به نقل از فارس، امروز عرفانهای بدلی و نوظهور برخاسته از فرهنگهای بیمار و وارداتی آفتی شده است که روح و جان جوانان پاک کشور ما را تهدید میکند و پدیدهای است که میرود فراگیر شود، در این میان عدم ارائه مطلوب عرفان حقیقی شریعت اسلامی به جوانان که سرشار از سرچشمه ناب وحی و الهام معصومان است، راه را برای گرایش آنان به عرفانهای کاذب هموار ساخته است.
بر آن شدیم به دستورالعملهای عارفانه اساتید اخلاق از لابلای نامههای عارفانه آنها بپردازیم که در ادامه به نامهای از علامه حسنزاده آملی اشاره میشود:
* چند فرقه که سرتاپا عبرت هستند، از گورکن تا پزشک!
بسمالله کلمة المعتصمین
وجود مبارکت همه خیر است و نیات مقدست همه خیر، خدای متعال خیرات و برکاتش را بیشتر فرماید، گرچه تقدیم نامه به طول انجامید، ولی آن جمال حسنی که زینت سپهر جان است شمس فروزان، حسن سپهری است، یکی از نامهای بزرگ الهی، طبیب است و دیگر شافی، یا طبیب یا شافی.
آقای عزیز! چند فرقه شب و روز کارشان سر تا پا عبرت است، ولی خودشان اغلب و اکثر بیخبر: یکی از آنها این دعاگو که همواره با کتاب و سنت و محراب و منبر و حرف بهشت و جهنم و امثال اینگونه امور است، ولی گویا برایش فقط صنعت و بازار است. از هزار حرفها و کرّ و فرّها و امر و نهیها یکی را اگر در خودش پیاده میکرد، اکنون میبایستی چون ملائکه اُولی اَجْنِحَه باشد.
دوم اطبا و دکترهای داروساز - البته دور از جنابت دکتر حسن آقا سپهری - که میبینند این همه بیماریهای گوناگون از درد مینالند و برای معالجه امراض جسمانی خودشان تا چه حد در اضطراب و ناراحتی هستند و با چه حرص و ولع به اطبا رجوع میکنند و با چه اشتها دارو میخرند و میخورند، نه آنان در راه چاره بیماریهای روانی خودند و نه اینان، هم پزشک بیخبر است و هم بیمار، هم طبیب مریض است و هم مریض!
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
دیگر گورکنها که پشت هم روزانه چه قدر مردهها را در قبر میگذارند و خودشان قساوت و غفلت دارند، گویا این گونه شغلهای بنده و جنابعالی و گورکن قساوت و غفلت میآورد و انسان بدانها معتاد میشود، خدای متعال عاقبت را خیر کند.
هنوز آقای دکتر حسن آقای سپهری جوان است، إنشاءالله تعالی عمرش که از ۱۲۰ سال متجاوز شد، آن وقت تسبیح در دست میگیرد و مثل دیگر خشک مقدسهای روزگار بِسبِس میکند و در آن گاه سعادت خویش را تأمین و تحصیل میکند، آرزو برای جوانان عیب نیست.
* من اگر در خوابم جنابعالی چرا در خواب باشی!
شاید افرادی باشند که نگذارند دوست عزیزم به فکر خود باشد و یا اقتضای عصر اجازه نمیدهد و یا آقا خیال میکند اگر خویشتن را دریابد چه خواهد شد؟! نه مزاحم کارت هست نه مانع بازارت، اینکه هستی و هر چه داری و البته هزار بار از آن بهتر خواهد شد بلکه بالاتر بالاتر بالاتر؛ باز هم بالاتر بالاتر بالاتر؛ باز هم بالاتر بالاتر بالاتر، این خداوند صادقالوعد است که میفرماید: « لِّلَّذِینَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَی وَ زِیَادَةٌ» و میفرماید: «لَهُم مَّا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ»، خواهی فرمود: آیا خودت بیداری یا واعظ غیرمتعظی؟ عرض میشود: من اگر در خوابم جنابعالی چرا در خواب باشی.
من اگر نیکم و ار بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
خواهی فرمود: این بیداری چیست و از کجا باید به دست آورد و بیدار کیست؟
و به قول سنایی:
عالمت خفته هست و تو خفته
خفته را خفته کی کند بیدار؟
عرض میشود که جناب دوست «لاتأخذه سنةٌ و لانومٌ» و فرمود: «وَالَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» و فرمود: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ».
عاشق که شد که یار مراو را نظر نکرد
ای خواجه درد نیست و گرنه طبیب است
*درد ما را عشق درمان است و بس!
خداوند متعال دل دوستان را به انوار معرفتش منور فرماید و به محبت واقعی به پیغمبر و آل پیغمبر(ص) که کاروان سعادتمند توفیق مرحمت کند، در این روزها چند بیتی بلغور کردهایم، به عنوان هدیه اهدا شد:
باز پیک روضه رضوان عشق
خواند ما را جانب سلطان عشق
کای همایون طائر عرش آشیا
وقت آن شد تا شوی مهمان عشق
مرحبا ای پیک فرخفام دوست
ای یگانه محرم دیوان عشق
گرچه مهمانی است در آغاز کار
عاقبت باید شدن قربان عشق
درد ما را عشق درمان است و بس
بعد از این دست من و دامان عشق
عشق را بنگر که این خورشید و ماه
شمع عشاقند در ایوان عشق
این همه گلهای زیبای جهان
سایههایی هست از بستان عشق
ای خوش آن شوریده دل باخته
از صفا شد بنده فرمان عشق
از سر اخلاص از خود آ برون
تا ببینی فسحت میدان عشق
عشق داند وصف عشق و عاشقی
گر حسن گوید بود از آن عشق
* درخواست علامه برای یک پزشک
حبیبم حَسَنا [دکتر حسن سپهری]! گر چه داروی دردها در دست تو است، ولی از آنکه هر درد را درمان دهد درخواست دارم که دل پردردی دهدت که جز داروی سوز و گداز عطار عشق درمانش نبود که دل بیدرد، گوشت پارهای سرد است نه جان دارد نه جانان، از روز جدایی تاکنون در اندیشه نوشتن نامهام، ولی شرمسارم که چه ریسم و چه نویسم.
در جامع کافی از کشّاف حقایق حضرت امام صادق(ع) روایت است: «التواصل بین الاخوان فی الحضر التزاور و فی السفر التکاتب» یعنی وصلت میان برادران در حضر به دیدار یکدیگر است و در سفر به نامهنگاری. از این رو خواستم که بدین بهانه به آن دوست یگانه دیداری شود و پیمان دوستی پایدار و استوار، ندانم دوستم در چه کار است، در خواب است یا بیدار است؟ در شب سَهَر دارد یا نه، سهرش در احیای سحر است یا افشای سَمَر. در اندیشه سرای جاویدان به کجا رسیده است. آیا بدین گفتارم کار بسته است یا نه:
در فکر شبانه روح نیرو گیرد
چون ماه ز آفتاب پرتو گیرد
در فکر نشین که مرغ عرشی دلت
پروازکنان جانب مینو گیرد
امروزش بهتر از دیروز است یا نه، گاهی آه آتش سوز دارد یا نه. وقتی دیده اشکبار دارد یا نه، در حضور و مراقبت به سر میبرد یا در جهل و غفلت، این گفتارم را چون حلقه در گوش کرده است یا نه.
سرمایه راهرو حضور و ادب است
آنگاه یکی همت و دیگر طلب است
ناچار بود رهرو از این چار اصول
ورنه به مراد دل رسیدن عجب است
در خلسه ملکوتی است یا غفلت مُلکی، یا بندگان خدا به خصوص با زیردستان به ویژه با همسر و فرزندان نیک مهربان است یا نه. به فکر گذشتگان هست یا نه.
حبیبم حسنا! دغل دوستان گرفتارت نکنند. مبادا روزانه با قرآن کریم که عهد خدای متعال است تجدید عهد نکنی.
حبیبم حسنا! خردمند پرهیزکار از مرگ هراس ندارد، مرگ او را زیان نرساند، بلکه سود دهد، گویم که نمرد زندهتر شد. حکیمان گفتهاند که اگر نفس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول میکند و گفتند روح از پر خوردن جسم میشود و جسم از کم خوردن روح میگردد.
* از مکر زنان اگر آگاهی از مکر دنیا ایمن مباش
امام صادق(ع) فرمود: در خانهای که خوانندگی (غناء) میشود از نزول بلاهای دردناک ایمن نیست و دعا مستجاب نمیشود و فرشتگان نازل نمیشوند و خدای متعال از اهل خانه اعراض نموده و روی رحمت برگردانیده است.
حبیبم حسنا! دنیا به مثل زنی زیبا و آراسته است، از مکر زنان اگر آگاهی از مکر دنیا ایمن مباش، با مردم باش و بیمردم باش، نه میشود با مردم بود نه میتوان بیمردم. خدای، نور حضورت دهاد و سوز و شورت را افزون کناد که از این بنده شرمنده دستور نماز شب خواستی:
۱- چون از خواب بیدار شدی بگو: «اَلْحَمْدُ ِللهِ الَّذِی اَحْیانِی بَعدَ مَا اَماتَنِی وَ اِلَیهِ النُّشُورُ».
۲- بعد از وضو ۱۱ رکعت نماز میخوانی که ۸ رکعت از آن نماز شب است و دو رکعت شفع و یک رکعت وتر. هیچ یک اذان و اقامه ندارد، همه دو رکعتیاند، مگر وتر که یک رکعت است و در هر دو رکعت یک سلام «السلام علیکم و رحمةالله و برکاته» کافی است و همچنین در وتر.
۳- در قنوت نماز وتر چهل مؤمن را دعا میکنی، مثلاً «اللهم اغفر لفلان»، بعد از آن هفت بار میگویی: «هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ مِنَ النَّارِ» و پس از آن هفتاد بار میگویی «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ» و بعد از آن سیصد بار میگویی: «العفو» و نماز را خاتمه میدهی.
حبیبم حسنا! حسنت را فراموش مکن.
مگر صاحبدلی روزی به رحمت
کند در حق درویشان دعایی
الهی یا رافعالدرجات! سمی گرامیم حسن آقای سپهری را احسن عرشی گردان و کامش را به حلاوت ذکرت شیرین بدار.
صدیق شفیقم! خوابی یا بیدار؟ البته بیداری که این خفته را به حرف آوردی و از الهی نامهام سخنی چند خواستی. به امتثال امر سرکار عالی چند جمله از رطب و یابسی که به هم بافتهام تقدیم حضور شریف میدارم تا ببینم:
الهی به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهی چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت.
الهی عارفان گویند: «عرّفنی نفسک» این جاهل گوید «عرّفنی نفسی».
الهی همه گویند! خدا کو، حسن گوید: جز خدا کو.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست، دم از دیدار خورشید آفرین چون زنیم!
الهی همه برهان توحید خواهند و حسن دلیل تکثیر.
الهی در ذات خود متحیرم تا چه رسد در ذات تو.
الهی روزم را چو شبم روحانی گردان و شبم را چون روز نورانی.
الهی دندان دادی نان دادی جان دادی جانان بده.
الهی گویند که بُعد سوز و گداز آورد، حسن را به قرب سوز و گداز ده.
الهی اگر ستار العیوب نبودی، ما از رسوایی چه میکردیم.
الهی مست تو را حد نیست، ولی دیوانهات سنگ بسیار خورد، حسن مست و دیوانه تو است.
الهی اثر و صنع توام، چگونه به خود نبالم.
الهی دل داده معنی را از لفظ چه خبر و شیفته مسمی را از اسم چه اثر.
الهی هر چه بیشتر فکر میکنم، دورتر میشوم.
الهی از کودکان چیزها آموختم، لاجرم کودکی پیش گرفتم.
الهی نهرْ بحر نگردد، ولی تواند با وی پیوندد.
الهی فرزانهتر از دیوانه تو کیست.
الهی شرکت که این تهیدست پا بست تو شد.
الهی کودکان سرگرم بازیند مگر کلانسالان در چه کارند.
الهی شکرت که حقیر و فقیر شدم نه امیر و وزیر.
الهی دست با ادب دراز است و پای بیادب؛ « یا باسِطَ الیدَینِ بِالرَّحْمَه، خُذْ بیدی».
الهی آزمودم تا شکم دائر است دل بائر است « یا مَن یُحیی الأرض المیته» دل دائرم ده.
الهی همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.
الهی همه آرامش خواهند و حسن بیتابی، همه سامان خواهند و حسن بیسامانی.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی.
الهی به لطف خود دنیا را از من گرفتهای، به کرم خود آخرت را هم از من بگیر.
الهی حسنم کردی احسنم گردان.
الهی همه از گناه توبه میکنند، حسن را از خودش توبه ده.
الهی انگشتری سلیمانیم دادهای انگشت سلیمانیم ده.
الهی من الله الله گویم اگر چه لاالهالاالله گویم.
الهی ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا.
الهی هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم، بر نادانیم بیفزا.
الهی کلامت که اینقدر شیرین و دلنشین است خود چونی.
الهی گروهی کوکو گویند و حسن هوهو.
الهی اگر گُلم و یا خارم از آن بوستان یارم.
الهی اگر بخواهم از تو شرمسارم و اگر نخواهم از خود.
الهی خوشا آنانکه همواره بر بساط قرب تو آرمیدهاند.
الهی خوشا آنکه در جوانی شکسته شد که پیری خودشکستگی است.
الهی حرفهایم اگر مشوق است از دیوانه پراکنده خوش است.
*ذکری برای صفای دل و رهایی از غم
ذکر شریف: «یا حَىُّ یا قیُّومُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ» موجب صفای باطن و حیات دل است و در بسیار گفتن و مداومت آن فواید بسیار. چه فایده از این بیشتر که آدمی به یاد دوست باشد.
دوست بگو دوست بگو دوست دوست
تا نگری هر چه بود اوست اوست
وَ قَد جَرَّبَ القَومَ أنَّ الإِکثَارَ مِن ذِکرِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا مَن لاَ إِلَهَ إلاَّ أنت یُوجِبُ حَیَاهَ العَقل.
ذکر شریف: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» معروف به ذکر یونسی است که حضرت ذوالنون یونس(ع) به این ذکر از غم نجات یافت و هر مؤمنی به ذکر آن از غم نجات مییابد و آن جزء آیهای از سوره مبارکه انبیاء قرآن کریم است. «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا» - تا آخر - که آیه ۸۷ سوره یاد شده است و در گفتار خدای متعال که: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» در ضمن ندای حضرت یونس(ع) خیلی دقت، تأمل و تدبر باید شود.
امام صادق(ع) فرمود: در شگفتم از کسی که اندوهی به او دست دهد و غمی به او روی آورد و به این کریمه (ذکر شریف یونسی) پناه نبرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
قم-حسن حسنزاده آملی
۱۳۴۹/۱۲/۱۱