبی نیست.
اسلام دین شاداب و سرزنده‌ای است. برای اثبات این موضوع کافی است به آموزه‌های دینی توجه شود. تأکید اسلام بر تفریح سالم و خنده بر لب داشتن، مزاح و شوخی کردن، دیدار با برادران مؤمن، دست دادن، سلام کردن، هدیه دادن، لبخند بر چهره دیگران نشاندن، پرهیز از اخم و عبوس بودن، استفاده از بوی خوش و پوشیدن لباس‌های روشن و شادی‌آور و... گواه بر این مدعا است.
البته باید پذیرفت در جامعه اسلامی به این بُعد کم‌تر توجه شده ، وعلت آن، ضعف عوامل تبلیغی و رسانه‌ای کشور ماست. از رادیو و تلویزیون گرفته تا مداحان و واعظان و هنرمندان، بیش‌تر متمایل به برنامه‌های غم‌انگیز و احساسی‌اند. البته نباید از نظر دور داشت که فعالیت در حوزه شادی ظرافت خاصی لازم دارد و با مسایل غیر شرعی تهدید می‌شود؛ به همین خاطر مرز دقیق و ظریفی دارد، نیز تلاش و دقت نظر لازم دارد. شاید یکی از علت‌های توجه کمتر به شادی، همین مسئله باشد.
در مواردی هم به زیاده‌روی کشیده شده است. هنرمندان در خلق فیلم یا نمایش‌های شاد و طنز، ضعیف برخورد کرده‌اند و چه بسا طنز را با امور غیر اخلاقی آمیخته‌اند، در حالی که اسلام هرگز با برنامه‌های شادی (که در چارچوب مصالح عمومی و اخلاق اجتماعی باشد) مخالفتی ندارد.
برخی برگزار کنندگان مراسم دینی می‌پندارند که هیچ مسئولیتی جز گریاندن مردم ندارند و به هر بهانه‌ای در صدد گریاندن هستند! این پندار محصول برداشت یک سویه و افراطی از برخی روایات و معارف دین است. البته در برابر این دسته، گروه دیگری راه تفریط را بر گزیده و به استناد برخی یافته‌های علمی مبنی بر آسیب‌زا بودن غم و ماتم، تمام همت خود را صرف شاد بودن و شاد کردن دیگران می‌کنند اما راه اسلام، نه این است و نه آن. اسلام کسی را به گریه کردن به عنوان گریه ترغیب نکرده، به شاد بودن به عنوان شادی، امتیاز نداده است، مگر به واسطه مقدمات و نتایج آن.
دو عنصر، در ارزیابی گریه و شادی دخالت دارد: انگیزه و عامل بروز هیجان‌ها و دیگری مشکل بروز هیجان. خنده جاهلانه، نکوهیده و خنده متفکرانه، ستوده است. گریه در راه خدا ممدوح و گریه برای دنیا مذموم است.
در سیره رسول اعظم(ص) است که هرگاه یکی از اصحاب اندوهگین بود، حضرت با شوخی کردن او را شادمان می‌کرد.(4)
اسلام خنده را در برابر گریه و یا گریه را در برابر خنده قرار نداده و یکی را بر دیگری مقدّم نداشته است، بلکه هر یک را به عنوان واقعیت زندگی می‌پذیرد. البته در حالت عادی. روحیه حاکم بر زندگی انسان، باید شادی و نشاط باشد، نه غم و گریه. هیجان اصلی و همیشه جاری در کالبد فرد و اجتماع انسانی، شور و نشاط است، پس شاد بودن سبب نمی‌خواهد، بلکه باید امکانات آن را فراهم ساخت، ولی برای غم و گریه، باید منتظر بود تا مراسم آن فرا برسد.
ذکر مصائب اهل بیت(ع) سبب غم و اندوه نمی‌شود، بلکه آرامش دل را به دنبال دارد. ادای دین به اهل بیت(ع) موجب راحتی جان و کسب نشاط برای ادامه مسیر زندگی است، همان طوری که برپایی مجالس جشن و شادی در شادمانی اهل بیت نیز، شادی آفرین است. پس اگر اعتراض شما به برخی مراسم دعا و زیارت و عزاداری باشد، به جا است و محصول عدم اطلاع برگزار کنندگان این مراسم می‌باشد که امیدواریم این تلقی افراطی اصلاح شود.
از زبان معصومان(ع) - که مترجمان حقیقى وحى‏اند - مى‏خوانیم:
1. رسول اکرم(ص): «مؤمن شوخ و شاداب است».(5)
2. حضرت على(ع): «شادمانى، گشایش خاطر مى‏آورد»(3)؛.«اوقات شادى، غنیمت است»؛(6).«هرکس شادى‏اش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود»(7)
3. امام صادق(ع) «هیچ مؤمنى نیست که شوخى در طبع او نباشد»(8)
4. امام رضا(ع) کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتى براى عبادت و خلوت با خدا،
زمانى براى تأمین معاش،
وقتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیب‏هایتان آگاه مى‏سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند.
وقتى را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص مى‏دهید . از شادى ساعت‏هاى تفریح، نیروى لازم براى عمل به وظایف وقت‏هاى دیگر را تأمین کنید»(9).
در سیره معصومان، عنصر شادى آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازى، زمینه‏سازى و ایجاد آن نیز توصیه شده است.(10)
پاره‏اى از احادیث، علاوه بر دستورهاى کلى درباره اهمیت شادى و نشاط، دستورعمل‏هاى خاصى نیز براى حفظ و پرورش این حالت مانند، پیاده‏روى، سوارکارى، شنا در آب، نگاه کردن به سبزه‏ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخى، خنده و..(11). ،.بیان مى‏دارند.

چو شادى بکاهد، بکاهد روان خُرد گردد اندر میان، ناتوان‏
مرز شادى و نشاط:
براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز مى‏باشد. محتوا و قالب شادى و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدى و انسانى که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافى باشد؛ زیرا هر پدیده‏اى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
بنابراین پدیده شادى و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز مى‏باشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلى‏اش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وى باشد.
در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود. اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراین مى‏توان مرز شادى و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخى که یکى از عوامل برجسته شادى است، اگر به سبک‏سرى، بى‏شرمى و گستاخى بیامیزد، «هزل» نامیده مى‏شود که در اسلام مطرود است .
اگر به تحقیر و بدگویى و ناسزا آمیخته گردد، آن را «هجو» مى‏خوانند و این نیز در اسلام نهى شده است‏.
یکى از صحابیان از رسول خدا پرسید: «آیا اگر با دوستان خود شوخى کنیم و بخندیم، اشکالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستى در میان نباشد، اشکالى ندارد(12). اگر شوخى از حد خارج شود و به بیهودگى یا زیاده‏روى بینجامد، باز از نظر اسلام عملى ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان على(ع) مى‏فرماید: «هر کس بسیار شوخى کند، وقار و سنگینى او کم مى‏شود».(13)
امام صادق(ع) مى‏فرماید: «زیاد شوخى کردن، آبرو را مى‏برد».(14)
خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادى است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمى را لکه‏دار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید ا ست که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگرى، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نکوهید شده و حرام است. وقتى براى مؤمن، احترامى برتر از کعبه را بر شمرده‏اند، به خوبى روشن مى‏شود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.
قالب‏هاى نشاط و شادى و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمان‏هاى والاى او باشد؛ زیرا گاهى محتوایى مفید، در قالبى نامناسب نتیجه اثرگذارى را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، «قهقهه» از شیطان تلقى شده است.(15) و «تبسم» بهترین خنده دانسته شده است.(16)

چند نکته:
الف) زندگى پُر از قطع و وصل‏ها، شادى و رنج‏ها، نشاط و غم‏ها، امید و شکست‏ها و... است .در جهانى که ما زندگى مى‏کنیم، شادى و رنج با یکدیگر آمیخته است. زندگى نمى‏تواند سراسر با شادى و سرور همراه باشد، ناملایمات در عرصه زندگى، امرى گریز ناپذیر مى‏باشد؛ به گفته رودکى:

خداىِ عرش، جهان را چنین نهاد نهاد که گاه مردم، شادان و گه بُوَد ناشاد

ب) پاره‏اى از روایات که مؤمن را غمگین و اندوهناک معرفى کرده‏اند، ناظر به حزن درونى است که نتیجه آگاهى اجتماعى و تعلق جمعى فرد است ،نه پریشان حالى و پراکندگى خاطر که منافى با نشاط و شادى است. در واقع این نوع اندوه، ریشه در توجه به احوال دیگران و حس همدردى انسانى دارد.(15) آن گونه که سعدى از آن چنین یاد مى‏کند:

بنى آدم اعضاى یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

ج) برخى از عوامل شادى، نشاط جسمانى را که اثرغیر مستقیمى نیز بر نشاط روحى دارد، براى انسان به ارمغان مى‏آورد و پاره‏اى از عوامل شادى به صورت مستقیم، بر نشاط روح اثر مى‏گذارند.
عواملى چون تلاوت قران، تفکر در آفریده‏هاى خداوند، ایمان و تقویت آن، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملى‏اند که زمینه‏هاى روانى و روحى شادى را فرهنگ مى‏آورند . عواملى چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوى خوش، خودآرایى، پوشیدن لباس‏هاى روشن، پیاده روى و نگاه کردن به سبزه‏ها از آن دست عواملى‏اند که زمینه‏هاى مادى و جسمانى نشاط را فراهم مى‏آورند؛ هر چند که پس از برخوردارى از نشاط جسمانى، شادى روحى نیز نصیب انسان مى‏شود.
پی ­نوشت ­ها:
1. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی، بحار الانوار، (ط-بیروت)، ج 44، ص 194، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
2. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 21، شریف رضی، چاپ چهارم، قم، 1370ش.
3. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 12، ص 112، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق.
4. سنن النبی، ص 60.
5. بحرانى، تحف العقول، ص‏49.
6.آمدى، غررالحکم، ح‏2023
7.همان، ح‏1084
8.بحارالانوار، ج‏78، ص‏12..
9.کلینى، اصول کافى، ج‏2، ص‏663
10. بحارالانوار، ج‏75، ص‏321.
11.کافى، ج‏2، ص‏192.12
12.وسائل الشیعه، ج‏12، ص‏112
13. کافى، ج‏2، ص‏663 - تحف‏العقول، ص‏323
14.غررالحکم، ص‏222.
15.کافى، ج‏2، ص‏665.
16.همان، ص‏664.
17.غررالحکم، ص‏222.
18.کافى، ج‏2، ص‏163؛ وسائل الشیعه، ج‏20، ص‏213.
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام
تشکر ازتون آقای صادق اما شما فقط در مورد شادی گفتید اما اگه نگاه به صحبت های من کنید هر قسمتی یه سواله
من از بابت شادی که گفتید جوابمو گرفتم و ازتون تشکر میکنم اما اگ میشه به همه ی بحثام جواب بدید تا این شک و شبه ها از ببین بره انشالله
بازم متشکرم
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
باسلام وتشکر .
از اینکه قبول نمودید لا اقل بخش عمده مشکل تان با آموزه های اسلامی حل شد .
جای سپاس دارد ومعلوم می شود که نور فطرت در وجود شما هنوز روشن است .
عمده گلایه تان همین مسله بود .
اگر لطف نموده به طور نظام مند وهر مشکل را جداگانه مطرح نماید .
پاسخ به طور دقیق تقدیم می شود ومشکل تان به آسانی قابل رفع است نگران نباشید .
اگر واقعا در صدد رفع دغه دغه ذهنی تان با آموزه های اسلامی هستید لطف کنید با حوصله وبه ترتیب سوالات ونقد ها وگلایه ها تان را هر روز به طور جداگانه مطرح کنید تا به شما کمک شود وانشاءالله پاسخ پرسش ها تان دریافت نماید .
ولی عجالتا باید گفت :
نگران نباشید این شک وتردید تا حدودی طبعی است برای افرادی که در سن شما است گاهی چنین بحران های فکری رخ می دهید ولی بتدریج بر طرف خواهد شد .
شهیدمطهری در مقاله تحت عنوان «جست و جو حقیقت» نکته‌های بسیار سودمندی مطرح کرده، تفصیل سخنان ایشان را در جای خود (1) مطالعه نمایید که بسیار برای شما مفید است.
بر اساس تحلیل حکیمانه ایشان خلاصه از گفته‌های او در این جا بازگو می‌شود:
ایشان معتقد است که برخی افراد در دوران زندگی از نظر شک و یقین دچار بحران می‌شوند. بحران ممکن است در آغاز نوجوانی از حدود دوازده تا سی سالگی برای آن ها به وجود بیاید (افراد طبق شرایط خاص در این باب متفاوت اند ) به هر حال بحرانی است در افکار و عقاید مذهبی انسان و رفتارهای گوناگون فردی و اجتماعی و اخلاقی. این گونه افراد در شرایط حساس قرار می گیرند. باید با آنان از راه درست برخورد شود . با آرامش و منطق به شبهات فکری آن ها جواب داده شود . آن ها نیز باید تلاش نمایند از طریق پرس و جو از کارشناسان مربوط مشکلات فکری و روحی خود را برطرف سازند.
شک از دید ایشان دو نوع است، یکی شک مقدس و دیگر شک غیر مقدس. شک قسم دوم ویرانگر و خطرناک است . اگر علاج نشود انسان را به تباهی می‌رساند، اما شک مقدس انسان را وادار می‌کند که در پی حقیقت برود . مثل درد برای بیمار است، هر بیماری اگر درد داشته باشد، بالاخره شخص را وادار می‌کند که در پی درمان برود. اگر درد نداشته باشد، او را نسبت به بیماریش بی تفاوت نگاه می‌دارد و بالاخره از پا در می آورد.
شک مقدس مثل بیماری با درد است . خودش یک نوع درد روحی است و باید در پی علاجش رفت. کسی حضور رسول خدا آمد و عرض کرد: هلاک شدم، به فریادم برسید. پیامبر فرمود: حتما شیطان آمده از تو پرسیده که تو را کی آفریده است؟ عرض نمود :آری . حضرت فرمود:در جواب شیطان گفتی: مرا خدا آفریده است . بعد شیطان پرسید که پس خدا را کی آفریده؟ و نتوانستی جواب او را بدهی.
برای همین سراسیمه آمدی تا نجات یابی، نگران نباشید خداوند تو را نجات می‌دهد. عبادت خداوند ،نماز، ذکر و دعا زیاد بخوان. تمام وسوسه ها از ذهن تو برطرف می‌شود. آن شخص طبق دستور رسول خدا پیوسته در عبادت و دعا بود و از وسوسه شیطان نجات یافت. (2)
با توجه به این بیان جواب شما به دست خواهد آمد، ولی اگر اموری یاد شده در پرسش از حد وسوسه و خطور در ذهن به مرحله باور نرسد و موجب انکار عقاید دینی نشود و کارهای عملی غیر اخلاقی نیز انجام نشود و فقط خطور در ذهن باشد، گناه محسوب نمی‌شود، ولی باید وسوسه‌ها را درمان نمود تا موجب پیامد عینی و سلب اعتقاد و یا باعث گناه عملی نگردد.
پی‌نوشت‌ها:
1- مجموعه مقالات، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1362 ش .
2- مطهری، مجموعه مقالات، ص 268 و 270.
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام مجدد ببخشید من هی مزاحم میشم ها
جواب شما کاملا درست و من قانع شدم
اما برای آخرین سوال چرا من از زمانی که به دنیا اومدم پس چرا باید به زور مسلمان باشم یعنی هرچی پدر و مادر یا جامعه باشن ما هم باید باشیم چرا به زور باید باشه از بچگی؟
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
درود بر شما خانم حق پذیر .
باور نماید روزی چندین پرسش از این دست ویا مشابه این از سوی افراد مختلف در موضوعات گوناگون در سایت دیگر دریافت می نمایم .
شاید بسیار کم اتفاق افتاده ویا از یک نظر پیش نیامده که پرسشگر خوش انصاف که واقعا این گونه پذیرا ی حرف حق باشد .
آفرین بر شما وبر روحیه ی منصفانه ی تان .
از طرح سوال ها متعدد هر گز دغدغه نداشته باشید هر اندازه دوست دارید وتا زمانی که کاملا قانع نشده ورفع شبهه نگردد بپرسید .
در این موضوع وهر موضوع دیگر که شبهه وتردید وسوال دارید هر زمان بپرسید ماآنچه در توان داریم وما دانیم در طبق اخلاص گذاشته وتقدیم تان می نمایم .
برای شما بسیار جالب وشنیدنی خواهد بود این سخن نورانی که نقل شده :
روز یک خانمی از حضرت بی بی دوعالم فاطمه زهرا ع چندین بار پشت هم سوالاتی پرسید وحضرت جواب داد .
در آخر پرسشگر از حضرت عذر خواهی نمود که این همه سوال مطرح وموجب زحمت او شده است .
حضرت در جواب فرمایشی فرمود که برای همه درس آموز وامید بخش است :
فرمود : نگران نباشید هر انداز سوال دارید بپرسید من خسته وناراحت نمی شوم .
چون هر پاسخی که به شما می دهم خداوند پاداشی برتر وبزرگتر از آسمان وزمین وهر آنچه در آن دو است بمن می دهد .
پس از تعدد سوالات تان هرگز خجالت نکشید هیچ زحمت برای من نیست وبه گفته مولوی :
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
هیچ تر تیبی وآدابی مجو
اما در باره سوال شماباید گفت :
در این که در پذیرش دین اجباری نیست ،جای تردید نیست . قرآن کریم فرمود: «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی؛ در دین هیچ اجباری نیست، و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است.»(1) در هر حال اسلام اجبار در دین را قبول ندارد واصلا دین از روی جبر شدنی نیست چون دین با قلب وروح انسان کار دارد پذیرش قلب وروح که زور پزیر نیست .
شما خواهر عزیز که دین اسلام وپیروی اهل بیت ع را پذیرفته اید هر گز به زور ومجبر خانواده ویا محیط وجامعه نبوده است .
بلکه همه این ها زمینه یک توفیق طلایی را برای شما فراهم ساخته است که شما افتخار اسلام را داشته باشید .
خواهر گرامی شما یک ایرانی هستید ایرانیان از اول این توفیق ولیلقت را داشته ودارند که حق پذیر اند از این رو در میان این همه کشور های اسلامی ایرانیان لیاقت یافته که پیرو دوازده امام وشیعه پاک باشند . خوش به سعادت شما که لیاقت یافته اید مسلمان وشیعه ودوستار فاطمه زهرا باشد .
خدارا شاکر باشید که به شما این توفیق را داده الان در دنیا میلیون ها زن وجود دارند که از این توفیق بی نصیب اند شرایط جامعه شان طوری که چنین لیاقت نصیب شان نشوند .
از پیروی فاطمه محروم باشند . خوش به سعادت تان که در کشور ومحیطی بدنیا آمده اید که می توانید زهرایی زندگی کنید .
زنان عالم امروز مثل حیوانات برهنه وبازیچه دست هوس بازان نا پاک اند . هو س بازی که برای انسان همیشه نمی ماند بالاخره بعد از چند سال پیری ومرگ حتمی است روزی بخود می آید که دیگر قابل جبران نیست خیلی دیر شده وعذاب ابدی دامنگیر او خواهد شد .
باز هم باید بگویم خوش به سعادت شما خواهر خوب وگرامی که پیروی زهرا عزیز هستید . خدا را شاکر باشید .
این نکته را هم باید به شما بگویم :
بی نردید ایرانیان از همان اول به جهت حقانیتی که در اسلام مشاهده نمودند ،مسلمان شدند. بسیاری از آنان که به شدت تحت ستم نظام ساسانى قرار داشتند و دنبال دگرگونی وضعیت موجود بودند ،از سپاه اسلام استمداد نمودند و یک نظام سلطه‏گر و تحمیلى را برانداختند و آزادى را براى مردم ایران به ارمغان آوردند.
به نوشته برخی از مورخان: وقتى سپاه اسلام وارد ایران شد ، ایرانیان به نفع سپاه عدالت خواه اسلام و برضد دولت ستم پیشه ساسانی کوشیدند از جمله :چهار هزار سرباز ایرانى از دیلم با پیمودن صدها کیلومتر راه خود را به سپاه اسلام رساندند و به یارى آنان شتافتند . شاه ایران را یک آسیابان ایرانى به قتل رساند.
پیروزى مسلمانان در جنگ‏هاى صدر اسلام به دلیل برترى نظامى و تسلیحاتى نبود. آن چه که موجب بسط و گسترش سریع اسلام در آن عصر گردید، شعارها و برنامه‏هاى اسلام بود که به سرعت بر عقاید خرافى و جامعه طبقاتى آن روز چیرگی مى‏یافت . مردم گروه گروه و مشتاقانه به اسلام مى‏گرویدند. قبل از آن که مرزهاى جغرافیایى ایران و یا روم فتح گردد، دل هاى مردم به واسطه تعالیم برحق و فطرى اسلام فتح شده بود . آن چه پیشرفت اسلام را تسهیل مى‏کرد ، فتح دل ها بود.
یکی از نشانه های حقانیت پذیرش اسلام توسط ایرانیان و عدم اجبار آنان ، تلاش های بسیاری است که توسط ایرانیان برای گسترش اسلام به بسیاری از نقاط جهان انجام شد ، مانند کشورهای آسیای جنوب شرقی و برخی مناطق آفریقا . ملتی که به زور دین و عقیده یا را بپذیرد ، هیچ گاه برای گسترش آن تلاش نمی کند. بسیاری از علوم و دانش های اسلامی توسط ایرانیان پایه گذرای یا گسترش یافت.
مطالب بیشتر در این زمینه را در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مطالعه فرمایید.
اگر بازهم دغه دغه دارید بپرسید .
تا رفع کامل شبهه تان سوال نماید در خدمت هستم .
موفق وزهرایی باشید .
پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 256.
Comment
There are no comments made yet.
Accepted Answer Pending Moderation
0
Votes
Undo
متشکرم
Comment
There are no comments made yet.
  • Page :
  • 1


There are no replies made for this post yet.
Be one of the first to reply to this post!