15-08-2019 Hits:180047 Imamology طلبه پاسخگو
Islam Attacks Slavery 1Islam has often been represented by Christian…
The Need for Regulations in the SocietyAs the results of…
The Clearest Reason for Free Will 1. The General Conscience of…
Brief History of ReligionsIn conducting a brief investigation on the…
Is It Necessary For Man To Follow A Religion?The foremost…
The Advantages of Religion 1It was revealed that religion has…
Who Is Almighty Allah? There is no difference of opinion amongst…
What are the differences between Shia and Sunni Muslims؟The distinction…
The Rights Islam Offers to WomenWith the onset of Islam…
How I find that Islam does not Oppress Women?An Experiences…
The Goal of Creation (1)One of the fundamental problems to…
We must defend our own rights. We must not transgress…
The Nature of Jesus 1Many Muslim writers when writing about…
The Holy Qur’an and Modern Scientific DiscoveriesThere is no doubt…
Determinism and Free Will in the Qur’anMohammad Mahdi GorjianA GlanceThe…
Importance of Marriage in IslamThe Holy Quran says:“And marry those…
Religious Tolerance in IslamOne of the most important aspects of…
Ahl-al-Bayt (`a)- Its Meaning and Origin The term "ahl" signifies…
A Scientific Discourse about WomanAuthors(s): Allamah Sayyid Muhammad Husayn TabatabaiA…
Who Are The 12 Imams Of Twelver Shia Islam؟The Twelve…
The Philosophy of HijabUndoubtedly, in this age of ours -…
THE TRUE RELIGION OF GOD!Each person is born in a…
MIRACLES OF THE QURANFourteen centuries ago, God sent down the…
WHO IS MUHAMMAD (PBUH)?One in every five persons on this…
Some of The biggest misconceptions that many non-Muslims have about…
if we entrust our hearts to spirituality and to the…
I think the most important teaching the Prophet (S) has…
An unforgivable sin of the Children of Israel (i.e. Jewish)…
TEHRAN (FNA)- The Palestinian government accused Israel of committing a…
TEHRAN (FNA)- Minister for the Middle East within Britain's Foreign…
Deadliest Gaza Rally in Weeks: 55 Palestinians Martyred, +2,000 Wounded…
However, the West Asia region’s conditions do not look quite…
Jesus is given many titles in the Qur'an like the…
Due to the significance of the beliefs, the Qur’an has…
Based on the new discoveries, a new understating of the…
Second son of Fatima (sa) and ‘Ali (as) Husayn (as)…
02-08-2019 Hits:170354 Shia News طلبه پاسخگو
An official with the AhlulBayt World Assembly said it has…
AhlulBayt News Agency (ABNA): Some 25,000 AhlulBayt News Agency (ABNA): Some…
Leader of the Islamic Revolution Ayatollah Seyyed Ali Khamenei says…
Because of Saudi rulers’ oppressive behavior towards God’s guests, the…
Stressing that no one is allowed to insult Sunni principles…
Ayatollah Khamenei has praised all members of Iranian sports teams…
A Muslim student has been forbidden from wearing her full…
Ayatollah Khamenei has met with President Hasan Rouhani and the…
Human Rights Watch (HRW) has accused the Bahraini regime of…
A group of Bahraini Shi’a scholars has stated that Bahrain’s…
The Supreme Leader of the Islamic Revolution, Ayatollah Sayyed Ali…
Rasa – Shaykh Ibrahim Zakzaky, the spiritual leader of the…
The Muslim nations can gain from Ramadan and Eid ul-Fitr…
Leader of the Islamic Revolution Ayatollah Sayyed Ali Khamenei addresses…
Ayatollah Makarem-Shirazi issued a statement condemning the Al Khalifah regime’s…
Assistant of Sacred Premises and Pilgrims Affairs of Astan Quds…
Hezbollah Secretary General Sayyed Hassan Nasrallah received a delegation of…
The cruel actions against Pakistani Shias cannot be tolerated. Occupying…
In the Name of Allah
I express my greeting to you, the youngsters, seeking the right. I hope that you are well.
This is a website on the basis of which principles of pure Islam are presented.
I can answer your questions regarding Islam religion and Shiite sect. Islam religion means Shiite. Good Luck
.
پرسش:
چرا در قران کلمه « وضربوهن»در سوره نساء آيه 34 براي زنان استفاده شده؟
پاسخ:
سلام خداوند بر شما همراه عزیز
در خصوص اين آيه دو تفسير متفاوت وجود دارد که هريک به صورت مستقل بيان مي شود. در يک تفسير کلمه «ضرب» به معناي زدن آمده و در تفسير ديگر به معناي دوري جستن بيان شده است.
بنابر برخي تفسيرها از آيه ، تنبيه زن توسط شوهر روا است اما برخي از قرآن پژوهان و مفسران، اين برداشت را نپذيرفته اند. در پاسخ ، هر دو نظريه و برداشت به همراه دليل هاي آنان آمده ، معناي مورد قبولشان گزارش شده است.
تفسير اول : ضرب به معناي زدن و تنبيه.
محل نزول
اين آيه در مدينه نازل شد.(1) پيشتر و در مكه، زنان كتك مي خوردند و شكايتي نداشتند و آن را توهين به خود و خارج از عرف و فرهنگ مردمان نمي دانستند. چگونه توهين شمرده مي شد، در صورتي كه دختران را زنده به گور مي كردند؟! نيز نذر مي كردند پسران را قرباني خدايان كنند!(2)
اما در مدينه جنبشي به پا خاست كه زن گرايانه بود و بر ضد فرهنگ مكه به شمار مي آمد.
اوضاع مدينه، سه سال پيش از نزول آيه
بنابر اسناد تاريخي، زنان مدينه شهرنشين بودند و از آزادي افزون تري نسبت به زنان مكه برخوردار بودند.
اينان بر مردان چيره بودند و اگر توسط شوهران تنبيه بدني مي شدند، به دستور و اجازه پيامبر (ص) اجازه قصاص داشتند ، يعني مي توانستند در عوض، شوهران خود را تنبيه كنند.(3) پيامبر مايل بود فرهنگ زنان مكه را همچون فرهنگ بانوان مدينه كند و تنبيه بدني توسط شوهران را از ميان بردارد، از اين رو مردان را از كتك زدن زنان منع مي كرد (4) و مي فرمود: «اينان را كتك نزنيد».(5)
نيز درباره مرداني كه همسران خود را مي زدند، مي فرمود: «اين مردان، نيكان نيستند».(6)
حتي پيامبر فرمان قصاص براي مرداني صادر مي كرد كه زنان خود را كتك مي زدند.
اما به رغم دستور پيامبر ، همچنان فرهنگ تنبيه بدني بانوان ادامه داشت. بنابر روايتي آخرين موردي كه پيامبر به نفع زنان دستور به قصاص و كتك زدن شوهران داد، حبيبه دختر زيد يا خوله دختر محمد بن مسلمه (همسر سعد بن ربيع) بود اما اين بار دستور پيامبر اجرا نشد، زيرا آيه 34 سوره نسا فرود آمد و حكم قصاص مردان لغو شد.
تأثير احكام فقهي قرن دوم و سوم در روند حركت بر ضد زن
بر اساس اين تفسير از آيه که تنبيه بدني استنباط شده است ، بايد گفت که : فقه اسلامي در سده هاي دوم و سوم شكل گرفت و بر همان منوال و شيوة قرن نخست ادامه يافت. روايات به زنان حكم مي كرد در برابر مرد فروتن بوده ، در صورت سرپيچي از درخواست مرد در مورد همبستر شدن و اعمال زناشويي تنبيه گردند. اين احكام طبق فهم و بينش اجتماعي و مردم شناسانه شكل مي گرفت، و اين فرايند ، همان است كه در آغازبحث اشاره كرديم كه در صدور هر حكمي، اوضاع جامعه شناسانه و روان شناسانه تأثير دارد.
به رغم آن كه فقيهان ( با توجه به فهم و فرهنگ مردم و جامعه) حكم به تنبيه بدني همسر كردند اما آن را مقيد ساختند كه «خون آلود» نباشد و «عضوي را نشكند و اثري به جا نگذارد».(7) تنبيه نمي بايست خشن و دردآور باشد و نمي بايد لطمه بزند.
در تمامي كردار و اعمال شرعي مي بايست به هدف و مقصد شارع (كه حكم مي نهد) توجه كرد، از جمله در مورد تنبيه بدني با شرايطي كه برشمرديم و پس از نتيجه نگرفتن از مراحل پيشين (پند و نصيحت كردن، قهر كردن و همبستر نشدن با زن) نوبت به تنبيه بدني مي رسد اما چنان كه در آيه بعد مي خوانيم به دنبال هيچ راهي براي سرزنش و توبيخ آنان نمي بايد بود و بهانة بيخود نمي شود گرفت! نشوز به معناي سركشي در برابر مسئول خانواده است و از نظر برخي اسلام شناسان كتك زدن مي بايد با پارچه بهم تنيده و يا با دست باشد، نه با تازيانه و عصا تا زخمي وارد نشود.(8)
در آيه 44 سوره ص آمده است: «و خذ بيدك ضغثاً و لا تَحنَث؛ به ايوب گفتيم: بسته اي از ساقه هاي گندم ( يا مانند آن مثل شاخة نازك خرما) را برگير و با آن ( همسرت را ) بزن و سوگند خود را مشكن».
زدن همسر توسط حضرت ايوب ، خطا و جرمي بر ضد زن شمرده نمي شد چون اذيت و آزاري نديد و تحقير نشد، گرچه همسرش كارناپسندي انجام داده بود. از اين رو اگر در جامعه اي ، زدن اهانت و آزار به شمار آيد و فرهنگ مردمان آن را نپذيرد، نبايد صورت گيرد.
حكم تنبيه بدني با صرف نظر از شأن نزول آيات و تفسيرهاي مختلفي كه در مورد آيه 34 سوره نساء آمده است، بايد صرفاً به عنوان يك حكم حقوقي مورد لحاظ قرار گيرد از اين جهت كه هر كس حق دارد از راه قانوني براي دستيابي حق خود اقدام نمايد . اگر بخواهيم از نگاه ارزش هاي اخلاقي به آن نگاه كنيم، با توجه به آيات قرآن مي توان استنباط نمود كه گذشت و اغماض بهتر و شايسته تر است، اما گذشت از حقوق نمي تواند يك قاعده و قانون كلي قرار گيرد.
بنابراين تنها مورد تنبيه، نشوز زن است.
نشوز آن است كه زن در مقابل تکليف اختصاصىاش نسبت به شوهر بدون هيچ عذر موجهى سرپيچى نمايد.
جالب اين است كه اگر زنى از انجام كارهاى خانه، بچهدارى و... سرباز زند شارع مقدس هيچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمىتواند در اين موارد واكنش نشان دهد.
بنابراين آيه فوق در مورد با بسيارى از مسائل اختلافى زوجين ساكت است و هيچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده جز در موردي كه زن با پيمان ازدواج، تعهد به آن را ملتزم شده است.
نشوز امرى برخلاف حقوق مرد است و براى رويارويي با آن بهترين راه اين است كه پيش از مراجعه به ديگران، مشكل را در داخل خانه حل نمود، ولى اگر چنين چيزى ميسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن ديگران مىرسد كه در آيه بعد سالم ترين راه آن عنوان شده است.
حل مسأله نشوز در داخل خانه نيز به اشكال مختلفى انجام پذير است و جالب اين است كه خداوند از ملايمترين راهها شروع نموده و در صورت تأثير گذارى آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است. از اين رو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است.
چنين روشى حكيمانهترين شيوه در حل مشكلات زوجين است.
ليكن اگر زنى در برابر اندرزها و نصايح شوهر سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر سرپيچي از حقوق زوج پايدارى ورزيد چه بايد كرد؟
در اينجا نيز آيه راه دومى را پيشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمىرود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مىباشد.
در اينجا نيز اگر مشكل حل شد ديگر كسى حق پيمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنين وضعيتى نيز سرسختى نشان داده و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد چه بايد كرد؟
در اينجا چند راه قابل تصور است:
أ) در مقابل نشوز زن به کلي ساکت بود يعني مرد حقوق خود را ناديده انگارد هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد.
چنين چيزى براساس هيچ منطقى قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد، يعنى در هيچيك از نظامهاى حقوقى جهان نمىتوان صاحب حقى را مجبور كرد در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند، يعنى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مىتوان چنين توصيهاى نمود ولى نبايد بين مسأله حقوقى و اخلاقى خلط كرد.
از طرف ديگر نشوز زن اقسامى دارد كه برخى از آنها مسلّماً به زيان خود او هم تمام مىشود و بر مرد لازم است كه به عنوان مدير كانون خانواده، كنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد..
ب) راه ديگر آن است كه مرد از هر طريق ممكن حقوق خود را به دست آورد. چنين چيزى را هرگز شارع اجازه نمىدهد و براى گرفتن حق، روشهاى معيّنى وضع نموده ، زيرا در غير اين صورت ممكن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم ديگر به بار آيد.
ج) راه ديگر آن است كه مرد با مراجعه به ديگران اعم از مراجع قضايى يا افراد ذىنفوذ ديگر حقوق خود را بگيرد.
چنين چيزى اگر چه ممكن است حق مرد را تأمين كند ولى هنوز با امكان حل مشكل در داخل خانه بهتر است چالش به بيرون كشيده نشود، زيرا فاش کردن مسائل داخل خانه آسيبهاى فراوانى براى خانواده به بار مىآورد كه در اينجا جاى ذكر آن نيست، لذا خداوند حكيم راه ممكن را پيشنهاد مىنمايد.
د) راه ديگر آن است كه مرد اندكى قاطعانهتر از برخورد منفى عاطفى برخورد نمايد. از اين رو قرآن مجيد به عنوان آخرين راه حل ممكن در داخل خانه مسأله «ضرب» را مطرح نموده است.
البته اين مسأله نيز حدودى دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومى يا تبليغات مسموم مطرح مىشود، سازگارى ندارد.
دربارة با حدّ و چگونگى زدن، علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روايتى از فقهالرضا (ع) نقل نموده است كه «والضرب بالسواك و شهبه ضرباً رفيقاً؛ زدن بايد با وسايلى مانند چوب مسواك و امثال آن باشد» آنهم با مدارا و ملايمت. ظاهر روايت فوق به خوبى نشان مىدهد كه «ضرب» بايد در پايينترين حد ممكن باشد و هرگز نبايد اندك آسيبى بر بدن وارد كند. وسيلهاى كه در اين روايت اشاره شده چوبى بسيار نازك مانند چوب سيگار، سبك و كم ضربه است.
نكته ديگرى كه از آيه به دست ميآيد اين است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد، زيرا به دنبال اين عمل دو واكنش احتمال مىرود:
يكى آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود، در اين صورت قرآن مىفرمايد: «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلا؛اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مداريد.» يعنى، اگر زن در برابر حقوقى كه بر آن پيمان بسته است تسليم شد ديگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است.
واكنش ديگر آن است كه همچنان سرسختى نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بىثباتى نمايد، در اينباره در آيه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اَللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً؛ اگر خوف گسست در بين آن دو يافتيد، پس از ناحيه مرد و داوري از بستگان زن برگزينيد، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد كرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.»
قرآن مجيد در آخرين مرحله، گشودن گره را به دست نزديكان و بستگان قرار مىدهد تا مسئله با سلامت هر چه بيشتر روال خود را طى كند و براى اينكه حقى از هيچيك از طرفين زايل نشود و تبعيضى رخ ننمايد فرموده است كه از هر جانب داوري برگزيده شود و با رعايت حقوق و مصالح طرفين، مشكل را برطرف نمايند.
خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده مىشود:
1 - اختصاص به مورد سرپيچى زن از تكليف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقى كه با پيمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است؛
2 - در راستاى حل مشكل در داخل خانه و خوددارى از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛
3 - سومين مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست.
4- حد آن نازلترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كمترين آسيبى بر بدن زن شود؛
5-موقتى است و چه داراى نتيجه مثبت و چه منفى باشد بايد به زودى از آن دست كشيد.
سخن پاياني :
آيا جواز تنبيه براي همة زمان ها و مكان ها است؟
بر فرض استفاده تنبيه بدني از آيه، سؤال اين است آيا انسان ها كه در فهم مقصود و منظور خداوند در قرآن دچار خطا مي شوند مي توانند اين حكم را جاري كنند، تا روز قيامت ، در تمامي اقشار اجتماع، شرق و غرب، بر هر زني با هر سطح فرهنگي؟ آيا نمي بايد شرايط اجتماعي ، سياسي و مردم شناسانه را كه بر آيه چيره بود و سبب صدور چنين حكمي شد، در نظر گرفت؟ آيا اين حكم به سبب آن نبود كه جلوي فتنه ها و بحران ها ( با توجه به فرهنگ و ظرفيت فكري مردمان) گرفته شود؟!
اگر بپذيريم روا دانستن تنبيه بدني آن هم پس از مراحل و با شرايطي - كه در آيه بيان شده - براي برهه و اوضاع خاصي بود، مثلاً در شرايط زماني و فرهنگي كه توهين به زن محسوب نمي شود پس مي توان نتيجه گرفت: هر گاه اين وضع از بين رود، حكم نيز از ميان خواهد رفت! چنين برداشتي نه از ارزش آيه مي كاهد و نه تفسيري فراتر از اهداف سازنده و مثبت و بشر دوستانة قرآن است. اين فهم از آيه اگر چه مطابق با ظاهر آيه قرآن نيست، اما با آياتي كه فرمان به برخورد نيك با همسر مي دهد و پيوند بين زن و مرد را مودّت و دوستي و رحمت مي داند، سازگارتر مي نمايد.
تفسير دوم : نپذيرفتن تنبيه بدني .
به صورت يک قاعده کلي ديدگاه شارع نسبت به زدن همسر، نگرشى منفى است و نصوص زيادى در نهى از اين عمل وارد شده است. اين روايات همه در زمانى بيان شده كه خشونت عليه زنان از توهين و فحاشى تا ضرب و جرح و حتى قتل را شامل مىشد، و اسلام آنها را تحريم کرد و مستوجب مجازات فقهى و قضايى در دنيا و عذاب آخرت دانست.
حال واقعاً جاي سؤال است كه چگونه در قرآن حكم به تنبيه بدني زن داده شده، در حالي که خداوند آيات آن را «شفا و رحمت» قرار داده (9) و رابطه دو زوج را از آيات الهي و نشان رحمت و مودت مي داند؟(10) نيز عفو و گذشت را سرمايه بزرگ انسان دانسته و فرمان مي دهد که بدي را به آنچه که بهتر است (نيکي) پاسخ دهيد: « ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ ...» (11)
نيز به مردان فرمان مي دهد که با زنان خود به نيکي رفتار نمائيد: «و عاشروهن بالمعروف».(12) روايات بسيار از پيامبر اسلام در مورد مهرباني و عطوفت به زنان وارد شده و مردان را از زدن زنان باز داشته ، مانند اين روايت که پيامبر فرمود : «ايضرب احدکمالمرأةثميظل معانقها(13) آيا زنرا کتکميزنيد و سپس( در حالي که ) او را در آغوش مي گيريد».
دين اسلام زندگي خشونت بار و وضع نكبت بار زنان را در زمان جاهليت دگرگون كرد و اينان را از زنده به گور شدن يا محروميت از حقوق اجتماعي و مالي رهايي بخشيد ، نيز ميان زن و مرد تبعيض (نه تفاوت) ننهاد، يعني براساس عرف و فرهنگ زمانه، امتيازات را عادلانه ميان زن و مرد تقسيم كرد. مثلاً اگر در ارث، مردان بر زنان ، به ظاهر برتري دارند، از آن روست كه سرپرست زنان بوده، افزون بر پرداخت نفقه ، مي بايد مهريه بانوان را بدهند، چنان كه زحمات زنان در سال هاي زناشويي، بي اجر و مزد نمي ماند، بنابراين زيادت و برتري يك طرف (مردان) در برابر حقوق طرف ديگر (زنان) قرار مي گيرد و گويا برتري در ميان نيست.
برخي اسلام پژوهان بر اين اساس ، از آيه مورد نظر تنبيه بدني و زدن را استنباط نمي کنند و آن را روا نمي دانند.(14) قاضي ابوبكر درباره آيه مي گويد: «زن را كتك نزند و اگر به وي امر و نهي كرد، ولي او اطاعت نكرد، فقط بر او خشم گيرد».(15) يعني معتقد است از نظر خداوند، ضرب (زدن) مباحي ناخوشايند است، نه اينكه بايد به كار گرفته شود. زدن امري خطرناك است و تعيين حدودش دشوار مي باشد، افزون بر آن كه قانون شرع اجازه نمي دهد كسي به نفع خود حكم و داوري كند.
نيز زدن نمي بايد اهانت و ضرر تلقي شود. از اين رو دولت اسلامي اگر پي برد شوهران كيفر شرعي را درست و به جا اجرا نمي كنند و بر حدود آن آگاه نيستند، مي بايد آنان را از به كارگيري اين كيفر منع كند و متخلفان را مجازات كند، تا آزار رساندن به همسران خطر ساز نشود، به ويژه آن جا كه انگيزه و بهانة تنبيه بدني، سست و بي پايه باشد.(16)
اين گروه از اسلام پژوهان ضرب مورد اشاره در آيه را به معناي زدن نمي دانند، بلكه مي گويند: به معناي جدايي شوهر و ترك خانه و دوري از زن و خانواده است. « ضرب » در قرآن تنها به معناي « زدن » نيامده است بلکه معاني متعددي دارد ، چنان که در ادبيات عرب نيز « ضرب » مفاهيم متعددي دارد .مثل منع کردن ، خودداري نمودن ، روي برگرداندن ، دور شدن و ... بنابر اين « کتک زدن » فقط يکي از معاني « ضرب » است .
براي اينکه مشخص کنيم در هر گزاره اي کدام معنا آمده ،بايد به قرائن و شواهدي که در خود جمله وجود دارد مراجعه نمائيم . شواهد و قرائن موجود در اين آيه ترديدي با قي نمي گذارد که « ضرب » در اينجا ، به معناي کتک زدن نيست ، بلکه به معناي « دوري گزيدن » است که در عربي به معناي « إعراض » و « إجتناب »است.
در موارد ديگر نيز هر گاه قرآن خواسته «زدن» را تجويز كند، تعبير به «ضرب » نكرده ، بلكه «جَلد» آورده ، مانند : «الزانية و الزاني فاجلدوا كلَّ واحد...» (17)
علاوه بر اين از برخي روايات نيز همين مطلب استفاده مي شود . مثلاً در بحارالانوار از امام صادق (ع) روايت شده : « در تعجبم از مرداني که زنان را کتک مي زنند حال آنکه ( اگر قرار بود کسي کتک بخورد ) مردان مناسب تر براي کتک خوردن مي باشند. زنانتان را با خشونت نزنيد بلکه اگر آنان حقوق همسري را رعايت نمي کنند براي آنکه به آنان هشدار دهيد و متوجهء اشتباهشان بکنيد ، آنان را با قطع نفقه شان ( يعني پولي که بابت هزينه هايشان مي پردازيد ) بزنيد . »
از اين حديث روشن مي شود که « ضرب » در اينجا به معناي ديگري غير از « زدن » آمده است . ولي ظاهراً پاره اي سنت هاي فرهنگي مليت هاي مسلمان و برخي سلايق باعث شده که با ناديده گرفتن اين همه قرينه و دليل ، « ضرب » به معناي « زدن » ترجمه شود .
ايشان در ادامه مي نويسد: « ضرب » در قرآن در معاني مختلفي به کار رفته است و از آن مهم تر اين که روح کلي و سياق و زبان اين آيه هرگز به ما اجازه نمي دهد که ضرب را به زدن ترجمه کنيم . چرا که مي فرمايد اگر زنان بي دليل حقوق همسر خود را ناديده گرفتند و از وظايف همسري عدول کردند ( نشوز ) اول آنها را موعظه کنيد ( موعظه به معناي « بيان با لطف و محبت » است ) سپس از آنها روي برگردانيد ،آن هم نه حتي جدا بخوابيد و ترکشان کنيد چون فرموده ( في المضاجع ) يعني در همان بستر مشترک روي برگردانيد تا ناراحتي و اعتراض شما را متوجه شوند .
مرحلهء بعدي چيست ؟ طبيعي است که مرتبهء بعديِ اعتراض ، جدا شدن و دور شدن از بسترمشترک است . کدام عقل سليم اين درجه بندي را مي پذيرد که يکباره بعد از اين دو مرحله که ظريف ترين نوع برخورد و تعامل عاطفي را پيشنهاد کرده ، ناگهان خداوند بگويد بزنيدشان ؟! ما چه حقي داريم که اين معني را به قرآن تحميل کنيم ؟ اين در حالي است که در آيه بعدي يادآور مي شود که اگر نگران جدايي ميان آنان ( يعني زن و مرد ) بوديد ،براي جلوگيري از جدايي و طلاق ، يک داور و قاضي از هر دو خانواده بياوريد ، ريش سفيدي کنند و حکميّت کنند و ميان آنها اصلاح کنند ( فابعثوا حکماً من أهله و حکماً من أهلها ) .
بنابراين سياق آيه و درجه و مراتب ذکر شده نيز هرگز اجازه نمي دهد که ضرب را به معناي زدن ترجمه کنيم بلکه خداوند در اين آيه به منظور رفع اختلاف موجود ،مراتب هشدار به زن و اعلام اعتراض را بيان مي کند و بعد از روي گرداني در بستر مشترک مي فرمايد از آنان دوري جوييد که روال و ريتم منطقي عبارات اين آيه است .
همچنان که همين واژهء ضرب در آيات ديگر هم در همين معناي دوري گزيدن و اجتناب کردن آمده است . اينکه در آيه بعد نيز پيشنهاد مي کند که ريش سفيداني را براي داوري و رفع اختلاف انتخاب کنيد ،با ترتيب منطقي اي که ذکر شد تناسب دارد، ولي معنا ندارد که اول بگويد کتک بزنيد و بعد بگويد : براي رفع اختلاف و جلوگيري از جدا شدن و طلاق ، ريش سفيدي کنيد ؟
آيا پس از کتک زدن ديگر جايي براي مصالحه باقي مي ماند ؟ بنابر اين آيه مراتب منطقي اعلام اعتراض مرد به رفتار نادرست همسرش را اين گونه بيان مي کند : « نخست به آنها اندرز و پند دهيد؛ يعني با محبت و شفقت آنها را متوجه اشتباهشان کنيد . سپس اگر تأثير نکرد ، در بستر مشترک به آنها بي اعتنايي کنيد و روي خود را برگردانيد. اگر اين روش نيز اثر نبخشيد آنان دوري کنيد . » يعني با دوري کردن ، اعتراض خود را اعلام کنيد . آن گاه در آيه بعد اشاره مي کند اگر دوري کردن نيز اثر نبخشيد که در اين صورت معلوم مي شود اختلاف ريشه دار است و احتمال جدايي و طلاق مي رود ، باز اقدام به طلاق نکنيد بلکه با کمک ريش سفيدان فاميل و با توکل به خداوند براي اصلاح و رفع اختلاف اقدام نماييد .
استفاده از سيره و روش پيامبر نيز مويد همين تفسير از آيه است. وقتي ميان پيامبر و همسرانش اختلاف پيش آمد و اينان به نصيحت رسول خدا عمل نكردند، پيامبر براي يك ماه از آنان جدا شد و به مكاني به نام «مشربه» رفت و از زن و خانه دوري گزيد. پيامبر هيچ گونه آزار جسماني به آنان نرسانده، كتك شان نزد و تحقير و سرزنش شان نكرد. اگر زدن و آزار جسمي و روحي خواستة خدا و راه حلي ثمربخش بود، پيامبر نخستين كسي بود كه به دستور خدا عمل مي كرد اما كسي را نزد و بدان اجازه يا دستور نداد.
1 - تاريخ يعقوبي ، ج1، ص 250.
2 - ابوالأعلي مودودي، روح المعاني، ج5، ص 25.
3 - التحرير و التنوير ، ج5، ص 42؛ التفسير الكبير، ج10، ص 90، البته برخي اين گزارش را نمي پذيرند.
4 - المنار، ج5، ص 76؛ روح المعاني، ج5، ص 25.
5 - تفسير ابن كثير، ج1، ص 504.
6- همان؛ المنار، ج5، ص 76.
7 - فخررازي، التفسير الكبير، ج10، ص 82.
8 - تفسير ابن كثير، ج1، ص 504.
9-اسراء (17) ، آيه 82
10-روم (30) ، آيه 21
11-مومنون (23) ،آيه 96
12-نساء (4) ، آيه 19
13- وسائل الشيعه ، ج14 ، ص119
14 - التحرير و التنوير، ج5، ص 43. اينان مي گويند ضرب به معناي دوري و ترك زن براي مدتي محدود است.
15 - احكام القرآن، ابن عربي ، ج1، ص 420.
16 - التحريرو التنوير، ج5، ص 43.
17 - نور (24) آيه 2.