رابطه بین دختر و پسر از نظر شرعی چه حکمی دارد ؟

پرسش :

رابطه بین دختر و پسر در چه حدودی می‌تواند باشد؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب 

اگر رابطه دختر و پسر به صورت سخن گفتن باشد، اشكال ندارد، مگر آن كه از روي لذت و شهوت باشد. از‌آن جا كه به طور طبيعي سخن گفتن دختر و پسر جوان به واسطه قوي بودن غريزه شهواني، در معرض شهوت و تحريك شهواني قرار دارد ، بايد سعي شود حتي المقدور جز در موارد ضروري از اين كار دوري شود.
هر گونه ارتباط و تماس بدني دختر و پسر از نظر شرعي حرام است.
نگاه مرد به بدن زن (چه با قصد لذت يا بدون آن ) اشكال دارد و حرام است؛ هم چنين نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم، ولي نگاه كردن به صورت و دست‌هاي زن نامحرم تا مچ، اگر به قصد لذت نباشد و مايه فساد و گناه نگردد، هم چنين نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم(به آن مقداري كه معمولاً نمي‌پوشانند) مانند سر و صورت و گردن و مقداري از پا و دست اشكال ندارد.(1)

بنابر اين رابطه دختر و پسر به صورت هاي مختلف اگر مفسده ‏اى نداشته باشد و ترس وقوع در حرام نباشد و از روى شهوت صورت نگيرد و تماس بدني نباشد ، اشكالى ندارد، ولى خلوت كردن دختر و پسر نامحرم اعم از فاميل و غير فاميل در اتاق يا خانه دربسته كه محل رفت و آمد ديگران نباشد، حرام است. حتي اگر به عبادت و بحث علمي مشغول باشند يا اصلا سخني با هم نگويند ، زيرا غريزه جنسى و وسوسه شيطانى ممكن است هر لحظه انسان را از مسير خارج بكند.
جهت آگاهي و مراقبت بيشتر چند حديث را بيان مي كنيم.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: "الشهوات سموم قاتلات؛(2) شهوت‏ها و خواهش‏هاى نفسانى زهره اى كشنده ‏اند" و نيز فرمود: "طهروا انفسكم من دنس الشهوات تدركو رفيع الدرجات؛ نفس خود را از پليدى شهوت رانى پاك سازيد تا به درجه‏ هاى بلند آخرت دست يابيد".(3)
قال رسول اللَّه(ص): "جاهدوا انفسكم على شهواتكم تحلّ قلوبكم الحكمة؛(4) با شهوت تان مبارزه كنيد تا حكمت در دل‏هاى شما وارد گردد".
يكى از نصيحت‏ هاى ابليس به حضرت موسى(ع) اين بود: "لا تخل بامرأة ولا تخل بك فانه لا يخلو رجل بامرأة و لا تخلو به الا كنت صاحبه دون اصحابى؛(5) هيچ وقت با زنى خلوت نكن و (نگذار) زنى با تو خلوت كند، زيرا هر گاه مردى با زنى خلوت مى‏ كند، من در كنار آن دو هستم (و آنان را وسوسه مى‏ كنم".
پي نوشت:
1 - ناصر مكارم، مجموعه استفتائات جديد، ص 227 مسئله 805؛ فاضل لنكراني، جامع المسائل، ص 482، مسئله 1715.
2 -غررالحكم، ج 1، ص 30.
3 - همان، ج 2، ص 472.
4 -مجموعه ورام، ج 2، ص 122.
5 -بحارالانوار، ج 69، ص 197.