چرا پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را همراه خود به جنگ تبوک نبردند؟

پرسش:

اینکه واقعه دوستی بعد از جنگ تبوک و رعایت نشدن عدالت از طرف حضرت علی صحت دارد ؟ چرا پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را همراه خود نبردند؟

پاسخ:

با سلام و احترام

در موضوع دوستی علی (ع)

پیامبر گرامی اسلام(ص) بارها، دربارة عظمت و مقام امامت و رهبری علی(ع) پس از خود، سخنانی روشن و آشکاری بیان کرده، برخی در جایی بوده که از امام علی شکایت شده، سخنان بی‌اساسی دربارة او گفته می‌شد، از جمله:
1ـ‌ زمانی که پیامبر با سپاهیان خود عازم تبوک شد و علی(ع) را در مدینه به عنوان جانشین خویش میان خاندان و آنانی که همراه پیامبر از مکه به مدینه هجرت کرده بودند گذاشت، گروهی از منافقان و بدخواهان (که نسبت به علی(ع) حسادت می‌ورزیدند) گفتند: اینکه پیامبر(ص) علی را به جای خود گذاشته، نه به جهت دوستی و بزرگواری او بوده، بلکه به جهت بی‌مهری با او است. نخواسته وی را همراه خود ببرد. وقتی این سخنان دروغ و خلاف، به گوش علی(ع) رسید، خود را به پیامبر رساند و گفت: منافقان دربارة من چنین می‌گویند... آیا نسبت به من خشمگین بوده‌اید که مرا در مدینه به جای خود گذاشته‌اید؟ پیامبر پس از سخنانی در تمجید و عظمت علی(ع) فرمود: ... آیا خشنود نیستی که برای من همانند هارون باشی نسبت به موسی(ع)؟!(1)
این گفتار به روشنی دلالت بر امامت و جانشینی علی(ع) پس از پیامبر دارد.
2ـ بعد از جنگ تبوک، پیامبر علی(ع) را برای جنگ با طایفه «بنی زبید» به سوی آنان گسیل داشت. با فتح و پیروزی علی(ع) جنگ تمام شد. «خالد بن ولید» از علی(ع) ناراحت بود، نامه‌ای به یکی از دوستانش فرستاد و نوشت که علی(ع) از غنائم جنگی، کنیزی را انتخاب کرده، این مطلب را به پیامبر بگو و از علی(ع) نکوهش کن. بریده اسلمی (که به وسیلة افراد دیگری نیز تحریک شده بود) خدمت پیامبر رسید و از علی(ع) نکوهش کرد و نامه خالد را به پیامبر داد. رسول خدا از شنیدن سخنان «بُریده اسلمی» و نامة «خالد» به شدّت ناراحت شد و فرمود: وای بر تو، ای بریده! مگر منافق شده‌ای؟! غنائم جنگی که برای من حلال است، برای علی نیز حلال است. علی برای تو و قومت بهترین مردمان است و بهترین کسی است که پس از خود برای همة امت به عنوان جانشین باقی می‌گذارم.(2)
3ـ در جریان حجة‌الوداع (که بعد از جنگ تبوک و در سال دهم هجری رخ داد) علی(ع) که از سوی پیامبر به یمن اعزام شده بود، همراه با سپاهیان عازم مکه شد،‌ و خود جداگانه و پیش از همه در مکه خدمت پیامبر رسید و گزارش سفر را به حضرت ارائه نمود، آن‌گاه به سوی سپاهیانش بازگشت و آنان را نزدیک مکه دید چون به آنان رسید، متوجه شد لباس‌ها و زیورآلاتِ متعلق به بیت المال، توسط فرمانده سپاه (که امام برگزیده بود) تقسیم شده و همة زیورها را به تن کرده‌اند. حضرت ناراحت شد و به جانشین خود اعتراض کرد: چرا پیش از آنکه اموال خدمت پیامبر برده شود، میان سپاهیان تقسیم کرده‌ای؟! آن‌گاه حضرت لباس‌ها و اموال را از سپاهیان پس گرفت. این عمل موجب شد سپاهیان نزد پیامبر از امام شکایت کردند. پیامبر دستور داد اعلام کنند: «از شکایت و نکوهش علی(ع) دست بردارید، زیرا او دربارة خدا و آنچه مربوط به خداست، سخت‌گیری کرده است. او دربارة مسائل دینی، اهل سازش و نادیده گرفتن نیست».(3) این جریان پیش از حج رخ داد.
حادثه غدیر و سخن پیامبر درباره حضرت (هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست) بعد از پایان مراسم حج و هنگام بازگشت زائران به شهرهای خود رخ داد.

1ـ «أما ترضی یا علی أنْ تکون منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی» ر.ک: ارشاد مفید، ج 1، ص 141 ـ 143؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 148؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 278.
2ـ «وخیر مَن اُخلّف بعدی لکافة امّتی». رک: ارشاد، ج 2، ص 145 ـ‌ 149.
3ـ «فإنّه خشن فی ذات الله عزوجلّ،‌غیر مُداهن فی دینه» ر.ک: تاریخ طبری، ج 2، ص 401 ـ  402؛ ارشاد، ج 1، ص 160 ـ 161؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 153 ـ 154.