چرا خداوند در برخی آیات می‌فرماید: هر که را بخواهم، هدایت می‌کنم و هر که را نخواهم، هدایت نمی‌کنم؟

 پرسش :

چرا خداوند در برخی آیات می‌فرماید: هر که را بخواهم، هدایت می‌کنم و هر که را نخواهم، هدایت نمی‌کنم؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

هدايت و اضلال الهى بر دو قسم است:
ابتدايى و جزايى (پاداش و كيفرى).
هدايت ابتدايى از اوصاف حضرت حق مى‏ باشد، همان طور كه مى‏ فرمايد: «ما راه را به او (انسان) نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!» خداوند با فرستادگان پيامبران و با در اختيار گذاشتن چراغ عقل براي هدايت انساني راه راست و مسير صحيح را به انسان نشان مى‏ دهد (1) و به اصطلاح «ارائه طريق» مى‏كند.
اضلال ابتدايى (گمراه كردن بندگان از ابتدا ) نمى ‏تواند در حق خداوند صحيح باشد، بدين معنا كه خدا با وضع قوانين باطل و عدم بيان حقيقت و رها كردن آدمى به حال خود، زمينه گمراهى انسان در طول حياتش را فراهم سازد.
اضلال ابتدايى از خدا نفى مى‏ گردد و خدا انسان را در مسير سعادت راهنمايى كرده و راه خوشبختى و كمال را به او نشان داده است (هدايت ابتدايى).
اما قسم دوم از هدايت و ضلالت كه آيات مورد سؤال از آن جمله مى‏ باشد، هدايت جزايى (پاداش و كيفرى) است.
هدايت پاداشى آن است كه بنده بعد از هدايت ابتدايى كه از خداوند دريافت كرد، خود با حُسن اختيار، حق را پذيرفته و به آن عمل كرده و ضمن ايمان به خدا، در مسير بندگى قدم بردارد.
در مورد اين شخص خدا هدايتى ويژه با نام «هدايت پاداشى» دارد كه به معناى رساندن به هدف و مقصد نهايى مى‏ باشد، و اين همان هدايتى است كه شما ترجمه آياتش را ذكر نموده‏ ايد «يهدى من يشاء» پس در حقيقت بنده با ايمان خود زمينه اين نوع هدايت را با اعمال صالح فراهم مى ‏سازد.
با اين توضيح منافاتى بين اين نحوه از هدايت الهى و عدل الهي يافت نمى ‏شود. خدا مى ‏فرمايد: «كسى كه اهل تقوا و پرهيزگارى باشد و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند، ما او را در مسير آسانى قرار مى ‏دهيم». (2 ) بنابراين هدايت در اينجا ، هدايت خاص است براي كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مي دهند ، اما انسان هاي كافر و منكر حقيقت از چنين هدايتي محرومند واين معناي هدايت و ضلالت الهي است.
اضلال كيفرى آن است كه انسان بعد از هدايت ابتدايى الهى و فرستادن كتب آسمانى و پيامبران و امامان، باز كفر ورزيده و در راه الهى قدم برندارد و به حق رهنمون نشود. در اين صورت با اضلال كيفرى الهى از اين شخص سلب توفيق شده و رحمت خاص الهى كه ويژه صالحان است، از او منع مى‏ شود و اين دقيقاً معناى «يضلّ من يشاء» مى‏ باشد. خدا مى‏ فرمايد: «اما آن كس كه بخل ورزد و بى نيازى طلبد و پاداش (نيك) الهى را انكار كند، به زودى او را در مسير دشوارى قرار مى‏دهيم». (3)
در حقيقت اين اشخاص با اختيار خود زمينه شقاوت را فراهم ساخته‏ اند. (4)
بعضى از مفسران در توضيح اين موضوع گفته‏ اند: هميشه اعمال و كردار انسان، نتايج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد، از جمله اين كه اگر عمل نيك باشد، نتيجه آن، روشن بینی  و توفيق و هدايت بيشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است. اگر دنبال زشتى‏ ها برود، تاريكى و تيرگى قلبش افزون مى‏گردد و به سوى گناه بيشتر سوق داده مى ‏شود و گاه به سرحد انكار خدا مى‏ رسد.
خدا مى‏ فرمايد: «و ما يضلُّ به الا الفاسقين؛ خداوند گمراه نمى‏كند جز افراد فاسق و بد كردار را» (5)
بنابراين انتخاب راه خوب يا بد از اول در اختيار ما است. به عبارت ديگر، هدايت الهى در اين آيات، قراردادن راه سعادت و خوشبختى و كمال در مسير كسانى است كه به دنبال هدايت‏ اند و ضلالت، آماده كردن راه گمراهى و باز بودن آن از طرف خداوند، براى كسانى كه به دنبال ضلالت اند و چون هر آنچه در مُلك خدا جريان دارد، به اراده خداوند است، پس ضلالت و هدايت كسانى كه راه هدايت و ضلالت را انتخاب نموده‏اند، به اراده خداوند تحقق مى‏يابد.
اگر بخواهيم كمي بيشتر اين آيه را باز كنيم فهم اين آيه مبتنى بر شناخت دقيق اقسام هدايت و ضلالت شرايط هر يك و گونه‏ هاى تعلق مشيت و اراده حكيمانه الهى است.
در قرآن مجيد از چهار نوع هدايت سخن رفته است:
1) هدايت تكوينى عام: و آن همان نظام و مكانيسمى است كه خداوند موجودات را طبق آن آفريده به طورى كه تمام هستى هماهنگ و منسجم به سوى غايتى در حركت و تكاپويند. « ربنا الذى اعطى كل شى‏ء خلقه ثم هدى » (6).
دربرابر اين گونه هدايت هيچ گونه ضلالتى وجود ندارد.
2)هدايت تكوينى اولى خاص: و آن هدايت همه انسان‏ها از طريق عقل و فطرت به سمت يك سرى از حقايق واصول و ارزش‏هاست كه از آن جهت به «حجت باطن» تعبير شده است. چنين هدايتى چند خصوصيت دارد:
الف) منحصر به انسان‏ها است.
ب ) در ميان انسان‏ها عمومى و استثنا ناپذير است.
ج ) ذاتى و درون است.
د ) در برابر آن هيچ گونه ضلالتى نيست. يعنى خداوند هيچ كس را با فطرت خداگريز و عقلى گمراه كننده نيافريده است.
3)هدايت تشريعى عام: اين گونه هدايت مخصوص انسان‏ها و طايفه جن مى‏باشد، زيرا تشريع و قانون گذارى در ظرف اختيار و توان كنش‏هاى انتخابى و گزينش موضوعيت دارد و بدون آن بى معناست.
چنين هدايتى نيز از نظرقرآن در ظرف خود فراگير و همگانى است. يعنى خداوند پيامبران را براى همه انسان‏ها فرستاده و كتاب آسمانى خودرا براى جميع بشر نازل فرموده است.« ولكل قوم هاد »( 7) « انا ارسلناك كافة للناس 8).
در برابر اين گونه هدايت نيز هيچ ضلالتى نيست، زيرا ضلالت تشريعى به اين معناست كه - نعوذ بالله -خداوند پيامبرانى را هم براى گمراه سازى برخى از مردم مبعوث سازد و معارف و احكام و قوانين گمراه كننده اى برآنان نازل فرمايد در حالى كه خداوند هرگز چنين نمى‏ كند و از او جز سخن حق نازل نمى‏ گردد « حقيق على ان لااقول على اللّه‏ الا الحق »(9).
در اين‏جا چند نكته مهم وجود دارد:
الف) اولا خداوند به عنوان هادى و شارع خواستار هدايت همه انسان‏ها مى ‏باشد و از همين‏ رو، دين حق را براى همگان نازل كرده است.
ب ) اراده الهى در اين زمينه اين است كه انسان‏ها با اختيار خود راه درست را برگزينند نه به صورت جبري وگرنه مى توانست همه را جبرا به راه راست كشاند و نيازى هم به بعثت و رسالت نبود. از اين رو فرمود: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» (10).
ج ) انسان‏ها در برابر هدايت تشريعى عام - با توجه به اختيارى كه دارند - دوگونه موضع اتخاذ مى‏ كنند:
برخى در برابر آن راه تسليم و انقياد پيش مى ‏گيرند و برخى به سرپيچى وطغيان مى‏ پردازند.
دقيقا از همين‏جاست كه به مرحله بعد و نوع ديگرى از هدايت مي رسيم.
4) هدايت تكوينى پاداشى(ثانوى):اين هدايت مخصوص مؤمنان است، يعنى كسانى كه با اختيار خويش دربرابر هدايت رسولان الهى و نورافشانى‏ هاى عقل و فطرت تسليم گشتند خداوند باب هدايت ديگرى برتر ازهدايت‏ هاى قسم پيشين مى‏ گشايد.
به عبارت ديگر چون آنان با اختيار خود از هدايت‏ هاى مراتب پيشين استفاده كردند لذا اين نوع هدايت را پاداشى و ثانوى (يعنى مترتب برپذيرش هدايت‏ هاى اولى) مى‏ نامند.
فرق اساسى اين هدايت با مراتب قبلى آن است كه وجه غالب آنها جنبه راهنمايى «ارائة ‏الطريق» داشت ، ولى اين مرتبه افزون بر آن خاصيت راهبردى و «ايصال الى المطلوب» نيز دارد.
در برابر اين نوع، هدايت ضلالتى نيز هست كه از آن تعبير به «اضلال كيفرى» مى‏شود، يعنى همان طور كه پذيرش هدايت‏هاى نخستين تكوينا شرايط و قابليت راهيابى به مراتب و مدارج بالاترى را در انسان ايجاد مى ‏كند ، مخالفت و سرپيچى در برابر حقايق الهى و هدايت‏ هاى او رفته رفته ديد حق بين را از انسان مى‏ ستاند و كسى كه كرارا با علم و عمد و آگاهى با حق بستيزد رفته رفته گويى در برابر حق و نورافشانى‏ هاى الهى كرو كور و لال مى‏ شود:« لهم اعين لايبصرون بها و لهم اذان لايسمعون بها»(11) و به جايى مى‏ رسند كه«نرود ميخ آهنين در سنگ».
در واقع اين همان اثر تكوينى حق ستيزى و حق گريزى عامدانه و اختيارى آنان است ولي چنين مكانيسم و تأثير تكوينى بر اساس نظام آفرينش الهى است.
بنابراين گمراهى فقط در اين مرحله است و آن از يكسو به خود شخص وابسته است. زيرا او با اختيار خود با حق ستيز كرده و از سوى ديگرى نيز به خدا استناد دارد ، ولى نه به اين معنا كه از اول او گمراهش كرد ، بلكه چون تعمدا راه خلاف را برگزيد و بر آن پاى فشرد همان را ملكه وجود او ساخت:« فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا »(12).
مانند كسي كه رهسپار جائي است و به پيش شخص دانائي مي رود تا راه را به او نشان داد. راهنما به او آدرس مي دهد كه بايد ابتدا به فلان نقطه برود و چون به آن نقطه رسيد ، راهنماي ديگري قرار دارد كه مسير بعدي را تا رسيدن به مقصود بيان مي كند. و شرط راهنمائي دوم هم رسيدن به مقصد اول است.
در اين مثال روشن است كه وقتي شخص به آن نقطه اولي رسيد ، راهنمائي را براي نقطه بعدي تا رسيدن به مقصد خواهد گرفت و اگر به آن نقطه اول نرسيده باشد ، از راهنمائي ثانوي محروم مي ماند و اين همان هدايت و اضلال ثانوي الهي است.
پی‌نوشت‌ها:
1.سوره انسان (76) آيه 3
2. سوره ليل، (92) 5 و 7
3. همان8 و 10
4.آيت الله جوادى آملى، تفسير تسنيم، ج 2، ص 520
5.سوره بقره آيه 26
6.سوره طه آيه 50
7.سوره رعد آيه 7
8.سوره سبا آيه 28
9.سوره اعراف آيه 105
10.سوره انسان آيه 3
11.سوره اعراف آيه 179
12.سوره بقره آيه 10