چرا ائمه همگي از يك خانواده مي باشند؟ مگر موروثی است؟

پرسش:

چرا ائمه ما همكي از يك خانواده و آل محمد(ص)ميباشند؟
درست است كه علم ثابت كرده است كه وراثت هم يكي از شاخص هاي تشكيل شخصيت است.
ولي جرا همين مورد را اكر حاكمان يا عالمان زمان انجام دهند ، آنها را متهم به ارثي و وراثتي ميكنيم ولي براي بيامبر عظيم الشان و آلش نه؟
جرا؟ جرا؟تبعيض؟
به نظر بنده همون راي خوارج كه ميكفتند كه نه فرقي بين عرب باشد نه عجم نه از قريش باشد نه غير قريش همين تيب كلمات اما ما از خوارج يك لولو درست كرديم
خيلي بد
 
 پاسخ:
سلام علیکم

خدمت شما عرض کنم مختصر اینگونه سوال رو بنویسم که آيا امامت ائمه ارثي است؟

ابتدا بايد معناي ارثي بودن را ذكر كنيم تا معلوم شود آيا ارثي بودن داراي بار مثبت است يا منفي؟

ارثي بودن به معناي آن است كه به دور از هر گونه معيار اساسي و صحيح، حكومت از كسي به خاندان وي منتقل شود. در بسياري از نظام هاي شاهنشاهي و سلطنتي اين شيوه حكمفرما است و بر اساس آن صلاحيت هاي لازم جهت ادارة جامعه و حكومت، به كلي از نظر دور مانده و فقط قدرت و سلطنت در يك خانواده، اصل حاكم بر همة ارزش ها و معيارها تلقّي مي شود.

بديهي است ارثي بودن به اين معنا از نظر منطقي كاملاً نادرست و باطل مي باشد. بهترين گواه بر بطلان اين روش، نظام هاي موروثي حاكم بر جهان در طول تاريخ است كه موجب سقوط و انحطاطات بسياري گرديده است.

بررسي معيارهاي اساسي امامت و رهبري در اسلام به خوبي نشان مي دهد كه اساساً اسلام با نظام موروثي كاملاً در تظاد و چالش است و به هيچ وجه چنين شيوه اي را بر نمي تابد. يكي از اهداف امام حسين(ع) از قيام خود، مبارزه با همين شيوه و تفكر بوده است . بنی امیه در صدد بود تا با ولیعهدی یزید این مسئله را به شکل موروثی در آورد و یکی از اهداف قیام امام حسین مبارزه با این تفکر بوده است که بدون در نظر گرفتن شایستگی و لیاقت ، صرفا به جهت موروثی بر تخت خلافت تکیه زنند.

مسئلة امامت و نبوّت كه رسالتي بسيار سنگين و با اهميت است، شرايط و لوازم متعددي دارد كه برخي از آن ها اكتسابي است و برخي ديگر وابسته به طهارت نسلي و شرافت معنوي، نيز تهذيب، خلوص و صفاي باطن پدر و مادر و بلكه همه نياكان است.

در واقع ما شیعیان بر این اعتقادیم که منصب امامت ویژگی هایی درونی و نفسانی مانند عصمت  لازم دارد  که جز خداوند از آن آگاه نیست و به همین خاطر برخلاف اهل سنت معتقدیم که این مقام و منزلت همانند نبوت باید از طریق خداوند و با نصب الهی تعیین شود(1) و خداوند نیز فرموده است که «الله اعلم حیث یجعل رسالته» و خداوند آگاه تر است که رسالت و پیمان خود را در چه جایی قرار دهد.

بنابراین تعیین امام به دست انسان ها ، یا حتی پیامر یا امامان پیشین نیست تا بگوییم چرا آن را به صورت موروثی قرار داده اند ، بلکه تنها یک منصب و مقام و مسئولیت الهی است و به همین خاطر از علم الهی خاص (علم لدنی ) نیز بهره مند می شوند.

در خانواده امامان ، فرزندان بسیاری وجود داشتند ، اما همگی شایستگی این مقام را نداشتند و تنها یکی از آنان به جهت شایستگی می توانست آن را عهده دار شود و خداوند نیزاز طریق پیامبر یا امام پیشین او را به جامعه بشری معرفی نمود تا عهده دار این مسئولیت بزرگ الهی شوند.

در داستان حضرت ابراهیم نیزدر قرآن می خوانیم ، هنگامی که حضرت ابراهیم به مقام امامت منصوب می شود ، از خداوند می خواهد که این مقام را برای ذریه (فرزندان و نسل او ) او نیزقرار می دهد و خداوند در پاسخ می فرماید : لاینال عهدی الظالمین.

پیمان من به ستمگران نخواهد رسید.
پس مقام امامت عهد الهی است و خداوند آن را به هر کس نخواهد داد ، اگر چه آن شخص از خاندان رسالت و امامت باشد.

بنابراين اگر وجود آن امامان بزرگ در نسل واحدي را شاهديم، از سويي به خاطر وجود تمام شرايط لازم معنوي به ارث رسيده از حضرت آدم(ع) تا آخرين امام در اين خاندان شريف است؛ از سوي ديگر وابسته به كنش هاي اختياري آنان است كه در تمام لحظات عمرشان از هر گونه آلودگي دوري كرده و همواره جزء بندگان شايسته خدا بوده اند.

بنابراين تعيين امام بر اساس توارث نيست و هر كسي شايستگي اين مقام را ندارد.

اما در مورد خوارج چیزی که نقل کردید اصلا صحت ندارد . نمی دانیم از کجا آن مطلب را نقل کردید و چه مقدار با عقاید خوارج آشنا هستید .

شاید مسئله ای را که ذکر کردید از برخی سایت های کافر که در اینترنت وجود دارد ، گرفتید.

در هر حال جهت آگاهی تان می گوییم:

علت اساسی مخالف آنان با حضرت علی و اعلام جنگ با او در دو چیز بوده است:

 1- با تمسک به آیه مبارکه «لا حکم الا لله » معتقد بودند که هیچ نوع حکومتی نباید شکل بگیرد و حادثه حکمیت بین آن حضرت و معاویه ، چون به حکمیت رضایت دادند ، کافر شدند و باید توبه نمایند.

حضرت علی (ع) به این مسئله در نهج البلاغه بارها اشاره نمود و فرمود : این شعار خوارج «لا حکم الا لله» کلام حقی است که از آن سخن باطلی را نتیجه می گیرند . این که حکم تنها از خدا است درست است ، اما معنای آن چنین نیست که هیچ حکومت یا قضاوتی بین انسان ها نباید صورت گیرد.

این مسئله دقیقا همان چیزی است که آنارشیسم معتقد است که نباید هیچ حکومتی وجود داشته باشد.

2- آنها معتقد بودند که اگر کسی گناه کبیره ای را انجام دهد ، کافر می شود و باید از گناه کفر توبه نماید ؛ در غیر این صورت باید با او جنگید . نیز چنین انسانی ( مرتکب کبیره)  به دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد.

با دلایلی که ذکر شد ، خوارج معتقد بودند که معاویه و علی (ع) به خاطر گناه حکمیت ؛ کافر شدند و اگر توبه از این گناه نکنند ، واجب القتل هستند و به همین خاطر به مخالفت و جنگ با حضرت پرداختند . در نهایت نیز به ترور معاویه و علی (ع) و عمرو عاص به عنوان عوامل حکمیت اقدام کردند.

بهتر است شما دوست گرامی اطلاعات خود را از تاریخ با رجوع به منابع اصلی و تحریف نشده زیادتر نماید تا قضاوت ها و گفتارهای واقع بینانه تر داشته باشید.
موفق و سربلند باشید.

------------------------
1.محسن فرازي، بدايه المعارف الالهيه في شرح عقائد الاماميه، ج 2، ص 111ـ 113؛ عبدالرزاق فياض لاهيجي، گوهر مراد، ص 469؛ حسن علي، كشف المراد، ص 366.