چرا من باید مهمونی بگیرم که همه انگشت به دهن بمونن؟؟؟!!
چرا سالی ی بار مهمون میاد خونم اونم اگه خودم دعوتش کنم؟؟!!چرا من وقتی دلم میگیره هیچ جایی رو ندارم که برم؟؟!!چرا از ترس مهمونی گرفتن ارتباطم رو با اقوامم قطع کردم؟؟!!چرا من یادم رفته که از لحاظ روحی و عاطفی به اقوامم احتیاج دارم؟؟!!چرا مهمون بجای رحمت برای من زحمت شده؟؟!!چرا وقتی قرار واسه ی من مهمون بیاد انگار که می خواد ی بلا نازل بشه و غم عالم و آدم منو میگیره؟؟!!
و از چند روز قبل خواب ندارم و در فکرم که واسه ی مهمونم چی درست کنم که هم هوسونه باشه و هم اشتهابرانگیز، و هم وقتی مهمون نوع غذاها رو می بینه و چیدمان میزم رو که نشون دهنده ی حسن سلیقه ی منه عرق شرمندگی بر چهره اش بشینه و تا آخر مهمونی حواسش به جبران کردن باشه و بگه اسباب زحمت شدیم و من بگم نه،کاری نکردم!!!!!!!!
درحالیکه خودم میدونم که میز رو با چه مکافاتی چیدم و برای تهیه و ست کردن وسایل میز کلی خودم و خانواده ام رو به دردسر انداختم و چند روز از کار افتادم تا این میز چیده شده و فقط از سر چشم و هم چشمی و خودنمایی این کار رو کردم .
حدیثی خونده بودم که مهمون با اومدنش رزق و برکت میاره و با رفتنش درد و بلاها رو میبره ،اما من نمیدونم چرا با رفتن مهمون درد و بلاهامون بیشتر میشه!!!!
این فقط بخاطر خودخواهی من که اینقدر به مهمونی و ست کردن وسایل اهمیت میدم و به خودم و روحیه خانواده اهمیت نمیدم و اصلا هدفم رو از مهمونی گرفتن فراموش کردم و اصلا متوجه نیستم که با این هزینه ها و خرج تراشی ها فقط ارتباطم با اقوامم سردتر میشه و به مرور زمان باعث از دست دادنشون میشم و خودم و خانواده ام هم دچار افسردگی میشیم چون واقعا ارتباط با اقوام نشاط آور و روحیه خانواده عوض میشه. و هیچ کس و هیچ چیز نمی تونه جای خالی اونها رو پر کنه
اما بعضی وقتا همه تقصیرات گردن من نیست ، خود مهمون از من توقع چیدن همچین میزی رو داره و اگر چند نوع غذا جلوی مهمونم نذارم فکر میکنه که من بهش بی احترامی کردم و ازم دلخور میشه .
نه من قصد گله ندارم و نمی خوام که خودم رو توجیه کنم ،بله قبول دارم من باید از خودم شروع کنم و به قول فرمایشات رسول خدا(ص):مهمانی رو برگزار کن که خودت رو به سختی و مشقت نینداخته باشی.
من باید عادت کنم به انداختن سفرهای خیلی ساده و بی ریا و بی زحمت تا بتونم بیشتر کنار مهمونم بشینم و از بودن در کنار او لذت ببرم . که بعد از مهمونی و رفتن مهمونا کسی کابوس گرفتن ی مهمونی آنچنانی برای من نداشته باشه و همه خاطره خوشی از لحظه لحظه ی اون شب داشته باشند
منبع:http://questions-of-mymind.blogfa.com/