چرا دین اسلام همش با غم و غصه و مرگ همراه است ؟

 پرسش :

چرا در دین اسلام از غم و غصه و مرگ صحبت می‌شود آیا این دلیل کم‌رنگ شدن دین نمی‌گردد؟
پاسخ :

با سلام و عرض ادب 

انسان موجودى است كه از دو بعد، جسم و روح، پديد آمده است و هر كدام نيازها و آسيب‏هاى خاص خودش را دارد. همان گونه كه بدن انسان به انواع غذاها احتياج دارد، روح آدمى نيز به شادابى و تفريحات سالم نيازمند است. بنابر اين غذاى روحى و روانى، همواره در كنار غذاى جسم مطرح بوده است.
در آموزه هاي اسلامي نيز نه تنها شاد بودن پسنديده است و در روايات آمده است مؤمن همواره با چهره بشاش و گشاده و نه اخم و ناراحت و غمبار با ديگران مواجه مي شود، بلکه شاد کردن ديگران يکي از مستحبات و مورد توصيه اسلام است چنانکه «ادخال السرور في قلوب المؤمنين» سفارش شده است. اما هدف، گستره و کيفيت تنظيم رفتاري در اين خصوص محل بحث و تأمل است.

ضرورت شادى و شادمانى: همه انديشمندان (بلكه همه‏ ى انسان‏ها) به اين نتيجه رسيده ‏اند كه شادى‏ها و تفريحات سالم براى تقويت روح آدمى، از ضروريات زندگى است و زندگى بدون استراحت و نشاط، ايجاد استرس و عصبانيت مزمن، گرفتگى دائمى، بداخلاقى و كاهش شوق نسبت به زندگى كرده و موجب افسردگى و ناراحتى مى‏ شود. چاره چيست؟ بنابر اين، به نظر مى ‏رسد، خنديدن و خندانیدن، شادى كردن و شادى آفريدن، دلشاد و مسرور بودن، بشّاش و خنده رو بودن و لبخند بر لب داشتن، همه اين‏ها به عنوان يك «ضرورت» در زندگى انسان نقش تعيين كننده دارد.

از چند منظر مى‏ توان به مسأله شادى و شادمانى نگاه كرد:
1ـ تعريف شادى و شادمانى: حالت ابتهاج و نشاطى كه تحت تأثير عوامل مختلف به انسان عارض مى ‏شود كه در آن حالت، روح انسان به درجه رضايت و گشايش مى‏ رسد.
2ـ موجبات فرح و شادمانى: عوامل شادى آفرين و مسرّت‏ بخش در زندگى انسان‏ها از فراوانى و تنوع بالايى برخوردارند. اعم از سوژه‏ هاى تصويرى و ديدارى، صوتى و شنيدارى، از قبيل موسيقى، رقص و فيلم‏هاى گوناگون و همچنين انواع خوردنى‏ها و نوشيدنى‏ هاى الكلى و غيرالكلى و اعتياد به انواع مواد مخدّر.
و در مقابل، انواع صداها و تصاوير، مأكولات و مشروبات، ارتباطات و تفريحات مجاز مشروع نيز قابل تصور است. بنابر اين، اين طور نيست كه راه رسيدن به شادى و نشاط، منحصر در موسيقى، رقص، اعتياد و... باشد.
3ـ برآيند و نتيجه‏ ى سرور و شادى: به طور كلّى دسته بندى‏هايى كه پيرامون عوامل و موجبات شادى‏آفرين، به چشم مى‏ خورد، عمدتاً مربوط به برآيند شادى‏ هاست و اين كه آيا آن شادى‏ها، سكّوى پرش انسان به سوى رشد و توسعه و كمال عقلى و انسانى است و يا به عكس، عقل انسان را تحت تأثير قرار داده و يا احياناً به تعطيلى مى ‏كشاند. به عبارت ديگر، آيا آن لذّت‏ها محدود، مقطعى و زودگذر است و يا اين كه به عكس، از لذت‏هاى جاودانه و پرنقش است.
البته، اين دسته بندى‏ها در پروسه جهان‏بينى ‏ها و ايدئولوژى‏هاى مختلف، قابل توجيه و تفسير است.
نگاه به شادى و عوامل آن در دو تفكر
الف) گروهى اعتقاد دارند كه شادمانى و نشاط، مطلق بوده و هيچ حد و مرزى را نمى‏ شناسد. با هر وسيله ‏اى، با هر ابزار و شيوه ‏اى، مى‏ توان به شكار شادى و شادمانى رفت. و هر كارى مجاز است، هر نوع ترانه و رقصى رواست. هر گونه گفتن و خنديدن و خندانیدن درست است. اين گروه معتقد به «اصالة اللّذة» بوده و هر لذت و هر شادى را با هر عاملى تجويز مى‏ كند.
از اين رو، برخى افراد به انواع مسكرات، انواع مواد مخدر و اعتيادآور، انواع رقص‏ها و موسيقى‏ ها و انواع قصه‏ ها و قصه‏ پردازى‏ها، روى مى‏ آورند و در نتيجه به انواع آفات روانى دچار مى‏ گردند و كار به جايى مى‏ رسد كه با چنين لذت‏هايى اقناع نمى‏ شوند و آن گاه در تداوم لذت‏جويى‏ هاى بى‏ حد و مرز به قتل و آدم‏كشى، فساد و فحشاء، به اتبذال و مسخ ارزش‏هاى انسانى و فطرى، دگرآزارى، خودآزارى و خودكشى گرفتار مى‏ شوند، كه بسيارى از بزهكارى‏ ها و جرائم به شادى‏ هاى بى‏ حد و مرز باز مى‏ گردد، مردم را مسخره مى‏ كنند تا بخندند، آبروى ديگران را مورد تعرّض قرار مى ‏د هند تا شادى كنند و ديگران را زجر و شكنجه مى‏ دهند تا خود شاد باشند.
ب) گروهى ديگر، شادى‏ها و تفريحات را قانونمند مى ‏دانند و در مرز «بايدها» و حلال تفسير مى‏ كنند، هر نوع شادى و تفريحى را مجاز نمى‏ شمارند و در يك كلمه «تفريحات سالم» را باور دارند، تا از اين طريق مرز حرمت و آبروى خود و ديگران محفوظ بماند، تا شادى و خنده و تفريحات ما به ديگران صدمه‏ اى وارد نسازد.
به نظر اين گروه، خنده و شادى و لذت، خوب است، اما نه با آزار و اذيت ديگران. شادمانى خوب است نه با زير پا گذاشتن قوانين و مقررات اجتماعى و الهى.
از ديد اين گروه، همان گونه كه «آزادى»، قانونمند و هدفدار نباشد مى‏ تواند جامعه را به هرج و مرج بكشاند، شادى‏ها و تفريحات نيز اين

گونه ‏اند.
به هر حال، بايد ارزيابى كرد كه كدام نوع از شادى ضرورت دارد؟ كدام تفريح سالم و كدام ناسالم است؟ كدام خنده روا و كدام نارواست؟ كدام لذت مشروع و كدامين نامشروع است؟ و بالاخره كدام يك از انواع شادى‏ها و تفريحات اسلامى است، كدام يك غيراسلامى؟ بنابر اين بايد شادى‏ها و تفريحات را چونان مفهوم «آزادى» قانونمند كرد و در چارچوب احكام الهى قرار داد.
فرح و شادى از منظر اسلام: اسلام، دين حيات و زندگى است. دين پيشرفت و ترقى تكامل است. اسلام با برنامه‏ هايى كه وضع كرده است تمام جهات زندگى را در نظر گرفته و به همه زواياى زيست انسان كاملاً توجه كرده است.
اسلام دينى است كه براى سرگرمى نيامده است، اما نه تنها با تفريح و شادى مخالف نيست، بلكه در مواردى بر آن تأكيد داشته و براى آن قوانين و مقررات جهت ‏دارى را وضع كرده است.
به هر حال، اگر در اسلام، كارهايى به عنوان تفريح و تنوع پيشنهاد شده است و نيز اگر از بعضى تفريحات جلوگيرى شده و غيرمشروع شناخته شده است، معطوف بر جنبه‏ هاى فطرى، حياتى و فكرى است كه در سايه‏ ى آن مصالح فردى و اجتماعى تأمين شود. بنابر اين، در قوانين اسلامى با برخى پديده‏ ها و اعمال مثل موسيقى و رقص و... برخورد شده و از انجام آن كارها منع شده. اما نه به خاطر مخالفت با زيبايى و شادى و شادكامى، بلكه به دليل برآيند و پيامدهاى خطرآفرين آن‏ها.

در برنامه‏ هاى شريعت، به مسأله شادى و نشاط پيروان دين و مسلمانان، توجه و تأكيد فراوانى شده است و اصولاً پيشوايان بزرگ دين خودشان انسان‏هاى بانشاط و خوشرويى بوده و ديگران را به اين مسأله دعوت مى‏ كردند. زيرا آنان به خوبى به نيازهاى روح و تفريحات سالم در كنار نيازهاى جسم توجه داشتند. على(ع) در اين باره مى ‏فرمايد: «اين دل‏ها همانند تن‏ها خسته و افسرده مى‏ شوند، در اين حال نكته‏ هاى زيبا و نشاط‏انگيز براى آن‏ها انتخاب كنيد»(1) پيشوايان معصوم دين از جمله رسول گرامى(ص) به عنوان الگوى همه‏ ى مسلمانان، اصولاً يك انسان شاد بود. به طورى كه هميشه لبخند بر لب داشت و اهل شوخى و مزاح بود. چه اين كه خود ايشان فرمود: انّى لأمزَحُ و لا اَقولُ الاّ حقّاهمانا من از همه بيشتر شوخى مى‏ كنم امّا جز حق چيزى نمى‏ گويم.(2)

البته آن حضرت در عمل هم اين گونه بوده، به طورى كه اگر مى ‏ديد يك نفر غمگين و افسرده است وجود مقدّس ايشان يا اهل بيت ايشان(ع) مى ‏فرمودند: چرا غمگين و افسرده‏ اى؟ بايك مطايبه و شوخى و شبيه طنز (نه آن طنزى كه با تخريب فرد يا قوم خاصى، ديگران را بخنداند)، او را از حالت انقباض و گرفتگى دل، درمى‏ آورند و يك انبساط خاطر و شرح صدرى در وجود او ايجاد مى‏ كردند. (3)
رسول گرام اسلام به پيرزنى فرمود: چرا اين همه تلاش مى‏ كنى؟ پيرزن‏ها به بهشت نمى‏ روند و آن زن ناراحت شد و گفت: يا رسول‏الله! من به بهشت نمى‏ روم؟ رسول خدا(ص) در حالى كه مى‏ خنديد فرمود هيچ كس به صورت پير وارد بهشت نمى‏ شود، همه جوان شده و وارد بهشت مى‏ گردند.(4)

عربي خدمت پيامبر(ص)مي رسيد وبراي آن حضرت هديه اي مي آورد و مي گفت بهايش را بدهيد رسول خدا از اين سخن مي خنديد و هرگاه غمگين مي شد سراغ ايشان را مي گرفت ومي فرمود اي كاش نزد ما مي آمد.(5)

امام صاىق(ع) مي فرمايد: هيچ مومني نيست جز اين كه در او دعابه هست .راوي مي گويدعرض كردم :دعابه چيست؟ فرمود: شوخي.(6)

با توجه به اهميت تفريحات سالم و لذت‏هاى حلال در رشد و ارتقاء كمى و كيفى زندگى يك انسان مسلمان، و براى تقويت جنبه‏ هاى روحى و احياناً شكستن بن‏ بست‏ هاى پيش‏ آمده، پيشوايان دين و دنيا، از پيروانشان خواسته‏ اند كه علاوه بر عبادت و كار و تلاش، به لذت‏ها و تفريحات سالم هم در زندگى روزمرّه ‏شان توجه ويژه داشته باشند كه در صورت توجه قانونمند به آن، به نهادينه‏ گى آن تفريحات منتهى خواهد شد. آن جا كه امام على(ع) فرمود: «مؤمن شبانه روز خود را به سه قسمت تقسيم مى‏ كند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى‏ نمايد. قسمت ديگرى را در طريق اصلاح معاش و تأمين هزينه زندگى‏ اش به كار مى ‏گيرد و قسمت سوّم را براى بهره‏ گيرى از لذت‏هاى حلال و دلپسند مى‏ پردازد و براى شخص عاقل درست نيست كه حركتش جز در يكى از اين سه جهت باشد: براى اصلاح امور زندگى و يا در راه آخرت و يا در لذت غيرحرام...»(7)
متأسفانه، برداشت از شادى مثل بسيارى از پديده‏ هاى ديگر، در پروسه‏ ى افراط و تفريط گرفتار شده است، عده‏ اى براى آن هيچ محدوديت قانونى و شرعى را برنمى ‏تابند وعده كمى هم هستند كه هر گونه شادى و تفريح سالم را بر خود ممنوع كرده و از مواهب الهى پرهيز دارند.
اسلام انگشت بر روى شادى معينى نگذاشته و اجازه هر نوع شادى را به اين شرط كه با موازين و احكام الهى منافات نداشته باشد و منجر به گناه و فساد نشود داده است. به عبارت ديگر براى اين كه انسان از سعادت واقعى خود محروم نماند نوعى كنترل بر روى شادى و سرور دارد كه باعث مى‏ شود، شادى موقت و ناپايدار و كوتاه‏ مدت به سعادت ابدى و واقعى او آسيب نرساند. چون انسان در تشخيص مصلحت‏ ها و منافع واقعى خود داراى محدوديت است و گاهى اوقات خير و سود حقيقى خود را تشخيص نمى‏ دهد. دوست دارد به هر چيزى كه باعث شادمانى او شود هر چند روح او را تيره و تار و سعادت او را در خطر اندازد اقدام كند. كودكى كه سرماخورده و بستنى براى او ضرر دارد، هر چند خوردن بستنى او را شاد مى‏ كند و از آن لذت مى‏ برد ولى چون از تشخيص ضرر آن عاجز است به ناچار مادرش او را از خوردن آن بستنى منع مى‏ كند و به گريه و زارى و احساسات بدون منطق و به دور از خردورزى او اعتنايى نمي كند و شادى زودگذر و سطحى او را بر غم و اندوه طولانى وى ترجيح نمى‏ دهد. استفاده از طبيعت زيبا، ديدن طلوع دل‏انگيز آفتاب، لذت بردن از منظره‏ هاى دلكش و باغ‏هاى مصفا و سير و سفر، ديدار با دوستان و سخن گفتن با آنها، پرداختن به ادبيات و شعر و نمايش و خوشنويسى و نقاشى و ورزش و بازى‏ هاى سالم، استفاده از نعمت‏هاى خداداد و غذاهاى متنوع و لباس‏ هاى رنگارنگ و صدها امر لذت‏بخش ديگر كه همگى شادى‏بخش مى‏ باشند از شادى‏ هاى مجاز و شايسته است. چنانچه لذت بردن از گفتگو با خداوند در حال نماز و مناجات و عبادت و داشتن حال خوش در حال ذكر و توجه به ذات پاك ربوبى از مقوله لذت‏هاى معنوى باشند كه گاهى از نظر عمق و كيفيت بسيار والاتر و فراتر از لذت‏هاى مادى مى‏ باشد.

پي نوشت ها:
1) نهج البلاغه قصار 197
2) جامع السعاده ج2 ص301
3) سنن النبي ص60
4) بحار الانوار ج16 ص295
5) اصول كافي ج2 ص663
6) همان
7) نهج البلاغه قصار 390