علوم غربیه چیست ؟ودر دین چگونه مطرح شده ؟

پرسش: 

1-علوم غریبه چیست و در دین چگونه به آن نگاه شده است؟
2-فالنامه شیخ بهایی را چگونه ارزیابی می کنید و عمل به آن چکونه است؟

پاسخ : 

 با سلام و سپاس از مکاتبه و ارتباط شما

پرسش شما مشتمل بر دوبخش است:

در مورد بخش اول که از علوم غریبه پرسیده اید مطالب ذیل قابل توجه است:
در يك تقسيم بندي علوم را به دو بخش تقسيم نموده اند علوم خفي (علوم غريبه) و علوم جلی (علوم مانند علوم نظري و تجربي) .
خفي به معني پنهان و جلي به معني آشكار است.

بنابراين علوم غربيه جزو علومي است كه اربابان اين فن و يا علم آن را همواره از انظار نامحرمان و ناشناسان پنهان داشته و در تعليم و تعلم وي شرايطي را ملحوظ نظر قرار مي داده اند.

اين علوم نيز خود داراي شاخه هاي گوناگوني است و دو نوع كاربرد براي آن متصور است:

يكم: كاربرد عام. دوم: كاربرد خاص.

منظور از كاربرد عام همان است كه مي توان از آن به وصول به مطلوب ياد نمود به عبارت ديگر، هدف از تمامي شاخه هاي علوم غريبه نيل به مطلوب و كشف مجهول است. ليكن هر شاخه اي نيز تخصصا عهده دار اين وظيفه است. با آوردن مثالي اين موضوع روشن تر مي گردد. راه پزشكي و طبابت به طور كلي و عام مربوط به شناخت بدن جانداران ، نحوه فعاليت و تشخيص دادن امراض و معالجه آن است كه اين موضوع در طب عمومي يافت مي گردد. ليكن هر بخشي از بدن نيز داراي تخصصي مربوطه به خود مي باشد و پزشكي نيز مربوط به آن بخش وجود دارد كه علاوه بر اطلاعات عمومي در خصايص بدن، در يكي از شاخه هاي آن به گونه تخصصي تحصيل نموده و فعاليت دارد. بنابراين، زماني كه تعبير علوم غريبه را به كار مي بريم بايد روشن كنيم كه منظور از آن، عموم شاخه هاي علوم غربيه است و يا شاخه يا شاخه هاي خاص آن پس تا اين مقطع روشن شد كه غايت علوم غريبه، رسيدن به مطلوب و كشف مجهول است و ديگر اين كه اين علوم، مانند بسياري از علوم تجربي و نظري، داراي شاخه هاي گوناگوني است. و هر شاخه اي نيز عهده دار وظيفه اي خاص.

نكته ديگر كه در باب علوم غربيه بايد متذكر گردد اين است كه الزاما چنين نيست كه تمامي رهروان چنين علمي، مي بايست داراي مراتب عالي تقوا و ورع باشند تا به چنين امري دست يابند زيرا بخش هاي عمومي و برخي از شاخه هاي اين علم نيز بدون داشتن چنين شرطي قابل تحصيل است. ليكن نبايد از نظر دور داشت كه تذكر چنين نكته اي فقط يك آگاهي و اطلاع در اين موضوع محسوب مي گردد و نه چيز ديگر . زيرا چنانكه استادي در اين موضوع وجود داشته باشد كه موافق تعليم دادن آموخته هاي خود باشد ديگر دست يافتن به آنچه ذكر شد، متقي و غير متقي نمي شناسد. از طرف ديگر بايد اين نكته را نيز يادآور شد كه كمتر ديده شده است كه فردي غير متقي به چنين علومي دست يافته باشد و يا اهل فن آن را به فردي غير متقي كه تقوا ملكه او نشده و يا در وجودش نهادينه نشده باشد تعليم داده باشد. يعني اساتيد و اربابان چنين علومي با قطع نظر از امكان آموزش به فرد متقي زاهد و يا غيرمتقي فقط اين علوم را به افرادي مي آموخته و مي آموزند كه به خدا ترسي و عدالت آنان وثاقت كامل داشته باشند. علت چنين امري نيز، ناگفته پيداست زيرا ما در غايت و هدف اين علم چنين آورده ايم: رسيدن به مطلوب و كشف مجهول و اين هر دو، موضوعي است كه دامنه اي بسيار گسترده دارد و مصاديقي بي شمار. از کوچکترین خواسته گرفته تا بزرگترين خواسته. و از كوچكترين مجهول گرفته تا بزرگترين و سري ترين آن. بنابراين سوء استفاده و خداي ناخواسته خلاف شرع كردن از اين طريق، عملي ترين، سريع ترين و شدني ترين راهي است كه در عالم طبيعت وجود دارد. از همين روست كه مي بينيد فرضا اگر شخصي غير متقي در اين مسير قرار گرفته جز خسارت دنيوي و اخروي چيزي را عايد خود نكرده است و وزر و بال آن در همين دنيا هم ، دامن وي را خواهد گرفت و قطعا از اين منزل به سلامت نخواهد گذشت.

چند نكته دراين باب بايد متذكر گرديم:

اولا: استادي را كه مسلط به اين امور باشند به سادگي نمي توان يافت.

ثانيا: چنانچه استادي را نيز بيابيد به دلايلي شايد اعتراف به تسلط در اين امر نكند.

ثالثا: معلوم نيست كه آن استاد در چه حد و در كدام يك از شاخه هاي گوناگون اين علوم تسلط داشته باشد.

رابعا:آموختن چنين علومي نيازمند شرايطي است كه حصول تمامي آن شرايط براي هر كسي ميسر نيست از جمله اين شرايط و از اهم آنها گذشته از تقوا صرف وقت فراوان و تحمل رياضتها و مرارتهاي گوناگون طولاني مدت است و چله نشيني و انزوا است.

خامسا: تسلط در تمامي شاخه هاي اين علم بي كران و شريف، از حوزه امكان عادي هر كس خارج است مگر در برخي از شاخه ها. زيرا علوم غريبه به شاخه هايي چون علم جفر، علم حروف و اعداد علم رمل، علم اوفاق، علم كيميا و ... تقسيم مي گردد. كه برخي از اين شاخه ها همانند علم جفر خود نيازمند صرف عمري وقت است تا به تدريج به تمامي زوايا و مراحل آن واقف گشت.

محمود دهدار غياثي (10) (1016- م) صاحب كتاب شريف و ارجمند «مفاتيح المغاليق» تمامي عمر خود را صرف آموختن علوم غريبه ، علي الخصوص جفر نمود، وي در سن 71 سالگي بود كه موفق گرديد اسم اعظم خداوند و نحوه كاربرد آن را كشف كند و سپس آن را در ابياتي طولاني و به صورت معما گونه به نظم در آورد كه شروح گوناگوني نيز تاكنون بر آن نگاشته اند همانند شرح مرحوم حجت بلاغي (11) و شرح مرحوم عالم عادي شيخ يوسف نجفي جيلاني (12) و نيز مرحوم عالم صمداني رجب برسي حلي (13) (متوفي حدود813 ق.) که در باب اسم اعظم و کاربرد آن به گونه مفصل و اعجاب آور قلم فرسايي نموده است و فاضل کامل مرحوم محمد حسن ميرجهاني (14) نيز آن را شرح و توضيح داده است.

در مورد بخش دوم پرسش شما که از فال نامه شیخ بهایی سوال کرده اید به چنین چیزهای نمی توان اعتماد کرد وبهتر است انسان ذهن خود را با فال نامه ها مشغول نکند وزندگی خود را بر محور عقل و شرع اداره کند نه فال نامه ها.

فکر نمی کنیم بر فرض این که چنین کتابی از شیخ بهایی باشد ،خود شیخ بهایی به این فال نامه عمل کرده باشد ، مثلا در حل معادلات ریاضی و یا علمی فال نامه خود را باز کند و چشمش را ببندد و دست روی یک عدد یا حرفی بگذارد و بعد شعری بیاید و بر اساس آن شعر حرکت کند، هیچ عاقلی به این کار تن در نخواهد داد .


چھاپیے   ای میل

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location