پرسش و پاسخ هایی در مورد خلقت آسمان و زمین

پرسش1:
ابتدا بیگ بنگ یا انفجار عظیم رخ داده و سپس طبق آیه شریفه 11 سوره فصلت ـ که در مورد دود بودن آسمانها هست ـ ستارگان و فضا و زمین بوجود آمده اند یا برعکس؟
پاسخ:
«ثمُ‏َّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائعِينَ»؛ سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد (و شكل گيريد)، خواه از روى اطاعت و خواه اكراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مى ‏آييم (و شكل مى‏ گيريم)!»(1)
با سلام و درود
چند نکته در این زمینه عرض می شود:
1. قرآن کتاب هدایت و راهنمای بشر به سود سعادت و کمال است، نه کتاب کیهان شناسی و ...، و اگر هم مطلبی در زمینه های دیگر بیان نموده است، به جهت جنبه هدایتگری و آن پیامی بوده که در راستای هدایت و راهنمایی انسان مفید و لازم بوده است.
اشارات قرآنی در زمینه کیهان شناسی نیز در راستای اثبات خداشناسی و بیان عظمت قدرت او و ... است.
2. در قرآن آیه ای که بطور صریح و قطعی تقدم خلقت یکی از زمین و آسمان بر دیگری را بیان کرده باشد نداریم. البته ظاهر آیات قرآن در باره آغاز خلقت (كه از «دخان، دود» شروع شده است) تا حدود زیادی با نظریه علمی مشهور خلقت جهان (یعنی انفجار بزرگ) همخوانی و اشتراك هایی دارد.
3. در قرآن در زمینه تقدم خلقت آسمان بر زمین، تناقضی بین آیات وجود ندارد.
4. با توجه به تعدد نظریه ها در مورد آغاز خلقت و عدم اثبات قطعی آن ها، هیچ یك از آنها را نمی توان به صورت قطعی به قرآن نسبت داد.
ضمنا تمام تئوری های علمی در نهایت می توانند نسبت به آسمان اول اظهار نظر بکنند و دست بشر از تجربه آسمان های دیگر کوتاه است تا بخواهد درباره آن ها نظریه ای بدهد.
بررسی چند آیه در این زمینه:
آیه اول:
«خَلَقَ الْأَرْضَ فىِ يَوْمَينْ‏ِ .... ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخان‏»؛ زمين را در دو روز آفريد .... سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود.(2)
برخی گفته اند این آیه با تعبیر «ثم» دلالت بر مقدم بودن خلقت زمین بر آسمان دارد. ولی باید گفت «ثم» همه جا براى تأخير و ترتيب زمانى نيست، بلکه می تواند برای تأخیر در بیان باشد ـ همان طورى كه در ادبيات عرب نظاير زیادی دارد.
در مفردات آمده که "ثم" حرف عطفی است که اقتضا می کند مؤخر بودن ما بعد را از ما قبل؛ و این تأخر می تواند یا تأخر ذاتی باشد یا رتبی و یا وضعی.(3)
آیه دوم:
«أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»؛ آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يكديگر باز كرديم.(4)
واژه ی «رتق»، به معنای «چیز به هم پیوسته» و «فتق» به معنای «جدا كردن دو چیز متصل به هم» است.(5)
توجه:
1. از ظاهر این دو آیه استفاده می شود كه قبل از خلقت آسمان ها، توده ای از گازهای گسترده و عظیم وجود داشته و زمین و آسمان به هم متصل و چسبیده بودند كه به قدرت خداوند از هم جدا شده اند.
2. جمله "هى دخان" (آسمانها در آغاز به صورت دود بود) نشان مى ‏دهد كه آغاز آفرينش آسمان ها از توده گازهاى گسترده و عظيمى بوده است، و اين با آخرين تحقيقات علمى در مورد آغاز آفرينش كاملا هماهنگ است‏.(6)
3. طبق تحقيقات دانشمندان، عالم بزرگ (مجموعه جهان) و عالم كوچكتر (منظومه شمسى) همه در آغاز، توده واحدى بودند كه بر اثر انفجارهاى پى در پى از هم شكافته شدند و كهكشان ها و منظومه‏ ها و كرات به وجود آمدند.(7)
4. از آیه شریفه «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ» استفاده می شود که "ماء" به معناى آب است، اما گاهى به هر شي‏ء مايع "ماء" گفته مى ‏شود.
در آغاز آفرينش، جهان هستى به صورت مواد مذابى بود (يا گازهاى فوق العاده فشرده كه شكل مواد مذاب و مايع را داشت) سپس در اين توده آبگونه حركات شديد و انفجارات عظيمى رخ داد.(8)
آیه سوم و چهارم:
«هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاء»(9)
از ظاهر اين آيه («ثم» آورده) استفاده می شود كه آفرينش آسمان بعد از زمين بوده است؛ در حالى كه از آيه «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها»؛ و زمين را بعد از آن (آسمان) گسترش داد(10)، عكس آن به دست مى ‏آيد كه خلقت زمين بعد از آسمان است.
لازم به ذکر است كه در این آیه سخن از خلقت زمین نیست، بلکه خلقت "ما فی الارض" است؛ و این دو با یکدیگر فرق می کنند.
در ثانی، از كلمه «دَحاها» فقط گسترش زمين استفاده می شود نه آفرينش آن.
هم چنین كلمه «ثم» همه جا براى تأخير و ترتيب زمانى نيست (همان طورى كه در ادبيات عرب نظاير فراوان دارد)، لذا ممکن است اين كلمه در اين جا فقط براى تذكر و يادآورى نعمت هاى خدا باشد و نظرى به تقدم و تأخّر خلقت زمين يا آسمان ندارد.(11)
بنا بر این:
1. در تفسیر و تبیین یك آیه، لازم است آیات دیگر را بررسی و تحلیل نمود به سبب این كه بعضی از آیات، آیات دیگر را تفسیر می كنند؛ و نمی توان از یك یا دو آیه نظریه نهایی قرآن را به دست آورد.
2. از مجموع آیاتی كه در باره خلقت آسمان و زمین نازل شده، این نكته به دست آمده كه قبل از خلقت آسمان و زمین، توده ای از گازهای گسترده و عظیم وجود داشت، و زمین و آسمان به هم متصل و چسبیده بودند و در اثر انفجارهای پی در پی از هم شكافته و كهكشان و منظومه و كرات دیگر به وجود آمد، و با نظریه مشهور علمی، یعنی انفجار بزرگ، همخوانی دارد.
3. آیات (بقره، 29) و (نازعات، 30)، با آیات دیگر درباره خلقت آسمان و زمین، تناقضی ندارند.
4. ظاهر آیه 11 سوره فصلت، تقدم خلقت زمین بر آسمان را می رساند. ولی وقتی قائل به عصمت خداوند، عصمت قرآن و عصمت پیامبر هستیم و عصمت اینها در جای خودش ثابت شده است، مواردی که در ظاهر با آموزه ها ـ البته آموزه های قطعی ـ سازگاری ندارد را باید توجیه معقول و محملی علمی برایش داشته باشیم نه این که نسبت اشتباه و تناقض و ... بدهیم.

پرسش2:
قرآن یا نباید در مورد کیهان شناسی چیزی می گفت یا حالا که گفته باید درست و علمی باشد!
پاسخ:
اگر قرآن کتاب کیهان شناسی بود، چنین حرفی صحیح بود بایستی همه مطلب را بیان می کرد، ولی قرآن کتاب هدایت است و همان مقدار که برای رساندن پیام هدایتگری کفایت می کرده را بیان کرده است؛ لذا الزامی وجود ندارد تا بگوییم یا نباید بحث علمی کند و یا اگر کرد باید همه یک مبحث علمی را بیاورد.

پرسش3:
قبل از خلقت آسمان، زمین چطور به آسمان چسبیده بود؟
از کجا میدانید که آیه رتق اسمان و زمین، منظورش دقیقا این است که آنها به هم چسبیده بودند؟
پاسخ:
آن دو قبل از آفرینش، بصورت گازهای به هم فشرده، به یکدیگر متصل بودند یعنی هر دو از این توده گازی، جدا شده و به وجود آمده اند. البته این منافاتی ندارد که ابتدا به آفرینش آسمان پرداخته و سپس زمین خلق شده باشد. چون این فقط اشاره به پیوسته بودن آنها دارد.
مطلب دیگر این که راغب در مفردات گفته:
كلمه "رتق" به معناى ضميمه كردن و به هم چسباندن دو چيز است، چه اينكه در اصل خلقت به هم چسبيده باشند و چه آن را با صنعت عمل بچسبانند، هم چنان كه قرآن كريم مى ‏فرمايد: «كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»، زمين و آسمان به هم چسبيده بودند، از يكديگر جداشان كرديم.
و "فتق" به معناى جدا سازى دو چيز متصل به هم است، و اين ضد رتق است‏.(12)

پرسش4:
قرآن همین مقدار هم که گفته باید علمی باشد! چون ادعای وحیانی دارد. لذا در همین مقدار کم هم در کیهانشناسی نباید اشتباه بگوید!
پاسخ:
اشتباه نگفته است. نظر قاطع ندادن به معنای اشتباه بودن نیست. به عبارت دیگر، مبهم گذاشتن به معنای اشتباه و خطا نیست. چرا که قرآن در مقام بیان همه چیز در خصوص خلقت آسمان و زمین نبوده لذا به مطالب بیشتری هم نپرداخته است. و این نپرداختن هم هیچ مشکلی برای هدایت و سعادت انسان به وجود نمی آورد.
نکته: از ظاهر آیه 11 فصلت، تقدم خلقت زمین بر آسمان فهمیده می شود، ولی وقتی قائل به عصمت خداوند، عصمت قرآن و عصمت پیامبر هستیم و عصمت اینها در جای خودش ثابت شده است، مواردی که در ظاهر با آموزه ها ـ البته آموزه های قطعی ـ سازگاری ندارد را باید توجیه معقول برایش داشته باشیم نه این که نسبت اشتباه و تناقض و ... بدهیم.
استناد به "ثم" و شاهد مثال از آیات دیگر و ...، همه همان توجیه معقول است.

پرسش5:
همان جز را هم که گفته باشد باید مفهومش روشن باشد نه اینکه چند پهلو بوده و هر مفسری یک برداشت بکند زیرا مسلما گوینده کلام فقط یک مفهوم را از کلام خود مد نظر داشته نه چند مفهوم!
پاسخ:
این عیب نیست بلکه اتفاقا حسن مطلب است.
این که گوینده مطلبش را با ابهام بگوید که همه نظرها را به خود معطوف نماید (و هر گروهی این کلام را با عقیده خود همراه ببیند) و پس از همه این گفتگوها بفهمند که این مقصود اصلی متکلم نبوده، و از این مباحث به نظر و مقصود اصلی شرع که همان پیام هدایتگرانه اش است برسند، عین فصاحت و بلاغت است.
توجه: ابهام نه به معنای مفهوم نبودن است بلکه به معنای سازگاری با تفاسیر و برداشتهای مختلف است.

پرسش6:
تفسیر گوناگون داشتن یعنی هر کسی حدس میزند که مفهومش این است ولی در عین حال خود مفسر هم یقین ندارد منظور گوینده سخن همینی است که او برداشت کرده، پس گمراه کننده است نه هدایتگر.
پاسخ:
مراد از ابهام، نامفهوم بودن نیست. بلکه بیان غیر مستقیم و پوشیده است. هم چنین آن مراد اصلی، قابل دسترسی است و برداشتهای ابتدایی این گونه نیست که شخص را از غرض اصلی باز دارد.
به بیان دیگر، وقتی یک مسأله ای ارزش حاشیه ای دارد یعنی متکلم در مقام بیان اصل موضوع نیست بلکه نکته دیگری را مد نظر دارد چنین عمل می کند. یعنی در آیه شریفه خداوند در مقام بیان ترتیب و تقدم خلقت آسمان یا زمین نیست بلکه می خواهد نکته هدایتگری و اصلی را برساند که آن عظمت قدرت الهی است، لذا منظور آیه این است: با هر عقیده ای که هستی، زمین مقدم باشد یا آسمان یا ...، مهم این است که بدانی این همه با اراده و در سایه عظمت قدرت الهی خلق شده است.

پرسش7:
اگر مجمل هم گفته باشد، نباید با علم متعارض باشد. مثلا آیه 11 فصلت اشتباه صد درصد علمی است چون خلاف بدیهی ترین اصل علمی است که زمین قبل از ستارگان شکل گرفته باشد!
پاسخ:
نکته این سربسته گذاشتن و مبهم آوردن برای این است تا ذهن ها منصرف به این حرفهای حاشیه ای نشود بلکه به اصل مطلب و پیام اصلی که همان عظمت قدرت الهی است متوجه شوند.
یعنی تو ای مخاطب، به هر عقیده ای که هستی (زمین را مقدم می دانی یا آسمان و آسمانها را یا ...) بدان که خالق همه اینها خداوند است.
نکته: این از فصاحت و بلاغت در کلام است.

پرسش8:
ایا خود قرآن چنین ادعایی کرده یا فرض شماست؟
پاسخ:
فرض؟! علم و دانش بلاغت چنین می گوید.
مگر فهم ما از قرآن غیر از دانش های بیرونی است؟! این دانشی است که ما از علم بلاغت استفاده می کنیم.
متکلم فصیح و بلیغ، هیچگاه مقصود اصلی خود را فدای مقصود فرعی نمی کند. اگر بخواهد اصرار بر مقصود فرعی داشته باشد، مقصود اصلی از دست می رود.

پرسش9:
یکباره یک آیه کلی می آورد که خالق همه جهان هستی خداست، کسی هم سرش بحثی نداشت. ولی وقتی می آید طول و تفصیل می دهد که چنین کردیم ثم فلان و بعد چه کردیم، آیا می شود گفت منظورش بیان جزییات این خلقت نیست و یا تقدم و تاخری در خلق منظورش نیست؟
پاسخ:
در چنین تعارض های ظاهری، نمی توان حکم به اشتباه کردن خداوند نمود زیرا با مبانی و با عصوت خدا سازگار نیست، لذا اگر خداوند منظور خاصی داشته است ما نمی دانیم و چاره ای نداریم که آن را بر وجهی علمی حمل کنیم، در این جا نیز بهترین حملی که به ذهن می رسد همین مطلب است.

پرسش10:
پس این همه ادعاهای قاطعانه اعجاز علمی قرآن چرا؟
پاسخ:
ادعای زیادی راجع به اعجاز علمی قرآن نیست.
افزون بر این که کسی مدعی نیست که حقانیت قرآن در گرو اعجاز علمی آن است.

پرسش11:
آیاتی که می گوید زمین بعد از هفت آسمان خلق شده، با آیه 11 فصلت را که می گوید زمین قبل از هفت آسمان خلق شده، متناقض نمی شود؟ آیه 11 فصلت، خلق زمین را قبل از هفت آسمان می داند پس آیات دیگر باید مؤید این آیه باشند در غیر اینصورت تناقض است!
پاسخ:
هر جایی که وجهی برای جمع وجود داشته باشد که دیگر تناقضی نیست.
«ثم» می تواند تأخیر در بیان را برساند و لزوما به معنای تأخیر در آفرینش نیست.
حتی علامه طباطبایی هم که «ثم» را ظهور در تأخیر در آفرینش می دانند، جمع بین آیات را چنین بیان می کند:
«ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخان‏»(13)
«وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها»(14)
در آيه (فصلت، 11) كلمه "ثم" ظهور در اين دارد كه خلقت آسمان ها بعد از زمين بوده است.
در آيه (نازعات، 30) كلمه "بعد ذلك" نيز ظهور دارد در اين كه خلقت زمين (كه به نظر علامه خلقت زمین با دحو و گستردن آن يكى است)، بعد از خلقت آسمان ها بوده است.
ولى ظهور جمله "بعد ذلك" روشنتر، و قويتر از ظهور كلمه "ثم" در بعديت است.(15)
لذا ایشان با این بیان علمی، خلقت زمین را پس از خلقت آسمان می داند.
نکته: بیان دیگر از عبارت علامه این است که این تعارض بدوی است و با این بیان، روشن می شود که اصلا و در واقع، تعارضی نیست.

پرسش12:
"دحاها" بر خلاف نظر امثال علامه نباید معنی خلق بدهد چون در این صورت سوره نازعات با فصلت متناقض می شود.
پاسخ:
علامه هم از این تعارض و تزاحم ظاهری آیات مطلع بوده و لذا با بیان علمی خود، رفع تعارض نموده است. البته ممکن است شما این بیان ایشان را نپسندید ولی از نظر علمی صحیح است.
کسانی هم که "دحاحا" را به معنای گسترش زمین می گیرند، باز هم برای آنها بین این دو دسته آیات، تعارض و تزاحم ظاهری وجود دارد و به همین دلیل با بیان این که "ثم" می تواند برای تاخیر در بیان باشد، رفع تعارض می کنند. توجه داشته باشید که این از ادبیات عرب است که ثم می تواند برای تاخیر در بیان و یا تاخیر در زمان باشد، لذا مبنای صحیح علمی دارد، و این طور نیست که بخواهیم خودمان را فریب بدهیم.
در هر صورت این راهی است برای رفع تعارض ظاهری این آیات؛ و چون عصمت قرآن ثابت شده است می دانیم که این آیات نیز صحیح اند و لذا باید محمل علمی و معقول برای آنها داشت، و همین مطلب، محمل علمی و موجه است.

پرسش13:
علامه که می گوید "دحاها" در نازعات همان خلق زمین است، چطور می توان این ادعا را با آیه 11 فصلت که می گوید زمین قبل از هفت آسمان خلق شده تطبیق داد؟
پاسخ:
چه اشکالی دارد بگوییم "ثم" در آیه 11 فصلت، بدون قرینه "بعد ذلک" در سوره نازعات، ظهور در تراخی و بعدیت در وقوع دارد، ولی با آن قرینه ـ که ظهورش قویتر و روشنتر از ظهور "ثم" است ـ دیگر از ظهور "ثم" دست بر می داریم و می گوییم "ثم" برای بعدیت در بیان است.

پرسش14:
در آیه یازده فصلت، ثم را هر مفهومی بگیرید فرقی در مفهوم آیه نمی کند و آیه می گوید زمین بوده و آسمان دودی که هنوز هفت آسمان نشده، و این آسمان دودی با زمین مورد خطاب قرار می گیرند.
پس قبل از اینکه آسمان دودی به هفت آسمان تبدیل و کهکشانها ایجاد شود زمین وجود داشته، که بزرگترین اشکال علمی است!
پاسخ:
«ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ»(16)
کجای این آیه می فرماید زمین قبلا آفریده شده؟
اگر هم منظورتان خطاب به آسمان و زمین است، این امر الهی به تکوین و به وجود آمدن آنها است، نه این که قبلا خلق شده اند و اکنون خداوند به آنها خطاب کند که بیایید.(17)

پرسش15:
منظور قرآن از آسمان دنیا چیست؟
پاسخ:
«إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ» (18)
«وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ» (19)
«وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ» (20)
«أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها» (21)
ظهور این آیات در این است که آسمان دنیا یکی از آسمان های هفتگانه است، و مراد از آن همان فضايى است كه ستارگان بالاى زمين در آن فضا قرار دارند.(22)
آسمان دنيا طبقه اول آسمانها است، و از اين آيه شريفه استفاده مي شود كه تمام اين كواكب و ستارگان در همان آسمان اول است، و آن قدر وسيع است كه تمام اين كرات جويه در اين طبقه است.
اما شش آسمان ديگر چه چيزها در آنها قرار داده، جز خالق آنها نمي داند، مگر به وحى الهى و اخبار انبياء ثابت شود، مثل بيت المعمور سجده ملائكه و سدرة المنتهى و جنّة المأوى و لوح و قلم و ... .(23)
نکته: "دنیا" از "دنوّ" گرفته شده یعنی پایین و نزدیک، و قرآن می فرماید آن آسمان نزدیک زمین را به ستارگان زینت دادیم. لذا آسمانی که به ما نزدیکتر است همان آسمانی است که ستارگان و ... در آن قرار دارند.


پرسش16:
آیا شش آسمان دیگر هم مادیند چون قرآن گفته تمام هفت آسمان از دود خلق شده؟
پاسخ:
آسمان هاى هفتگانه، همه جزو خلقت جسمانى و همه در داخل طبيعت و ماده هستند، نه ما وراى طبيعت.
اين عالم طبيعت هفت طبقه است كه هر يك روى ديگرى قرار گرفته و از همه آنها نزديكتر به ما، آسمانى است كه ستارگان و كواكب در آنجا قرار دارند؛ و اما آن شش آسمان ديگر، قرآن كريم هيچ حرفى در باره‏ آنها نزده، جز اين كه فرموده روى هم قرار دارند.
اگر در آيات و روايات آمده كه آسمانها منزلگاه ملائكه است، و يا ملائكه از آسمان نازل مى‏شوند و ...، بيش از اين دلالت ندارد كه امور مزبور نوعى تعلق و ارتباط با آسمانها دارند.
آن نظامى كه در آيات شريفه قرآن براى آسمان و اهل آسمان ثابت شده و آن امورى كه در آنها جريان مى ‏يابد، هيچ شباهتى به اين نظام عنصرى و محسوس در عالم زمينى ما ندارد، بلكه به كلى منافى با آن است.(24)

پرسش17:
وقتی شش آسمان دیگر هم مادی باشند مسلما تابع قانون ماده خواهند بود یعنی زمان و مکان و حرکت مادی آن جا هم حکمفرماست.
پاسخ:
نسبت به مواد تشکیل دهنده آسمانهای هفت گانه، چیزی نمی دانیم.
علامه هم اگر چه آسمانها را داخل در عالم خلقت جسمانی می داند ولی می گوید هیچ شباهتی بین نظام حاکم در آسمانها با نظام عنصری و محسوس در عالم زمین وجود ندارد و بطور کلی منافی با آن است.
ایشان به این روایت اشاره می کند که ملائكه از نور خلق شده ‏اند و غذايشان تسبيح خدا است.
سپس ایشان تصریح می کند: اين كه خلقت آسمانها و آسمانيان چطور است هيچ شباهت و ربطى با نظام جارى در زمين ندارد.(25)

پرسش18:
ما که در عالم ماده هستیم آیا این آسمان هفت گانه که پیامبر (ص) با بدن مادی به آن سفر کردند هم از ماده هست؟
و آیا آن ساکنانی که پیامبر از آنها می گفتند از موجودات مادی بودند یا از ملائکه بودند یا شاید از انواع جنیان (به مانند پری و امثال آن)؟
پاسخ:
1. در مورد این که آسمانهای هفتگانه، از چه تشکیل شده اند، نمی دانیم.
در تفسیر نمونه آمده: عالم آفرينش از هفت مجموعه بزرگ تشكيل يافته كه تنها يك مجموعه آن در برابر ديدگان انسانها قرار گرفته، دستگاههاى علمى و تحقيقاتى انسان به ما وراء اين منطقه يعنى غير از آسمان اول نفوذ نكرده است.
اما شش عالم ديگر چگونه است؟ و از چه تشكيل يافته؟ جز خدا نمى ‏داند.(26)
2. نمی دانیم. احتمال زیاد از عالم مثال و مجردات باشند، نه ماده.
هم چنین می تواند از مقوله علم الهی باشند یعنی مراتبی از علم الهی بوده و آن حضرت، حقیقت بشر را دیده اند.
علامه طباطبایی می گوید: چشم رسول خدا (ص) آنچه را كه ديد بر غير صفت حقيقيش نديد، و چيزى را هم كه حقيقت ندارد نديد، بلكه هر چه ديد درست ديد.
مراد از اين ديدن، رؤيت قلبى است نه رؤيت با ديده سر.
شاهد: «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى» (27) قلب (پاك او) در آنچه ديد هرگز دروغ نگفت.(28)

پرسش19:
کتاب مبین باید واضح سخن بگوید. هیچ نویسنده ای منظورش را این گونه بیان نمی کند مثلا بگوید آب و منظورش مواد مذاب باشد!
پاسخ:
لسان قرآن چنین است. به این آیات توجه کنید:
«وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً»(29)
«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ»(30)
«خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ»(31)
اطلاق آب بر این موارد به خاطر مایع بودن و جریان و سیلان داشتن است.
ضمنا این منافاتی با مبیّن بودن قرآن ندارد. که البته این را باید در جای خود پیگیری کرد.

پرسش20:
این آیاتی که آورده اید کجا به فلز یا گاز مایع و مواد مذاب گفته آب؟ بله اگر گفته انسان از آب خلق شده برای مردم آشکار بوده چون همه می دانستند منی آب است. ولی آیا آیه ای هست که ثابت کند اب معنی مواد مذاب بدهد؟
پاسخ:
اصل واحد در ماده "موه" (ریشه ماء)، مطلق هر چیز مایع غیر جامد است. لذا "ماء" عبارت است از هر چیزی که مایع بوده و در آن جریان و سیلان باشد.(32)
لذا در کتب لغت نیز اطلاق "ماء"، بر مایعات، آمده است. و قرآن که لغت را نساخته است.
توجه داشته باشید که اطلاق آب بر برخی چیزها شیوع بیشتری دارد لذا برای ذهن آشناتر است ولی اطلاق آب بر برخی چیزهای دیگر ـ اگر چه از نظر لغوی صحیح است ـ ولی چون در لسان عرف زیاد استعمال نشده و برای خودش لفظ دیگری نیز داشته، برای ذهن چندان آشنا نیست. البته روشن است که ملاک، صحت استعمال است که مرجع آن هم لغت است.
لذا این استعمال و این احتمال، از نظر فنی مشکلی ندارد.
به همین خاطر در ذیل آیه شریفه: «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء»(33)
برخی چنین وجه و احتمال را بر شمرده اند:
گاهى به هر شي‏ء مايع "ماء" گفته مى‏شود مانند فلزات مايع و امثال آن.
در آغاز آفرينش، جهان هستى به صورت مواد مذابى بود (يا گازهاى فوق العاده فشرده كه شكل مواد مذاب و مايع را داشت) سپس در اين توده آبگونه حركات شديد و انفجارات عظيمى رخ داد، و قسمتهايى از سطح آن پى در پى به خارج پرتاب شد، اين اتصال و به هم پيوستگى به انفصال و جدايى گرائيد، و كواكب و سيارات و منظومه‏ها يكى بعد از ديگرى تشكيل يافتند.
بنا بر اين جهان هستى و پايه تخت قدرت خدا نخست بر اين ماده عظيم آبگونه قرار داشت.(34)

پرسش21:
آیا واقعا قرار است آیات و احادیث با علم تطابق پیدا کند؟
پاسخ:
قرار نیست آیات و روایات را با علوم روز تطابق دهیم، سخن بر سر این است که قرآن در خبرهایی که داده صادق است و تناقض گویی هم نکرده است.
قرآن در زمینه خلقت و آفرینش آسمان و زمین، در مقام بیان جرئیات نبوده و لذا ابهام گذاشته و بیان نکرده است.
در همین مقدار هم که بیان کرده، بین آیات قرآن هیچ تناقضی نیست.
مطلب دیگر، با پیشرفت علم، یافته های علمی هم می تواند دچار تغییر شود، که با این ها کاری نداریم. ولی نسبت به یافته های قطعی علم، می توان گفت که بین آنها و بین إخباریات (که صدق و کذب معنا پیدا می کند) قرآن، تناقض نیست یعنی این گونه نیست که قرآن مطلب قطعی علمی را مدعی شده باشد که بر خلاف واقع باشد.

پرسش22:
به فرض که قرآن نظر قاطع نداده باشد، نتیجه می گیریم قرآن مبین نیست! در حالی که بنده ادعا میکنم حداقل در بیشتر آیات قاطعانه حرف زده و اشتباه کرده!
پاسخ:
مبین بودن معنایش این نیست که در هر موضوعی ـ ولو جزیی ـ همه چیز را گفته باشد، و یا اگر هم گفته، ما آن همه چیز را بفهمیم.
خداوند می خواهد عظمت قدرتش را به مخاطب برساند، و در این زمینه هم کاملا موفق بوده و هیچ مشکلی هم برای هدایت انسان به این مقصود، وجود ندارد.
در ثانی، نداشتن فهم کامل ما از قرآن، ایرادی است که متوجه ما می شود، نه قرآن.
ضمنا ما با این آیه و امثال آن نمی خواهیم به عصمت قرآن برسیم زیرا عصمت قرآن، از جای دیگر ثابت شده است.

پرسش23:
اصولا وقتی یک نفر یک مطلب را دو بار بگوید و اختلاف در سخن داشته باشد شنونده هیچ کدام را باور نمی کند. مثلا اگر کسی بگوید 5 در 5 می شود 12 تا، بار دیگر بگوید می شود 18 تا منظورش این است که هیچکدام درست نیست.
پاسخ:
شما اول باید ثابت کنید که قرآن دارد مطلب مسلم و بدیهی ای مثل ضرب 5 در 5 را می گوید.
وقتی این اثبات نشده چگونه بر فرض و گمان خود، مطالبی را به گمان تفسیر قرآن، بر قرآن تحمیل می کنید و قرآن را متهم به خطا و اشتباه می کنید.
خداوند معصوم است و قرآن هم کلام الهی و معصوم است. مگر این که این مطالب هنوز برایتان ثابت نشده باشد که در این صورت ابتدا باید بدانها پرداخت و نوبت به بررسی این آیات نمی رسد.

پرسش24:
اینها بهانه است برای توجیه اشتباه قرآن. کاملا واضح است که زمین را بر اساس آیه 11 فصلت قبل از کهکشانها خلق کرده.
ثانیا عصمت قرآن با بررسی گفته هایش مشخص می شود!
پاسخ:
اولا قرآن معصوم است و اشتباه نمی کند. نمی توان نظرات خود را بر قرآن تحمیل نمود. برای هر ادعایی، نیاز است تا دلیل و مستند علمی بر آن اقامه شود. با تکرار و بدون آوردن دلیل و مستند علمی هم، چیزی ثابت نمی شود.
ثانیا بله عصمت قرآن با گفته هایش ثابت می شود و ثابت هم شده، لذا قرار نیست از این آیه بخصوص، ما عصمت قرآن را ثابت کنیم.
در مواردی که فهم کاملی از آیات قرآن نداریم نمی توانیم چیزی را به قرآن نسبت دهیم و یا بگوییم قرآن اشتباه کرده است.

پرسش25:
قران حداقل در مورد آیه 11 معصوم نیست.
علم معلوم کرده که یقینا عمر کهکشانها از زمین بیشتر است پس زمین نمی تواند قبل از کهکشانها شکل گرفته باشد.
پاسخ:
نمی توان به سلیقه خود یک آیه را گرفت و تفسیر دلخواه کرد و یک نظر را بطور قطعی به قرآن نسبت داد. این همان تحمیل بر قرآن است.
آیات قرآن را باید با سایر آیات مرتبط با آن موضوع بررسی نمود. نمی توان دیگر آیات را در نظر نگرفت و مدعی شد قرآن این را می گوید. قرآن یک مجموعه است.
وقتی خود قرآن به صراحت در مورد مقدم بودن خلقت آسمان یا زمین، چیزی نگفته، نمی توان چیزی را بر قرآن تحمیل نمود.
ظاهر قرآن در عین حالی که در این زمینه نظر قاطعی نداده، منافاتی هم با کشفیات علمی موجود ندارد.
مطلب دیگر، از آنجا كه مطالب قرآن در مورد خلقت آسمانها و زمين به صورت كلى و مجمل‌ است تطبيق قطعى آن با نظريه علمى خاص در باب مراحل پيدايش جهان صحيح به نظر نمى ‌رسد.

پرسش26:
بر اساس آیه 11 فصلت، مشخص می شود که زمین قبل از هفت آسمان خلق شده نه آسمان!
پاسخ:
اولا: این مطالب شما بنا بر فرضی است که ثابت شود خداوند قصد داشته با این بیان، مراتب خلقت و ترتیب آنها را بیان کند، در حالی که چنین مطلبی ثابت نیست. هر ادعایی نیاز به دلیل و مستند علمی دارد.
ثانیا: خطاب در اینجا اشاره به مقام تکوین و برای ایجاد و خلقت است.(35)
ثالثا: به خطاب آیه توجه کنید می فرماید: «فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ» و آسمان را در خطاب مقدم قرار می دهد و ابتدا به آسمان خطاب کرده و سپس زمین را می آورد؛ همین تقدم در خطاب، قرینه ای است بر تقدم خلقت آسمان بر زمین.

پرسش27:
قبل از خطاب، آسمان دودی وجود داشته پس چیزی که وجود دارد، با خطاب کردن یا بقول علامه خلق، دوباره که آن را خلق کنند.
پاسخ:
این که می گویید این آیه اشاره به تکوین ندارد و می گوید زمین و آسمان دودی وجود دارند و سپس به آنها خطاب می شود، خطاب به زمین و آسمان برای آمدن، چگونه متصور است؟ نزد چه کسی و چگونه باید بیایند؟ از حیث زمان و مکان چگونه توجیه می شود؟
ضمنا این که واقعا مراد از دخان همین دود مادی است، ثابت نیست. برخی گفته اند مراد دود نیست بلکه به خاطر دور بودن و فاصله زیاد، شبیه دود است.(36)

پرسش28:
آسمان و هفت آسمان قرآنی همان عقیده رایج مردم در مورد کاینات هست که هفت آسمان بطلمیوسیه یعنی همین منظومه شمسی خودمان!
پاسخ:
بین آسمانهای هفت گانه و هیئت بطلمیوسی تفاوتهای اساسی وجود دارد. یکی از آنها این است که هیئت بطلمیوسی قائل به افلاک و آسمانهای نُه گانه است در حالی که قرآن قائل به هفت آسمان است.

پرسش29:
آیه 11 فصلت، زمین را همراه آسمان دودی معرفی کرده یا نه؟ هفت آسمان از همین آسمان دودی تشکیل شده یا نه؟ هفت آسمان شدن همان ایجاد کهکشانها و ستارگان است؟
پاسخ:
1. آیات 9 – 12 سوره فصلت در مورد خلقت آسمان و زمین سخن می گوید.
2. ظاهر آیات در اصل آفرینش فرقی بین آسمانها نگذاشته اند لذا می توان گفت که همه آسمانها از دخان و دود تشکیل شده اند. ولی بیش از این نمی توان چیزی به قرآن نسبت داد.
3. در مورد کیفیت و چگونگی آسمانهای هفتگانه، از قرآن چیزی فهم نمی شود. و قرآن هم نه چیزی گفته و نه اصلا در مقام بیان آن بوده است.
نکته: ظاهر آیه 11 سوره فصلت، تقدم خلقت زمین بر آسمان را می رساند. ولی وقتی قائل به عصمت خداوند، عصمت قرآن و عصمت پیامبر هستیم و عصمت اینها در جای خودش ثابت شده است، مواردی که در ظاهر با آموزه ها ـ البته آموزه های قطعی ـ سازگاری ندارد را باید توجیه معقول برایش داشته باشیم نه این که نسبت کذب و تناقض و ... بدهیم.
استناد به "ثم"، "استوی"، و شاهد مثال از آیات دیگر و ...، همه همان توجیه معقول است.

پرسش30:
آسمان و آسمانها در قرآن چه مفهومی دارد؟
پاسخ:
كلمه "سماء" در لغت به معنى ارتفاع، بلندی، علو و طرف بالا است.(37)
اين مفهوم جامعى است كه مصداق هاى مختلفى دارد، لذا در قرآن در موارد گوناگونى به كار رفته است:
ـ گاهى به "جهت بالا" در قسمت مجاور زمين (ارتفاع کم) اطلاق شده: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ»(38)
ـ گاه به منطقه ‏اى دورتر از سطح زمين (محل ابرها و تشکیل بارن) اطلاق شده: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً»(39)
ـ گاه به "قشر متراكم هواى اطراف زمين" گفته شده: «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً»(40)
ـ و گاهى به معنى "كرات بالا" آمده: «ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ»(41). (42)

پرسش31:
«ءَ أَنتُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَمِ السمَاءُ بَنَاهَا رَفَعَ سمْكَهَا فَسوَّاهَا وَ أَغْطش لَيْلَهَا وَ أَخْرَجَ ضحَاهَا وَ الاَرْض بَعْدَ ذَلِك دَحَاهَا وَ الاَرْض بَعْدَ ذَلِك دَحَاهَا وَ الجِبَالَ أَرْساها»
آیا "سواها" همان "فسواهن سبع سماوات" نیست؟ آیا ایجاد روز و شب همان خلق خورشید و ستارگان نیست؟ "دحاها" گسترش زمین یا تکمیل زمین است یا خلق زمین؟
پاسخ:
1. "سواها" به معنى تنظيم و موزون ساختن است‏ و در این جا (نازعات، 28) لزوما نمی خواهد آسمانهای هفتگانه را بگوید زیرا در بقیه موارد که ناظر به آسمانهای هفتگانه بوده تصریح به آن شده است.
2. خلق خورشید و شب و روز هم لزوما ناظر به طبقات هفتگانه نیست.
3. "دحاها" در لغت به معنای آماده سازی و بسط و گسترش است.(44)
چند نکته:
1. لفظ "سماء" در قرآن، علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است، بلکه در معانی و مصادیق مختلف به کار رفته است؛ به عبارت دیگر، مشترک لفظی است.
لذا نباید تصور کرد که در همه جا و همه آیات باید به یک معنا و مراد باشد.
2. مراحل پیدایش جهان را می توان با توجه به آنچه از آیات قرآن بر می آید، به ترتیب چنین آورد:
ـ آسمانها (از دخان تا سبع سماوات)
ـ زمین
ـ ما بین زمین و آسمان (کوهها،ارزاق، معادن و ...)
3. تسویه آسمان فقط به هفتگانه کردن آن نیست بلکه در آیه مراد از تسویه، ترتیب و ترکیب اجزای آن، متعادل و منظم ساختن آسمان، و هم چنین استوار نمودن آسمان است به گونه ای که خلل ناپذیر باشد.
___________

   1. فصلت، 11.
   2. فصلت، 9 و 11.
   3. المفردات في غريب القرآن، ص 176.
   4. انبیاء، 30.
   5. لسان العرب، ج 10، ماده ی «رتق و فتق».
   6. تفسير نمونه، ج‏20، ص 228.
   7. تفسير نمونه، ج ‏5، ص 171.
   8. تفسير نمونه، ج ‏9، ص 26.
   9. بقره، 29.
   10. نازعات، 30.
   11. ر.ک: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏1، ص 173.
   12.المفردات في غريب القرآن، ص 341، ماده رتق؛ و ص 623، ماده فتق.
   13. فصلت، 11.
   14. نازعات، 30.
   15. ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 554.
   16. فصلت، 11.
   17. ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 554.
   18. صافات، 6.
   19. فصلت، 12.
   20. ملک، 5.
   21. ق، 6.
   22. ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 184.
   23. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏11، ص 118.
   24. ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 560.
   25. ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 561.
   26. تفسير نمونه، ج‏20، ص 229.
   27. نجم، 11.
   28. ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏19، ص 50.
   29. فرقان، 54.
   30. سجده، 8.
   31. طارق، 6.
   32. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏11، ص 219، ماده "موه".
   33. هود، 7.
   34. تفسير نمونه، ج ‏9، ص 26.
   35. ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 554.
   36. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏11، ص 417.
   36. كتاب العين، ج ‏7، ص 318، واژه سمو؛ المفردات في غريب القرآن، ص 427؛لسان العرب، ج ‏14، ص 397؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏5، ص 218.
   38. ابراهيم، 24.
   39. ق، 9.
   40. انبياء، 32.
   41. فصلت، 11.
   42. ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏1، ص 165.
   43. كتاب العين، ج ‏3، ص 280، واژه دحو؛لسان العرب، ج ‏14، ص 251؛ مجمع البحرين، ج ‏1، ص 134؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏3، ص 180.

http://www.askquran.ir/thread32555-13.html


چھاپیے   ای میل

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location