نام يكايك امامان دوازده‏گانه در منابع اهل سنت

پرسش:

احاديثى كه از اهل سنت آمده و در آن پيامبر نام يكايك امامان دوازده‏گانه را تصريح كرده است را ذکر می کنید؟

پاسخ:

با سلام و ادب خدمت شما

برای پاسخ به سوال شما 20 حديث نقل مى‏ كنيم:

1- محمد بن ابى الفوارس در اربعين، ص 38، مخطوط، از مفضل بن عمر بن عبد الله نقل مى‏كند كه پيغمبر فرمود: هنگامى كه خداى تعالى ابراهيم را آفريد حجاب از چشم او برداشت، نورى در كنار عرش ديد؛ عرض كرد: خداى من، مولاى من اين چه نورى است؟

خطاب رسيد: اين نور برگزيده من محمد است، عرض كرد: خداى من نور ديگرى در كنار آن مى‏بينم؛ خطاب رسيد: آن نور ياور دين من على است، عرض كرد: نور ديگرى در نزديكى آن دو نور مى‏بينم؛ خطاب رسيد: اى ابراهيم اين نور فاطمه است كه در نزديك نور پدر و شوهر خود قرار گرفته است و به سبب آن دوستداران آنان را از آتش خلاصى مى‏بخشم.

عرض كرد: الهى دو نور ديگر در كنار آنها مى‏بينم، خطاب رسيد: آنان حسن و حسين‏اند كه در كنار نور پدر و مادر و جدشان قرار دارند.

عرض كرد: نه نور ديگر پيداست كه بدان پنج نور احاطه شده است؟

خطاب رسيد: اى ابراهيم اينان ائمه از فرزندان ايشان هستند.

عرض كرد: اسم آنان چيست؟

خطاب رسيد: اى ابراهيم، على فرزند حسين، محمد فرزند على، جعفر فرزند محمد، موسى فرزند محمد، على فرزند محمد، حسن عسكرى و محمد فرزند حسن صاحب الزمان ....

2- ينابيع المودة، ص 440، از ابن عباس نقل مى‏كند كه گويد: مردى يهودى به نام نعثل به پيشگاه پيامبر (ص) آمد و اظهار داشت: اى محمد از چند چيز كه دلم را در شك نگه مى‏دارد از تو سؤال مى‏كنم. تا آن‏جا كه گويد: پيامبر گفت: وصى من على بن ابى طالب است و پس از آن دو فرزندم حسن و حسين و پس از ايشان 9 تاى آنها از صلب حسين (ع) امام خواهند بود. مرد گفت: اى محمد نام آنها را بگو؟ فرمود: وقتى حسين درگذشت پسرش على و او كه وفات يافت پسرش محمد و پس از او پسرش جعفر و از آن پس پسرش موسى و چون موسى درگذشت پسرش على و چون او درگذرد پسرش محمد و چون محمد وفات يافت پسرش على و پس از او پسرش حسن و چون حسن درگذشت پسرش حجت محمد مهدى جانشينان من خواهند بود، و اينان دوازده تن‏اند؛

تا آن‏جا كه فرمود: دوازدهم از فرزندان من غايب مى‏شود چنان‏كه به چشم ديده نمى‏شود، و در روزگارى ميان امت من مى‏آيد كه از اسلام جز اسم آن و از قرآن جز رسم آن نماند، آن‏گاه است كه خداوند تبارك و تعالى بر او اذن خروج مى‏دهد تا اسلام را به وجود او تجديد كند.

3- فرائد السمطين از در حديثى كه سند آن به سليم بن قيس هلالى منتهى مى‏شود نقل مى‏كند كه پيامبر (ص) فرمود: على بن ابى طالب وصى من و افضل اوصياست، تا آن‏جا كه گويد: مردم گفتند: گواهى مى‏دهيم گفتار پيامبر (ص) را كه بر منبر ايستاده و تو در كنار آن بودى و او مى‏فرمود: اى مردم خداى عز و جل امر فرموده‏ كه امام شما را من منصوب كنم و پس از خود قائم و وصى و خليفه خودم را معين كنم، تا كه فرمود: اما نخستين اوصياى من برادر و وارث و جانشين من در ميان امت است و هر شخص باايمان كه بعد از من بيايد ولى اوست، او نخستين وصى من است.

پس از او پسرم حسن و از آن پس فرزندم حسين، آن‏گاه نه تن از فرزندان حسين خواهند بود.

4- ينابيع المودة، ص 442 از جابر بن عبد الله انصارى نقل مى‏كند كه مى‏گويد:

جندل بن جناده بن جبير يهودى به محضر رسول الله (ص) آمد و گفت: اى محمد از چيزى به من بگو كه براى خدا نيست و در نزد او نيست و چيزى كه خدا نمى‏داند. آن بزرگوار (ص) فرمود:

اما آنچه براى خدا نيست شريك است و آنچه در خدا وجود ندارد ستم بر بندگان است، و اما آنچه خدا نمى‏داند اين سخن شما گروه يهود است كه مى‏گوييد: عزيز پسر خداست، و خدا نمى‏داند كه او را فرزندى است بلكه مى‏داند كه او مخلوق و بنده اوست. يهودى گفت: گواهى مى‏دهم كه جز خدا خدايى نيست و تو پيامبر راستين و بر حق او هستى.

سپس گفت: من ديشب موسى به عمران (ع) را به خواب ديدم او گفت: اى جندل به دست محمد، خاتم پيمبران اسلام بياور، و به اوصياى او چنگ بزن. گفتم: اسلام مى‏آورم، خداى را سپاس كه اسلام آوردم و مرا بر تو هدايت كرد.

آن‏گاه گفت: يا رسول الله (ص) از اوصياى پس از خود مرا آگاه گردان تا بديشان بگروم.

فرمود: اوصياى من دوازده تن‏اند.

جندل گفت: در تورات نيز چنين ديده‏ايم، و گفت: اى پيامبر خدا، نام آنها را به من بگو فرمود: نخستين آنها پيشواى اوصيا و پدر امامان على است پس از او دو فرزندش حسن و حسين‏اند به دامن ايشان چنگ بزن و مبادا كه گمراهى و نادانى جاهلان تو را بفريبد، و چون فرزند حسين، زين العابدين به دنيا بيايد خداوند جانت‏ را مى‏گيرد و آخرين توشه و بهره تو از دنيا شير است كه مى‏نوشى.

آن‏گاه جندل گفت: در تورات و كتاب‏هاى پيامبران به نام ايليا و شبر و شبير برمى‏خوريم كه همين على و حسن و حسين هستند، نام‏هاى آنها چيست؟ فرمود:

چون حسين درگذرد پسرش على ملقب به زين العابدين است و پس از او پسرش محمد ملقب به باقر و پس از او پسرش جعفر كه صادق خوانده مى‏شود، و پس از او پسرش موسى كه او را كاظم گويند و پس از او پسرش على كه رضا خوانده مى‏شود و پس از او پسرش محمد كه تقى و زكى خوانده مى‏شود و پس از او پسرش على كه او را نقى و هادى گويند، و پس از او پسرش حسن كه وى را عسگرى خوانند. و پس از او پسرش محمد كه او را مهدى و قائم و حجت مى‏نامند، كه غايب مى‏شود و پس از آن خروج مى‏كند و چون ظاهر شود زمين را چنان‏كه از ستم و جور پر شده باشد از عدل و داد پر مى‏كند.

خوشا بر كسانى كه در غيبت او صبر كنند، خوشا بر پرهيزكارانى كه مهر اينان در دل گيرند، اينان‏اند كه خداى در كتاب خود توصيف كرده و فرموده است: هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏ (بقره 2 و 3) و بعد خداى تعالى فرمود: أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (مجادله، 22).

5- فرائد السمطين با سند خود روايت مى‏كند: هنگامى كه ابو جعفر محمد بن على باقر در حال احتضار بود پسرش صادق (ع) خواست تا با او پيمانى ببندد. برادرش زيد بن على اظهار داشت كه اگر من نيز تمثال و پيكر حسن و حسين (ع) را مى‏داشتم و بدان‏ها شبيه بودم كه امروز ناشناخته نبودم، بدو گفت: اى ابو الحسن، امانات با همانندى و عهدها و پيمان‏هاى امامت قراردادى نيست بلكه امورى است كه درخصوص حجت‏هاى خداوند تبارك و تعالى ثابت و مقرر شده است.

آن‏گاه جابر بن عبد الله را فراخواند و گفت: آنچه در صحيفه مشاهده كرده‏اى نمايان كن، جابر گفت: بلى، اى ابو جعفر به پيشگاه مولاى خود فاطمه زهرا دخت پيامبر (ص) وارد شدم تا به ميلاد حسين او را تبريك بگويم، ناگاه نامه‏اى دست او ديدم كه از در سفيد بود گفتم: اى سرور من نوشته‏اى كه به دست تو مى‏بينم چيست؟

فرمود: در آن نام واليان كه از فرزندان من خواهند بود نوشته شده است، گفتم: آن را به من بده تا نگاه بكنم.

گفت: اى جابر، اگر از اين كار نهى نشده بودم مى‏دادم اما نهى شده كه جز پيامبر يا وصى پيامبر يا خاندان پيامبر نبايد آن را به دست بگيرند، اما تو اجازه دارى كه به ظاهر آن نگاه بكنى.

جابر مى‏گويد: نامه را خواندم ناگاه ديدم نوشته بود: ابو القاسم محمد بن عبد الله مصطفى مادرش آمنه، و ابو الحسن على بن ابو طالب مرتضى، و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف و ابو محمد حسن بن على و ابو عبد الله حسين بن على و مادرش فاطمه دختر محمد على بن حسين العدل مادرش شاه بانويه دخت يزدگرد، ابو جعفر محمد بن على باقر مادرش ام عبد الله دختر محمد حسن بن على بن ابيطالب، ابو عبد الله جعفر بن محمد صادق و مادرش ام فروه دخت قاسم بن محمد بن ابى بكر، ابو ابراهيم موسى بن جعفر الثقه، مادرش جاريه به نام حميده، ابو الحسن على بن موسى الرضا، مادرش جاريه‏اى به نام نجمه، ابو جعفر محمد بن على الزكى مادرش جاريه‏اى به نام خيزران، ابو الحسن على بن محمد الامين مادرش زنى به نام سوسن، ابو محمد حسن بن على الرفيق مادرش زنى به نام سمانه، ابو القاسم محمد بن حسن كه حجت قائم خداوند است مادرش زنى است به نام نرگس- درود خدا بر همه ايشان باد.

6- المحجه به نقل از ينابيع المودة، ص 427، از جابر جعفى نقل مى‏كند كه مى‏گويد: به باقر (ع) گفتم: يا ابن رسول الله گروهى از مردم مى‏گويند خداى تعالى امامت را در اعقاب حسين قرار داده است، گفت: اى جابر، امامان كسانى هستند كه پيامبر خدا امامت آنها را معين كرده و دوازده تن‏اند.

پيغمبر فرمود: كه وقتى به آسمان معراج كردم اسامى امامان را ديدم كه با نور بر ساق عرش نوشته شده بود و دوازده اسم بود: نخست على و دو فرزندش و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و محمد قائم حجت مهدى (ع) سپس آه عميقى كشيد و فرمود: امت نمى‏دانند كه خداى چگونه دوستى ما را بر آنان واجب ساخته است.

7- در فرائد السمطين از عبد السلام بن صالح هروى نقل شده است كه مى‏گويد: از دعبل بن على خزاعى شنيدم كه مى‏گفت: قصيده خود را به مطلع:

مدارس آيات خلت من تلاوه‏

براى مولاى خود، حضرت رضا (ع) خواندم و چون به اين بيت‏ها رسيدم‏

خروج امام لامحالة خارج‏   يقوم على اسم الله و البركات‏
يميّز فيها بين حق و باطل‏   و يجرى على النعماء و النقمات‏
 


يعنى: ظهور امامى كه به‏طور حتم به نام خدا و بركات او قيام مى‏كند و حق را از باطل جدا مى‏سازد و با پاداش دادن به نيكى‏ها و عقوبت كردن بر بدى‏ها حكم مى‏راند.

امام رضا (ع) سخت گريه كرد؛ آن‏گاه سرش را به طرف من بلند كرد و گفت: اى خزاعى روح القدس از زبان تو با اين دو بيت سخن گفت، آيا مى‏دانى كه اين امام كيست، و كى قيام مى‏كند؟

گفتم: اى سرور من، من خروج امامى از خاندان شما را شنيده‏ام كه روى زمين را از فساد پاك و از داد پر مى‏كند.

پس گفت: اى دعبل، پس از من امام پسرم محمد و پس از او پسرش على و بعد از على فرزندش حسن و پس از وى پسرش حجت قائم است، كه در غيبت انتظار برده مى‏شود و به هنگام ظهور همه از او فرمانبرى كنند، و هرگاه از دنيا جز يك روز باقى نماند خداى آن روز را چنان طولانى كند كه امام ظهور كند روى زمين را پس از آن‏كه از ستم پر گشته پر از داد مى‏كند، اما چه وقتى ظهور خواهد كرد در وقت آن خبرهايى است، پدرم از جدم و او از پدرش و از پدرانش از على (ع) نقل كرده‏اند كه گفت:

مثل امام قائم همچون قيامت است كه موقع آن را نمى‏داند و آشكار نمى‏كند جز خداوند عز و جل و قيامت چنان است كه در آسمان‏ها و زمين سنگين است و جز به‏طور ناگهانى نمى‏رسد.

8- در ينابيع المودة، ج 3، ص 160، از ابو سليمان چوپان پيامبر نقل شده است كه مى‏گويد: از پيامبر شنيدم كه فرمود:

در شب معراج كه به آسمان برده شدم خداى جليل جل جلاله به من گفت: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ‏ يعنى پيامبر بدان چه از سوى پروردگار برايش رسيده ايمان آورده است (بقره، 285) گفتم: و المؤمنون يعنى و مؤمنان نيز، گفت: راست است.

گفت: اى محمد من نگرشى به مردم روى زمين كردم و تو را از ايشان برگزيدم، و براى تو نامى از نام‏هاى خود مشتق ساختم، هر جا نام من برده شود نام تو نيز مذكور است من محمودم و تو محمدى؛ آن‏گاه بار ديگر نگريستم على را از آنها برگزيدم و او را به نام خود ناميدم. تو و على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از فرزندان حسين را همه از نور خود آفريدم، دوستى شما خاندان را به مردم آسمان‏ها و زمين عرضه كردم، هركه ولايت شما را پذيرفت در نزد من از مؤمنان است و هركه نپذيرفت از كافران خواهد بود.

اى محمد، هرگاه بنده‏اى از بندگان من مرا عبادت كند آن‏چنان‏كه به مانند مشك كهنه پوسيده شود با آن‏همه به پيشگاه من با انكار ولايت شما بيايد او را نمى‏بخشم؛ اى محمد، آيا مى‏خواهى كه آنها را ببينى، گفت: بلى پروردگارا، مرا گفت:

به سمت راست عرش بنگر. چون بنگريستم ناگاه على و فاطمه و حسن و حسين و على بن حسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و محمد المهدى بن حسن را ديدم كه در ميان آنها مثل ستاره‏اى گوهرين مى‏درخشيد، گفت: اى محمد اينان حجت‏هاى من در ميان بندگان‏اند و اوصياى تواند و مهدى از ايشان انتقام خواهد گرفت. از كسانى كه عترت تو را كشتند، به عزت و جلالم سوگند او از دشمنان من انتقال مى‏گيرد و دوستان مرا يارى مى‏دهد.

9- در فرائد السمطين، خطى، از عبد الله بن عباس نقل شده است كه مى‏گويد: از پيغمبر خدا (ص) شنيدم كه مى‏گفت: من و على و حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين پاكان و معصومان اين امت هستيم.

10- در مقتل الحسين، ص 94، از على بن ابى طالب (ع) روايت شده است كه فرمود:

پيغمبر خدا (ص) گفت: من در حوض كوثر پيش شما مى‏آيم، تو اى على ساقى كوثرى، حسن دوركننده و حسين امركننده و على بن حسين فراهم‏كننده اسباب كار و محمد بن على پخش‏كننده و جعفر بن محمد راهنمايى‏كننده و موسى بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و هلاك‏كننده منافقان و على بن موسى زينت‏دهنده مؤمنان و محمد بن على نشاننده بهشتيان در جاها و درجاتشان است. على بن محمد ترويج‏كننده پيروان خود با حور عين و حسن بن على چراغ بهشتيان است، كه بدان روشنى مى‏يابند و مهدى شفيع آنها در روز قيامت است كه خدا اذن شفاعت به كسى نمى‏دهد مگر كسى كه از او خشنود و راضى باشد.

11- در فرائد السمطين، ص 42، از حسين بن على روايت شده است كه گفت: به پيشگاه رسول الله (ص) وارد شدم و ابن ابى بن كعب در محضرش بود، پيامبر (ص) به من گفت: درود بر تو اى ابا عبد الله، تا اين‏كه به ابىّ گفت:

خداوند عز و جل در صلب او نطفه مبارك پاك مزكّايى قرار داده كه پيش از آن‏كه مخلوقى در رحم‏ها آفريده شود، آبى از صلب، جريان يابد و پيش از آن‏كه شبى يا روزى باشد تا جايى كه ابى گفت: اى پيامبر، اين نطفه‏اى كه در صلب حسين است چيست؟ فرمود:

مثل اين نطفه به مانند ماه است، نطفه پسران و دخترانى است كه هركه از آنها فرمانبرى كند به رشد و رستگارى مى‏رسد و هركه از آن منحرف شود هلاك گردد، گفت: نامش چيست؟

فرمود: نامش على است؛ تا اين‏كه ابى او را گفت: اى پيامبر، آيا او هم جانشين يا وصى‏اى دارد؟ فرمود: بلى، گفت: نامش چيست؟

فرمود: نامش محمد است و فرشتگان در آسمان‏ها با او مأنوس‏اند تا اين‏كه گفت:

و خدا در صلب او نطفه مبارك پاكى قرار داده، و آن حضرت خبر داد كه خداوند تبارك و تعالى اين نطفه را پاك داشته، و پيش خود جعفر نام نهاده است. او را هادى و مهدى و راضى و پسنديده قرار داده، تا آن‏جا كه گفت: خداوند در صلب او نيز نطفه مبارك پاكى قرار داده كه او را على ناميده است. خداوند در تقدير خود از آفريدن او بسى خشنود است، او را حجتى بر شيعيان قرار داده تا در قيامت به او احتجاج كنند. آن‏گاه فرمود: خداوند تبارك و تعالى در صلب او نطفه بابركت پاك پسنديده‏اى به نام محمد بن على آفريده، كه شفيع پيروان خويش و وارث علم جد خود است؛ نشان آشكار و حجت نمايانى دارد، آن‏گاه كه زاده شود مى‏گويد: لا اله الا الله محمد رسول الله تا اين‏كه گفت:

خداى تبارك و تعالى در صلب او نطفه‏اى قرار داد كه نه ستمگر است و نه طغيانگر، پرتوافكن و فرخنده و پاك و پاكيزه است و نام او را پيش خود على فرزند محمد نهاده و آرامش و وقار بر او پوشانيده. علم‏ها و سرهاى مكتوم را در او وديعت نهاده، كسى او را ملاقات كند از آنچه در دل اوست خبر مى‏دهد تا آن‏جا كه گويد:

خداى تبارك و تعالى در صلب او نطفه‏اى قرار داده و آن را حسن ناميده است او را در بلاد خود نور و در روى زمين خليفه خود قرار داده و او را مايه عزت امت جدش و راهنماى شيعه و شفيع آنان پيش پروردگار و برهان براى كسانى كه او را به امامت پذيرفته‏اند قرار داده است.

تا آن‏جا كه گويد: خداوند تبارك و تعالى در صلب حسن نطفه مبارك پاك و پاكيزه‏اى قرار داده است، هر مؤمنى كه خداوند پيمان ولايت از او گرفته از او راضى خواهد بود و هر منكرى بر او ناسپاسى مى‏كند.

امامى است تقى و نقى كه پسنديده و هدايت‏كننده و هدايت‏يافته است، به عدل و داد حكم مى‏كند و به آن دستور مى‏دهد، خداى را تصديق مى‏كند، و خدا نيز او را تصديق مى‏كند، از تهامه ظهور مى‏كند آن‏گاه كه دلايل و علامت‏ها آشكار شود او در طالقان گنج‏هايى دارد: نه گنج‏هاى زر و سيم بلكه اسبانى فربه و لاغر و مردان نشاندار كه خداوند از جاهاى دور ايشان را به تعداد اهل بدر سيصد و سيزده تن فراهم كرده است با او صحيفه‏اى است كه شماره ياران با اسم و نسب و نام شهر و هنرها و زبان و كنيه‏هايشان ضبط شده، مردمى هستند كه پيوسته سعى مى‏كنند و در اطاعت امام مى‏كوشند.

آن‏گاه گفت: يا رسول الله، نشان و علامت آن بزرگوار چيست؟ فرمود: او علمى دارد كه وقتى هنگام خروج فرارسد آن علم باز مى‏شود و خداوند آن را به سخن مى‏آورد، و اين علم ايشان را ندا مى‏كند كه اى ولى خدا برخيز و خروج كن و دشمنان خدا را بكش؛ و شمشيرى دارد كه به هنگام خروج امام از غلاف خود برمى‏آيد و به امر خدا بانگ برمى‏آورد و ندا مى‏كند: ظهور كن اى ولى خدا ديگر روا نيست كه از دشمنان خداوند بازايستى، آن‏گاه امام خروج مى‏كند دشمنان خدا را هرجا بيابد مى‏كشد و حدود خدا را در حق ايشان اجرا مى‏كند و به فرمان خدا حكم مى‏كند.

جبرئيل از راست، ميكائيل از چپ و شعيب و صالح پيشاپيش آن بزرگوار حركت مى‏كنند، از آن پس گفته‏هاى مرا ياد خواهيد كرد، من امور خود را به خداى عز و جل مى‏سپارم. اى ابى، خوشا به حال كسى كه او را ملاقات كند و خوشا بر آن‏كه ولو پس از مدتى با او سخن بگويد، كه امام او را از هلاكت رهايى مى‏بخشد. خوشا بر آن‏كه به خدا و رسول و همه امامان اقرار مى‏كند، خداوند بهشت را به روى اينان مى‏گشايد، اينان در روى زمين حكم مشك را دارند كه بوى خوشش بلند مى‏شود و هرگز دگرگون نمى‏شود و به مانند ماه پرتوافشان در آسمان هستند كه هرگز پرتوش ناپديد نمى‏شود.

ابى گفت: يا رسول الله، اين امامان را خدا بر تو چگونه شناسانده است. فرمود:

خداوند دوازده مهر و دوازده صحيفه بر من فروفرستاده، نام هر امام در مهر او و اوصافش در صحيفه او ضبط شده است و سپاس خداى را باد كه پروردگار عالميان‏ است.

12- در فرائد السمطين، از على بن موسى الرضا و او از نياكانش نقل كرده است كه پيامبر (ص) فرمود: هركه خواهد پس از من به دين من چنگ بزند و بر كشتى نجات سوار شود به على بن ابى طالب اقتدا كند دشمن او را دشمن و دوست او را دوست بدارد، در زندگى و پس از درگذشتن من او نماينده و جانشين من در ميان پيروانم است پس از من او امام هر مسلمان و پيشواى هر مومن است، گفته او گفته من و فرمانش فرمان من و نهى او نهى من و پيرو او پيرو من و ياور او ياور من و خواركننده او خواركننده من است.

آن‏گاه فرمود: هركه پس از من از على جدا شود ديگر در روز قيامت نه من او را مى‏بينم و نه او مرا، خدا بهشت را بر مخالف على حرام كرده، و آتش را جايگاه او ساخته است، هركه على را خوار كند خداوند در روز قيامت كه همه در پيشگاهش گردآيند خوارش كند و هركه على را كمك كند آن روز كه همه به ديدار او نائل مى‏شوند خدا ياور او خواهد بود و به هنگام سؤال قبر حجت خدا او را تلقين و آموزش خواهد داد.

آن‏گاه فرمود: حسن و حسين دو پيشواى امت من پس از پدرشان خواهند بود، اينان پيشواى جوانان بهشت و مادرشان پيشواى زنان هر دو عالم و پدرشان سرور اوصياست مى‏باشند نه تن از فرزندان حسين امام خواهند بود، و نهمين، قائم فرزندان من است.

اطاعت از ايشان اطاعت من و نافرمانى از ايشان نافرمانى از من محسوب مى‏شود به خدا شكوه خواهم كرد از كسانى كه فضل اين خاندان را انكار كنند و احترامشان را پس از من فروگذارند و خداوند يار و ياور خاندان من و پيشوايان امت من است و از منكران حقوق اينان انتقام خواهد گرفت و آنان كه ستم كنند خواهند ديد كه به كدامين جايگاه بازمى‏گردند.

13- در مناهج الفاضلين، ص 239، از ابو ذر و مقداد و سلمان و ديگران روايت شده‏ است كه پيامبر خدا (ص) به على (ع) فرمود: اى على، پس از من تو جانشين من و امير مؤمنان و پيشواى پرهيزكاران و حجت خدا بر مردم هستى و پس از تو يازده امام از فرزندان و خاندان تو يكى پس از ديگرى خواهند آمد تا روز قيامت اينان‏اند كه خداى اطاعتشان را به اطاعت خود و به اطاعت من پيوسته است.

آن‏جا كه فرمود: أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ (نساء، 59) گفت:

اى پيامبر خدا، نام اين امامان را بر من بيان كن، فرمود: اين پسرم كه دست مبارك خود را بر سر حسن گذاشت.

آن‏گاه فرمود: اين فرزندم حسين دست بر سر او گذاشت، سپس اى على همنام تو كه پيشواى زاهدان و زين العابدين است آن‏گاه پسرش محمد همنام من شكافنده و باقر علم من و گنجور وحى خداى تعالى است كه در حيات تو به دنيا خواهد آمد كه اى برادر- از من به او سلام برسان، سپس يازده امام از فرزندان تو كه تكميل شود با مهدى امت من محمد كه از اينان خواهد بود كه روى زمين را خدا به وجود او پر از عدل و داد خواهد كرد از پس آن‏كه از ستم و ظلم پر شود.

14- در فرائد السمطين از عبد الله بن عباس روايت شده كه گفته است: پيامبر خدا (ص) فرمود: من سرور پيامبران و على بن ابى طالب سرآمد وصيين است و پس از من جانشينانم دوازده نفرند، نخستين على بن ابى طالب و سرانجام مهدى خواهد بود.

15- در درر السمطين به سند خود از عبد الدين عباس روايت شده است كه گفت:

پيامبر (ص) فرمود: پس از من جانشينان و وصيان و حجت‏هاى من براى مردم دوازده تن‏اند كه اول ايشان برادرم و آخرشان فرزندم است گفتند: اى پيامبر برادرت كيست؟ فرمود: على بن ابى طالب (ع). گفتند: فرزندت چه كسى است؟

فرمود: مهدى آن‏كه زمين را پر از عدل و داد كند پس از آن‏كه لبريز از جور و ستم شود؛ و سوگند به خدايى كه مرا به حق به بشارت برگزيده اگر هم از دنيا جز يك روز نماند خدا آن روز را آنچنان طولانى مى‏كند كه فرزندم مهدى ظهور كند، روح الله عيسى بن مريم مى‏آيد پشت سرش نماز مى‏خواند و روى زمين به نور پروردگار روشن مى‏شود و سلطه او بر شرق و غرب مى‏رسد.

16- در ينابيع المودة، ص 85، از على (ع) روايت شده كه فرموده است: پيامبر (ص) فرمود: اى على تو جانشين منى، دشمنى با تو دشمنى با من است و سازش و دوستى تو دوستى با من، تو امامى و پدر امامان دوازده‏گانه كه همگى پاك و معصوم‏اند از اين امامان كسى است كه زمين را پر از داد و عدل مى‏كند، واى بر دشمنان اينان، اى على هرگاه كسى تو و فرزندان تو را در راه خدا دوست بدارد خداى او را با تو و فرزندان تو محشور مى‏كند. شما با من در بالاترين درجه‏ها خواهيد بود. تو بخش‏كننده بهشت و جهنم خواهى بود دوستانت را به بهشت و دشمنانت را به آتش وارد مى‏كنى.

17- در المحجه به نقل از ينابيع المودة، ص 430، در تفسير آيه شريفه: وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ‏ (بروج، 1) از ابن عباس نقل مى‏كند كه پيغمبر (ص) فرمود: مراد از آسمان (در اين آيه) منم اما برج‏ها امامان‏اند كه همه از خاندان من و عترت من هستند اولشان على و آخرشان مهدى است، ايشان دوازده تن‏اند.

18- در مقتل الحسين، ص 145، از سلمان محمدى روايت شده كه گفت: به محضر پيامبر (ص) وارد شدم ديدم حسين بر روى زانويش نشسته و پيامبر (ص) چشمان و دهان حسين را مى‏بوسد و مى‏گويد: تو سرورى، پسر سرور و پدر سرورانى، تو امام و پسر امام و پدر امامانى، تو حجت و پسر حجت‏هايى كه نه تن آنها از صلب تو مى‏آيند و نهمين قائم ايشان است.

19- در فرائد السمطين، روايت شده كه پيامبر به امير المؤمنين گفت: آنچه مى‏گويم آن را بنويس، گفت: اى پيامبر خدا، آيا مى‏ترسى كه فراموش كنم؟ فرمود: نه، از اين‏كه فراموش كنى نمى‏ترسم، از خدا خواسته‏ام كه تو را نگه دارد و از تو فراموشى را ببرد، اما بر شريكانت بنويس، عرض كردم: يا رسول الله شريكان من كيانند؟ گفت:

امامان كه از فرزندان تو خواهند بود. كه به وجود آنها بر امت من باران مى‏آيد و دعاهايشان مستجاب مى‏شود و بلا را خدا از ايشان برمى‏دارد و به بركت ايشان خدا رحمت از آسمان بديشان نازل مى‏كند و اين اولين آنهاست- با دست به حسن اشاره كرد، آن‏گاه با دست به حسين اشاره كرد، بعد فرمود: بر او و خاندان او سلام باد و بر امامان كه از فرزندان او خواهند بود.

0 2- در فرائد السمطين، از عباس بن عبد المطلب روايت شده است كه پيامبر (ص) بدو گفت: اى عمو، از فرزندان من دوازده خليفه مى‏آيند، آن‏گاه كارهاى بسيار سخت و بزرگ پيش مى‏آيد، آن‏گاه مهدى از فرزندانش خروج مى‏كند، خداوند كارش را در يك شب به سامان مى‏رساند؛ زمين را پر از داد مى‏كند چنان‏كه از ستم پر باشد و تا روزى كه خدا خواهد در زمين مى‏ماند و پس از آن دجال مى‏آيد.


چھاپیے   ای میل

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location