چرا معترض وهابیت هستیم؟

پرسش:

وهابيان به چه علّت مورد اعتراض شيعيان قرار دارند؟ آنان ها عقايدى دارند كه با قرآن سازش ندارد؟
پاسخ:

با سلام و احترام

وهابيان پيرو محمد بن عبدالوهاب , يكى از علماى اهل سنّت مى باشند. ايشان داراى عقايدافراطى و برداشت هاى غلط از دين بود و علت آن اين است كه بيش تر كتاب هاى <ابن تيميّة> را كه از افراطيون در عقايد بود, مطالعه مى كردند و تحت تأثير او واقع شدند. محمد بن عبدالوهاب وقتى به حجّ بيت الله الحرام رفت , پس از اداى مناسك حج , به مدينه رفت و در آن جا استغاثهء مردم به پيامبر را انكار كرد. او براى جلوگيرى مردم از استغاثهء به مخلوق ـ هر كه باشد ـ بسيار مبالغه مى كرد و آن را در حدّ شركت به خدامى دانست .
هر كس از محمد بن عبدالوهاب متابعت مى كرد, بايستى سرش را بتراشد. اتّفاقاً زنى به شيخ گفت : تو وقتى زنان را وادار به تراشيدن موى سرشان مى كنى , بايد مردان را هم مجبور به تراشيدن موى ريششان بكنى ; زيراموى سر زن و ريش مرد زينت است . شيخ جوابى نداشت كه به آن زن بدهد.
محمد بن عبدالوهاب , جمعى كه سرشان را نتراشيده بودند, به قتل رسانيد!
وهابيان آن چه را كه در قرآن و سنّت نيامده باشد, خارج از اسلام مى دانند; به همين مناسبت آن را بدعت وحرام مى دانند, مثلاً دخانيات را حرام مى دانند و هر كس دخانيات استعمال بكند, او را همانند مشركان مى دانند و قهوه و امثال آن را نيز حرام مى دانند.
وهابيان به هر ده و شهرى حمله و آن جا را تسخير مى كردند, به ويرانى ضريح ها و قبور مى پرداختند; از اين رو, پاره اى از نويسندگان اروپايى به آن ها لقب <ويران كنندگان معابد> دادند. آنان تمام قبور صحابه و ائمه راخراب كردند و اجازهء زيارت آن ها را با <السلام عليك > ندادند.
آنان عكاسى را حرام و پرده بستن به ضريح پيامبر را بدعت مى دانستند.
آنان تحت عنوان بدعت و شركت , با تمام مظاهر دين و شريعت مبارزه كردند و هر كس از شيعيان را كه درزيارت گاه هاى امام على (ع)و امام حسين و موسى بن جعفر و امام جواد مى يافتند و يا اهل سنت رانزد قبور شيخ عبدالقادر و حسن بصرى و زبير و امثال آنان مشاهده مى كردند كه نزد قبور آنان نماز مى خوانند واز صاحب قبر حاجت مى خواهند, از نادان ترين و گمراه ترين مردم مى دانستند و در درجهء اعلاى كفر و شرك قرار مى دادند.
وهابيان عقيده دارند اگر كسى بگويد <يارسول الله > و يا <ابن عباس > و يا <عبدالقادر> و <يا حسين > و <ياعلى > و قصد او از اين خطاب دفع شرّ يا جلب خير باشد و امورى را در نظر بگيرد كه جز خداوند كس ديگرى قدرت انجام آن را ندارد, مشرك و مهدور الدم است و تصرف در اموال او مباح مى باشد.
به طور خلاصه وهابيان عقيده دارند:
1 به وسيلهء هيچ يك از انبيا و اوليا, به خدا توسل نجوييد و هرگاه مثلاً بگوييد: <اى خدا! به حقّ پيغمبرت مرا شفا بده يا حاجت مرا روا كن > چنين كسى به راه مشركان رفته است .
2 به قصد زيارت پيغمبر يا امامان سفر نكنيد و به قبر مطهر دست نگذاريد و نزد قبر دعا نخوانيد و نمازنگذاريد و روى آن ساختمان بنا نكنيد و مسجدى نسازيد و براى آن نذر نكنيد.
3 از پيامبر طلب شفاعت نكنيد, مثلاً نگوييد, يا محمد اشفع لى عنداللّه . هر كسى از پيامبر طلب شفاعت كند, همانند اين است كه از بتان شفاعت خواسته باشد!
4 به پيامبر سوگند ياد نكنيد و او را صدا نزنيد و نگوييد: يا رسول اللّه .
5 نذر براى غير خدا و پناه بردن و استغاثه و خواندن غير خدا شرك است .

به نظر بقيهء مسلمانان و شيعيان اين نظريات افراطى است و بعضى از آن ها درست نيست . بديهى است حكم كردن به كفر و شرك , صرف داشتن بعضى انحرافات عملى يا فكرى , خلاف روح اسلام و منافى سيره ءپيغمبر و پيشوايان دين است , مثلاً امام باقرفرمود: اسلام با قول و فعل ظاهر مى شود. ابوحفينه مى گويد: من هيچ يك از اهل قبله را كافر نمى دانم . پيامبر وقتى شنيد <اسامة بن زيد> مرد بت پرستى را كه در ميدان جنگ كلمهء توحيد را بر زبان جارى ساخت , كشته است , سخت غضب كرد.
اسامه گفت : او از ترس كشته شدن كلمهء توحيد را بر زبان جارى كرد, ولى قلباً نپذيرفته بود.
پيامبر6به اسامه گفت : تو از كجا دانستى كه در قلب اعتقاد به توحيد نداشت ؟! تو كه قلب او رانشكافتى كه ببينى مسلمان نشده است !
گفتن يا رسول اللّه , يا على , يا حسين , يا محمد اشفع لنا عندالله و يا محمد أغثنى , شرك نيست , زيرا شرك ,پرستيدن و عبادت غير خدا است .
ما شيعيان پيامبر و ائمه و بزرگان را نمى پرستيم و آنان را عبادت نمى كنيم و فقط عبادت و پرستش رامخصوص خدا مى دانيم .
زيارت قبور براى عبرت گرفتن و به ياد مرگ افتادن و دعا براى ميّت , در صورتى كه مطابق سنّت پيامبر6اشد, مستحب است و پيامبر6بر روى قبر فرزندش ابراهيم آب پاشيد و براى آن علامت گذاشت . در هرصورت هيچ يك از اتهاماتى كه وهابيان به شيعيان مى زنند, وارد نيست و ما موحّد و خداپرست هستيم و هيچ كس ديگرى غير از خدا را نمى پرستيم و مشرك نيستيم .

پی نوشت:

على اصغر فقيهى , وهابيان , ص 117ـ 142
على اصغر فقيهى , همان , ص 140به بعد.