پرسش1: تزكيه نفس چيست و براي رسيدن به آن چه بايد كرد؟
پاسخ: تزكيه به معني نمو و رشد دادن است، سپس اين واژه به معني تطهير و پاك كردن آمده است.(1) قرآن مجيد پس از يازده سوگند ميفرمايد: «سوگند به همه اينها كه هركس نفس خود را تزكيه كند، رستگار است و هركس نفس خود را آلوده ساخت، [از لطف خدا] محروم گشت».(2) قرآن مجيد هدف پيامبران را تزكيه و پرورش نفوس ذكر كرده است.(3) اين موضوع به صورت عناوين ديگر مانند تهذيب نفس يا خود سازي در كلمات بزرگان به چشم ميخورد.
ميتوان تزكيه را پالايش نفس از رذايل اخلاقي و آراستگی به فضائل اخلاقي دانست. عالمان علم اخلاق ميگويند: براى خودسازى ابتدا بايد رذائل اخلاقى و اخلاق بد را از خود دور كرد، سپسدرخت پاكى نشاند. بديهى است با وجود صفاتى مانند حسد وكبر و خودپسندي و خودخواهى و شهوتراني، دسترسى به صفات پسنديده و انجام اعمال خير بسيار مشكل خواهد بود.
مرحوم نراقى ميگويد: «زنهار اى جان برادر! تا حديث بيمارى روح را سهل نگيرى و معالجه آن را بازيچه نشمارى و مفاسد اخلاق را اندك نداني... مسامحه در معالجه آنها آدمي را به هلاكت دائم و شقاوت ابدي ميرساند و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانى ابدى و حيات حقيقى ميشود و بعد از آنكه ساحت نفس از اخلاق ناپسند پاك و آراسته گردد، مستعد قبول فيضهاى الهى ميگردد(4)».
در روایات آمده: «ملائكه داخل خانهاى كه در آن سگ باشدنميشوند». پس هر گاه خانه مملوّ از صفات رذيله كه سگان درنده هستند باشد، چگونه ملائكه در آن داخلشوند؟!
براي رسيدن به تزكيه بعضي از بزرگان دو مرحله پيشنهاد كردهاند:
1 ـ تهذيب نفس از بديها يعني تصفية دل از اخلاق زشت و دوری از گناه. اين عمل را تصفيه و تخليه هم مينامند.
2 ـ پرورش و تكميل نفس به وسيله تحصيل علوم و معارف حقه و فضائل و مكارم اخلاق و انجام عمل صالح. اين عمل را تحليه هم ميگويند، يعني پرورش و تكميل و آرايش دادن. (6)
آن چه در تهذیب نفس ما را یاری می کند:
1 ـ تفكر:
يكى از موانع مهم تهذيب نفس، غفلت است و تفكر ضد غفلت است. امام علي(ع) مى فرمايد: «فكر كردن مايه رشد است». (7)
امام خميني ميگويد: «اوّل شرط مجاهده با نفس و حركت به جانب حق تعالي، تفكر است و تفكر در اين مقام عبارت است از آن كه: انسان لااقل در هر شب و روزي مقداري فكر كند در اين كه آيا مولاي او كه او را در اين دنيا آورده و تمام اسباب آسايش و راحتي را از براي او فراهم كرده... آيا وظيفة ما با اين مولاي مالك الملوك چيست؟». (8)
2 ـ توجه به كرامت انساني:
كسي كه به مقام شامخ خود پي ببرد، از رذايل دوري خواهد كرد، امام علي (ع) ميفرمايد: «هركس نفس خود را گرامي بدارد، شهوتها براي او كوچك و بي ارزش خواهد بود».(9)
3 ـ مشارطه:
در اوّل روز انسان با خود شرط كند كه امروز بر خلاف امر الهي رفتار نكند.
به این طریق که نفس خود را مخاطب قرار دهد و به او یادآور شود که من جز سرمایه گرانبهای عمر کالایی ندارم و اگر از دست برود، تمام هستیام از دست میرود و به خود بگوید: فکر کن عمر تو پایان یافته و از دیدن حوادث بعد از مرگ سخت پشیمان شدهای و فریاد «رب ارجعون» سر دادهای، سپس به نفس خویش در مورد مراقبت از اعضا و جوارح سفارش کند.
4 ـ مراقبه:
انسان در طول روز مراقب اعمال خود باشد. اين مرحله از حساسترين مراتب سير و سلوك به شمار ميرود. قرآن مجيد بر اين نكته تأكيد دارد كه خداوند بر احوال و اعمال شما نظارت دارد: «إنّ اللّه كان عليكم رقيباً ؛ خداوند بر شما مراقبت دارد». (10) كسي كه از آيه فوق درس گرفته باشد، همواره خدا را ناظر بر كارهاي خود ميداند و از غفلت و گناه دوری ميوزرد.
امام علي(ع) مى فرمايد: «هر كس كه درونش بازدارنده اى داشته باشد، از جانب خدا برايش حافظى گمارده مى شود». (11)
اگر كسي خدا را برخود شاهد و ناظر بداند و خود را در محضر خدا بداند و به اين مطلب اعتقاد پيدا كند، هرگز دستش را به گناه و آلودگيها نميآلايد. كسي كه به «واللّه شهيد علي ما تعملون». (12) و به «هو معكم اينما كنتم والله بما تعملون بصير»..(13) «خدا شاهد بر عملهاي شما است» و «او با شما است هر كجا كه باشيد و خدا به عملهاي شما آگاه است»، اعتقاد دارد هرگز به دنبال گناه نميرود.
امير المؤمنين (ع) ميفرمايد: «خدا رحمت كند انساني را كه هميشه پروردگارش را در نظر داشته باشد. از گناه كناره گيرد و باخواهش دل بجنگد و آرزوي دنيايي خود را تكذيب كند. آن انساني كه نفس سركش خود را با تقوا و پرهيزكاري مهار كند و با لگام ترس از پروردگار بر دهانش دهنه زند و مهارش را به سوي طاعت و فرمان برداري خدا كشاند و از نافرماني و معصيت بازش دارد».(14)
گويند: هنگامى كه زليخا با يوسف خلوت كرد و او را به خويش مى خواند، ناگهان به بتى چشمش افتاد كه در آن حجره قرار داشت. بى درنگ برخاست و پرده اى روى آن افكند. يوسف گفت: تو از مراقبت جمادى شرم داري، پس چگونه من از مراقبت خداوند جبار شرمنده نباشم؟ (15)
پس از مراقبت از اعمال بايد با دقت از خود حسابرسى كرد.
5 ـ محاسبه:
براي تهذیب نفس لازم است از اعمال روزانه حسابرسي به عمل آيد. امام علي (ع) مي فرمايد: «هر كس نفس خود را به حساب بكشد، بر عيوبش آگاه ميگردد و به گناهانش پي ميبرد، پس از گناهانش توبه ميكند و عيوبش را اصلاح مينمايد».(16)
امام صادق(ع) مى فرمايد: «اى مردم، پيش از آن كه شما را مورد محاسبه قرار دهند،خودتان به حساب خويش رسيدگى كنيد». (17)
6 ـ مؤاخذه و مجازات:
پس از آن كه از بازنگرى در اعمال روزانه فراغت حاصل شد و انسان در محكمة وجدان از خود دادخواهى كرد و خود را مقصر شناخت،حال نوبت به معاتبه مى رسد. معاتبه دو مرحله دارد:
أ) انتقاد از خود؛
ب) توبه و جبران گذشته.
در مرحلة نخست بايد از نفس لوّامه الهام گرفت و خود را توبيخ و سرزنش كرد. در حالات مرحوم آيت الله بروجردى (ره) نقل شده كه ايشان هر گاه عصبانى مى شد، علاوه بر اين كه از شخص عذر خواهى مى نمودند، نذر داشتند كه فردا را روزه بگيرند. (18)
اما مرحله دوم، توبه و استغفار است. راه توبه و جبران گناه هميشه براى بندگان باز است و پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: «براى هر دردى دارويى است و داروى گناهان، استغفار مى باشد.» (19)
پس از محاسبه لازم است نفس به خاطر عمل زشتي كه انجام داده، تنبيه و مجازات شود تا از تكرار آن جلوگيري گردد. امام علي (ع) ميفرمايد: «هر كس نفس خود را برعيبها و گناهان توبيخ كند، از افزایش گناه دوری خواهد كرد». (20) اولياي الهي به منظور تنبيه و تأديب خويش، تكاليف و انجام اموري را برخود لازم ميكردند، از قبيل شب زنده داري، گرسنگي، روزه داري و کم گويي.
علامه حسن زاده آملى در مورد راه هاى خود سازى چنين توصيه مى فرمايد:
1 . تلاوت و بهره مندى از قرآن ؛2. دائم الوضو بودن ؛ 3. اعتدال در خوردن و آشاميدن، يعنى نه آن قدر زياد بخورد كه به شكم درد مبتلا شود، ونه آن قدر كم بخورد كه قدرت بر انجام كارى نداشته باشد؛ 4. اعتدال در گفتار: ؛ 5. محاسبة نفس؛ 6. مراقبه ؛ 7. رعايت ادب اسلامى ؛ 8. عزلت و گوشه نشينى ؛ 9. تهجّد (شب زنده دارى ) ؛ 10. تفكر و انديشيدن ؛11. ياد خدا در همه حال بودن ؛ 12. رياضت ؛ 13. ميانه روى در كارها؛ 14. تعظيم امر خالق و شفقت با خلق ؛ 15. تمسّك به ويژگى هاى عبادالرّحمن که قرآن مجيد در سورة فرقان، آيات 63ـ 74 برشمرده است.(21)
چند نکته مهم:
در خودسازى و تهذيب نفس به چند نكته اساسى بايد توجه نمود:
1 - همان گونه كه در تربيت و سلامت بدن، رياضت و ورزش لازم است، در خود سازى و تهذيب نفس نيز رياضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد.
2 - همان گونه كه در پرورش اندام، از نرمش و فعاليتهاى ساده و اندك آغاز مىشود و به تدريج به ورزشهاى سنگينتر وارد مىشوند، در تربيت روح نيز بايد از اندك شروع كرد و به تدريج به مراحل بالاتر رسيد.
3 - همان طور كه در ورزش بدنى، تداوم واستمرار لازم است، در رياضت نفسانى نيز تداوم، شرط رسيدن به مقصد است. قرآن مىفرمايد: «به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است، سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه نترسيد و غمگين مباشيد». (22)
امام على(ع) مىفرمايد: «قليلٌ مدوم عليه خير من كثير مملول منه؛ (23) عمل اندكى كه پيوسته باشد، بهتر است از بسيارى كه تو را خسته و وامانده سازد».
امام باقر(ع) مىفرمايد: «احب الاعمال الى اللَّه عز وجل ما داوم عليه العبد و إن قل؛ (24) محبوبترين كار نزد خدا، آن است كه انسان بر آن مداومت كند هر چند اندك و ناچيز باشد».
4 - چنان كه در سلامت جسم، فعل و ترك (دارو و پرهيز) هر دو با هم مؤثر است، در سلامت و تهذيب روح نيز فعل و ترك هر دو لازم است، مانند اداى واجبات و ترك گناهان و محرّمات و تولى و تبرى.
5 - مهمترين چيزى كه درجميع مراحل بايد رعايت شود، نيت و حضور قلب و اخلاص است. خداوند در قرآن بر اين نكته تأكيد دارد كه در مسير دين و پرستش بايستى اخلاص داشته باشيد: «به آنها دستورى داده نشده بود جز اين كه خدا را با كمال اخلاص پرستش كنند». (25)
پينوشت ها:
1.تفسير نمونه، ج 27، ص 47، به نقل از مفردات.
2. شمس (91) آيه 10 و 9.
3. آل عمران (3) آيه 164.
- معراج السعاده، ص 13.
- بحارالانوار، ج 62، ص 54.
- ابراهيم اميني، خود سازي، ص47 ـ 46.
- غررالحكم، ج 1، ص 31.
8. امام خميني، چهل حديث، ص6.
9. نهج البلاغه، قصار 449.
10. نساء (4) آيه 1. - غررالحکم، ج 5، ص 404.
- آل عمران (3) آيه 98
- حديد (57) آيه 4
- كافي، ج8، ص172.
- جامع السعادات، ج 3، ص 96
- غرر الحكم، ج5، ص399.
- بحارالانوار، ج 7، ص126
- مهدوى كني، نقطه هاى آغاز در اخلاق عملي، ص375
- وسائل الشيعه، ج 11، ص 354.
20. همان.
21. حسن زاده آملى، نامه ها ـ برنامه ها، ص 23ـ 26 - فصلت (41) آيه 30.
- صبحى الصالح، نهج البلاغه، حكمت 444.
- محمد رضا مهدوى كنى، نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، ص 41.
- بينه (98) آيه 5.
پرسش2: در اين زمان كه عصر تكنولوژى و صنعت است، چه نيازى به تهذيب نفس مىباشد؟
پاسخ: الكسيس كارل در كتاب «راه و رسم زندگى» پاسخ را داده، مىگويد: تمدن جديد مغز را كاملاً تقويت كرده است و پيشرفتهاى علمى و صنعتى، نتيجه آن است، ولى قلب را كه از نيرومند ساختنش، اخلاق و مذهب پايدار مىگردد، رها كرده، بلكه آن را تضعيف نموده است.(1)
تمام تلاشهاى علمى و عملى انسان براى رسيدن به سعادت و خوشبختى است. انسان هر طرح و انديشهاى براى سعادت داشته باشد، نياز اصلى براى دستيابى به آن، امنيّت اجتماعى و آرامش روحى است. تا امنيت و آرامش نباشد، نه نيل به اهداف معنوى ممكن است و نه دسترسى به مقاصد مادى.
اگر علم با تزكيه و تهذيب نفس همراه نباشد، نه تنها براى بشر امنيت و آرامش روانى و خوشبختى ايجاد نمىشود، نيز موجب رفع فقر و تبعيض و ظلم و جنايت نمىگردد، بلكه باعث افزايش آن مىشود. بشر در هيچ دورهاى به اندازه امروز در علوم و فنون و صنايع پيشرفت نداشته، از طرفى، هيچ گاه به اندازه زمان ما گرفتار فساد و جنايت و بدبختى و بیرحمى نبوده است. در حقيقت بايد گفت علم و هنر، عجز و ناتوانى خود را از اصلاح حال بشر عملاً اعلام كرده است و جز بازگشت به دين و تهذيب نفس، راهى اميد بخش وجود ندارد.(2)
قرآن كريم نيز بر اين نكته تأكيد دارد كه: آرامش دلها و امنيت فردى و اجتماعى تنها با ذكر و ياد (قولى و عملى) خدا تحقق مىيابد.(3)
آرتور كستلر، پس از بيان تكامل علم و عقل بشر در دو قرن 19 و 20 و نابودی سريع و سرسام آور اخلاق انسانى مىنويسد: بحران عصر ما ناشى از اين است كه علم جاى مذهب را گرفته و قادر به انجام تمام وظايف نيست.(4)
نياز انسان جديد به آموزشهاى اخلاقى نه تنها كمتر از بشر قرون گذشته نيست، بلكه بيشتر و عميقتر است. در زمانهاى گذشته آدمى از امكاناتى كه امروزه در اختيار دارد، بى بهره بود، از اين رو در صورت سقوط و تباهى، دامنه تأثيرش محدود بود اما امكاناتى از قبيل دسترسى به وسايل ارتباط جمعى، ماهواره ، تكنولوژى، سلاحهاى پيشرفته و مخرّب سبب شده است كه تباهى آدمى، دامنهاى نامحدود پيدا كند. همچنان كه قدرت و امكانات او در جهت گسترش فساد اخلاق بيشتر شده، قدرت روحى و اخلاقى او جهت مهار نفس بايد افزونتر شود، از اين رو نياز جهان معاصر به اخلاق، يك نياز حياتى و درجه اوّل است.(5)
بر اساس همين نياز است كه اخيراً تلاش هايى از سوى يونسكو و كشورهاى عضو در جهت همراه ساختن آموزشهاى اخلاقى با آموزشهاى علمى صورت گرفته است.(6)
خودخواهى كه سرچشمه انحطاط بشرى و رذايل اخلاقى است و به صورتهاى مختلف ظهور و بروز دارد، در همه زمانها و از جمله عصر تكنولوژى و صنعت با اوضاع گوناگون همواره انسان را تهديد مىكند. اگر انسان از سيطره خودخواهى رها نشود، عقل و علم را به كار مىگيرد و از علم و هوش و ذكاوت جهت منافع شخصى و پايمال كردن حقوق ديگران استفاده مىكند.
اى بسا علم و ذكاوت و فطن گشته رهرو را چو غول راهزن
تهذيب نفس جز اين نيست كه انسان، خود را از اسارت خودخواهى و خواهشهاى نفسانى رها سازد و غرائز درونى را كنترل نمايد.
امام خمینی در کتاب جهاد اکبر درباره اهميت تهذيب نفس و پاکسازي جان از رذايل اخلاقي و تاريکي هاي مفاسد اخلاقي مي فرمايند:
«اگر انسان خباثت را از نهادش بيرون نکند، هر چه درس بخواند، نه تنها فايده اي بر آن مترتب نمي شود بلکه ضررها دارد. علم وقتي در اين مرکز پليد وارد شد، شاخ و برگ خبيث به بار آورده، شجره خبيثه مي شود. هر چه اين مفاهيم در قلب سياه و غير مهذّب انباشته گردد، حجاب زيادتر مي شود. در نفسي که مهذّب نشده، علم حجاب ظلماني است: «العلم هو الحجاب الاکبر» لذا شر عالِم فاسد براي اسلام از همة شرور خطرناکتر و بيشتر است. علم نور است، ولي در دل سياه و قلب فاسد، دامنة ظلمت و سياهي را گسترده تر مي سازد. علمي که انسان را به خدا نزديک مي کند، در نفس] شخص[ دنيا طلب باعث دوري بيشتر از درگاه ذي الجلال مي گردد. علم توحيد هم اگر براي غير خدا باشد، از حُجُب ظلماني است، چون اشتغال به ما سوي الله است».( 7)
امام بيان مي کند همزمان با آموزش علم، به تهذيب نفس رو آوريد و ريشه آلودگيهاي باطني را از وجود خود بزدایيد. اگر اين ريشه خشک نشود، نه تنها علم آموزي براي وجود آلوده سودي ندارد، بلکه باعث آلودگيها و مفاسد بيشتري مي شود، در نتيجه در مرتبه اوّل موجب نابودي عالِم فاسد مي شود و در مرتبة دوم اين فساد به ديگران يعني به جامعه آسيب خواهد رساند. تاريخ و تجربه نشان داده آسيب و زياني که جوامع بشري از عالِمان غير مهذّب و غير سالم کشيده، بسيار بيشتر از افراد عامي و عادي بوده است.
اين موضوع دربارة علما و فضلاي حوزههاي علميه و دانشجويان دانشگاههاي کشور اهميت بيشتري پيدا مي کند، به همين سبب در نظر امام راحل، کسب فضايل و مکارم اخلاقي و موازين انساني از وظايف بسيار مشکل و بزرگي است که بر دوش اين اقشار جامعه است. علم اگر با تهذيب نفس و تزکيه جان همراه شود، منشاء برکات و خيرات بسياري خواهد شد که منجر به اصلاح جوامع بشري خواهد گرديد.
پى نوشتها:
1. محمد تقى شريعتى، فايده و لزوم دين، ص10.
2. همان
3. رعد(13)آیه 28.
4. فايده و لزوم دين، ص 11.
5. محمد على سادات، اخلاق اسلامى، ص 13.
6. همان.
7-امام خمینی ، جهاد اکبر، ص 18
پرسش3: راههاى مختلف از بين بردن گناهان و جلب محبت الهى چيست؟
پاسخ: همان گونه كه اعمال صالح و نيكوى انسان به واسطه برخى گناهان حبط و تباه مى شود، بعضى از اعمال نيك نيز سبب از بين رفتن گناهان مى گردد. در قرآن و روايات راهها و مصاديق فراوانى ذكرشده كه موجب از بين رفتن گناه و آثار و عوارض آن، بلكه تبديل سيئات به حسنات مي شود. از مجموع آنها به دست مى آيد كه ايمان و عمل صالح و توبه و ترك گناهان كبيره، مطمئنترين راه از بين بردن گناهان گذشته و جلب محبّت الهى است. در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود:
1- ايمان و عمل صالح:
قرآن كريم مى فرمايد: «والّذين آمنوا و عملوا الصالحات لنكفّرنّ عنهم سيئاتهم؛(1) كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مى دهند، گناهان آنان را مى بخشيم».
پس بايد كوشيد از طريق افزایش معرفت و شناخت خدا و آگاهى از نعمتهاى مادى و معنوى و انجام عمل صالح، ايمان را تقويت کرد.
2- توبه و بازگشت از گناهان:
توبه سبب محو و از بين رفتن همه گناهان كبيره، و صغيره مى گردد.(2)
آيات 68 و 69 سوره فرقان به مرتكبان برخى گناهان كبيره وعدة عذاب چند برابر و جاودانگی در جهنم داده، فرموده است: »مگر كسى كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد كه در اين صورت خداوند (نه تنها) گناهان او را مى بخشد (بلكه) سيئات و بدىهاى اعمال آنها را به حسنات تبديل مى كند».(3)
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «لكلّ داء دواء و دواء الذّنوب الاستغفار؛(4) براى هر دردى، درمانى است. درمان بيمارى گناهان توبه و استغفار است». با توبه مىتوان محبّت الهى را جلب کرد و محبوب حق تعالى گشت.
امام باقر(ع) فرمود: « خدا از توبه بنده گناهكار خويش بسيار خشنود مى گردد؛ خشنودتر از مردى كه در شب تار شتر و توشه خود را گم كند و سپس پيدا نمايد». در حديث قدسى آمده است: «اگر آنان كه از درگاه من روى برتافتند و به معصيت آلوده گشتند، مى دانستند چقدر مشتاق آنان هستم (و از بازگشت و توبه آنان خشنود مى گردم)، از شدّت شوق و شعف، جان مى سپردند».(5)
3- ترك گناهان بزرگ:
ترک گناه کبیره سبب از بين رفتن آثار گناهان كوچك شود: «إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه، نكفّر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلاً كريماً؛(6) اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى شويد، پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى پوشانيم و شما را در جايگاه خوبى وارد مى سازيم».
4- كار خوب و شايسته:
هر کرداری كه مصداق «حسنه» باشد، عاملى براى از بين رفتن سيئات و بدىها مى باشد: «انّ الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذاكرين؛(7) حسنات، سيئات و گناهان (و آثار آن) را برطرف مى سازند. اين مطلب يادآورى است براى آن هايى كه تذكر پذيرند».
حسنات، مطلق است و شامل همه عبادات و هر كار ارزشمندى است كه شرع آن راتأييد و تعيين كرده و به قصد تقرّب به خدا انجام گيرد.
اميرالمؤمنين(ع) مى فرمايد: «انّ اللَّه يكفّر بكل حسنةٍ سيئةً؛(8) با انجام هر حسنه، خداوند، يك گناه و سيئه را
مىپوشاند و محو مى سازد».
5- اقرار و اعتراف به گناه در پيشگاه حق تعالى:
وقتى با خدا خلوت كردى و به دعا و مناجات مشغول شدى، گناهان و معصيتهاى گذشته را به ياد آور و به زبان اعتراف و اقرار كن و از خدا عفو و مغفرت طلب نما. امام باقر(ع) فرمود: «واللَّه ما ينجو مَن الذّنب ألاّ من أقرّ به؛(9) سوگند به خدا! جز آن كه به گناه اقرار كند، نجات نيافت».
6- پيوسته با طهارت (وضو و غسل) بودن و خواندن نمازهاى پنجگانه با حضور قلب.
سلمان فارسى مى گويد: روزى با پيامبر زير درختى نشسته بوديم. حضرت شاخههاى خشك درخت را تكان داد، تمام برگهاى آن فرو ريخت. سپس رو به من كرد و فرمود: سؤال نكردى چرا اين كار را كردم. گفتم: بفرماييد منظورتان چه بود. فرمود: هنگامى كه مسلمان وضو بگيرد (و مواظب باشد) خوب وضو بگيرد، سپس نمازهاى پنجگانه را به جا آورد، گناهان او فرو مى ريزد، همان گونه كه برگهاى اين شاخه فرو ريخت. سپس آيه «انّ الحسنات يذهبن السيئات» را تلاوت كرد.(10)
آیه مذكور به عنوان بيان سرّ و حكمت نماز در سوره هود بعد از امر به برپایی آن بيان شده است، يعنى نماز به عنوان يكى از مصاديق بارز حسنات، آثار معصيت و تيره گى هايى را كه در دل وجود دارد، از بين مى برد.
7- خواندن نمازهاى مستحبى و نافله مخصوصاً نماز شب:
امام صادق(ع) در ذيل تفسير آيه 114 هود مى فرمايد: «صلوة المؤمن بالليل تذهب بما عمل من ذنب النهار؛ نماز شب مؤمن، گناهان روز او را محو و نابود مى سازد».(11)
8- خضوع در عبادت و اشك ريختن در دعا و مناجات:
شخصى از پيامبر پرسيد: چه چيزى گناهان مرا پس از توبه، نابود مى كند؟ فرمود: «اشك ريختن و خضوع در عبادت و دعا و مناجات و تحمّل بيمارىها».(12)
9- تحمل بيمارى:
پيامبر فرمود: «السقم يمحو الذنوب؛ بیماری، گناهان را از بین میبرد».(13)
10- ناراحتىها، مشكلات و همّ و غمها:
پيامبر فرمود: «ساعات المهموم، ساعات الكفّارات ؛ اوقات غم و غصه، هنگام کفارة گناه است».(14)
11- طواف خانه خدا و خدمت به بندگان خدا و برآورده كردن خواستههاى مؤمنان:
امام ششم(ع) فرمود: «هر كس
خانة خدا را طواف كند، خداوند شش هزار حسنه براى او بنويسد و شش هزار گناه از او بزدايد و شش هزار درجه مقامش را بالا ببرد. روا ساختن حاجت مؤمن از يك طواف بلكه ده طواف خانة خدا بهتر است».(15)
12- جهاد در راه خدا:
مردى نزد پيامبر آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! من به جهاد خيلى علاقه دارم و با جهاد نشاط پيدا مى كنم. حضرت فرمود: «پس جهاد در راه خدا كن، زيرا اگر كشته شوى، نمردهاى بلكه زندهاى و از سفرة خاص خدا روزى مى خورى و اگر در مسير رفت و برگشت - در غير ميدان جنگ - بميرى، اجر و پاداش تو با خدا خواهد بود و اگر (به وطن و خانه ات) بازگشتى، از همه گناهان پاك مىشوى». (16)
13- صله ارحام:
اسحاق بن عمار مى گويد: پیوسته اين جمله را از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: «انّ صلة الرحم و البر ليهوّنان الحساب و يعصمان من الذّنوب؛(17) صله رحم و احسان و نيكى، حساب را آسان مى كند و از گناهان نگه مى دارند».
14- خوش اخلاقى:
امام صادق(ع) فرمود: «همان گونه كه گرماى خورشيد يخ را آب مى كند، خوش اخلاقى گناه را آب مى كند».(18)
15- راستگويى.(19)
16- شكر نعمتهاى خدا.(20)
17- امانتدارى و اداى امانت.(21)
18- به ديدار برادران دينى رفتن.(22)
19- مصافحه كردن و دست دادن:
امام باقر(ع) فرمود: «وقتى دو مؤمن به هم رسيدند و با هم دست دادند، گناهان آن دو مى ريزد، چنان كه برگ از درخت مى ريزد و تا زمانى كه از هم جدا نشدهاند، خداوند به آنان نظر رحمت دارد».(23)
20- معانقه و در آغوش گرفتن مؤمن با نيت نزديكى به خدا.(24)
21- خدمت به پدر و مادر و مؤمنان كفاره گناهان كبيره است.(25)
22- اطعام فقرا (26) و دادن لباس به آنان.(27)
23- كار زن در خانه و انجام هر كارى كه از شئون زن مى باشد، مثل حاملگى، زايمان، شيردادن و... كفاره گناهان مى باشد. در حديث آمده است كه اگر زنى حتى يك ليوان آب به دست شوهرش بدهد، خداوند شصت گناه او را مى آمرزد و شهرى در بهشت براى او آماده مى كند.(28)
24- كار مرد در خانه و كمك كردن به همسر در امور خانهدارى كفاره گناهان بزرگ است.
25 – پیروی از پیشوایان دین:
مهمترين عاملى كه سبب آمرزش گناهان مى شود و محبّت الهى را همراه دارد، اطاعت همه جانبه از پیامبر و ائمه و رهبران دینی، در امور عبادى، سياسى، اجتماعى، فرهنگى و حكومتى است، چنان كه عدم اطاعت موجب كفر مىگردد (29).
«قل إن كنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونى يحببكم اللَّه و يغفر لكم ذنوبكم واللَّه غفور رحيم؛(30) بگو اى پيامبر! اگر خدا را دوست مى داريد، مرا پيروى كنيد، تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناه شما را ببخشد كه خداوند آمرزنده و مهربان است».
26- صلوات بر محمد و آل محمد:
امام رضا(ع) مى فرمايد: «مَن لم يقدر على ما يكفر به ذنوبه فليكثر مِن الصلوة على محمّد و آله فإنّها تهدّم الذّنوب هدماً؛ كسى كه توانايى بر چيزى كه موجب محو و آمرزش گناهان شود ندارد، پس بسيار بر محمّد و آلش صلوات بفرستد، چرا كه صلوات گناهان را نابود و ريشه كن مىكند».(31)
27- تلاوت قرآن:
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «تلاوت هر آيهاى از قرآن ده حسنه دارد و ده سيئه و گناه را محو نمايد».(32) اگر تلاوت در شب يا روزهاى ماه مبارك رمضان باشد، اثر آن هزار برابر مى گردد.
28- روزه:
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «كسى كه در ماه رمضان روزه مى گيرد، در حالى كه ايمان به خدا دارد و علاوه بر شكم، قلب و چشم و گوش و زبان او نيز در روزه باشد، خداوند روزهاش را قبول مى كند و همه گناهان او را مى آمرزد و مى بخشد».(33)
29- افطار دادن به روزه داران مؤمن:
امام صادق(ع) فرمود: «مَن فطر مؤمناً كان كفّارة لذنبه؛(34) افطار دادن به مؤمن روزه دار كفاره گناهان است».
مواردى كه بيان شد، همه از مصاديق حسنه و عمل صالح است.
بنابراين عواملى كه باعث از بين رفتن گناهان و جلب محبّت الهى مى شود، منحصر به موارد مذكور نيست، بلكه عواملى چون توسّل به ائمه(ع) و شفاعت آنان، محبّت به يتيم، صدقه و... نيز باعث از بين رفتن گناهان مى گردد.
پى نوشتها:
1. عنكبوت (29) آيه 7.
2. البته هر نوع حق النّاس و تضييع حقوق مردم اعم از تعدّى به مال، جان و آبرو و حيثيت آنها لازم است جبران شود و از آنها حلاليت و رضايت گرفته شود و در صورت عذر برایشان دعا و استغفار كند.
3. فرقان (25) آيه 70.
4. وسائل الشيعه، ج 11، ص 354.
5. شيخ محمّد بهارى همدانى، تذكرة المتقين، ص 101.
6. نساء (4) آيه 31.
7. هود (11) آيه 114.
8. شيخ عبد على بن جمعه، نورالثقلين، ج 2، ص 402.
9. همان، ج 4، ص 157.
10. تفسير نمونه، ج 9، ص 268.
11. نورالثقلين، ج 2، ص 401.
12. ميزان الحكمه، ج 2، ص 462، به نقل از آثار گناه، قرائتى، ص 333.
13.بحارالانوار، ج 67، ص 244.
14. همان.
- کافی، ج2،ص194.
16. اصول كافى، ج 3، ص 233، ترجمه مصطفوى.
17. همان، ص 239.
18. همان، ص 157.
19. همان.
20. همان.
21. همان.
22. همان، ص 254 و 256.
23. همان، ص 259 - 264 كه حدود ده حديث آمده است.
24. همان، ص 265 و 266.
25. وسائل الشيعه، ج 15، ص 215.
26. اصول كافى، ج 3، ص 289.
27. همان، ص 292.
28. وسائل الشيعه، ج 14، ص 123.
29. آل عمران (3) آيه 32.
30. همان، آيه 31.
31. سفينه البحار، ج 2، ص 50، به نقل از شرح و فضايل صلوات ، احمد بن محمد الحسين اردكانى، ص 24.
32. وسائل الشيعه، ج 4، ص 851.
33. همان، ج 7، ص 118.
34. همان، ص 101؛ نساء (4) آيه 31.
پرسش3: شرایط قبولی توبه کدام است؟
پاسخ: قرآن مجید سه شرط اساسی برای قبولی توبه ذکر کرده است:
1ـ گناه از روی جهالت و نادانی انجام گرفته باشد.
2ـ توبه به تأخیر نیفتد.
3ـ گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، یعنی حق الله و حق الناس ادا شود.
قیود مذکور را میتوان از آیات مختلف برداشت کرد:
«إنّما التّوْبَةُ عَلَی اللهِ لِلّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجِهالَةٍ ثُمّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ فَاؤلئِکَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیْهِمْ وَکانَ اللهُ عَلِیماً حَکِیماً؛ پذیرش توبه بر خدا است، نسبت به کسانی که از روی جهالت، کار زشت انجام میدهند، آنگاه زود توبه میکنند. خدا توبه اینان را میپذیرد و خدا دانا و حکیم است».(1)
در آیه بالا قید «بجهالة» به کار رفته است. جهل و جهالت دو معنی دارد: ندانستن، و عدم علم کامل. بیشتر اوقات کلمه جاهل و جهالت در مورد دوم به کار میرود که انسان آگاه و دانا است، ولی آگاهی او نسبت به زشتی کار تأثیری در او نمیگذارد، بلکه بسان افراد ناآگاه، کارهای بد را انجامی میدهد. امام صادق(ع) در مورد آیات مربوط به جهالت فرمود:
«گناهی است که بنده خدا آن را انجام میدهد و اگر چه از حکم آن آگاه میباشد، ولی آنگاه که تصمیم میگیرد عمل خلافی را انجام دهد، در واقع جاهل است».
آن گاه حضرت به جریان یوسف(ع) و برادرانش اشاره میکند که قرآن از یوسف یاد میکند که وی به برادرانش گفت:
«هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَأخِیه إذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛ آیا به خاطر دارید ستمی را که بر یوسف و برادر او روا داشتید، در حالی که همگی جاهل بودید».(2) برادران یوسف همگی زشتی ظلم را درک میکردند، ولی به دلیل خودخواهی یا حسادت یا هوی و هوس چنان برخورد کردند که گویی نسبت به زشتی کار خود به کلی ناآگاه بودند.(3)
بنابراین کار زشتی که از روی هوی و هوس انجام گیرد، پس از ندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است،ولی عملی که از روی عناد و لجاجت و تکبر از انسان سر زند، مشمول رحمت بیکران الهی نمیگردد، زیرا پشیمانی از شخص لجوج حاصل نمیگردد. البته گاهی اتفاق افتاده است که یک نفر لجوج از عناد خود دست بر میدارد و در مقابل حق، سر فرود میآورد، در این گونه مواقع معلوم میشود که عناد او از روی جهالت بوده است.(4)
شرط دوم برای قبولی توبه، در نظر گرفتن زمان توبه است که در آیه «ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ»(5) آمده، البته به قرینه آیه دیگر که فرموده است:
«وَلَیْستِ التَّوْبَةُ لِلّذِینَ یَعْمَلُونَ السّیّئِاتِ حَتّی إذا حَضَرَ أحَدُهُمُ الْمَوْتُ؛ برای گروهی که کارهای زشت انجام میدهند و در لحظهای که مرگ آنان فرا میرسد توبه میکنند، توبهای نیست»،(6) میتوان نتیجه گرفت که توبه پیش از فرا رسیدن مرگ پذیرفته میشود.
علامه طباطبایی با استفاده از آیه فوق میگوید: مراد از کلمه «قریب» پیش از پیدا شدن علامتهای مرگ است. منظور این است که گناهکار پیش از پیدا شدن علامتهای آخرت و فرا رسیدن مرگ توبه کند، وگرنه فقط توبه فایدهای ندارد.(7)
امام صادق(ع) میفرماید: «بین انسان و مرگ نزدیک است، پس توبهای مقبول است که پیش از یقین به مرگ انجام گیرد».(8)
شرط سوم برای قبولی توبه، جبران خطای گذشته و اصلاح خویش است. این نکته از آیاتی که توبه را مقید به اصلاح کرده است، استفاده میشود:
«أنّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءً بِجِهالَةٍ ثُمّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأصْلَحَ فَإنّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ هر کس از شما از روی جهالت عمل زشتی مرتکب شود و سپس توبه نماید و عمل صالح انجام دهد، در آن صورت خداوند آمرزنده و مهربان است».(9)
علامه طباطبایی میگوید: مقید کردن توبه به اصلاح برای این است که دلالت کند توبه وقتی محقق میشود که از روی حقیقت و واقع باشد، زیرا کسی که حقیقتاً به سوی خدای سبحان بازگشت کرد و به وی پناه برد، هرگز خود را به پلیدی گناه آلوده نمیکند. این است معنای توبه، نه فقط این که بگوید: أتوب إلی الله اما در دل همان آلودهای باشد که بوده است.(10)
پیام آیه این است که پس از ندامت میباید در عمل به جبران گناهان پرداخت. اگر حق الله از دست رفته، واجبات الهی قضا شود و اگر حق الناس پامال شده، به نوعی تدارک گردد و رضایت صاحب حق به دست آید. البته باید به یاد داشت این سه عنصر، هر چند به عنوان شرایط قبولی توبه مطرح میشود، ولی در حقیقت از عناصر تشکیل دهندة توبه به شمار میروند، یعنی اگر گناه از روی عناد صورت گیرد و یا تا لحظه مرگ به تأخیر افتاد و یا جبران گذشته نشود و اصلاح صورت نگیرد، توبه واقعی محقق نشده است.
رسول خدا(ص) فرمود: آیا میدانید توبه کننده چه کسی است؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: «هرگاه بندهای توبه کند و دشمنانش را راضی نگرداند و در عبادت خویش نیفزاید، نیز لباس خویش را تغییر ندهد و دوستانش را عوض نکند، همچنین محل نشستن خود را تغییر ندهد و رختخواب و متکایش را عوض ننماید، نیز اخلاق و نیاتش را دگرگون نسازد و دلش را نگشوده و دستش را باز ننماید، همچنین آرزویش را کوتاه نکند و زبانش را حفظ ننماید و زیادی نیروی خود را از بدن نگیرد، توبه کننده نیست. اگر بدین خصال پایداری کند، تائب است».(11)
هرچند روایت بالا ممکن است در صدد بیان مرتبه عالی توبه باشد اما به هر حال بیانگر لزوم تغییرات در حوزه اندیشه و عمل و در جنبههای مختلف شخصیتی و روشهای زندگی توبه کننده است. بدون شرایط فوق، اصل تحقق توبه زیر سؤال میرود، از این رو در روایت از کلمه «لیس بتائب» استفاده شده است، یعنی شخصی که در عمل خود بازنگری نکند، توبهکار نیست، نه این که توبه واقع شده، ولی مورد قبول و پذیرش حق تعالی نباشد.
البته در برخی از روایات، افزون بر سه اصل مذکور، اموری تعریف شده که بیانگر مرتبه کامل توبه است، مثلاً در حدیثی امام علی(ع) به کسی که در حضورش از روی غفلت استغفار کرد، ناراحت شد و فرمود: میدانی استغفار چیست؟ طلب آمرزش، درجة بلند مرتبهگان است و تحقق آن در گرو شش عمل است:
1ـ بر اعمال گذشته نادم گردید،
2ـ نسبت به آینده، تصمیم بر ترک بگیرید،
3ـ حقوق مردم را بپردازد، به طوری که هنگام ملاقات پروردگار حقی بر تو نباشد،
4ـ هر واجبی که از تو فوت شده، حق آن را به جا آوری،
5ـ گوشتهایی که در اثر حرام بر اندامت روییده است، با اندوه آب کنی تا آن جا که از نو گوشت بروید،
6ـ به همان اندازه که شیرینی معصیت و گناه را چشیدی، زحمت طاعت را بچشی. در این شرایط بگو استغفر الله!(12)
علامه مجلسی در مورد این حدیث گفته است: غیر از ندامت و عزم بر ترک گناه، شرایط دیگر نزد عموم دانشمندان علم کلام از شرایط کمال توبه است، نه از شرایط آن.(13) امام خمینی(ره) دو مورد اوّل را رکن و اساس توبه و مورد سوم و چهارم را از شرایط قبول توبه و مورد پنجم و ششم را شرط کامل شدن توبه برشمرده است.(14) استاد مطهری نیز همین نظریه را اختیار کردهاند.(15)
از کلام مرحوم علامه حلی در شرح تجرید استفاده میشود که امور مذکور در حدیث غیر از شرط اوّل و دوم جزء ذات توبه و شرایط تحقق بخش اصل توبه نیستند، تا اگر انجام نگرفت، اصل توبه محقق نشده باشد، بلکه اینها اگر واجباند، واجبات مستقلی هستند. ترک این امور، ترک تکلیف جدیدی است و مربوط به اصل توبه نیست.(16)
پینوشتها:
- نساء (4) آیه 17.
- یوسف (12) آیه 89.
- بحار الانوار، ج 6، ص 32.
- ترجمه المیزان، ج 4، ص 390.
- نساء (4) آیه 17.
- همان، آیه 18.
- ترجمه المیزان، ج 4، ص 390.
- سفینة البحار، ج 1، ص 127.
- انعام (6) آیه 54.
- ترجمه المیزان، ج 7، ص 148 ـ 149.
- بحار الانوار، ج 6، ص 36.
- نهج البلاغه، قصار 417.
- بحار الانوار، ج 6، ص 37.
14.مکاسب محرمه، ج 1، ص 478.
- گفتارهای معنوی، ص 145 ـ 144.
- کشف المراد، ص 423.
پرسش4: با توجه به کشش غریزه نفسانی در برخورد با نامحرم، نگاه خود را چگونه کنترل کنیم؟
پاسخ: شکی نیست که نگاه سرآغاز لغزش و گاه سقوط و انحراف است. ممکن نیست کسی نگاه خود را کنترل نکند اما موفق به «مهار نفس و شهوت» بشود، زیرا پس از دیدن «میل و هوس» تحریک میشود.
بنابراین اولین قدم اساسی و عملی در کنترل میل و هوس ـ به خصوص برای مرد ـ مراقبت از نگاه است. اسلام دستور داده که اگر کسی به طور غیر ارادی چشمش به نامحرم افتاد، از نگاه مجدد که مسلّماً عمدی و آلوده است بپرهیزد، حتی چهره طرف مقابل را در ذهن خود تداعی نکند و از هر گونه فکر و خیال وسوسهانگیز خودداری نماید.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «نگاه به نامحرم تیری زهرآلود از ناحیه شیطان است. هر کس از ترس خدا آن را ترک گوید، خدا به او ایمانی میدهد که شیرینیاش را در دل احساس کند».(1)
براى كنترل نگاه از گناه راهكارهايى وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:
1- خداباورى: اعتقاد به خدا و يقين داشتن به اين كه انسان در محضر او است و خدا ناظر بر تمام احوال و درون آدمى است، به انسان كمك مىكند نگاه خود را كنترل نمايد. امام صادق(ع) مىفرمايد: «فروبستن چشم از گناه ميسّر نيست مگر اين كه انسان عظمت و جلال پروردگار را در قلبش دیده باشد».
از امام على(ع) سؤال شد: توانايى بر كنترل چشم چگونه حاصل مىشود؟ فرمود: «اين كه خود را تحت قلمرو سلطان آگاه از همه مسائل بدانى و تسليم او باشى».(2)
2- توجه به آثار فروبستن چشم: اگر انسان بداند كنترل نگاه چه آثار و بركاتى دارد، قطعاً به ادامه آن تشويق خواهد شد. آثار و فوائدى كه بر چشم پوشى مترتب است، عبارتند از:
أ) راحتى دل: كسى كه چشمش را فرو بندد، دلش را آرام كرده است.
با چشم چرانى انسان احساس آرامش نمىكند، زيرا آنچه دیده میبیند، دل به سوی آن روان میشود.
زدست ديده و دل هر دو فرياد هر آن چه ديده بيند، دل كند ياد
اميرمؤمنان(ع) مىفرمايد: «كسى كه چشمش را فرو بندد، دل را آسوده كند».(3)
احساسات و غرايز شهوانى تمام نشدنى و سيرىناپذير است و نفس اماره انسان را به بدى و زشتى هر چه بيشتر وادار مىكند.
امام على(ع) مىفرمايد: «كسى كه چشم فرو بندد، دلش را صفا داده است».(4)
ب) كشف حقايق: رسول اكرم(ص) مىفرمايد: «چشمتان را فرو بندید تا شگفتیها را ببينيد».(5)
ج) شيرينى عبادت را حس كردن: پيامبر مىفرمايد: «مسلمانى چشم خود را از زن نامحرم فرو نمىبندد مگر آن كه خداوند شيرينى عبادتش را در دل او ايجاد مىكند».(6)
د) تزويج حور العين: امام صادق(ع) مىفرمايد: «كسى كه نگاهش به زن نامحرمى بيفتد، پس چشمش را به سوى آسمان افكند و يا نگاهش را فرو بندد، خداوند حورالعين را به ازدواج او در مىآورد».(7)
3- توجه به پیامدهای چشم چرانى: كسى كه بداند چشم چرانى چه پيامدهاى ناگوارى دارد، قطعاً به ضرر خود اقدام نخواهد كرد و نگاهش را كنتزل خواهد كرد.
چشم چرانى، زاینده گناهان و از ترفندهاى شيطان است. امام علی(ع) مىفرمايد: «چشمها كمينگاه شيطان است».(8)
به نظر كارشناسان، چشمچرانى منشأ عوارضى چون دشوارى تنفس، درد اطراف قلب، تپش قلب، ضعف و خستگى عمومى، سردرد، بى قرارى و خستگى فكرى است. (9) پس چشم چرانى عوارض جسمانى و روحى بسيارى دارد كه شناخت اين امور در درمان چشم چرانى مؤثر است. كسى كه خواهان روانى شاد و آرام است، بايد از اين عادت دست بردارد.
رسول اكرم(ص) مىفرمايد: «كسى كه چشمش را از حرام پر كند، خداوند روز قيامت چشمش را از آتش پر خواهد كرد، مگر آن كه توبه كند و برگردد».(10)
در روايت ديگر مىفرمايد: «نگاه تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است».(11)
حضرت مسيح(ع) فرمود: «از نگاه به نامحرم بپرهيزيد كه بذر شهوت و رشد دهنده فسق است».(12)
4- راندن افكار شيطانى: براى كنترل نگاه، بايد انديشه را از نفوذ افكار شيطانى دور نگه داشت، زيرا گام نخست در انحراف، فكر كردن درباره آن است. امام على(ع) مىفرمايد: «كسى كه در باره گناه بسيار بينديشد، سرانجام به آن كشيده خواهد شد».(13)
5- پرهيز از عوامل تحريكزا: تخيّلات تحريك كننده، رفت و آمد در جاهايى كه نامحرم است، گفت و گو با نامحرم، ديدن فيلمها و عكسهاى مبتذل، زمينه را براى چشم چرانى فراهم مىكند.
6- دقت در دوستيابى: بررسىها نشان مىدهد كه نوجوانان، اوّلين قدمهاى انحراف و تباهى را به كمك دوستان ناباب برداشته، سپس در سراشيبى سقوط قرار گرفتهاند.(14) آلودگى و انحراف، به سرعت از طريق دوستان نا اهل به افراد پاك و سالم سرايت مىكند و چشم چرانى از اين قاعده مستثنا نيست.
امام على(ع) مىفرمايد: «از معاشرت با مردم فاسد بپرهيز كه طبيعت تو، ناخودآگاه ناپاكى را از طبع آنها دریافت مىكند».(15)
7- ازدواج: يكى از راههاى مؤثر در كنترل نگاه، ارضاى صحيح غريزه جنسى از طريق ازدواج است. رسول خدا(ص) مىفرمايد: «اى گروه جوانان! هر يك از شما كه قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام كند، زيرا اين بهترين وسيله است كه چشم را از نگاههاى آلوده و عورت را از بى عفتى نگه میدارد».(16)
8- تقويت اراده: چشم چرانى اگر به صورت عادت در آمده باشد، همچون ویژگیهای طبيعى و ذاتى، دامنه دار و پر نفوذ مىگردد و به صورت طبيعت دوم در مىآيد. در اين حال رهايى از اين عادت ناپسند، نياز به تصميم و عزمى راسخ دارد. آن چه در شروع كار مهمّ است، خواستن و انگيزه داشتن است. براى مبارزه با چشم چرانى بايد دو كار انجام گيرد:
الف) به خواسته نفس پاسخ مثبت داده نشود،
ب) عادت پسنديدهاى جايگزين گردد و خود را به كارهاى پسنديده مانند مطالعه كتاب و ورزش مشغول سازد.
پىنوشتها:
1ـ بحار الانوار، ج 104، ص 38.
2ـ همان، ج 101، ص 41.
3ـ مستدرك الوسائل، ج 4، ص 268.
4ـ ميزان الحكمة، ج 4، ص 3289.
5ـ بحارالأنوار، ج 101، ص 42.
6ـ ميزان الحكمة، ج 4، ص 3292.
- همان.
8ـ همان، ص 3288، ح 20244.
9ـ دكتر پاك نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 16، ص 22.
10 ـ بحارالأنوار، ج 73، ص 334.
11 ـ همان، ج 101، ص 38.
12ـ همان، ص 42.
13ـ غررالحكم، ج 5، ص 321.
14ـ محمد على سادات، راهنماى پدران و مادران، ج 1، ص 99.
15ـ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 272.
16ـ مكارم الاخلاق، ص 10.
پرسش4: راه تقويت اراده در مقابل سختیها و مشکلات زندگی و در برخورد با گناهان چیست؟
در تقويت اراده عوامل متعدّدى تأثير گزار هستند كه بايد رعايت شده و با عواملى كه موجب ضعف اراده مىشود مبارزه گردد:
1- اصل مقاومت:
اولين اصلى كه بايد رعايت شود، اصل مقاومت است كه روان شناسان از آن به عنوان «اصل تسليم ناپذيرى» ياد مىكنند. معناى مقاومت آن است كه انسان در برابر شكستها و ناكامىها ایستادگی كند؛ زيرا برخى از شكستها زمينه پيروزىهاى بزرگ را فراهم مىكند. يكى از نويسندگان مىنويسد: هرگاه برايتان مسئلهاى پيش آيد كه به نظر بسيار مشكل، نا اميد كننده و غير قابل حل مىرسد، آنچه شما را تا حصول پيروزى يارى خواهد كرد، اصل "تسليم ناپذيرى" است.(1)
2- اميد داشتن:
دومين اصلى كه نقش بنيادى در تقويت اراده دارد، اميدوارى است. انسان بايد در زندگى با اميد زندگى نمايد. يأس و نا اميدى انسان را از رسيدن به هدف باز داشته و روند زندگى را دچار مشكل مىكند. آن دسته از بزرگان كه قلههاى موفقيت را كسب نمودند، اميد به زندگى داشتند. از سوى ديگر برخى كه در زندگى موفق نبودند، معمولاً نا اميد بوده و يأس در زندگى آنها بوده است. "فيلس سيمولك" مىنويسد: "به كار بردن و نگارش كلمات منفى، ويرانگر و مخرّب است. اين كلمات قفل هايى هستند كه بر درهاى ورودىِ هر راه حلى زده مىشود تا ما را براى شكست آماده كند. بر عكس كلمه "آرى" هيجان مىآورد و تحرك مىبخشد...".(2)
3- مبارزه با عادت ناپسند:
يكى از عوامل مهم تقويت اراده، مبارزه با عادتهاى بد و ناپسند است؛ از اين رو بايد سعى شود با هواهاى نفسانى (كه انسان را به اعمال ناپسند مىكشاند) مبارزه شده و از عادات ناپسند جلوگيرى گردد.
"ويليام جيمز" روانشناس معروف مىگويد: «يك نه گفتن به عادت بد موجب مىشود شخص براى مدّتى تجديد قوا كند و بدين وسيله ضعف ارادة خود را به تدريج بر طرف سازد».(3)
در اسلام نيز به مبارزه عليه هواهاى نفسانى كه زمينههاى عادت بد را فراهم مىكند، تشویق شده است. پيامبر (ص) مي فرمايد:«الشّديد من غلب نفسه؛(4) كسى قوى و با اراده است كه بر هواى نفس چيره شود».
4 -تلقين به داشتن اراده قوى:
يكى از عوامل مهم تقويت اراده، تلقين كردن است. انسان بايد اين گونه باور داشته باشد كه «من مىتوانم بر مشكلات پيروز شوم. من مىتوانم در امتحان موفق شوم. من اراده قوى و پولادين دارم».
در اين خصوص سخنى از ناپلئون شنيدنى است: "بايد كلمه "نمىشود" از قاموس زندگى و از لغت محو گردد و از شنيدن واژههاى "نمىشود، نمىتوانم و نمىدانستم" نبايد استفاده كرد...".(5)
5- داشتن هدف روشن:
متأسفانه آن عدّه كه دچار ضعف اراده مىشوند و از فعاليتهاى موفقيّتآميز دست بر مىدارند، آنانى هستند كه هدف معيّن و تعريف شده ندارند. اينان فعاليتهاى خويش را نيمه كاره رها مىكنند. براى تقويت اراده بايد اهداف معيّن داشت.
6- تمرين تمركز حواس:
تمرين تمركز حواس يكى از راههاى تقويت اراده است. براى تمركز حواس بايد نظم و انضباط در همة امور زندگى ايجاد كرده و با برنامه ريزى فعاليتهاى خويش را پيش برد.
7- انجام وظايف الهى:
يكى از عوامل مهم تقويت اراده، انجام وظايف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنههاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعايت نمودن، دوری از گناه، هر كدام مهمترين عامل تقويت اراده به شمار مىآيد. كسى كه روزه مىگيرد، با تمام هوسها و رذايل اخلاقى مبارزه مىكند. كسى كه به عبادت خداوند مىپردازد، آرامش روانى پيدا مىكند. آرامش روانى مؤثرترين عامل تقويت اراده است. يكى از بزرگان مىگويد: «خداوند بزرگترين گنج آرامش من است. من ديگر شتاب نخواهم كرد. او به من فرمان داده است كه گاهى بايستم و آرام باشم...».(6)
8- اعتماد به نفس:
خودباورى نيز عامل مهم تقويت اراده است. اگر انسان استعداد و قابليتهاى خويش را بشناسد و باور كند كه توان انجام خيلى از چيزها را دارد، در تصميمگيرى خويش دچار مشكل نمىشود.
9- بهرهگيرى از سرگذشت انسانهاى با اراده:
خواندن سرگذشت انسانهاى با اراده، عامل تعيين كنندهاى در تقويت اراده است.
خواندن زندگینامه انسانهاى با اراده موجب مىشود كه آدمی در برابر عواملى كه موجب ضعف اراده مىشود، مقاومت نموده و عوامل تقويت اراده را تجربه كند، مثلاً يكى از عوامل موفقيت «پشتكار» است.
علامه امينى (ره) صاحب كتاب ارزشمند الغدير جهت تدوين اين كتاب به كشورهاى مختلف سفر كرد. يكى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول كشيد. پس از بازگشت از هند پرسيدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندكى تفكر پاسخ داد: به دليل اين كه همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهميدم هواى آن جا در اين مدّت چگونه بود!
مفسر كبير قرآن، علامه طباطبايى، نمونهاى از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدرشان را از دست مىدهند و راه معاش ايشان و برادرشان از كودكى، منحصر به زمين زراعتى در قريه شادآباد تبريز بوده است.
علامه طباطبايى به علت تنگدستى ناچار مىشود از نجف اشرف به ايران مراجعت نمايند و ده سال در همان قريه به كشاورزى اشتغال ورزند.(7) با اين وصف ايشان با تلاش پيگير توانست تفسيرى به رشته تحرير درآورد كه به جامعيت آن، تفسيرى يافت نمىشود.
در كتاب رمز پيروزى مردان بزرگ از آيتالله جعفر سبحانى و سيماى فرزانگان از رضا مختارى داستانهاى زيادى از بزرگان نقل شده است.
توصيه هاى كاربردى براى تقويت اراده :
1 - پيش از انجام هر كارى به جنبهها و آثار مثبت و منفى آن توجه كنيد، زيرا با آگاهى از زيانها يا منافع، انگيزه براى ترك يا انجام كار بيشتر مىشود و به طور طبيعى اراده قوى مىگردد.
2 - همواره سعى كنيد با خواستههاى نفسانى و عادتهاى ناپسند مبارزه كنيد.
3 - همواره سعى كنيد نماز خود را اوّل وقت بخوانيد، حتى اگر مشغول نوشتن مطالبى باشيد كه فقط چند سطر يا كلمهاى از آن باقى مانده باشد يا با كسى مشغول صحبت كردن هستيد، آن را رها كنيد و خواسته و ميل درونى خود را فداى اراده الهی سازيد. انجام تكاليف و عباداتى همچون نماز در اوّل وقت و روزه و حج و جهاد و صدقه و انفاق مالى، باعث تقويت اراده مىگردند.
4 - همواره در مقابل سختىها و ناملايمات زندگى (كار و تحصيل و غيره) بردبار باشيد و استقامت به خرج دهيد.
5 - سعى كنيد هر روز، در وقت معيّنى مثلاً صبحها، دقايقى را به ورزش و نرمش اختصاص دهيد.
6 - نفس انسان، مخصوصا جوانان به خواب پس از نماز صبح تمايل دارد. جهت تقويت اراده با اين ميل نفسانى مبارزه كنيد.
7 - كارى را كه شروع كرديد، با حوصله و دقت به پايان برسانيد و از رها كردن يا سر هم بندى آن بپرهيزيد.
8 - با رعايت بند اوّل اين توصيه و مشورت با ديگران، در تصميمگيرىها سرعت عمل داشته باشید. از وسواس و دودلى و امروز و فردا كردن دورى كنيد.
9 - فكر خود را همزمان به چند كار مشغول نكنيد. سعى كنيد همواره توجه شما به يك كار معطوف گردد.
10 - تدبير، نظم و انضباط را در همه امور زندگى خود جارى سازيد. با برنامه ريزى دقيق و منطقى، كارهاى خود را پيش ببريد. در برنامهريزى جايى براى انعطاف و جايگزين كردن امورِ غير قابل پيش بينى بگذاريد.
زمان غذا خوردن، استراحت و خوابيدن، مطالعه و تفريح نمودن روى برنامه باشد. تجربه نشان داده افرادى كه كتاب، لباس يا وسايل شخصى خود را در جاى منظمى نمىگذارند يا به وضع لباس و كفش و ظاهر خود توجه ندارند، به تدريج در عرصههاى مهم زندگى نمىتوانند تصميم جدى بگيرند. اگر چنين وصفى در شما است، آن را تغيير دهيد.
11- سعى كنيد در همه كارها به ويژه امور تحصيلى، تمركز حواس پيدا كنيد و از طريق تمركز حواس، اراده خود را تقويت نماييد.
پى نوشتها:
- وجيهه آذرمى، معجزه اراده، ص 15.
- همان، ص 17 - 18.
- راز كاميابىها، ص 149.
- وسائل الشيعه، ج 11، ص 123.
- جعفر سبحانى، راز موفقيت مردان بزرگ، ص 99.
- معجزه اراده، ص 46.
- - علامه حسينى تهرانى، ص تابان، ص 39.
پرسش5: چگونه میتوانیم در مقابل گرفتاریها و مشکلات صبور باشیم و خود را نبازیم؟
پاسخ: زندگی با فراز و نشیب و سختیها و مشکلاتش دریای تلاطم و موّاجی است که هر لحظه خطر غرق شدن در آن، انسان را تهدید میکند اما هر فرد، ناچار است از این دریای ژرف عبور نماید تا به ساحل نجات برسد. این امر در گرو آشنایی با اصول زندگی و صبر و شکیبایی است. کلید اصلی پیروزی و کامیابی در بُعد مادی و معنوی، صبر و بردباری است. بیجهت نیست که امام علی(ع) صبر و ظفر را قرین هم شمرده و فرموده است: «الصبر الظفر»؛
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیماند بر اثر صبر نوبت ظفر آید
اما پرسش اساسی این است که چگونه میتوان به این گوهر ارزشمند دست یافت. همه خواهان کسب این فضیلت اخلاقیاند و به ارزش آن پیبردهاند اما بسیاری از افراد راه به دست آورن آن را نمیدانند. از این رو به سراغ گنجینه علم و معرفت و هدایت میرویم و از آموزههای دینی مدد میجوییم.
از نظر قرآن و حدیث راههای تحصيل صبر عبارتند از :
1 - تقويت پايههاى ايمان: هر قدر ايمان انسان به حكمت و رحمت پروردگار بيشتر باشد، صبر او نيز افزونتر خواهد بود. اميرمؤمنان(ع) مىفرمايد: «اساس و ريشه صبر، ايمان و يقين خوب نسبت به خداوند است».(1)
2 - رابطه با خدا: انسان در پرتو ياد خدا و نماز ارادهاى نيرومند و ايمانى استوار پيدا مىكند و همه مشكلات براى او آسان مىگردد. قرآن مجيد مىفرمايد: «واستعينوا بالصبر و الصلاة و إنّها لكبيرة الاّ على الخاشعين؛ در زندگى از صبر و نماز كمك بگيريد، هر چند اين كار جز براى فروتنان سنگين و گران است».(2)
امام صادق (ع) فرمود: «هنگامى كه مشكل مهمى براى على (ع) پيش مىآمد، به نماز برمىخاست».(3)
3 - شناخت راز و رمز مشكلات: اگر كسى بداند كه وجود بلا و مصيبت در زندگى بشر چه اثرى دارد، آن را با آغوش بازمىپذيرد. در روايات از سختیها به عنوان الطاف خداوند ياد شده است. امام صادق (ع) مىفرمايد: «خداوند مؤمن را با بلا دلجويى مىكند، چنان كه مرد با هديهاى كه از سفر براى خانوادهاش مىبرد، از آنها دلجويى مىكند.»(4)
4 - توجه به آثار اخروى صبر: توجه به پاداش اخروى صبر، تلخی و سختى مشكلات را شيرين و آسان مىسازد. در اين باره روايات زيادى از معصومان رسيده است.
امام صادق (ع) مىفرمايد: «هر كس از مؤمنان كه به بلايى گرفتار شود و صبر كند، براى او اجر هزار شهيد است». (5)
5 - توجه به گذرا بودن بحرانها: مشكل و محنت روزگار هر چه باشد، مقطعى و گذرا است. قرآن مجيد به همه افراد نويد مىدهد كه هميشه در كنار سختىها آسانى وجود دارد.(6)
6 - توجه به افراد پايين دست: نظر افكندن به كسانى كه با مشكلات بزرگترى دست به گريبان هستند، تحمل سختیها را آسان تر مىسازد.
7 - الگو پذيرى از اولياى خدا: با بررسى اجمالى زندگانى بزرگان در مىيابيم كه آنها همواره با مشكلات روبه رو بودهاند. با الگوگيرى از بزرگان مىتوان شيوه رویارویی با مشكلات را آموخت. اين موضوع را خداوند به پيامبرش گوشزد مىكند و مىفرمايد: «صبر كن، همان گونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند». (7)
8 - آمادگى روحى: اگر كسى دنيا را آن طور كه هست بشناسد، در پيش آمدهاى ناگوار خود را نمىبازد، چون مىداند جهان طبيعت سراى دگرگونى است و فراز و نشيب فراوان دارد و همه افراد خواه ناخواه با حوادث روبهرو مىشوند. امام على (ع) مىفرمايد: «كسى كه دنيا را بشناسد، هرگز به خاطر بلا و مشكلات محزون نمىگردد».(8)
9 - توجه به آثار جسمانى صبر: صبر و شكيبايى در برابر حوادث زندگى تنها بعد اخلاقى ندارد، بلكه از نظر بهداشت و سلامت جسم نيز فوق العاده مؤثر است. افراد ناشكيبا عمرى كوتاه و توأم با انواع بيمارىها و از جمله بيمارىهاى قلبى و عصبى دارند، در حالى كه صابران از عمرى طولانى برخوردارند. امام على (ع) مىفرمايد: «كسى كه دولت دارد و عمر طولانى داشته باشد، بايد قلب صبورى در برابر مصائب آماده كند».(9)
در پايان داستان جالبى از بوذرجمهر را كه مناسب با موضوع است مطرح مىكنيم: مىگويند: انوشيروان بوذرجمهر را زندانى كرد. پس از چند روز، انوشيروان شخصى را فرستاد تا از حالش جويا شود. فرستاده انوشيروان او را خوشحال ديد، علتش را جويا شد، بوذرجمهر دليلش را استفاده از معجون شش مادهاى دانست و گفت: اين معجون، وی را سرحال كرده است و آنها عبارتند از:
1ـ توكل بر خدا،
2ـ بى تابى مشكلى را حل نمىكند،
3ـ صبر به كمك انسان مىآيد،
4ـ اگر صبر نكنم چه كنم؟
5ـ مشكلاتى بیشتر از مشكل من وجود دارد،
6 - ستون به ستون فرج است.(10)
پىنوشتها:
1ـ غررالحكم، ج 2، ص 415.
2ـ بقره (2) آيه 45.
3ـ تفسير نمونه، ج 1، ص 219.
4ـ اصول كافى، ج 3، ص 354.
5ـ همان، ص 146.
6ـ انشراح (94)، آيه 5.
7ـ احقاف (46) آيه 35.
8ـ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 270.
9ـ بحارالانوار، ج 75، ص 81.
10ـ سفينة البحار، واژه صبر.
پرسش6: نمي دانم چرا دعايم مستجاب نمي شود. اين موضوع باعث شده كه گاهي نسبت به خدا خشمگين شوم و احساس كنم كه دوستم ندارد. چه كنم تا دعايم مستجاب شود؟
پاسخ: اگر به اوصاف الهي توجه كنيم و به صفات پروردگار ايمان بياوريم و بدانيم خداوند بخشنده و مهربان است، در مي يابيم كه اگر خواسته هاي انسان بر آورده نمي شود، دليلش بخل نيست. خداوند با توجه به كمال و سعادت و مصلحت انسان خواسته هاي او را اجابت مي كند. در دعاي افتتاح مي خوانيم: «اگر حاجتم را دير برآوردي، از سر ناداني بر تو تندی كردم،در صورتي كه تأخير در اجابت حاجتم برايم بهتر بوده است، زيرا تو به امور آگاهي».
شيطان در يكي از مواردي كه وسوسه مي كند، تأخير اجابت دعا است. از اين راه انسان را مأيوس مي كند تا به خدا بدبين شود. ائمه اطهار(ع) به اين نكته توجه داشته و همگان را از افتادن به دام بدبيني و سوء ظن به خدا برحذر داشته اند. اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد: «دير اجابت نمودن خدا، تو را نااميد نكند كه همانا بخشش، بسته به مقدار درخواست است و چه بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولاني تر گردد و بخشش او كامل تر شود. چه بسا چيزي را خواسته اي و تو را نداده و بهتر از آن را در اين دنيا يا آن دنيا داده و يا بهتر آن بوده كه آن را از تو باز دارد. چه بسا چيزي را طلب نمودي كه اگر به تو مي داد، تباهي دين و دنياي خود را در آن مي ديدي».(1)
پس تأخير اجابت دعا، نشان كم لطفي و كم محبتي خدا نيست، بلكه گاهي بر عكس، هرچه بيشتر تأخير شود، دليل بر بيشتر دوست داشتن خدا است. امام صادق(ع) مي فرمايد: «وقتي مؤمني دعا مي كند، خداوند به ملائكه مي فرمايد: دعايش را مستجاب نمودم، ولي آن را نگه داريد و عطا نكنيد كه من دوست دارم صداي اين بندة مؤمن را بشنوم. بندهاي هم هست كه دعا مي كند و خداوند مي فرمايد: زود حاجتش را بدهيد كه آوازش را دوست ندارم».(2)
اگر كسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا در دنيا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا اميد نمي شود. امام صادق(ع) مي فرمايد: «روز قيامت خداوند متعال مي فرمايد: اي بندة من! تو مرا خواندي و من اجابتت را به تأخير انداختم. اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي كند كه كاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي شد، براي آن ثواب و پاداش نيك كه مي بيند».(3)
از روايات استفاده مي شود كه هيچ دعايي بي اثر نيست و هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد، پس در واقع هر دعایي به اجابت ميرسد ، اما گونههاي اجابت مختلف است.
امام سجاد(ع) مي فرمايد: «دعاي مؤمن يكي از سه فايده را دارد: يا براي او ذخيره مي گردد يا در دنيا برآورده
ميشود يا بلايي را كه مي خواست به او برسد، از وي ميگرداند».(4)
علاوه بر مطالب ياد شده، هميشه به اين نكته توجه داشته باشيد كه نماز و روزه و دعا ، مطلوبيت ذاتي دارند و فلسفه دعا تنها بر آوردن حوائج به ويژه خواسته هاي دنيوي نيست، بلكه دعا و مناجات با خدا، صرف نظر از اجابت يا عدم اجابت، موضوعيت دارد و به اصطلاح طلب مهم تر از مطلوب است.(5)
ما به دعا كردن امر شده ايم و بايد به اين وظيفه عمل كنيم و نتيجه را به خداوند واگذار نماييم.
براى استجابت دعا بايد شرايطى را آماده نمود و موانعى را برطرف ساخت. به برخى از شرايط و موانع اشاره مىشود:
أ) شرايط اجابت دعا.
1 - دعا و ارتباط مداوم با خدا در هر حال:
خداوند به پيامبرش دستور مىدهد كه «نفس خويش را در كمال شكيبايى در هر بامداد و شامگاه به دعا كردن و جلب خشنودى خدا وادار كن».(6)
قرآن كسانى را كه فقط در هنگام گرفتارى و مشكلات دعا مىكنند، نكوهش کرده است: «وقتى به انسان، گرفتارى و غمى روى مىآورد، ما را در هر حال (خواب و بيدارى، نشسته و ايستاده) بخواند و چون گرفتاريش را برطرف كنيم، برود (و از ارتباط خود با خدا از جهت كميت و كيفيت بكاهد و گاهى قطع نمايد، به گونهاى كه) گويى اصلاً ما را براى گرفتارى كه به او رسيده بود، نخوانده است!».(7)
امام صادق (ع) مىفرمايد: «كسى كه پيشدستى در دعا نكند و فقط در وقت نزول بلا دست به دعا بردارد، دعايش در آن وقت مستجاب نگردد و فرشتگان گويند: اين آواز را نشناسيم». در روايت ديگرى آمده كه «به او مىگويند: تا امروز كجا بودى؟!».(8)
خداوند به حضرت داوود(ع) فرمود: «مرا در روزهاى خوش و آسايش ياد كن تا من دعاى تو را در روزهاى گرفتارى و سختى اجابت كنم».(9)
2 - دعا بايد از صميم قلب باشد:
تمام ذرات وجود انسان چيزى را بخواهد و طلب كند و دل و زبانش با عمل و رفتارش هماهنگ باشد.
3 - اعتماد به خدا و اطمينان به اجابت او:
امام صادق(ع) فرمود: «خدا دعايى را كه از دل غافل و بى خبر برخيزد، مستجاب نمىكند. پس وقتى دعا میكنى، از عمق دل به او روى آور (و دلت را با زبانت همراه گردان) و سپس به اجابت دعايت مطمئن باش».(10)
4 - قطع اميد از غير خدا و اميد و اطمينان به خداوند.
امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه يكى از شما بخواهد كه هر چه از خدا درخواست مىكند، خدا به او عطا فرمايد، بايد از همه مردم نااميد و مأيوس گردد و هيچ اميدى جز به درگاه خدا نداشته باشد».(11)
او به نقطهاى از ايمان و توكل بايد برسد كه بداند همه قدرتها و علل جهان تحت اراده و قدرت الهى قرار دارند. پس از خدا بخواهد كه اسباب و علل مادى و معنوى جهان را جهت صلاح و منفعت او قرار دهد.
5 - دعا بايد در كنار تلاش و تدبير باشد:
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الداعى بلا عمل كالرامى بلا وتر؛ كسى كه دعا مىكند و به دنبال آن تلاش و عمل نمىكند، مانند آن است كه بى چله كمان تير مىاندازد».(12)
دعا نمىتواند جاى تلاش و برنامه ريزى در زندگى را بگيرد، بلكه کامل کنندة آن مىتواند باشد.
6 - دعا بايد با حالت تضرع و دلى شكسته باشد:
امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه دلتان شكست، دعا كنيد، و دل تا پاك و خالص نشود، شكسته نمىشود».(13)
7 - مكان دعا در اجابت تأثير دارد:
مثلاً دعا در حرم امامان (ع) مخصوصاً حرم امام حسين(ع) و كنار خانه خدا به خصوص مقام حضرت ابراهيم(ع) و كنار حجرالاسود.
8 - زمان دعا:
دعاى پنهانى و در تاريكى شب زودتر به اجابت مىرسد، مخصوصاً در قنوت يا سجده نماز «وتر» كه بعد از خواندن هشت ركعت نماز شب و دو ركعت نماز شفع خوانده مىشود. پيامبر(ص) فرمود: «براى خدا منادى هست كه هنگام سحر ندا مىكند: آيا دعا كنندهاى هست تا اجابت نمايم؟ آيا استغفار كنندهاى هست تا مورد بخشش قرار دهم؟ آيا درخواست كنندهاى هست تا به او عطا نمايم؟» (14)
قرآن مىفرمايد: «پروردگار خود را به حالت تضرع و تذلل و در پنهانى و خفا بخوانيد».
دعا در شبهاى ماه رمضان و رجب و دهه اوّل ذىالحجه، دعا را به اجابت نزديك مىكند.
9 - توسل به چهارده معصوم(ع):
آنها را بر پايه آيه «وابتغوا اليه الوسيله» وسيله و شفيع قرار دهید.
10 - غسل توبه:
غسل توبه نمايد، سپس با وضو چهار ركعت نماز بخواند، در هر ركعت يك مرتبه سوره حمد و سه مرتبه توحيد و يك مرتبه سوره «الناس» و يك مرتبه «فلق» را بخواند. بعد از نماز هفتاد مرتبه «استغفرالله ربى و اتوب اليه» و بعد از هفت مرتبه «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم» بگويد: «يا عزيز يا غفار اغفرلى ذنوبى و ذنوب جميع المؤمنين و المؤمنات فانه لا يغفر الذنوب الا انت.»(15)
ب) موانع اجابت دعا
امام على(ع) مىفرمايد: «المعصية تمنع الاجابة؛(16) گناه مانع اجابت دعا است».
گناهان سه نوع تأثير منفى در دعا مىگذارند:
1 - لذت دعا و مناجات را سلب مىكنند. انسان دعا مىكند، اما لذت نمىبرد و رقت قلب پيدا نمىكند.
2 - مانع اجابت دعا مىشوند.
3 - توفيق دعا كردن يا شركت نمودن در مجالس دعا را از انسان سلب مىكنند.
برخى از گناهان در عدم اجابت دعا تأثير بيشتر دارند كه در ذيل به نمونهاى از آنها اشاره مىكنيم.
امام سجاد(ع) فرمود: «گناهانى كه دعا را بازمىگرداند و مانع اجابت مىشوند، عبارتند از: بددلى و سوءظن به مؤمنان و كارهاى آنان؛ طينت و درونى ناپاك داشتن؛ نفاق و دورويى با برادران و خواهران ايمانى؛ عدم اطمينان به اجابت دعا؛ تأخير نمازهاى واجب (و نخواندن آن در اوّل وقت فضيلت) تا آن كه وقت آن بگذرد؛ بدزبانى و فحاشى و اهانت كردن؛ نزديك نشدن به خدا به وسيله صدقه و كارهاى نيك». (17)
نيز فرمود: «از جمله گناهانى كه مانع اجابت دعا مىگردد، نافرمانى و رنجاندن خاطر پدر و مادر است».(18)
در برخى از روايات، بداخلاقى سبب باز گرداندن دعا معرفى شده است.
علل عدم اجابت دعاها از ديدگاه اميرالمؤمنين(ع):
مردى به حضرت عرض كرد: خداوند مىفرمايد: «ادعونى استجب لكم» پس چرا ما دعا مىكنيم، ولى اجابت نمىشود، حضرت فرمود: چون دلهاى شما در هشت مورد خيانت و بى وفايى كرد:
1 - خدا را شناختيد، ولى حقش را آن گونه كه بر شما واجب بود، ادا نكرديد. از اين رو آن معرفت به كار شما نيامد.
2 - به پيامبر خدا ايمان آورديد، ولى در عمل، با سنت و روش او مخالفت كرديد، پس ثمره ايمان شما چه شد؟
3 - كتاب خدا (قرآن) را خوانديد، ولى در عمل با آن مخالفت كرديد.
4 - گفتيد از آتش دوزخ مىترسيم، ولى در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوى جهنم مىرويد.
5 - گفتيد به بهشت تمايل و رغبت داريم، ولى كارهايى انجام مىدهيد كه شما را از بهشت دور مىسازد.
6 - نعمتهاى خدا را استفاده مىكنيد، ولى شكر و سپاس گزارى نمىكنید.
7 - خداوند فرمود: شيطان دشمن شما است، شما نيز او را دشمن گيريد.(19) شما به زبان او را لعن مىكنيد، ولى در عمل با او دوستى مىنماييد و از او اطاعت مىكنيد.
8 - عيبهاى مردم را برابر ديدگانتان قرار داديد و عيبهاى خود را پشت سرانداختيد، در نتيجه كسى را ملامت مىكنيد اما خود به ملامت سزاوارتر هستيد.
با اين وضع چه دعايى از شما مستجاب گردد، در صورتى كه شما راهها و درهاى دعا را به روى خود بستهايد؟! پس تقوا پيشه كنيد؛ كارهايتان را اصلاح كنيد؛ امر به معروف و نهى از منكر كنيد تا خدا دعايتان را مستجاب كند.(20)
راه دعا:
شخصى خدمت امام صادق(ع) عرض كرد: دو آيه در قرآن است كه تأويل و معناى آن را نمىدانم. يكى «ادعونى استجب لكم» است، كه ما هر چه دعا مىكنيم، اجابت نمىشود. حضرت فرمود: «من سِرّ عدم اجابت دعايتان را به شما مىگويم. اگر خدا را در آن چه دستور فرموده اطاعت كنى و آن گاه او را بخوانى، دعايت را اجابت مىكند، ولى تو با دستورهاى او مخالفت كرده، نافرمانىاش مىكنى. او نيز اجابت نمىكند. با اين حال، اگر خدا را از راهش بخوانى - اگر چه گناهكار باشى - خدا دعايت را مستجاب مىكند».
آن شخص پرسيد: راه دعا چيست؟ فرمود: نماز (21) كه خواندى، ابتدا تمجيد كرده، خدا را به بزرگى مىستايى و به هر نحو كه مىتوانى، حمد و ستايش مىكنى، سپس بر پيامبر و آلش درود مىفرستى و به تبليغ رسالتش گواهى مىدهى، و بر ائمه هدى سلام مىدهى، آن گاه نعمتهاى خدا را بر خود مىشمارى و او را به خاطر آنها ستايش و شكر مىكنى. بعد به گناهان خود يكايك اعتراف مىكنى و هر كدام را كه به ياددارى، اقرار مىنمايى. هر كدام را به خاطر ندارى، از همه گناهان به درگاه خدا توبه مىكنى و تصميم مىگيرى كه ديگر گناه نكنى و از روى پشيمانى و صدق نيت و خلوص، و در بيم و اميد از آنها استغفار و طلب آمرزش مىكنى، سپس مىگويى: اللهم انى أعتذر اليك من ذنوبى و استغفرك و أتوب اليك فأعنّى على طاعتك و وفِّقنی لما اوجبتَ علىّ مِن كلِّ ما يرضيك فإنى لم أر أحداً بلغ شيئاً من طاعتِك إلا بنعمتك عليه قبل طاعتك، فأنعم علىّ بنعمة أنالُ به رضوانكَ و الجنةَ. بعد از رعايت اين مراتب، حاجت خود را بخواه، كه اميدوارم خدا نااميدت نكند و حاجتت را برآورد.(22)
چند تذكر:
1 - گاهى با وجود تمام شرايط، دعا مستجاب نمىشود، چون به مصلحت ما نيست، يعنى چيزى را طلب مىكنيم كه به سود ما نيست، اگر چه مىپنداريم به نفع ما است. قرآن كريم در اين مورد میفرماید: «چه بسا چيزى را خوش نداريد، حال آن كه خير و منفعت شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آن كه شر و ضرر شما در آن است. خدا مىداند، ولى شما نمىدانيد». (23)
2 - گاهى دعا مستجاب مىشود، ولى از روى مصالحى تحقق عملى آن به تأخير مىافتد، حتى ممكن است تا بيست سال طول بكشد تا محقق گردد.
3 - در روايت است خداوند وقتى بندهاى را دوست داشته باشد، اجابت دعاى او را به تأخير مىاندازد تا بندهاش با او راز گويد. از اين رو مؤمنان ثابت قدم هيچ گاه از تكرار دعا مأيوس نمىشوند، بلكه مىگويند:
دسـت از طلب نـدارم تا كـام من برآيد يا جان رسد به جانان يا جان ز تن درآيد.
پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه، نامه 31.
2. اصول كافي، ج 4، ص 245.
3. همان، ص 247.
4. تحف العقول، ص 202.
5. مصباح يزدي، بر درگاه دوست، ص 56.
6. كهف (18) آيه 28.
7. يونس (10) آيه 12.
8. اصول كافى، ج 4، ص 219.
9. بحارالانوار، ج 93، ص 381.
10. همان، ص 305.
11. عدة الداعى، ص 97.
12. همان.
13. مكارم الاخلاق، ص 315.
14.بحارالانوار، ج84 ، ص167.
15. ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، رساله «لقاءالله»، ص 119.
16. غررالحكم، ترجمه محمد على انصارى، ج 1، ص 32.
17. معانى الاخبار، ص 271
- همان، ص 270.
19. مؤمن (40) آيه 60.
20. بحارالانوار، ج 93، ص 376 و 377.
21. غسل و نماز توبه به كيفيتى كه ذكر شد.
22. فلاح السائل، ص 38 و 39.
23. سوره بقره، آيه 216.
پرسش7: اسلام رعایت چه نکات و شرایطی را دربارة دوستی با دیگران لازم و مهم میداند؟
گام اوّل در دوستیابی، دوستشناسی است. اگر این امر به طور شایستهای انجام نگیرد، مراحل بعدی فرجام خوبی نخواهد داشت. امام حسن مجتبى(ع) به يكى از فرزندانش فرمود: «پسرم ! با احدى برادرى و دوستى مكن مگر بدانى به چه جاهايى مى رود و با چه افرادى نشست و برخاست مىكند. وقتی خوب بر احوالش آگاهى يافتى و روش او را پسنديدي، با او دوستى كن. دوستى تو به خاطر اين باشد كه او را از لغزش ها باز دارى و در تنگدستى به او يارى رساني».(1)
على(ع) فرمود: «هرگاه وضع شخصى بر شما نامعلوم شد و دين و آيين او را نشناختيد، به دوستانش بنگريد. اگر اهل دين و آيين الهىاند، او نيز پيرو آيين خدا است».(2)
تا دوستی را نیازمودهایم، نباید به او اعتماد کنیم. بسنده کردن به ظاهر و روی خوش کافی نیست. امام علی(ع) میفرماید: «پیش از آزمودن دوست به او اعتماد مکن»(3).
برای آزمودن دوستان مهمترین راه، هفت چیز است:
1ـ آزمایش روحی:
اگر روان و عواطف خویش را به خوبی بشناسیم، از راه احساس درونی میتوان میزان محبت دیگری را تشخیص داد. در حدیث آمده است: «محبت قلبی برادرت را نسبت به خود، از محبت قلبی خویش نسبت به او بشناس»(4).
2ـ آزمودن به گاه نیاز:
در موقع نیازمندی، میتوان دوست را شناخت. از لقمان نقل است: «برادرت را مشناس مگر در وقت نیازت به او»(5).
دوست مشمار آن که در نعمت زند لاف یاری و برادرخواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی
3ـ آزمودن علاقه دوست به برقراری پیوند نزدیکتر:
آیا او دوست دارد که به سخن تو گوش دهد؟ آیا از همنشینی با تو احساس رضایت دارد؟ آیا کارهای خوب تو را میان مردم مطرح میکند؟
4ـ آزمودن در سختیها:
دوست خوب کسی است که در گرفتاریها به یاریات بیاید. امام علی(ع) میفرماید: «دوست را در هنگام گرفتاری و سختی بیازمای».(6)
5ـ آزمودن به هنگام خشم:
هر انسانی چهره واقعیاش را در حال خشم آشکار میسازد، از این رو امام صادق(ع) فرمود: «اگر برادرت سه بار بر تو خشمگین شد و سخن ناخوشایندی دربارهات نگفت، او را برای خود حفظ کن»(7).
6ـ آزمودن در سفر:
آدمی در سفر، لباس تکلف و ریا را از تن خود بیرون میآورد و آن طور رفتار میکند که واقعاً میاندیشد، از این رو میتوان دوست را در سفر آزمود. در روایات یکی از روشها، دوست را آزمودن به هنگام مسافرت دانستهاند.(8)
7ـ آزمودن به هنگام نداشتن قدرت:
دوستی واقعی، ناشی از سِمَت و مقام نیست و با نبود آنها نیز پابر جاست. امام علی(ع) میفرماید: «هنگام زوال قدرت، دوست از دشمن شناخته میشود».(9)
ويژگىهاى دوستان خوب:
دوست خوب از نظر روايات كسى است كه ويژگىهاى ذيل را دارا باشد:
1 - عقل و خرد: در روايات بر همنشينى با دوستان خردمند تأكيد شده است. امام على عليهالسلام مىفرمايد:
«همنشينى با دوست خردمند، زندگى بخش جان و روح است».(10) اين موضوع به حدى مهم است كه دشمن خردمند بر دوست نادان ترجيح داده شده است.
امام على(ع) در اينباره مىفرمايد: «دشمن با خرد براى تو از دوست نادان مطمئنتر است». (11)
دوستى با مردم دانا نكوست دشمن دانا به از نادان دوست
دشمن دانا بلندت مىكند بر زمينت مىزند نادان دوست
2 - صلاحيت اخلاقى: دوست خوب كسى است كه از رذايل اخلاقى و شرارت باطنى به دور باشد.
در روايات از دوستى با اشرار و اهل فسق و فجور به شدت منع شده است. امام على (ع) مىفرمايد: «همنشينى با تباهکاران مايه تباهى است، همانند باد كه وقتى بر مردار مىوزد، با خود بوى بد بههمراه دارد». (12)
پيامبر مىفرمايد: «شايستهترين مردم براى بدنامى، كسى است كه با بدنامها همنشين باشد».(13)
تا توانى مىگريز از يار بد يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند يار بد بر جان و هم ايمان زند
3 - پاى بندى به تعهدات: دوست خوب كسى است كه به آداب دوستى متعهد باشد. امام صادق(ع)
میفرماید: «دوستى حد و مرزى دارد. هر كس آنها را مراعات كرد، دوست حقيقى است و گرنه نسبت دوستى به او نده. حدود دوستى عبارتند از:
أ ) آن كه نهان و آشكارش براى تو يكسان باشد.
ب) زينت تو را زينت خود و عيب تو را عيب خويش شمارد.
پ- اگر به رياست و ثروت و مقام برسد، رفتارش عوض نشود.
ت) اگر تمكن پيدا كرد، از آن چه دارد، نسبت به تو دريغ نورزد.
ث ) تو را در گرفتارىها رها نكند و تنها نگذارد». (14)
4 - همطراز بودن: دوست خوب كسى است كه از جهت مالى و اجتماعى همطراز انسان باشد. امام باقر(ع) مىفرمايد: «هرگاه خواستى با كسى همنشين شوى، با كسى كه مثل تو است، رفيق شو و با كسى كه عهدهدار تو شود رفاقت نكن كه اين دوستى مايه ذلت و خوارى است».(15)
دوست واقعي:
از نظر روايات دوست واقعي كسي است كه به حدود دوستي پاي بند باشد.امام علي (ع) ميفرمايد: «دوست واقعي نخواهد بود مگر اينكه دوستش را درسه حالت فراموش نكند : به هنگامي كه دنيا به او پشت كرده، وقتي كه غايب است وپس از مرگ.» (16)
حفظ رابطه با دوستان خوب:
در سفارشهاى لقمان حكيم به فرزند خود به بر قرارى رابطه با دوستان خوب تأكيد شده است : «دوست خوب بهتر از تنهايى و گوشه نشينى است. فرزندم! هزار دوست براى خود انتخاب كن و بدان كه هزار دوست كم است و هيچ كس را دشمن خود مساز، زيرا يك دشمن هم زياد است».(17)
هم چنين امير المؤمنين(ع) فرمود: «تا مى توانى دوستانت را زياد كن. دوستان به هنگام يارى جستن تكيه گاه وپشتيبان آدمى هستند».(18)
براى استحكام دوستى ها بايد آداب و برخوردهاى اجتماعى انسان متناسب باشد. در اين زمينه مراعات امورى لازم است:
1ـ احترام به شخصيت ديگران،
2ـ حُسن خلق،
بداخلاقى موجب پراكنده شدن دوستان مى شود. اميرالمؤمنين(ع) به فرزندش محمد بن حنيفه فرمود: «مبادا به خود بينى و بداخلاقى و بي صبرى مبتلا شوي، زيرا با اين صفات هيچ دوستى برايت باقى نمى ماند و پيوسته مردم از تو كناره مى گيرند».(19)
3ـ داشتن روحيه عفو و گذشت. امام علی (ع) می فرماید: «کسی که از توپوزش بخواهد، بپذير و عفو و گذشت ديگران را نيز پذيرا باش».(20)
4ـ خوش زبانى،
5ـ دلسوزى براى دوستان،
6ـ حفظ اسرار ديگران،
7ـ ظلم و آزار نرساندن به دوستان.
عوامل فوق باعث پايداري دوستىها مى شود.
يكي از ويژگي هاي دوره بلوغ ، حِسّ خلأ و تنهايي است. اين احساس، جوان و نوجوان را بر آن مي دارد كه با همسالان خود ارتباط برقرار كند، پس دوستي ها در اين دوره براساس نياز اجتماعي شكل مي گيرد. يكي از دلايل دوستي ها و پناه بردن به همسالان ، همانندی مشكلات آنان است. متأسفانه در اين باره از دو چيز غفلت مي شود:
1 - انتخاب منطقي دوست
2 - اعتدال در دوستي، يعني دوستي ها جنبة جذبه و شور مي گيرد و معيار دوستي ها بيشتر بر مبناي عواطف شكل مي گيرد و از پايه هاي منطقي و ارزشي كمتر برخورد مي شود. اين نوعدوستي با تقديم هدايا و احساسات خالصانه به اوج ميرسد و غالباً اين دوستان ترجيح ميدهند دوست، همواره متعلق و منحصر به خودشان باشد و ديگري در اين ارتباط عاطفي ، مشاركتي نداشته باشد. البته دوستيهاي افراطي زماني محدود و مشخص دارد، به نحوي كه شروع آن پيرامون 12 و 13 سالگي و دوام آن حداكثر تا 18 سالگي است، پس از آن، احساسات فرو مي نشيند و به اصطلاح تصفيه مي گردد.(21)
اسلام، اصل معاشرت با مردم و دوستي با همسالان را تأييد كرده و حتي بر دوست گيري تأكيد نموده است، تا جايي كه امام علي (ع) مي فرمايد: «كسي كه دوست پاك ضمير خود را که براي خدا با وي پيوند دوستي داشته، از دست بدهد، مثل اين است كه شريف ترين اعضاي بدن خود را از دست داده است».(22)
آسیب شناسی دوستی:
اسلام به منظور پيشگيري از خطرات احتمالي بر رعايت نكاتي تأكيد كرده است، مانند :
1 - جهت گيري صحيح در برخوردها و ارتباط انساني:
اسلام مي خواهد همه دوستي ها و دشمني ها براي خدا باشد و اهداف نفساني در آن دخالت نداشته باشد.
2 - دوستي حساب شده:
جوانان در انتخاب دوست، آسان پذير و زود پسندند و با يك برخورد عادي مجذوب ديگران مي گردند.
چنين دوستي هاي تصادفي و حساب نشده مي تواند ثمرات تلخي داشته باشد .
3 - اعتدال در دوستي:
جوانان به دليل برخورداري از احساسات و عواطف، در دوستي افراط مي كنند و ارتباط امروز را ثابت و ناگسستني مي پندارند، از اين رو به قدري در دوستي زياده روي مي كنند كه گويي يك روح در دو بدن اند، از جمله مثل هم لباس مي پوشند و مانند يكديگر موي و روي خود را مي آرايند، نيز با هم از هر سرّي سخني مي گويند و تحمل جدايي از يكديگر را ندارند، چنان كه در ايام جدايي بيش از حد ابراز مخالفت و دشمني مي كنند اما اسلام اعتدال در دوستي را مطرح كرده ، در دوستي و دشمني خواهان ميانه روي است.
امام علي (ع) مي فرمايد: «با دوستت با حفظ جهات و مدارا اظهار دوستي كن. شايد روزي دشمنت شود. همچنين در اظهار دشمني نيز مدارا كن، شايد روزي دوستت گردد».(23)
دوستى هاى ممنوع:
1ـ دروغگو : امام سجاد (ع) به يكي از پسران خود فرمود: « فرزندم !پنج دسته را در نظر داشته باش و با آنان همنشين و هم گفتار و رفيق راه مشو: مبادا با دروغگو همنشين شوى كه چون سراب است ». (24)
2ـ فاسق: آن حضرت فرمود: «مبادا با فاسق همنشين شوى كه تو را به لقمهاى نان و يا به كمتر از آن بفروشد.»(25)
3ـ بخيل : فرمود: «مبادا با بخيل دوست شوي، زيرا وقتي به كمك مالى او نيازمند بشوى ، تو را رها مى كند».(26)
4ـ احمق: فرمود: «مبادا با احمق دوست شوي، زيرا براي اين كه به تو سودى برساند، به تو ضرر مى رساند».(27)
5ـ قاطع رحم: فرمود: «از همنشينى با كسى كه پيوند خويشاوندى را قطع كرده ، دورى كن ، زيرا كه من او را در سه جاى قرآن مورد لعن و نفرين يافتم».(28)
6ـ بد زبان: لقمان حكيم به فرزندش فرمود: «فرزندم! هيچگاه بد زبان تو را فريب ندهد، زيرا بر دلش مهر زده شود و اندام و جوارحش عليه اوشهادت خواهد داد».(29)
7ـ جاهل : امام على (ع) به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: «صحبة الجاهل شؤم؛ همنشينى با نادان، نحس و بى بركت است».(30)
8- فرومايگان: آن حضرت به امام حسين(ع) فرمود: «و من خالط الأنذال حقر ؛(31)هر كه با فرومايگان معاشرت كند، پست و حقير شود».
9ـ بدکار: امام جواد(ع) فرمود: «مبادا با شخص بدكار و تبهكار دوستي و رابطه برقرار كني،زيرا او همانند شمشير است كه جلوه زيبايي دارد، ولى اثرش زشت و نازيبا است».(32)
پینوشتها:
- تحف العقول، ص 236
- بحارالأنوار ، ج 74، ص 197.
- غرر الحکم ،ج6، ص282.
- بحار الانوار، ج46، ص291
- همان، ج 71، ص178
- غرر الحکم ، ج 4 ، ص399
- میزان الحکمه، ج2، ص 1590
- بحار الانوار، ج71، ص180
- غرر الحکم، ج4، ص323
10-همان، ج6، ص151
- غررالحكم، ج 4، ص 611.
- همان، ص 205
- مستدرك الوسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 65.
- اصول كافى، ج 4، ص 452.
- مكارم الاخلاق، ص 131.
- نهج البلاغه، قصار 134.
- وسائل الشیعه، ج12، ص 16.
- همان، ص 177 ، به نقل از بحار، ج 75، ص 90.
- همان، ص 258، به نقل از مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 136.
- همان، ص 261 ، به نقل از كنز العمال ، ج 16 ، ص 269.
- دكتر محمد رضا شرفي، دنياي نوجوان ، ص 131.
22 . غررالحكم، ج5، ص 472.
- 23. نهج البلاغه، نامه 31
- کافی، ج 2، ص 377
- همان.
26- همان.
27- همان.
28- همان.
29- الاختصاص، ص 336.
30- بحارالانوار، ج 74، ص 208.
31- تحف العقول، ص 84.
32- بحارالأنوار، ج 74 ، 198.
پرسش8: احسان به والدین تا چه حد لازم است؟ عاق والدین کیست؟
پاسخ: احسان به پدر و مادر امرى است كه عقل و شرع بر ضرورت آن تصريح نموده است. از نظر عقل شكر منعم يعنى قدردانى و تشكر از كسى كه نعمتى به انسان رسانده، لازم است. با توجه به اين كه پدر و مادر سمبل نيكى و احسان به فرزند هستند و از جان و مال خود براى پرورش او مايه گذاردهاند، سزاوارترين انسانها براى احترام و قدردانىاند و بهترين احترام و قدرشناسى، محبت و اطاعت از آنها است. نقشی كه پدر و مادر در به وجود آمدن فرزند خود دارند، به هيچ وجه براى فرزند نسبت به پدر و مادر جبرانپذير نيست. كدام حق بالاتر از حق حيات؟ امام زين العابدين(ع) مىفرمايد: «حق مادرت آن است كه بدانى او به گونهاى تو را حمل كرد كه هيچ كس فردى را چنين حمل نكرده و چنان ثمرهاى از قلبش را به تو داده است كه هيچ كس به كسى نمىدهد. او با وجود گرسنگى تو را سير نمود و با وجود تشنگى تو را سيراب كرد و تو را پوشاند، در حالى كه خود برهنه بود...: تو نمىتوانى سپاس را به جاى آرى، مگر به يارى و توفيق الهى».(1)
اما دليل شرع، آيات و روايات فراوانى است كه بر ضرورت نيكى به پدر و مادر تأكيد دارد. اهميت احترام به پدر و مادر و نيکي کردن به آنها در سطحي است که قرآن کريم در 9 مورد از آن سخن آورده است. در سه جا، احسان به پدر و مادر را در کنار توحيد و يکتاپرستي ذکر مي کند(2) مثلا در آیه 36 سوره نساء می فرماید: «واعبدوالله ولا تشرکوا به شيئا و بالوالدين احسانا؛ و خدا را بپرستيد، و هيچ چيز را همتاي او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيکي کنيد»
علامه طباطبايى در تفسیر آیه می گوید: «معلوم مىشود مسئله احسان به پدر و مادر بعد از مسئله توحيد، واجبترين واجبات است، هم چنان كه مسئله عقوق (نفرين) بعد از شرك ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است، به همين جهت اين مسئله را بعد از توحيد و قبل از ساير احكام اسم برده، نه تنها در این آیات چنين كرده، بلكه در موارد متعددى از كلام خود همين ترتيب را به كار بسته است». (3)
هم چنین خداوند در سه آیه ديگر، احسان به پدر و مادر را به عنوان وصيت الهي مطرح مي کند(4) مانند آیه 8 سوره عنکبوت که می فرماید: «و وصينا الانسان بوالديه حسنا؛ ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکي کند».
نیز در سه مورد ، تکريم و نيکي به پدر و مادر را از زبان پيامبران الهي(ع) نقل مي کند . (5) که از آن جمله آیه 41 سوره ابراهیم است : «ربنا اغفرلي ولوالدي و للمؤمنان يوم يقوم الحساب؛پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روزي که حساب برپا مي شود بيامرز»
وظايف و مسؤوليت هاي فرزندان: (6)
- اطاعت و فرمانبرداري از پدر و مادر.
- نيكي و احسان و خدمت به پدر و مادر.
- سخن رنجش آور به پدر و مادر نگفتن .
- بر سر والدين داد و فرياد نكردن (بلكه با آنها با سخن نيكو صحبت نمودن).
- بال تواضع و فروتني را براي والدين ، فرو آوردن .
- حتي المقدور نيازهاي والدين را برآوردن .
- احترام والدين را نگه داشتن كه در زير به مواردي از آن اشاره مي شود:
أ) جلو والدين ، پاهايش را دراز نكند.
ب) در مناسبت هاي مختلف مثل روز مادر يا روز پدر، هديه به آنها بدهد.
ج) از شوخي هاي نابجا و زدن حرف هاي زشت پيش آنها پرهيز كند.
د) در حق آنها و براي سلامتي آنها دعا كند.
ه) در كارهاي خانه به آنها كمك كند.
رسول خدا(ص) درباره حق پدر بر فرزند فرمود: 1- پدر را با اسم صدا نزند. 2- پيش رويش راه نرود. 3- قبل از او ننشيند. 4- به پدر ناسزا نگويد. (7)
حضرت زهرا (ع) در مورد فلسفه احسان به والدين مىفرمايد: «خدا نيكى به پدر و مادر را لازم كرد براى اين كه شما را از غضب خود مصون بدارد». (8)
هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گرامیداشت والدين و كسب رضايت آنان است و نمي تواند مقابله به مثل نمايد. فردي نزد پيامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادري دارم كه با آن ها رابطه خوبي دارم، ولي آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان مي آزارند. پاسخ آنان را نمي دهم، ولي مي خواهم آنان را ترك كنم و مدتي نزدشان نروم. حضرت فرمود : در اين صورت خداوند تو را فراموش خواهد كرد. مرد عرض كرد: پس چه كنم؟ حضرت فرمود: به كسي كه تو را محروم ساخت، ببخشاي و با كسي كه با تو قطع رابطه كرد، پيوند برقرار كن و از كسي كه به تو ستم كرد، درگذر. اگر چنين كني، خداوند سبحان پشتيبان تو خواهد بود. (9)
اگر پدر و مادر در حق فرزند کوتاهي کنند و ظلمي انجام دهند، سبب نمي شود که فرزند هم درباره آنان به وظيفه اش عمل نکند. امام باقر(ع) ميفرمايد: «سه چيز است كه خداوند دربارة آنها براي مخالفت رخصت نفرموده است: رد امانت به نيكوكار و بد كردار، وفا به پيمان نسبت به نيكوكار و بدكردار، خوش رفتاري با پدر و مادر، نيكوكار باشند يا بد كردار».(10)
از این روایت و روايات دیگر استفاده ميشود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر، چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند. امامرضا(ع) ميفرمايد: «نيكي به والدين واجب است گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد». (11)
بنابراین، نيکي و احسان به پدر و مادر و فراهم کردن خشنودي آنان حتي اگر کافر باشند لازم است و سعادت دنيا و آخرت را به همراه مي آورد ، چنان که امام صادق(ع) به جوان نومسلمان، در حق مادر مسيحي اش توصيه فرمود. (12)
قرآن مجيد تنها در يك مورد مخالفت با پدر و مادر را جايز دانسته و آن صورتي است كه پدر و مادر فرزند را به شرك فرا خوانند، ولي در ساير موارد به رفتار پسنديده توصيه نموده است. (13)
مهر و مودت به والدين به دوران حيات آن ها اختصاصى ندارد بلكه بايد پس از فوت آن ها نيز ادامه داشته باشد. امام باقر(ع) مى فرمايد: «بنده اى د رحال حيات پدر و مادرش به آن ها نيكوكار است، ولى پس از مرگ آن ها را فراموش مى كند و بدهى ايشان را نمى پردازد و براى آن ها طلب رحمت نمى كند. خداوند او را جزء عاق والدين ثبت مى نمايد اما بندة ديگرى در حال حيات عاق والدين است ولى پس از مرگ با دعا و استغفار آن ها را ياد مى كند، خداوند او را نيكى كننده به والدين ثبت خواهد فرمود». (14)
بى توجهى به اين امر مهم و بى احترامى به پدر و مادر و نافرمانى از آنان، که از آن به عاق والدین تعبیر میشود از گناهان كبيره محسوب مىشود، تا جايى كه پيامبر اكرم (ص) آن را در ردیف شرک به خدا از بزرگ ترین گناهان قرار داده است.(15)
قرآن مجيد در مورد نافرمانی از والدین مى فرمايد: «پروردگارت فرمان داده كه تنها او را بپرستيد و نسبت به پدر و مادر نيكى كنيد. هرگاه يكى از اين دو يا هر دو نزد تو به سن پيرى برسند، بر آن ها فرياد مزن و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو و بال هاى تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر» (16)
امام صادق(ع) مى فرمايد: «اگر چيزى كم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع مى فرمود و اين كلمه از پست ترين عقوق و نافرمانى است، حتى نگاه تند به پدر و مادر كردن از اقسام عاق شدن است». (17)
در روايت ديگر يكى از مصاديق عاق والدين، اندوهگين كردن آن ها ذكر شده است؛ امام صادق(ع) مى فرمايد: «كسى كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرمانى آن ها را كرده است». (18)
علامه مجلسى مى گويد: «عقوق والدين به اين است كه فرزند حرمت آن ها را رعايت نكند و بى ادبى نمايد و آن ها را با گفتار يا رفتارى برنجاند و آزار و اذيت كند و در چيزهايى كه عقلاً و شرعاً مانعى ندارد، از آن ها نافرمانى نمايد و اين عقوق گناه كبيره است». (19)
از روايات استفاده مي شود كه قطع ارتباط يا برخورد خشم آلود با ارحام و خويشان به خصوص پدر و مادر كم ترين اثرش در دنيا اين است كه باعث فقر شديد و گرفتار شدن به اذيت اشرار، كوتاه شدن عمر و بروز مرگ ناگهاني و نابهنگام مي شود. در آخرت چنان از رحمت الهي دور مي گردد كه بوي بهشت (كه از مسافت هزار سال راه به مشام مي رسد) به مشام چند گروه از جمله عاق والدين يا كسي كه با ارحام قطع رابطه كند، نخواهد رسيد (20)
اما اين گناه مانند گناهان ديگر قابل بخشش است. اگر والدين زنده هستند، مىتوان با عذرخواهى و احسان، گناه گذشته را جبران كرد و اگر از دنيا رفتهاند، با طلب مغفرت و دادن خيرات و صدقات مىتوان رضايت آنها را جلب كرد. در این صورت اثر وضعی گناه از بین خواهد رفت.
فرزندان نیز بر پدر و مادر حق دارند. والدين و فرزندان داراي حقوقي متقابل مي باشند که بخشي از آن در بيان مبارک امام علي(ع) آمده است: «ان للولد علي الوالد حقا و ان للوالد علي الولد حقا فحق الوالد علي الولد ان يطيعه في کل شيء الا في معصية الله سبحانه و حق الولد علي الوالد ان يحسن اسمه، و يحسن ادبه و يعلمه القرآن؛ فرزند را بر پدر و پدر را بر فرزند حقي است؛ پس حق پدر بر فرزند آن است که پدر را در هر کاري جز معصيت خدا اطاعت کند اما حق فرزند بر پدر سه چيز است: 1- براي او نام نيک انتخاب کند. 2- خوب تربيتش کند. 3- و قرآن تعليم دهد». (21)
پي نوشت ها :
1- وسائل الشیعه، ج15، ص175
2- نسا(4) آيه 36؛ بقره(2) آيه 83 ؛ انعام(6) آيه 151
3 - ترجمه تفسير الميزان، ج 13، ص 135.
4-عنکبوت(29) آيه 8 ؛ لقمان(31) آيه 14 ؛ احقاف(46) آيه 115
5-ابراهيم(14) آيه 41 ؛مريم(19) آيه 32 ؛ نوح(71) آيه 28
6-برگرفته از سوره اسراء(17) آيه 23 و 24
7- کافی ج2، ص 127، ح5
8- بحارالانوار، ج 6، ص 107
9 - همان، ج71، ص 100.
10-اصول كافي، ج 3، ص 236.
11-عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
12- همان، ص 128، ح 11
13- لقمان(31) آيه 15.
14- اصول كافي، ج 3، ص 238.
15- همان، ج2، ص278
16- اسراء، آيه 23 و 24.
17- مرآت العقول، ج 10، ص 375.
18- بحارالانوار، ج 75، ص 204.
19- گناهان كبيره، ج 1، ص 120.
20 - كافي، ج2، ص 350 - 346.
21- نهج البلاغه، حکمت 399
پرسش9: چگونه با جوانان رفتار كنيم كه از مذهب زده نشوند ؟
پاسخ: در برخورد با جوانان نبايد همه كارهايي را كه از آنان سرميزند و بزرگترها نميپسندند، زشت بدانيمو با آنان مانند گناهكاران برخورد كنيم و آنان را بيدين بدانيم، چون بسيارى از كارهاى آنها نشانة بيدينى نيست ، و ما برداشت صحيحي از آنها نداريم.
اگر كارهاى خلافى از آنان سر ميزند، مي توانيم با روشى صحيح و منطقى و با اخلاقى نيكو، برخوردى صحيح و عاقلانه داشته باشيم تا از دين و معنويت زده نشوند.
نقش خانوادهها در گرايشهاي مذهبى و غير مذهبى جوانان بسيار مهم است، بلكه اساس و زيربنايساختار رفتارى فرزندان، در خانوادهها شكل ميگيرد. از اين جهت در آيات و روايات نسبت به فرزندان و تربيتآنان سفارشهاى فراوانى به پدران و مادران شده و بر تربيت صحيح آنان تأكيد شده است. رفتارها و اخلاقپدران و مادران تأثير مثبت يا منفى بر فرزندان دارد. اگر پدر و مادرى گرايش مذهبى نداشته باشند، در اين كه با فرزندان آنان چگونه بايد برخورد شود تا عشق به مذهب در دل آنان شعلهور شود و به سوى حق و عدل تمايلپيدا كنند، شايد كارى بسيار مشكل باشد و ظرافت خاصى لازم دارد.
براي جذب جوانان به دین توسط پدر و مادر لازم است:
1 ـ اخلاق و رفتار والدین عاقلانه و صحيح باشد. كج فكري، كوتاه بينى و كج خُلقى بازدارندگى دارد و ازتاثير گفتارها و نصايح ميكاهد.
2 ـ والدین بايد براي جوان جذابيت داشته باشند تا سخنان و رفتار آنان براى او مؤثر و الگو باشد.
3 ـ استفاده از آيات قرآن و احاديث مناسب و نقل روش و سيره پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و بزرگان اگر بهطور صحيح انجام شود، تأثير بسيارى در جذب آنان دارد. امام رضا(ع) فرمود: «انّ الناس لو علموا محاسن كلامنا لَاتتبعونا؛(1) اگر مردم زيباييهاى كلام ما را بدانند، از ما پيروى ميكنند.»
شخصى خدمت امام باقر(ع) رسید، حضرت فرمود: «شيعيان ما محبّت دردلشان افكنده ميشود و آنان ما را دوست دارند، در حالى كه ما را نديده و كلام ما را نشنيدهاند. اگر آنان ما راببينند و كلام ما را بشنوند، بر هدايت آنان افزوده ميشود». (2)
از امام رضا(ع) نقل شده است: «تقوا و ورع را مراعات كنيد. امانتدار و راستگو باشيد. نسبت به همسايههاخوشرفتار باشيد. اينها چيزهايى است كه محمد(ص) بدانها سفارش كرده است. در بين مردم نماز را برپا كنيدو به ديدار خويشان برويد و به عيادت مريضان برويد. در تشييع جنازهها شركت كنيد. زينت ما باشيد وباعث زشتي و سرافکندگی ما نباشيد. ما را پيش چشم مردم، بد جلوه ندهيد و باعث نشويد كه مردم به ما بدبينشوند».(3)
حُسن خلق و رفتار زيبا نقش مؤثرى در جذب ديگران مخصوصاً جوانان دارد و آنان را به اسلام و رفتاراسلامى جذب ميكند.
معاشرت با خانوادههاى مذهبى به خصوص معاشرت با خوبان بسيار مؤثر است.
در صورتي كه نوع برخورد با جوانان را براي جذب به باورهاي ديني و واجبات و تكاليف ، از زاويه فريضه ديني امر به معروف نگاه كنيم، در پاسخ مي گوييم:
امر به معروف و نهى از منكر مسئوليت بزرگى است كه بايد با ظرافت خاص انجام گيرد. طبيعى است كه اگر اين فريضة الهى به طور شايسته عملى نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت. از اين رو اسلام آداب خاصى را براى امر به معروف و نهى از منكر در نظر گرفته است كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
1- حُسن برخورد:
قرآن مجيد خطاب به پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: «اى پيغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نيكوترين وجه صحبت نمايند».(4)
خداوند از حضرت موسى (ع) مى خواهد با فرعون كه ادعاى خدايى دارد با نرمى و ملاطفت تكلم كند و به او بگويد: آيا مى خواهى تو را به راه خداوند هدايت كنم تا به درگاه او خاشع شوي؟(5)
هرگز نمى توان با خشم و خشونت، جوان را از گناه باز داشت. روح جوان بسيار آسيب پذير است و در برابر برخورد قهر آميز واكنش نشان مى دهد، از اين رو بايد مواظب بود لطمهاى به شخصيت افراد وارد نشود. امام خمينى در اين باره مى گويد:
«سزاوار است آمر به معروف و ناهى از منكر، در امر و نهى خود و مراتب انكارش، چون طبيبى دلسوز و پدرى مهربان كه مصلحت مرتكب را رعايت مىكند باشد و انكارش بر او خصوصاً و بر امت عموماً لطف و رحمت باشد».(6)
2- جلب اعتماد:
امر به معروف و نهى از منكر در صورتى با موفقيت انجام مى گيرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمى توان در شخصى نفوذ كرد، از اين رو امام علي(ع) مى فرمايد: «دل هاى مردم وحشى است، پس هر كسى بتواند با آن ها الفت برقرار كند، به او روى خواهند آورد». (7) براى اين كار بايد به خطاكار شخصيت داد و از به كار بردن الفاظ تحقير آميز خوددارى كرد.
3- در نظر گرفتن وضع روحى و رواني:
در اجراى صحيح امر به معروف و نهى از منكر بايد شرايط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانى است نمى توان نصيحت كرد. امام علي(ع) مى فرمايد:
«براى دل هاى آدميان، علاقه و اقبال و گاهى تنفر و ادبار است. هنگامى كه مى خواهيد كارى را انجام دهيد از طريق علاقةاشخاص وارد شويد زيرا هنگامى كه كسى را مجبور بر كارى كنيد نابينا مى شود».(8) يعنى خود را به كورى و كرى مى زند.
4- محترم شمردن عقايد افراد:
دختر خانمى كه لباس مبتذل پوشيده و يا جوانى كه سر و وضع خاصى دارد، اين ها را ارزش تلقى مى كند و نشانة شخصيت مى داند. اگر چه از ديد ما اين نظريه باطل است اما بايد توجه داشت كه توهين كردن به عقيده و نظر آن ها توهين به همة وجودشان خواهد بود. از اين رو اسلام به مسلمانان دستور مى دهد كه حتی از توهين كردن به بت پرست ها خوددارى كنند.(9)
پي نوشت ها :
1 . بحارالانوار، ج 2، ص 30.
2 . همان، ج 24 ، ص 151.
3 . همان، ج 78، ص 348.
4 . اسراء (17) آيه53.
5 . نازعات، آيه 18 و 19.
6 . تحرير الوسيله، ج1، ص 481.
7 . نهج البلاغه، قصار 47.
8 . همان، قصار 193.
9 . انعام( 6) آيه 108.
پرسش10: روابط دختر و پسر از نظر اسلام چگونه است؟ چرا نباید دختر، دوست پسر داشته باشد؟
پاسخ: صحبت كردن مرد با زن نامحرم اگر با قصد لذت و شهوت نباشد، مانعي ندارد، ولى روابط دختر و پسرى كه نامحرم هستند و نگاه كردن يا صحبت نمودن آنها با قصد لذت جايز نيست. چنان كه توقف نمودن و خلوت كردن آنها در محيطى كه محل رفت و آمد نيست، حرام مىباشد، اگر چه با نگاه كردن يا صحبت التذاذى (لذتآور شهوانی) همراه نباشد.
واقعيت آن است كه غريزه جنسي از نيرومندترين غرايز در وجود انسان است كه بسياري از رفتارهاي آدمی را شكل میدهد و به گونههای مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام كه يك مكتب جامع است و مىخواهد مردان و زنان مسلمان، از يك طرف روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاك داشته باشند تا بتوانند قله هاى رفيع انساني و رستگارى را فتح نمايند و از طرف ديگر به نيازهاي غريزي و فطري خود نيز دست يابند، با حساسيت ويژه، اما واقع بينانه و لحاظ كردن طبيعت و اميال درونى و خواسته هاى نفسانى، قوانين و احكامى را جهت حفظ و نگهدارى فرد و جامعه در خط اعتدال و ميانه روى وضع كرده، از جمله آن احكام، چگونگي ارتباط با جنس مخالف است. اينها همه به سبب اين است كه اسلام از جانب خدا براى هدايت انسانها فرستاده شده كه خالق فطرت وغريزه با تمامى استعدادهاى بهينه و ذخيره شده در انسان است. بنابراين هر عاملى كه موجب تحريك انگيزههاى شهوانى در جامعه گردد و به آرامش روحى و روانى و عفت عمومى، صدمه وارد كند، موردتأييد اسلام نيست. اسلام میخواهد انواع لذتهای جنسي در محيط و درون خانواده شكل گيرد واز اين طريق آرامش روحي و رواني و پيوندهای عاطفي نيز برقرار بماند و با طرح آن در محيط جامعه به پيوند خانواده و اجتماع آسيب وارد نشود.
به جهت ميل شديد جنسي گاهي اوقات بي آنكه دختر و پسر(به خصوص دختران ) بخواهند، در وضعی قرار ميگيرند كه حتي اراده خود را از دست میدهند و ديگر نميتوانند از ارتباط جنسي خودداري كنند و ناخود آگاه و بي آنكه بخواهند، كم كم در آن اوضاع بدون بازگشت قرار میگيرند و زماني متوجه میشوند كه كار از كار گذشته است، يعني با فراهم شدن اوضاع ديگر، جلوگيري از آن بسيار سخت و دشوار است، به خصوص آنكه پسران فريبكار و متاسفانه حرفهاي در فريب دختران جوان در اين موارد، شياد و تردست هستند، پس چرا نبايد اين جريان را از سرچشمه بست ؟ به همين دلیل در اسلام حتي خلوت كردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مكاني كه رفت و آمد نباشد، حرام و گناه است.
مگر تمام روابط جنسي بين دختران و پسران از ارتباطهاي به ظاهر ساده و دوستانه آغاز نشده است؟ گاهی نیز متأسفانه به ارتباط جنسي ختم نشده، بلكه عاملي براي پديد آمدن بسياري از ناهنجاريهای اجتماعي و رواني میشود. بهترين شاهد بر ادعاي فوق، بررسی واقعيات موجود در اجتماع است. نقطه شروع طلاقها، فسادهاي جنسي، اعتياد و افسردگيها از کجا بوده است ؟ بسياري از آنها با يک نگاه ساده يا ارتباط کلامي کوچک با نامحرم شروع شده، به تدريج به ايجاد محبت و عشق و مشغول شدن فکر انجاميده، و در انتها به قرار و مدار و...
اما مسئله اين است که چون جوانان و نوجوانان مخصوصا دختران جوان، هنوز به سني نرسيدهاند که عاقبت برخي از کارها برايشان تجربه شده باشد، فقط ابتداي کار را که مطابق میل ميبينند و به دوستي با پسران نامحرم تن ميدهند و به اين ترتيب وارد دامي ميشوند که رهایی از آن بسيار دشوار است. چرا که اولين مشکل آنها، مشغوليت فکر و ذهنشان است و عقب افتادن تدريجي از درس.
مشکل بعدي خانواده (اگر داراي خانواده مذهبي باشند) ازدواج است. حتی آنها اگر بخواهند با همان پسري که از طريق کوچه و خيابان با او آشنا شدهاند ازدواج کنند، هيچ ضمانتي وجود ندارد که پسر چند دوست دختر ديگر نداشته باشد و از اين دختر جدا نشود و به آنها نپيوندد و به اين ترتيب دختران زيادي را دچار داغ فراق و افسردگي و نابساماني خانوادگي نکند، حتي در دانشگاهها يا محيطهاي کاري نيز ارتباط نامناسب با نامحرم، غالبا باعث گرفتاري است، زيرا چه بسا باعث ايجاد عشقهايي در دل دختران و پسران جوان ميگردد که به دلائل گوناگون، هرگز به "وصل" منجر نخواهد شد و داغ آن براي هميشه به دل طرفين خواهد ماند و فکرشان را آزرده خواهد ساخت.
مسائل برشمرده هيچ کدام قصه نيست، بلکه واقعيتهايي است که بسیار در جامعه جاري است و ما تنها با گوشه هايي از آنها آشنا میشويم. بسياري از گرفتاران اين مسائل به دليل حيا و شرم، مشکلات خود را براي ديگران بازگو نميکنند. اگر اين کار را ميکردند درس عبرت خوبي براي ديگران مخصوصا جوانان و نوجوانان ميشد.
وقتي اين مشکلات ريشهيابي ميشوند، غالب آنها از نگاه و سخنهاي کوتاه و عشوههايي آغاز ميشوند که به نظر برخی، نبایست به آنها حساسيت نشان داد، اما چه ميتوان کرد که همين موارد کوچک اگر مورد بي توجهي واقع شوند و ادامه يابند، سر از مشکلاتي بسيار در ميآورند.
در نگاه خود به زندگي بايستي عاقبت کارها را بنگريم و از زندگي ديگران عبرت بگيريم و به اين نکته برسيم که : چه بسا لذتهاي کوتاه که رنجهاي طولاني به ارمغان ميآورد.
دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطة دوستانه برقرار میکنند، از جهات مختلف، آسیب میبینند. آسیبها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن برای دختر بیشتر است. آسیبها عبارتند از:
1ـ آسیب روانی: دختری که به پسری علاقهمند شده و خود را در اختیار وی قرار میدهد، پس از بیوفایی پسر و ترک وی، به شدت دچار سرخوردگی گردیده و گاهی تا مرز افسردگی و بیماریهای شدید روانی پیش میرود.
2ـ آسیبهای اجتماعی: دختری که در شهری کوچک با پسری ارتباط دارد، جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست میدهد و تحقیر میشود، حتى اگر ازدواج کند، نمیتواند زندگی متعادلی داشته باشد، زیرا از طرف همسر و خانواده شوهر سرزنش میشود و به هر بهانهای، روابط قبلی وی را به رخش میکشند. این پدیده میتواند تهدیدی برای نهاد خانواده در جامعه و افزایش میزان طلاق باشد.
3ـ آسیب تربیتی: دختری که به عنوان فردی رابطهدار با چند پسر، معرفی میشود، جایگاه خود را به عنوان فردی شایسته برای تربیت، در ذهن اولیای خانه و مدرسه و حتى دوستانش از دست میدهد. چنین دختری از سیر تعلیم و تربیت به دور میماند. پدر و مادر او را مایه آبروریزی خانواده میدانند و ترجیح میدهند وی را در خانه نگهداری کنند.
4ـ آسیب معنوی: دختری که به صورت نامشروع با پسری رابطه دارد، با گناه و معصیت، از خداوند دور شده و از نظر اخلاقی سقوط میکند. او دیگر از عبادت خود لذت نمیبرد و احساس گناه و ملامت درون، روح او را آزار میدهد، مگر آن که توبه کند و راه پاکی را پیشه سازد.
حال به گوشهاي از پيامدهاي روابط آزاد در كشورهای غربي بپردازيم. آنجا كه فكر میكنيم اين مشكلات براي آنها حل شده يا حساسيت نسبت به اين موضوع ندارند. اگر چه در آنجا مشكلات به جهت روابط آزاد بيش از حد، بسيار است، اما متاسفانه جامعه ما نيزكم و بيش با بسياري از اين مشكلات روبرو است.
نظريات روانكاوى از جمله نظرية «هورناي» بر اين حقيقت تأكيد میكند: «در اجتماعاتى كه روابط جنسى آزاد هست، بسيارى از احتياجات رواني، شكل تمايلات جنسى پيدا مى كند و به صورت عطش جنسى در مى آيد».(1)
نشريه آمريكايى «ايدرز دايجست» دربارة روابط پيش از ازدواج دختران و پسران مى نويسد: "هرساله 350 هزار دختر نوجوان امريكايى در سنين 15 تا 19 سال ـ دورة دبيرستان ـ به سبب ارتباط هاى نامشروع، آبستن شده و فرزندان غير قانونى خود را به دنيا میآورند.... اين دختران با رؤياهايى چون ازدواج با دوستان پسرشان، اتمام تحصيلات، شروع يك زندگى ايدهآل و دستيابى به يك شغل مناسب، به اين ارتباطهای غير قانونى روي مى آورند. اما بسيار زود پردههاى سراب گونة اين اوهام به كنار رفته و واقعيت زندگى روى خود را نشان مىدهد. متأسفانه، اين بيدارى درست در زمانى به دست مىآيد كه دختران نوجوان ديگر شانسى براى برخوردارى از يك زندگى سالم و ايده آل را ندارند».
اين روزنامه در ادامه بررسی، علت بروز نابهنجاريهاى جنسى را روابط آزاد دختر و پسر در مدارس دانسته، طى گفتگويى با تعدادى از دختران، به نقل از يكى از آنان مينويسد:
"اي كاش زمان به عقب بر مىگشت! اى كاش به عنوان عضوى از خانواده در ميان والدينم جاي داشتم. اى كاش هنگامى كه زمينه هاى ايجاد يك ارتباط نامشروع برايم فراهم شده بود، كمى هم به زندگى آيندهام مى انديشيدم و اين گونه به پايان خط نمى رسيدم".
در ذيل به برخى از آن آثار كه در نتيجه روابط آزاد دختر و پسر در جوامع غربى پيدا شده اشاره مى كنيم:
1ـ افزايش روابط جنسى نامشروع: تحقيق نشان مى دهد كه آمار روابط نامشروع جنسى كه ناشي از روابط آزاد دختر و پسر است، در امريكا و در تمامى جامعة اروپا رو به افزايش است، به گونه اى كه در سال 1993 در امريكا 50% روابط دختر و پسر به روابط جنسي تبديل شده است.
2ـ آبستنى هاى ناخواسته: آميزش جنسى نامشروع و افزايش آبستنى هاى غير رسمى و زود هنگام يكى ديگر از آثار شوم روابط آزاد دختر و پسر است. آندره ميشل در اين باره مینويسد: "بيش از چهل درصد زنان امريكايى كه پيش از بيست سالگى ازدواج مى كنند، به علت روابط آزاد پسر و دختر، قبل از ازدواج حامله هستند. در نروژ 90% دخترانى كه در سن كمتر از هيجده سال ازدواج مى كنند، آبستن هستند و در سوئد و آلمان نيز همين مطلب صادق است".
3ـ ازدياد غير قابل كنترل آمار سقط جنين: متناسب با افزايش نرخ آبستنىهاى ناخواسته، آمار سقط جنين در كشورهاى غربى كه دختر و پسر پيش از ازدواج روابط آزاد دارند رو به افزایش است. از يك ميليون زن و دختر نوجواني كه هر ساله در امريكا به طور ناخواسته باردار مى شوند، 53% فرزندان خود را سقط میكنند. اين درحالى است كه به علت برخى محدوديتها كه بعضى ايالات در مورد سقط جنين وضع كردهاند، اكثر سقط هاى جنين گزارش نمى شود.
به ادعاى يك پزشك امريكايى كه در يكى از زايشگاههاى اين كشور مشغول بوده و در مورد مشكلات محل كار خود مقالهاى نوشته، در حدود 47% از زايمان هاى تحت نظر وى مربوط به مواليد نامشروع بوده است. به ادعاى وى اكثر مواليد، مربوط به زنان پايين تر از بيست سال مربوط به روابط آزاد دختر و پسر بوده است.
4ـ افزايش خانوادههاى تك والديني: افزايش شمار وصلت هاى غير رسمي، كاهش در ميزان ازدواج را ترسيم مى كند كه يكى از پيامد هاى آن افزايش تعداد خانواده هاى تك والدينى است؛ يعنى خانوادههايى كه فرزندان در آنها محكومند تنها با يكى از والدين زندگى كنند.
آندره ميشل مىگويد: «زندگى فرزندان نامشروع در بيش از 90% موارد با مادران است. اين گونه مادران كه تقريباً از سوى جامعه به ويژه والدين و آشنايان خود طرد مىشوند، براى گذراندن زندگى با مشكلات شديد اقتصادى و فقر و فلاكت مواجهند.»
روزنامة «ايدرز ايجست» ضمن ارائة گزارشى از وضع فلاكت بار معيشتى اين گونه خانواده ها، گزارش زير را نوشته است:
«مادر اين بچه - كه مادام بهانة پدر مىگیرد - براى تأمين نيازهاى مادى خود و فرزندانش ناچار است كه در دو شيفت كامل كار كند كه در نتيجه، فرزند وى در مقايسه با مادران ديگر، زمان كمترى را با او سپرى مى كند. اين فرزند غيرقانونى در حقيقت هم از نعمت پدر و هم از نعمت مادر محروم است.
اين مادر نوجوان با تأسف و تأثر مى گويد: من با اين حاملگى نامشروع براى تمام عمر دخترم را از نعمت پدر محروم كردم و بايد تسلى بخش اندوه فراوان اين طفل باشم.
5ـ روسپيگري: پديدة شوم روسپیگرى به ويژه در بين دختران جوانى كه به طور ناخواسته صاحب فرزند نامشروع شدهاند، در جوامع غربى شايع است، زيرا فرزندان ناخواسته، فرصت هاى اشتغال و تحصيل را از مادران گرفته، آنان ناچارند براى تأمين هزينه هاى زندگي و رهايى از فقر، به هر كارى رو آورند.
6ـ گسترش بيمارى هاى مقاربتي: روابط آزاد دختر و پسر، در نتيجه روابط آزاد جنسي، سكوي پرش روسپیگرى و افزايش بيمارىهاى عفونى و مقاربتى است. در اين باره كافى است بدانيد كه: در هر 13 ثانيه يك نفر در آمريكا به ويروس مهلك بيمارى ايدز مبتلا میشود. قربانيان اين ويروس كه عمدتاً از طريق بىبند و بارى جنسى مبتلا مى شوند، از اين بيمارى عفونى هلاك مىگردند.
آنچه ذكر شد، اشاره به برخى پيامدهاى روابط آزاد دختر و پسر پيش از ازدواج است. عوارض ديگرى چون جنون، عقده هاى رواني، افزایش جنايت و آدم كشى از ديگر نتايج آن روابط است.
به اين ترتيب روشن شد كه چرا اسلام روابط آزاد دختر و پسر و نگاه و صحبت هاى شهوتآمیز آنان را كه منشأ براي روابط بعدي میشود، حرام و ممنوع ساخته است.
پینوشتها:
1ـ آمار و نقل قولها عمدتاً از كتاب مجموعه مقالات دفاع از حقوق زنان، تدوين دفتر مطالعات و تحقيقات زنان از صفحة 60 تا 72 برداشت شده است.
در اين موضوع مى توانيد كتاب هاى زير را مطالعه كنيد:
أ) جامعهشناسى خانواده، از دكتر شهلا اعزازي.
ب) سيماى زن در جهان ـ امريكا، از مركز امور مشاركت زنان رياست جمهوري.
پ) درّ و صدف، از محمد شجاعي، انتشارات محيي، شهرري.