چرا خداوند به بدکاران اجازه زندگی در این دنیا را داده است؟

پرسش:

چرا خداوند اجازه زندگي به بدكاران و كافران در اين دنيا را مي‏دهد و شر آن‏ها را كم نمي‏كند؟

پاسخ:

با سلام و ادب

دنيا براي بشر جاي انتخاب و آزمايش است. انتخاب راه خير يا شر، و آزمايش براي خوب يا بد شدن و مؤمن يا كافر گشتن. قرآن مي‏فرمايد: "او (خدا) كسي است كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل مي‏كنيد".(1)

دنيا بستر آزمايش الهي است. دنيا ميدان عمل براي بشريت است تا چه كسي با حُسن عمل و انتخاب راه سعادت به خوش بختي ابدي برسد و چه كسي با افتادن در منجلاب معاصي، راهي جهنم شود.

انتخاب و آزمايش در جايي صورت مي‏پذيرد كه راه عمل و ترك آن باز باشد و انسان با كمال ميل يكي از دو طرف را برگزيد. اگر يك طرف را از روي ترس و وحشت و ناچاري انتخاب نمايد، در واقع خودش گزينش نكرده، بلكه ترس و ناچاري او را وادار بر پذيرش يك طرف نموده است. پذيرش از روي ناچاري ارزشي ندارد و موجب تكامل نمي‏شود. مثلاً اگر يك نفر يك تومان در راه خدا بدهد ارزش دارد، ولي اگر همه ثروتش را به زور از او بگيرند و مسجد بسازند، اثر اخلاقي و تربيتي و تكامل ندارد.

حال اگر خداوند هر گناهكاري را بلافاصله پس از معصيت يا ترك مجازات مي‏كرد، خود او و مردم مي‏ترسيدند و بقيه اعمال را از روي ناچاري انجام مي‏دادند و مفهوم اختيار كم رنگ مي‏شد يا اصلاً اثر خود را از دست مي‏داد و اثر تكاملي و معنوي نمي‏توانست داشته باشد. پس براي اين كه دنيا جاي عمل است و آخرت جاي پاداش يا مجازات مي‏باشد، خداوند مجرمان را در دنيا مجازات نمي‏كند تا ميدان عمل براي انسان‏ها باز باشد در اين جهان آزمايش شوند.

اصولاً ايماني كه از روي ترس عذاب باشد، مورد قبول نيست و توبه از ترس عذاب پذيرفته نمي‏شود. قرآن مي‏فرمايد: "ايمان به هنگام نزول عذاب فايده نمي‏بخشد: هنگامي كه شدت عذاب ما را ديدند، گفتند: اكنون به خداي يگانه ايمان آورديم و به معبودهايي كه شريك او مي‏شمرديم، كافر شديم، امّا هنگامي كه عذاب ما را مشاهده كردند، ايمان آن‏ها به حال شان سودي نداشت".(2)

قرآن در جاي ديگر علت مهلت دادن خداوند به مجرمان بزرگ را بيان كرده و فرموده: "آن‏ها كه كافر شدند و راه طغيان پيش گرفتند، تصور نكنند اگر به آنان مهلت مي‏دهيم (و آن‏ها را در دنيا عذاب نمي‏كنيم) به سود آن‏ها است. ما به آن‏ها مهلت مي‏دهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و عذاب خوار كننده‏اي براي آنان مي‏باشد".(3)

بنابراين سنت الهي آن نيست كه ترازوي عدل و عدالت و قيامت را در دنيا بر پا كند و هر كسي را به مجازات عملش در دنيا برساند كه اصولاً با فلسفه وجود قيامت سازگار نيست. نيز عذاب نكردن آن‏ها در دنيا به اين معنا نيست كه خداوند به آن‏ها لطفي كرده وآن‏ها را مورد عنايت قرار داده، بلكه همان گونه كه آيه كريمه بيان كرده، براي آن است كه راه آن‏ها براي فسق و فجور باز باشد و در آخرت به عذاب سخت گرفتار باشند و اين لازمه اختيار داشتن بايد راه بدي و خوبي كاملاً باز باشد و اين امكان فراهم باشد.

قرآن در آيه ديگر مي‏فرمايد: "و (در آغاز) همه مردم امت واحدي بودند، سپس اختلاف كردند و اگر فرماني از طرف پروردگار تو (درباره عدم مجازات سريع آن) نبود، در آن چه اختلاف داشتند، داوري مي‏كرديم".(4) اين آيه مي‏گويد فطرت توحيدي در ابتدا دست نخورده بود، با گذشت زمان گروهي از جاده توحيد منحرف شدند و به شرك روي آوردند و جامعه انساني به دو گروه موحد و مشرك تقسيم شد. اين كه خداوند اختلاف را از طريق مجازات سريع مشركان بر نمي‏چينمد تا بار ديگر جامعه انساني موحّد شود، قرآن پاسخ مي‏دهد: اگر مشيّت الهي بر آزادي بشر در مسير هدايت (كه رمز تكامل و پيشرفت او است) نبود، خداوند به زودي ميان آن چه اختلاف داشتند، داوري مي‏كرد و مشركان و منحرفان را به كيفر مي‏رسانيد.

آيه اشاره به اين است كه سنت و فرمان الهي دائر بر آزادي انسان‏ها است كه از آغاز چنين بوده است، چه اين كه اگر منحرفان و مشركان بلافاصله مجازات شوند، ايمان موحدان تقريباً جنبه اضطراري و ناچاري پيدا مي‏كند و حتماً از روي ترس و وحشت خواهد بود. چنين ايماني نه مايه افتخار است و نه دليل بر تكامل. خداوند كيفر را بيشتر براي آخرت گذاشته تا نيكوكاران و پاكان آزادانه راه خود را انتخاب كنند(5) و بر بدكاران نيز اتمام حجّتي باشد.

هم چنين انسان هايي هستند كه اگر چه اهل فسق و جور هستند، اما در نهايت توبه مي‏كنند و به رستگاري مي‏رسند و مجازات سريع آن‏ها، اين مهلت را از آن‏ها مي‏گرفت. البته عكس اين قضيه نيز گاهي اتفاق مي‏افتد.

بنابراين قانون كلي الهي اين است كه نتيجه اعمال در آخرت نصيب بندگان گردد، گرچه گاهي خداوند بنا به مصالحي در دنيا بعضي را به مجازات مي‏رساند و به بعضي پاداش مي‏دهد.

 

  1. ملك (67) آيه 2.
  2. مؤمن (40) آيه 84 - 85.
  3. آل عمران(3) آيه 178.
  4. يونس(10) آيه 19.
  5. تفسير نمونه، ج 8، ص 252.