پرسش :
چرا خداوند را نمی توان دید ؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
موجودات بر دو قسمند:
1- مادي كه با چشم ديده ميشود و يا با ساير حواس درك ميگردد و گاهي هم آن قدر كوچك است كه با چشم عادي قابل رؤيت نيست اما با چشم مسلح ديده ميشود مثل ميكروب ها و جانوران ذره بيني كه در زير ميكروسكوپ، آنها را ميتوان ديد.
2- غير مادي كه با چشم عادي و مسلح ديده نميشود مثل روح و نيروهاي باطني و فرشتگان. و براي پي بردن به وجود همه ي اين موجودات دو راه وجود دارد:
1- اين كه با چشم ديده شود و يا با ساير حواس درك گردد.
2- از راه آثار وجودي آن پي به وجودش ببريم.
از راه اول ميتوان به وجود موجوداتي كه جسم و مادي هستند پي برد مثلاً خورشيد را ميبينيم و حرارت آنرا حس ميكنيم و از اين راه به وجود آن يقين داريم البته برخي از موجودات مادي هستند كه با چشم و حواس ظاهري درك نميشوند اما با چشم مسلح ديده ميشوند مثل جانوارن ذره بيني.
و از راه دوم ميتوان به وجود چيزهايي كه محسوس نيستند پي برد مثلاً روح را در بدن انسان نميتوانيم ببينيم اما از آثار وجودي آن به وجودش پي ميبريم.
عقل انسان ها را نميتوانيم ببينيم اما از راه آثار آن ميتوانيم به وجود آن پي ببريم و نيز قوهي الكتريسيته كه آثارش جهان را پر كرده است با چشم ديده نميشود اما وجودش قابل انكار نيست.
اكنون كه تا اندازهيي روشن شد كه لازم نيست هر موجودي محسوس باشد ميگوييم خداي متعال كه جسم و مادي نيست و با چشم و ساير حواس درك نميشود و حتي با چشم مسلح هم ديده نميشود در عين حال موجود است زيرا آثار عظمت و خلقت و حكمت و علم او در سراسر جهان در عالم ماده و روح واضح و هويداست و از آثار وجودي او به وجود او پي ميبريم.
اين همه نقش عجيب بر در و ديوار وجود هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
«افي الله شك فاطر السموات و الارض»(1) آيا شك و ريبي در وجود خدا هست خدايي كه زمين و آسمان را خلق كرد و آثار خلقت و عظمت او را ميبينيم.
بنابراين، اين كه مادی ها ميگويند هر چيزي كه وجود دارد ديدني است و اگر ديدني نباشد وجود ندارد حرف درستي نيست چرا كه جريان برق، نيروي جاذبه، نيروي آهنربا، نور ماورأ بنفش، نور مادون قرمز اشعهي كيهاني (نوترون كوچكتر از پرتون و بزرگتر از الكترون كه اشعهي كيهاني را تشكيل ميدهد).
نيروي حياتي كه به وسيلهي آن ميتوان بين زنده و مرده فرق گذاشت و همچنين نيروي درك و شعور در انسان و حيوان همه و همه وجود دارند با اينكه ديدني و محسوس نيستند و ماديها هم نميتوانند وجود آنها را انكار كنند و مانند اينها در عالم بسيار است كه ما آنها را نميتوانيم ببينيم ولي از آثار آنها پي به وجودشان ميبريم.
پس نديدن دليل بر نبودن نيست.
هر چند تا این جا پاسخ به پرسش شما داده شده اما به لحاظ اهمیت سوال ، از زاویه دیگر به پاسخ می پردازیم:
به دلايل زير ديدن به مفهوم قابليت درك حسى درباره ذات مقدس خداوند ممكن نيست:
الف) خداوند وجود صِرف و بىحد و مرز است و همهى موجودات شعاع وجود اويند. از اين رو، دست اين پرتوهاى محدود، به دامان ادراك حسى آن وجود بىنهايت نمىرسد.
قرآن شريف در اين باره مىفرمايد: «و لا يحيطون به علما؛ مخلوقات نمىتوانند به او احاطه و آگاهى يابند»، (2).
ب. پذيرش امكان رؤيت حسى خداوند، به معنى قبول جسمانى بودن اوست.
توضيح آن كه عمل ديدن، فرآيندى است مادى و طبيعى. لازمه ى چنين فرآيندى مادى و جسمانى بودن شيئى ديده شده، مكان دار بودن، زمان دار بودن و دارا بودن ديگر خصوصيات مادى است.
وانگهى، بر ردّ مادى بودن خداوند، هم برهان قاطع عقلى داريم و هم دلائلى نقلى و قرآنى.
خلاصه برهان عقلى آن است كه نقص و فناپذيرى، دارا بودن ابعاد، حادث بودن و... از ويژگىهاى ذاتى ماده است و چنين موجودى نمىتواند خدا باشد.
به بیان دیگر، رويت حسى يك شى مستلزم آن است كه شى مزبور در مقابل چشمان ما قرار گيرد و لازمه چنين مقابله و مواجهه اى قرار گرفتن آن شى در جهت خاصى است . بنابراين ،مرئى بودن ، مستلزم جهت و مكان داشتن است، حال آنكه خداوند متعال از داشتن جهت و مكان و نياز به آن منزه است . بنابراين ، رويت حسى خداوند ممكن نيست .
ج) اگر خداوند قابل ديدن باشد، يا تمام ذات او يك جا ديده مى شود و يا آن كه رويت ما به بخشى از ذات تعلق مى پذيرد . فرض دوم آشكارا باطل است، زيرا مقتضى تركيب در ذات خداوند بوده و تركيب نشانه نياز است، اما فرض اول نيز معقول نيست، زيرا لازمه آن محدود بودن ذات الهى است ، در حالى كه ، ذات خداوند نامحدود و غير متناهى است .
بنا بر اين به دلايل عقلي ديدن خداوند خواه در دنيا يا آخرت امكان ندارد و محال است.
از جملهى دلائلى قرآنى بر نفى رؤيت حسّى آيه شريفهاى است كه مىفرمايد: «ليس كمثله شىء؛ او (= خداوند) به هيچ موجودى شباهت ندارد»، (3). رؤيت حسّى خداوند، يعنى پذيرش تشابه او با اشياء قابل رویت ديگر، در حالى كه آيه مذكور، هر گونه تشابه خداوند را با اشياء، نفى مىكند. چرا كه موجودى با ويژگي هاى واجب الوجود، قابل انطباق با هيچ صورت ذهنيه اى نيست تا مورد رؤيت واقع گردد.
ابزار رؤيت ما، چشم ماست. مگر ممكن است خداوند، سببى از اسباب مادى را آن قدر تقويت كند كه با حفظ اثر و حقيقت خود، در يك امر خارج از مادّه و آثار آن، و بيرون از حدّ و نهايت عمل نموده و اثر باقى بگذارد؟ چشم ما سببى است از اسباب مادى كه سببيّتش تنها در امور مادى است و مُحال است عمل آن به چيزى تعلّق گيرد كه هيچ اثرى از ماديت و خواص آن را ندارد.
پاورقی:
1.سوره ابراهيم، آيه 10/
2.سوره طه آیه 110
3. سوره شورى آیه 11